بازی «موش و گربه» هسته ای و پارادوکس های آن در سایه ابهام یا گیجی استراتژیک
بمب اتم آری یا نه؟
دیپلماسی ایرانی: با انتخاب بایدن به ریاست جمهوری آمریکا و قول های انتخاباتی وی که به "برجام " بازخواهد گشت انتظاراتی در سطح نخبگان و مردم بوجود آمد. این انتظارات با رد و بدل مواضع متضاد بین دست اندرکاران سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا با مسئولین ایرانی در چند روز گذشته با ابهام جدی روبه رو شد. ظاهرا شرایط در حال خروج از مدل یک تحلیل سیاسی جدی به وضعیت شوخی و کاریکاتوری است.
دستیابی به انرژی اتمی، اگرچه "حق مسلم ماست" اما در بیش از دو دهه گذشته منشاء اعمال تحریم های گسترده علیه کشور بوده است. این تحریم های "ظالمانه" از یک طرف باعث کوچکتر شدن حداقل 30 درصد اقتصاد کشور و لاجرم نابودی تقریبی طبقه متوسط و گسترش فقر و استضعاف را باعث شده است. گسترش فقر مورد تایید رسمی را، در اعلام ریاست جمهور به برقراری کمک معیشت ماهانه 100 هزار تومانی برای 60 ملیون از 80 ملیون نفر ساکنین این مرز و بوم می توان به راحتی احساس کرد.
پرونده هسته ای مهمترین پرونده ای است که نظام سیاسی مردم سالار تا کنون به صورت واقعی و اساسی به آن توجه نکرده است و مردم تا کنون توجیه نشده اند که این سیکل تحریم و گشایش را به چه منظوری متحمل می شوند.
در مرحله نهایی تحولات بعد از هشت سال تحمل انواع مختلفی از تحریم ها در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) و دو سال مذاکره، تفاهم نصفه نیمه ای با بخشی از رهبران آمریکا تحت عنوان "برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)" صورت گرفت که حتی روز بعد از امضاء، خود دولت وقت آمریکا به بخشی از آن پایبند نماند. اما این توافق که از نظر حقوقی به خوبی تنظیم شده بود توانست کشور را از دالان مشکلات اعمال شده در سازمان ملل بدر برد و تحریم های بین المللی را از سر ایران بردارد.
دو سال بعد در 18 اردیبهشت 97 دولت ترامپ احمقانه با این تفاهم مخالفت و با اعلام خروج از برجام از تمام تعهدات آمریکا سر باز زد و تحریم هایی یک جانبه و بسیار شدیدتر از تحریم های سازمان ملل، تحت عنوان فشار حداکثری بر ایران اعمال کرد که سایر کشورهای جهان از جمله امضاکنندگان برجام را با محدودیت برای همکاری با ایران مواجه کرد و کاری از دست هیچ کشوری جز نفرین و لعنت برای مقابله با او بر نیامد.
در مقابل دولت ایران سیاست "مقاومت حداکثری" را پیشه خود ساخت که در عمل اهداف سیاست فشار حداکثری را که فروپاشی نظام سیاسی را در نظر داشت به شکست کشاند اما هزینه گزافی بر ملت تحمیل شد از جمله کاهش رشد اقتصادی به منفی 5% ، تورم 400% و کاهش ارزش ریال تا 700%.
نهایت این بازی "موش و گربه"، این سیکل های تحریمی و گشایش های مقطعی، چند گام به عقب و یک گام به جلو به کجا می انجامد؟ این بلاتکلیفی برای اقتصاد، کشور و نسل جوان چه چیزی را به ارمغان می آورد؟ پاسخ سئوالات فوق در بلاتکلیفی سیاسی رهبران کشور در تصمیم گیری استراتژیک خلاصه می شود. به عبارت دیگر مسئولین به جای اینکه دشمن را به گیجی استراتژیک دچار کنند خود به آن گرفتار شده اند که از دو سابقه در سال های گذشته نشات می گیرد.
اول، گرایش عده ای به استفاده تسلیحاتی از پژوهش های اتمی در کشور. بنیان گزار این اشتباه شاید به درستی مشخص نشود اما به هر حال تصمیمات در ایران نوعا جمعی اتخاذ می شود. این سیاست اعتقاد داشت و دارد که در صورت دستیابی ایران به بمب هسته ای امنیت کشور تضمین و احتمال حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران منتفی می شود. این سیاست صرف نظر از درست یا غلط بودن آن طرفدارانی دارد.
آمریکا و غرب به محض اطلاع از این گرایش و برنامه شروع به اعمال فشار تحریمی و محدودیت های زیاد بین المللی و چندجانبه برای ایران و ایرانی کردند.
در مذاکرات "برجام" سعی شد شائبه نظامی بودن برطرف و تحریم ها علیه ایران کاهش یا لغو شود. لیکن غرب بطور عام و آنهایی که با برجام مخالف بودند بدیده شک به ایران نگاه کرده اند و هنوز بر این موضع پافشاری دارند که ایران بدنبال تسلیحات هسته ای است و همانها بودند که در دولت ترامپ سیاست فشار حداکثری را بر ایران تحمیل کردند.
دوم، گروه مخالف تسلیحات اتمی با فشار و پیگیری و تا حدی صحنه سازی موفق شدند که فتوایی دال براینکه تولید، نگهداری و داشتن سلاح اتمی غیر شرعی و غیر انسانی است را اخذ کنند. محتوای این فتوا که در مطلع برجام نیز آورده شده کشور را از دستیابی به یک سلاح ارزشمند استراتژیک محروم کرده است.
اولین پارادوکس، با فتوای صادر شده، برنامه اتمی ایران به سوی احداث تاسیساتی عظیم در زیر کوه های مختلف و تاسیس کارخانه های وسیع با صرف هزینه هایی سرسام آور متمایل شد در حالی که می توانست صرف توسعه اساسی کشور و تحمل مستقیم تحریم های شکننده شود.
مصوبه اخیر مجلس تحت عنوان «اقدام راهبردی برای رفع تحریمها»، دولت را مکلف می کند که غنی سازی 20 درصد را آغاز کند و در صورت عدم لغو تحریم ها در یک بازه دو ماهه پس از تولید اورانیوم 20درصد (یعنی 5 اسفند 99) اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف و از دسترسی نمایندگان آژانس انرژی اتمی به تاسیسات هسته ای پیش رفته جلوگیری کند. بنیان گذاران این سیاست معتقدند که اقدام آنها بحرانی را بوجود می آورد و با افزایش حساسیت در غرب آنها به مذاکره برای "رفع تحریم ها" روی خواهند آورد.
پارادوکس دوم، بر فرض که غرب حاضر شد تحریم ها را بردارد. آیا ایران مایل است اقدامات خود را متوقف کند؟ در آن حال این تاسیسات عظیم به چه درد می خورد و این هزینه های هنگفت برای چه هدفی انجام شده است؟ آیا بر اساس تصمیم مجلس شورای اسلامی، ایران هزینه توسعه تاسیات اتمی را بالا می برد که تحریم ها برداشته شود؟
بر فرض که غرب حاضر نشد که تحریم ها را بردارد. آیا ایران بدنبال سلاح هسته ای خواهد رفت؟
انرژی اتمی قرار است چه کاری برای ایران و ایرانی انجام دهد که در کفه دیگر این ترازو تحریم ها و اثرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر مردم و اقتصاد کشور و امید به آینده قابل جایگزینی باشد؟
علیرغم گفته آقای محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که احتمالا یکی از طرفداران تسلیحات اتمی است در سایت خبر فوری: "دانش و فناوری هستهای خودش مستقل از صنایع دیگر است که در زمینه حمل و نقل اقیانوسی، پزشکی، تأمین انرژی و دارویی یک سرمایه عظیم برای ملت به شمار میرود و ما از این سرمایه نمیگذریم، اینکه با این فناوری میتوان صنایع کشاورزی و صنایع بزرگ دیگر را ارتقا داد، هرچند فعلاً تصمیم نداریم از این دانش برای مسائل دفاعی استفاده کنیم اما سایر ابعاد این فناوری برای ما مهم است." این فن آوری منافع اندکی در بخش های صنعت و پزشکی در کشور داشته است.
نظام تصمیم گیری متاسفانه در انتخاب بین دو گزینه گرایش به سمت تسلیحات اتمی یا نه، در یک سردرگمی قرار گرفته و با رفتار پارادوکسی خود نه تنها از منفعت یک ابهام استراتژیک که می توانست برای کشور سود راهبردی داشته باشد بهره نمی برد بلکه باعث خسارات زیاد مادی و اتلاف وقت کشور شده است. استراتژی صحیح بعد از این افت و خیز بیست ساله و خسارات چند صد ملیاردی خروج از این بلاتکلیفی برای مردم، گرفتن تصمیم نهایی است. اگر رهبران کشور داشتن تسلیحات اتمی را برای کشور لازم می دانند این تصمیم را اتخاذ کنند و با همکاری مردم یک دوره دیگر از فشار را تحمل و به این هدف نائل شوند. داشتن تسلیحات اتمی حتما امنیت کشور را در این منطقه از خطرات خارجی حفظ خواهد کرد.
اگر رهبران کشور بر نتیجه تصمیم داشتن تسلیحات اتمی مطمئن نیستند این بازی نابود کننده "موش و گربه" را با جهان و مردمِ تسلیم این کشور، کنار گذاشته و مذاکرات بین المللی را همچون شش سال پیش سازمان دهند. اینکه اقداماتی به لغو برخی از تحریم ها منجر شود و دوباره جامعه و اقتصاد شرطی شود هیچ منفعتی برای کشور ندارد.
نظر شما :