کار نه چندان ساده ای که در گرو یک امضا نیست
چرا نسبت به بازگشت امریکا به برجام بدبینیم؟
دیپلماسی ایرانی: این روزها صحبت از بازگشت دولت جدید امریکا به ریاست جو بایدن به برجام زیاد زده می شود. در ایران و در میان بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان خوش بینی نسبت به بازگشت بایدن به برجام بسیار است. اما اظهارات روز پنج شنبه آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا و همچنین صحبت هایش در روز دوشنبه و همچنین اظهارات جیک سالیوان، مشاور عالی امنیت ملی امریکا، هیچ کدام نشانه ای از تمایل فوری امریکا برای بازگشت به برجام ندارد. این بدبینی زمانی بیشتر تقویت می شود که مشاهده می کنیم بعضی از طرف های امریکایی به صراحت از موثر بودن فشار حداکثری امریکا سخن می گویند و نسبت به تداوم آن ابراز تمایل می کنند. بنابراین این سوال به وجود می آید چرا باید بایدن برای بازگشت به برجام تمایل داشته باشد و حتی به زعم عده ای در ایران، برای بازگشت به آن عجله کند؟
اولویت امریکا
روز یکشنبه نشریه پولیتیکو از یک پارادایمشیفت در دکترین سیاستخارجی و امنیت ملی ایالات متحده در آغاز ریاستجمهوری جو بایدن خبر داد و نوشت که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید با یک تغییر ساختار اساسی در کارکنان دو اداره شورای امنیت ملی، در حال انتقال قوای آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیاست. این نشریه همچنین نوشت که تیم سیاست خارجی رئیس جمهور بایدن با امید به رهایی از "جنگهای بیپایان" دو دهه گذشته در خاورمیانه، در حال تغییر آرایش اولویتهای آمریکا در جهت افزایش قوا در شرق آسیا هستند. این بدان معناست که امریکا قصد دارد نقش خود را در خاورمیانه کاهش دهد و همه تمرکز خود را متوجه شرق آسیا بهویژه چین کند. به عبارت دیگر به نظر می رسد اولویت امریکا دیگر خاورمیانه نیست بلکه چین است. این سیاستی است که از سال 2008 و در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما آغاز شده و روز به روز در حال تقویت شدن است. به عبارتی می توان گفت امریکا دیگر همانند سابق از جانب خاورمیانه تهدید امنیتی احساس نمی کند در حالی که بر این باور است که مهمترین و جدیترین تهدید از جانب چین است. این درست است که جیک سالیوان روز پنج شنبه در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که اولویت دولت جدید امریکا روسیه، چین و ایران است اما به نظر می رسد این اولویت آنطوری نباشد که ما در ایران تصور می کنیم.
روز دوشنبه آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده در گفت وگوی تلویزیونی خود به شدت به روسیه تاخت و بخش عمده ای از وقت خود را به انتقاد از وضعیت روسیه در بحث حقوق بشر و همچنین تعاملاتش با امریکا، اروپا و جامعه جهانی اختصاص داد. اگرچه او در این مصاحبه از وضعیت زمان دستیابی ایران به بمب هسته ای ابراز نگرانی کرد اما از هیچ برنامه ای برای چگونگی تعامل با ایران رونمایی نکرد و فقط گفت اگر ایران به برجام برگردد امریکا هم به برجام بازخواهد گشت؛ بدون این که از دستورالعلمی صحبت کند یا طرح یا پیشنهادی را مطرح کند.
مسائل اقتصادی
به گفته بسیاری از کارشناسان و متخصصان برجام امریکایی ها زمانی به امضای برجام تن دادند که از ایران قول گرفتند که شرکت هایشان در ایران فعال و به پروژه های اقتصادی ایران وارد شوند. اگر به خاطر داشته باشیم بارها دونالد ترامپ از این که برجام هیچ دستاورد اقتصادی برای امریکا نداشت گلایه کرد و حتی مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا در روزهای پایانی سال گذشته میلادی در اظهار نظری گفت چرا باید به برجامی بازگردیم که هیچ دستاورد اقتصادی برای ما ندارد و همه سود آن را اروپایی ها و دیگران بردند.
در طول دست کم 70 سال اخیر استراتژی ایالات متحده در همه جای دنیا مبتنی بر پول و کسب درآمد بوده است، اگر این اصل را بپذیریم پس می توانیم بگوییم امریکا زمانی به بازگشت به برجام متمایل خواهد شد که مطمئن شود از این توافق دستاوردی اقتصادی نصیب آن خواهد شد. مدت کوتاهی قبل از امضای برجام، روزنامه کانادایی گزت گزارش داده بود که بسیاری از کارشناسان اقتصادی تخمین می زنند که ظرفیت سرمایه گذاری ایران بالای 700 میلیارد دلار باشد و امریکا انتظار دارد بعد از امضای برجام بخش مهمی از این کیک اقتصادی را به خود اختصاص دهد. بعد از امضای برجام امریکا واقعا چقدر از این کیک نصیب برد؟ قرارداد پنج ساله بوئینگ با ایران در مقایسه با آنچه امریکایی ها از دستاوردهای اقتصادی برجام انتظار داشتند ناچیز و اندک است. آنها انتظار دارند اگر نه بزرگترین حداقل قطعه بزرگ این کیک اقتصادی را داشته باشند. آیا اکنون چنین چیزی را دارند؟
نکته دیگر به مساله تحریم نفتی ایران باز می گردد. امریکایی ها با تحریم نفتی ایران و ونزوئلا ضمن حذف آنها از بازارهای جهانی نفت قسمت اعظم بازارهای آنها را از آن خود کردند. هند واردات نفت خود از ایران را متوقف کرد و به جای آن نفت مورد نیاز خود را از امریکا و سپس عراق و عربستان تامین کرد. چین به کاهش شدید واردات نفت از ایران مجبور شد و نفت مورد نیاز خود را در وهله اول از امریکا، سپس روسیه و بعد از عراق و عربستان تامین کرد.
بسیاری بر این اعتقادند دلیل اصلی تحریم های سنگین نفتی ایران که از زمان اوباما آغاز شد و در دوره ترامپ شدت گرفت حذف نفت ایران از بازارهای جهانی بود. بر اساس برآوردی که منابع اقتصادی شورای عالی امنیت ملی امریکا در سال 2010 داشتند، ایران تا سال 2021 بزرگترین صادرکننده نفت و گاز (مجموعه این دو) و فراوردهای وابسته به آنها در خاورمیانه می شد، در حالی که ایران ضد غرب است و ایران ضد غرب منافع غرب و امریکا را تهدید می کند.
از سوی دیگر، غرب به دنبال حذف ارزش نفت به عنوان یک کالای استراتژیک جهانی و تامین انرژی مورد نیاز خود از طریق انرژی های تجدیدپذیر است تا در درازمدت از نفت خاورمیانه بی نیاز شود. هدف دیگر حذف نفت ایران از بازار جهانی گران شدن نفت در گام نخست برای مقرون به صرفه شدن انرژی های پاک و تجدید پذیر و سپس ارزان کردن آن به گونه ای است که دیگر نفت نتواند ابزاری قابل نفوذ برای کشورهای نفت خیز منطقه باشد. در حال حاضر نفت ایران زیر سایه سنگین تحریم چه جایگاهی در بازارهای جهانی دارد؟ آیا دیگر نفت ایران ابزاری برای تاثیرگذاری برای پیشبرد اهدافش در سطح بین المللی هست؟
فراتر از ایران، بر اساس آمار سازمان انرژی امریکا، میزان واردات نفت این کشور از عربستان سعودی در ماه گذشته میلادی برای نخستین بار در طول 35 سال گذشته به صفر رسید (ایسنا-18 دی 1399). امریکا بخش عمده ای از نفت مورد نیازش را خود تامین کرده و مابقی را از عراق و مقادیر بسیار کمتر دیگری را کشورهای دیگر وارد کرده است. این نشان می دهد که نفت خاورمیانه دیگر آن جایگاه سابق را ندارد چه برسد به ایران که تلاش شدیدی می شود که اصلا جایگاهی در بازار نفت نداشته باشد.
با توجه به نفوذ عمیق لابی های شرکت های نفتی امریکایی به نظر نمی رسد این شرکت ها بگذارند با لغو تحریم های نفتی ایران بازارهایی که در نبود ایران تصاحب کرده اند، از دستشان برود.
امنیتی و سیاسی
مانند روز روشن است که ایران تنها کشور خاورمیانه و حتی آسیاست که نه متحد نه شریک و نه دوست امریکاست. حتی اگر چین و روسیه با امریکا مراودات اقتصادی و منافع مشترک دارند ایران همان را هم ندارد. در حالی که کشورهای رقیب و موثر منطقه نه تنها روابط بسیار نزدیک با امریکا دارند و شریک و متحد آن محسوب می شوند بلکه از لابی های عمیق و موثری در امریکا برخوردارند که منافع و سیاست های خود را در این کشور دنبال می کنند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل مهمترین آنها هستند. عربستان در میان کشورهای عربی خاورمیانه هم متحدان نزدیک دارد و هم نفوذ سیاسی و اقتصادی. اسرائیل نیز در میان کشورهای عربی با شرکای اقتصادی ما مثل امارات متحده عربی و ترکیه طرح دوستی ریخته و در حال اعمال نفوذ است. عربستان و امارات برای نفوذ بیشتر خود در سراسر منطقه پول خرج می کنند و هر کدام منافع خود را دنبال می کنند. هر سه آنها (امارات، عربستان و اسرائیل) ایران را تهدید نخست خود در منطقه می دانند. آنها هم لابی های قوی در ایالات متحده دارند که دولت بایدن هم از این قاعده مستثنی نیست، هم خواسته های خود را به صراحت بیان کرده اند. هر سه آنها به دنبال حضور جدی در مذاکرات آتی برجام و توجه به خواسته ها و منافعشان هستند. هر سه آنها به صراحت گفته اند بحث موشکی و نفوذ منطقه ای ایران باید در هر گفت وگوی آتی با ایران مطرح باشد.
مواضع اروپا
اروپا بیش از این تاب مقاومت در برابر امریکا را ندارد. به ویژه حالا که دیگر دونالد ترامپ رفته و کسی جایگزین او شده که از جنس خودشان است. از مواضع اروپا این طور بر می آید که روز به روز به امریکا نزدیک تر می شود و احتمالا در آینده ای نه چندان دور در همان جبهه قرار بگیرد. مواضع فرانسه یکی از تروئیکای اروپایی به صراحت بیانگر این واقعیت است که از یک سو بگوید طرفدار تداوم سیاست فشار امریکا به ایران است، در عین حال اگر بنا باشد توافقی صورت بگیرد همچنان دنبال حفظ سهم اقتصادی خود از هر گونه توافق احتمالی است. در عین حال که می خواهد رضایت کشورهای عربی و اسرائیل را نیز داشته باشد تا از سرمایه های آنها بیش از پیش بهره ببرد. این رویه فقط شامل فرانسه نیست بلکه همه کشورهای اروپایی به نوعی از این شیوه تبعیت می کنند.
روسیه و چین
روسیه روابط سختی با دنیای غرب دارد. متهم است که در امور داخلی کشورهای اروپایی و امریکا دخالت می کند تا روندی را رقم بزند که از یک سو نشان دهد چقدر آسیب پذیرند و از سوی دیگر منافع خود را پیش ببرد. پرونده های اوکراین، گرجستان، قفقاز، امنیت اروپا، حفظ یکپارچگی اتحادیه اروپا، سوریه و حقوق بشر که اخیرا با تظاهرات حامیان آلکسی ناوالنی بسیار مورد توجه قرار گرفته، از جمله پرونده هایی است که محل اصطکاک روسیه با غرب محسوب می شود. در دوره باراک اوباما روابط روسیه با ایالات متحده بسیار تیره شد، این روند در زمان ترامپ بهبود نیافت، بلکه دچار رکود شد و دولت ترامپ به دلایل بسیاری از اعمال فشار فزاینده به روسیه خودداری کرد. حالا همان دست اندرکاران دولت اوباما مجددا به قدرت بازگشته اند. بنابراین مسکو همه تلاش خود را می کند تا از اولویت دولت بایدن خارج شود و دیگران را در اولویت دولت امریکا قرار دهد، در این میان به نظر می رسد پرونده ایران دم دست تر از همه باشد.
مشابه این روند را نسبت به چین نیز شاهدیم. میزان اختلافات و حساسیت ها و رقابت های چین و امریکا و کلا چین و غرب روشن است. چین نیز تلاش می کند همانند روسیه پرونده کشورهای دیگر را در اولویت کاری دولت بایدن قرار دهد تا خود را از سیبل حملات آن دور نگه دارد. البته که به نظر می رسد در هر حالتی چین نقطه تمرکز دولت های امریکاست اما طبیعی است که پکن تلاش کند دولت امریکا را با پرونده های دیگر سرگرم کند تا کمتر به آن توجه شود.
چه خواه شد؟
به اعتقاد بسیاری از جمله نگارنده، بازگشت امریکای بایدن به برجام به هیچ وجه آسان نخواهد بود و اگر هم بخواهد کاری در مورد برجام انجام دهد احتمالا موردی، مقطعی و در نهایت فشار و کش مکش خواهد بود. به ویژه که در طول دورانی که ترامپ از برجام خارج شد، انتقادهای دیگران را مشاهده کرده، کاستی ها را سبک و سنگین کرده و اکنون با تجربه تر از چهار سال پیش به قدرت بازگشته است. همچنین تا زمانی که منافع دیگران به ویژه اسرائیل از برجام تامین نشود و خواسته های آنها هم تحقق نیابد، به نظر نمی رسد امریکا به راحتی به لغو تحریم ها تن دهد و به برجام برگردد. به ویژه لغو تحریم های نفتی که احتمالا اولویت آخر خواهد بود، کما اینکه در همان روزهای اولیه آغاز به کار جو بایدن، روزنامه وال استریت ژورنال که معروف است به دولت امریکا نزدیک است و همچنین پایگاه خبری بلومبرگ، گزارش دادند که بحث تعلیق تحریم های نفتی ایران از روی میز جو بایدن برداشته شده و این موضوع فعلا منتفی شده است. بحث لغو تحریم های نفتی مهمترین خواسته ایران از لغو تحریم هاست و یکی از شروط اصلی ایران برای پایبندی مجدد به برجام است. شاید در نهایت امریکا بپذیرد که تحریم های بانکی برداشته شوند اما بعید به نظر می رسد که بر سر تحریم های نفتی به راحتی کوتاه بیاید مگر این که امتیاز قابل توجهی بگیرد.
البته احتمال دیگری هم وجود دارد و آن این که امریکا بپذیرد به برجام برگردد تا اجماعی سراسری علیه ایران با دیگر اعضای برجام به وجود آورد تا در نهایت با اعمال فشار حداکثری از مکانیسم ماشه استفاده کند و برجام را از بین ببرد، که این احتمال هم می تواند وارد باشد. در غیر این صورت امریکا به صراحت بارها گفته برجام فعلی را نمی پذیرد و به دنبال ضمیمه های دیگر تحت هر عنوانی است.
نظر شما :