پیچیده تر شدن تنش ایران و ایالات متحده آمریکا در زمین عراق

سیاست بی طرفی نمی تواند حاشیه امنی برای بغداد ایجاد کند

۲۲ دی ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۰ کد : ۱۹۹۸۹۴۸ اخبار اصلی خاورمیانه
صباح زنگنه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که عراق، نه تنها با بی‌طرفی و دوری از بحران برای خود حاشیه امنی درست نکرده است، بلکه قطعاً این نوع تصمیمات باعث تقابل هرچه بیشتر دولت و مسئولین با خواست مردم عراق خواهد شد و به دنبالش هزینه ها و بحران های جدی برای بغداد به دنبال دارد. یعنی هزینه پالس مثبت دادن به دولت ترامپی که با چالش های به شدت جدی مانند استیضاح و برکناری، آن هم در فاصله کمتر از ۱۰ روز به پایان عمر سیاسیش به هیچ وجه صلاح عراق نیست.
سیاست بی طرفی نمی تواند حاشیه امنی برای بغداد ایجاد کند

دیپلماسی ایرانی - عراق نوین در طی عمر ۱۸  ساله خود پس از سقوط صدام حسین با کلان راهبرد موازنه مثبت قوا، سعی در مدیریت این تنش (تنش تهران - واشنگتن) داشته است تا ضمن عدم اصطکلاک سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی با هر کدام از طرفین این دعوا به دلیل نیازهای متعدد و متنوع به آنها، مانع از تبدیل شدن عراق به زمین سوخته این تنش شود. لذا دو دهه اخیر «موازنه مثبت قوا»، یگانه استراتژی بغداد برای نجات خود از کشمکش های ایران و آمریکا بوده است. اما برخی اتفاقات، تحولات، تحرکات و تصمیمات در عراق سبب شده است که اکنون کارشناسان با دیده تردید به سیاست موازنه مثبت عراق نگاه کنند؛ تردیدی که از دل رای ممتنع عراق در مجمع عمومی سازمان ملل تا برخی اتهام زنی ها به نیروهای همسو با ایران در سایه حمله خمپاره ای به منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده و مسئل دیگر شکل گرفته است و نشان می دهد که بغداد در حال نزدیکی به واشنگتن است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی تحولات چند هفته اخیر در عراق، گفت وگویی را با صباح زنگنه، کارشناس و تحلیلگر مسائل غرب آسیا پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

طی هفته های اخیر شاهد برخی حوادث معنادار سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی علیه ایران در زمین عراق با محوریت تنش تهران - واشنگتن هستیم. برای پرسش اول به حوزه دیپلماسی ورود می‌کنیم. پیرو تلاش آمریکا برای اضافه کردن دو بند به بودجه ۲۰۲۱ با هدف احیای کمیته تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران در مجمع عمومی سازمان ملل که با موافقت ۱۰ کشور جهان در برابر ۱۱۰رای مخالف و ۳۲ رای ممتنع همراه شد، شاهد رای ممتنع عراق به این درخواست ایالات متحده بودیم. از نگاه شما اساساً عراق به چه دلیل یا دلایلی بر خلاف انتظارات و سطح بالای روابط تهران – بغداد، بی طرفی را در قبال جمهوری اسلامی ایران پیشه کرد؟

ابتدا به ساکن باید گفت که ایالات متحده آمریکا با خروج از برجام، بازگشت تحریم ها و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی در طول سه سال گذشته به اهداف خود در قبال ایران دست پیدا نکرد. بنابراین سعی کرد با هدف ایجاد اجماع جهانی برای از بین ‌بردن توافق هسته‌ای مسئله فعال کردن مکانیسم ماشه را از طریق شورای امنیت سازمان ملل در دستور کار قرار دهد تا همه اعضای این شورا و به تبعش اعضای سازمان ملل چاره ای جز همراهی با خواسته های ایالات متحده آمریکا در جهت فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند که در نهایت با مخالفت اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت مواجه شد. اما آمریکایی ها در ادامه تلاش داشتند با پیشنهاد خود مبنی بر اضافه کردن دو بند به بودجه سال ۲۰۲۱ سازمان ملل با هدف احیای کمیته تحریم های این سازمان علیه ایران در مجمع عمومی، شرایط را بار دیگر به نفع خود تغییر دهند که پیرو نکته شما ما شاهد تنها موافقت ۱۰ کشور جهان در برابر ۱۱۰ رای مخالف و ۳۲ رای ممتنع بودیم. این خود نشان از مخالفت های جهانی با سیاست تک روانه واشنگتن در سطح بین المللی است. به هر حال یک توافق دیپلماتیک که به تایید شورای امنیت سازمان ملل رسیده بود با اقدام دونالد ترامپ برای خروج از برجام به جایی رسید که تبعات مخرب سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی آن، چالش‌های جدی برای کشورهای جهان به وجود آورد که تا هم اکنون هم این چالش ها ادامه دارد، آن هم در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران به همه تعهدات خود در قبال این توافق عمل کرده بود. اما در نهایت با اعمال سیاست فشار حداکثری آمریکا و تعلل اروپایی‌ها در عمل به تعهدات خود سبب شد که ایران به سمت گام های کاهش تعهدات برجامی و اخیراً آغاز غنی سازی ۲۰ درصد پیش رود. در چنین شرایطی آمریکایی ها سعی کردند با احیای کمیته های نظارتی بر تحریم های ایران به نوعی مسئله احیای اجماع بین المللی را علیه جمهوری اسلامی در دستور کار قرار دهد. به عبارت دیگر آمریکا در یک فرار رو به جلو به منظور توجیه برای خروج از برجام و همچنین شریک کردن دیگر کشورها در این اقدام خلاف حقوقی، دیپلماتیک و سیاسی به دنبال احیای کمیته های نظارت بر تحریم های ایران، ذیل اضافه کردن دو بند به بودجه ۲۰۲۱ سازمان ملل بود، اما کشورهای جهان با اشراف به توان اقتصادی، نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا در برابر تمام این تلاش ها مقابله کردند. چرا این کشورها می دانند که همراهی با این تصمیمات غلط دونالد ترامپ یک بحران را در جهان ایجاد خواهد کرد. همین مسئله باعث مخالفت اکثر کشورهای جهان با این طرح پیشنهادی آمریکا شد. 

در این بین ما شاهد برخی آرای ممتنع بودیم که متاسفانه عراق هم جزء این کشورها بود. البته باید گفت که پروسه و سازوکار این تصمیم عراق در مجمع عمومی یک پروسه غیرحرفه‌ای و غیر منسجم بود. چرا که سازوکار تصمیم گیری برای اتخاذ مواضع روشن و درست دیپلماتیک، آن هم در سطح سازمان ملل اصولا باید از چند مرحله و فیلتر عبور کند. در گام اول سفیر و نماینده دائم هر کشور در سازمان ملل با استعلام نظر از پایتخت کشور متبوع خود در قبال یک مسئله، پروسه را به وزارت امور خارجه ارجاع می دهد تا ابعاد سیاسی، امنیتی، حقوقی، دیپلماتیک و ... آن و نیز نظر مثبت، منفی و یا ممتنع در قبال آن مسئله بررسی شود. از طرف دیگر این کشور با بازیگران صادرکننده پیشنهاد و یا قطعنامه مذاکرات خود را آغاز می‌کنند تا دلایل مخالفت یا موافقت و احیانا بی طرفی در قبال آن پیشنهاد را با وی به اشتراک بگذارند. مضافا با کشوری که قطعنامه و یا پیشنهاد در خصوصش هم صادر شده است گفت وگوهای لازم انجام می‌شود تا نظر خود را مطرح کنند که در نهایت به یک تصمیم روشن و مشخص برسند. بعد از طی این مراحل رای نهایی در هیئت دولت مطرح می‌شود و در آخر نخست وزیر، رئیس جمهور و یا هر کسی که مسئول اداره کشور است، رای نهایی را صادر می کندو این رای به نماینده آن کشور در سازمان ملل ارسال می شود. اما به نظر می‌رسد که این مراحل در خصوص رای ممتنع عراق در قبال پیشنهاد آمریکا با اختلال روبه رو شده بود. چون قطعا رای ممتنع عراق در برابر ایران به هیچ وجه قابل درک و توجیه نیست. 

با این تفاسیر چه عامل یا عواملی باعث ایجاد این اختلال شده است؟

به نظر می‌رسد که اولین نکته به ساختار سیاسی متشتت و غیر منسجم در عراق بازمی‌گردد. به هر حال امور خارجه وزیر امور خارجه این کشور از کردهای عراق است. حال سوال اینجاست آیا فواد حسین دستور کار خود را از اربیل می گیرد یا از بغداد؟ سوال مهمتر آیا نماینده عراق در سازمان ملل برای اتخاذ تصمیم به وزارت امورخارجه و نخست وزیری رجوع می‌کند و یا بنا به سیاست های حزبی خود سعی می کند ملاحظات فردی را در دستور کار قرار دهد؟ نکته مهم تر در راستای ارزیابی منافع کشور عراق باز می گردد. چون به هر حال تشکیل این کمیته های نظارتی بر تحریم‌های ایران به معنای آن است که عراق به دنبال آن است که از پیامدهای ایجاد بحران میان ایران و ایالات متحده آمریکا دوری کند. اما پیگیری این سیاست به این معنا نیست که عراق برای دوری از این بحران با نگاه بی طرفی برای خود بحران دیگری ایجاد کند، آن هم بحران‌هایی که مقصر اصلی آن نفوذ و مداخله مخرب ایالات متحده آمریکا در عراق است. حداقل این مسئله آن است که عراق باید به فضای سیاسی و دیپلماتیک جهان نگاه کند. وقتی بیش از ۱۱۰ کشور با خواسته ایالات متحده آمریکا مخالفت می‌کند مسلم بود که عراق هم با این سطح بالا از روابط با جمهوری اسلامی ایران باید مخالفت جدی با این تصمیم آمریکا اتخاذ می کرد. اگر عراق با این رای ممتنع به دنبال پالس مثبت به ایالات متحده آمریکا بود باید تبعات آن را هم بپذیرد. ضمن آنکه تشکیل این کمیته های نظارتی در سازمان ملل برای تحریم‌های ایران به معنای بار اضافه بر این سازمان است. چون هزینه این کمیته ها را کشورهای عضو سازمان ملل خواهند پرداخت. حال چگونه کشوری مانند عراق که با کسری شدید بودجه، چالش های ناشی از کرونا، کاهش درآمدهای نفتی و معضل نفت اقلیم کردستان مواجه است حاضر می شود هزینه این کمیته ها را برای نظارت بر تحریم های ایران پرداخت کند؟ لذا عراق، نه تنها با بی‌طرفی و دوری از بحران برای خود حاشیه امنی درست نکرده است، بلکه قطعاً این نوع تصمیمات باعث تقابل هرچه بیشتر دولت و مسئولین با خواست مردم عراق خواهد شد و به دنبالش هزینه ها و بحران های جدی برای بغداد به دنبال دارد. یعنی هزینه پالس مثبت دادن به دولت ترامپی که با چالش های به شدت جدی مانند استیضاح و برکناری، آن هم در فاصله کمتر از ۱۰ روز به پایان عمر سیاسیش به هیچ وجه صلاح عراق نیست. ایران همسایه راهبردی عراق بوده و خواهد بود. دولتمردان عراقی باید واقعیات را در نظر بگیرند. این نشان می‌دهد که پروسه تصمیم‌گیری در عراق دچار خلأ و مشکل است.

شما به فواد حسین و اربیل در خصوص رای عراق در سازمان ملل اشاره کردید. آیا مسئله به تحلیل در سطح مناسبات کردی باز می گردد و یا این که می توان تغییر موازنه قوا در بغداد را عامل بی طرفی عراق در تنش ایالات متحده آمریکا و ایران دانست؟

 به نظر می‌رسد که با وجود خلاء در پروسه تصمیم گیری عراق، اشتباهی در این رای ممتنع بغداد شکل گرفته است. پس در پاسخ به سوال شما هر دو عامل فوق نمی‌تواند نقش جدی در رای ممتنع عراق داشته باشد. به هر حال این را هم باید در نظر داشت که الان خود اقلیم کردستان عراق با چالش ها و مشکلات و بحران های مختلفی دست به گریبان است. از یک طرف مشکل و چالش های اربیل با دولت مرکزی بغداد قرار دارد و از طرف دیگر مسئله نارضایتی‌های عمومی کردهای اقلیم است که معضلات جدی برای این خودمختاری شکل داده است. با این وجود من معتقدم که شخص مسعود بارزانی از تجربه، دانش و دوراندیشی لازم برای دوری از سیاست‌های اشتباهی در جهت وادار کردن عراق به منظور ایجاد گسل با ایران برخوردار است. ولی اگر به هر دلیلی اقلیم کردستان و شخص مسعود بارزانی در پشت این مسئله قرار داشته باشند چالش های بسیار جدی را در میان مدت و بلند مدت برای خود اقلیم کردستان ایجاد کرده است. ضمن این که من معتقدم رای ممتنع عراق به دلیل فشار جدی و سایه سنگین ایالات متحده آمریکا بر افراد خط مقدم دیپلماسی عراق در مجمع عمومی سازمان ملل صادر شده است. بنابراین نمی‌توان مسئله را هم در سطح تغییر راهبرد عراق مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. چون من بعید می‌دانم که اربیل یا بغداد به صورت مستقیم در این رای ممتنع عراق نقش داشته باشند. در غیر این صورت اگر اربیل یا بغداد نقش جدی در این رابطه داشته باشند قطعاً آثار سوئی بر روابط آنها با ایران خواهد داشت.

به مسائل امنیتی و نظامی هم بپردازیم. در روزها و هفته های منتهی به اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی به نظر می رسید که تحولات و اقتضائات امنیتی منطقه غرب آسیا، به خصوص در عراق به یک نقطه بحرانی و ملتهب رسیده باشد. به گونه‌ای که بسیاری شائبه ایجاد درگیری و تنش نظامی بین ایران و ایالات متحده آمریکا را چندان دور از ذهن نمی‌دانستند. در این بین برخی اقدامات نظامی ایالات متحده آمریکا مانند پرواز بمب افکن های بی - ۵۲ در کنار مرزهای ایران نیز بر این گمانه‌زنی‌ها دامن زده بود. حال با عبور از اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی و فروکش کردن التهابات و نیز کم رنگ شدن احتمال وقوع منازعه نظامی بین تهران و واشنگتن در زمین عراق به نظر می رسد که واکاوی آن چه که طی تقریبا دو هفته اخیر در منطقه گذشته است گویای مسائل عمیقی با نقش افرینی بازیگران جدیدی است. به هر حال تمامی این اتفاقات و تنش های لفظی سیاسی و دیپلماتیک و تحرکات نظامی و امنیتی دو طرف (ایران و آمریکا) در منطقه و به خصوص عراق پس حمله خمپاره ای یکشنبه 30 ام آذر ماه به منطقه سبز بغداد با تمرکز روی سفارت ایالات متحده در این شهر آغاز شد؛ حملاتی که انگشت اتهام را به سوی برخی از گروه ها و جریان های عراقی مشخصا کتائب حزب الله، عصائب اهل الحق، گردان های ابوالفضل العباس و گردان قاصم الجبارین و به تبعش حشدالشعبی و در نهایت ایران نشانه رفته بود. حال در این بین برخی شنیده های جدید حکایت از نقش مقتدی صدر و جریان وابسته به او در این حملات دارد؛ ارزیای شما از تحولات چند هفته اخیر عراق با تمرکز بر این مسئله چیست؟ آیا تهدید به طور کلی رفع شده است؟

من نقش مخرب مقتدی صدر را چندان دور از ذهن نمی دانم. به هر حال وی با کارنامه ای که در این مدت از خود نشان داده است ثابت کرده که از مواضع ثابت و روشنی در قبال محور مقاومت، ایران و یا ایالات متحده آمریکا برخوردار نیست. حتی نیروهای وابسته به او نیز دارای عملکرد قابل دفاعی نیستند. چون به هر حال واقعیت آن است که نیروهای نظامی وابسته به جریان مقتدی صدر نیروهای منضبطی نیستند و بر مبنای دستوری متمرکز و ساختاری منسجم عمل نمی کنند. لذا این احتمال وجود دارد که اختلافاتی میان خود این نیروها وجود داشته باشد و برخی از آنها حتی به دنبال جدایی و استقلال از بدنه اصلی نیروهای مقتدی صدر باشند. ضمن اینکه نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که احتمالا بخشی از نیروهای صدر به دنبال تسلط کامل بر حشدالشعبی هستند. در کنار آن باید اختلافات جدی میان سرایا السلام، نیروهای وابسته به مقتدی صدر با جریان عصائب اهل الحق را هم در نظر گرفت. مضافاً هنوز هم برخی از نیروهای صدر از انشعاب کتائب حزب الله به شدت ناراحتند و به دنبال ضربه زدن به کتاب حزب الله هستند. البته اختلافاتی هم با نیروهای نوری المالکی وجود دارد. در عین حال اخباری هم وجود دارد که بعضی از بعثیهای سابق و حتی ایالات متحده آمریکا در نیروهای مقتدی صدر نفوذ کرده اند و این نفوذ می تواند باعث پیگیری برخی اقدامات و تحرکات از سوی این نیروها ضد محور مقاومت در عراق شود. اینها علاوه بر آن است که تاکنون نیروهای نظامی وابسته به مقتدی صدر، نه به ارتش ملحق شده اند، نه به پلیس و نه به نیروهای حشدالشعبی. بلکه کماکان به عنوان یک نیروی مستقل و جداگانه عمل می کنند و حتی در مواقعی به صورت مستقل در یک رویه حقوقی منحصر به خود افرادی را دستگیر می‌کنند. آنها را در دادگاه های خود محاکمه می کنند و حتی زندان هایی را هم برای این افراد درست کرده اند. این مسئله کاملاً بر ضد منافع ملی و تمامیت سیاسی عراق است. در کنار این نکات لازم به یادآوری است که بیشتر نیروهای نظامی به دلیل حمایت جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است، اما متاسفانه وی به جای حمایت از سیاست های تهران تاکنون نتوانسته است حمایت کاملی را از ایران در دستور کار قرار دهد و به جای آن به دنبال تسلط کامل بر نخست وزیری در عراق است. این مسئله طی بیانیه ها، مواضع اخیر و سخنرانی‌هایش کاملاً مشهود است به گونه‌ای که حتی به صراحت عنوان داشت که نخست وزیری باید متعلق به جریان او باشد. اینها نشان می‌دهد که سیاست های نواسانی مقتدی صدر کماکان ادامه دارد. با این وجود به نظر می رسد که تنش ایران و ایالات متحده در زمین عراق پیچیده تر شده است. لذا آمریکایی ها سعی کردند با استفاده از همین نیروها شرایطی را ضد محور مقاومت در عراق و کل منطقه سامان دهند تا مسئله ایران‌هراسی و انزوای جمهوری اسلامی در همسایگان او کلید بخورد که این امر با هوشیاری نیروهای محور مقاومت به شکست کامل رسیده است. بنابراین نه در آستانه اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، بلکه درهیچ دوره‌ای مسئله جنگ با ایران نمی‌تواند در دستور کار قرار بگیرد. لذا تمامی حرکات و انتقال جنگ افزارها به منطقه بیشتر در حکم دلگرمی برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در آستانه پایان حیات سیاسی دونالد ترامپ است. 

در راستای این نکات به نظر می رسد انجام یک کالبد شکافی لازم و ضروری به نظر می رسد. اینکه چرا ما شاهد یک انسجام در میان گروه‌های مقاومت از فلسطین تا سوریه، لبنان و یمن هستیم، اما در عراق این میزان از انشعاب و تشتت در گروه های مقاومت عراقی به وجود آمده است؟

واقعیت این است که نباید شرایط سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک عراق را با دیگر کشورها مانند لبنان، فلسطین، سوریه، یمن و ... مقایسه کرد. اگرچه ساختار سیاسی لبنان در دهه ۲۰ میلادی قرن گذشته توسط فرانسه رقم خورد و ساختار سیاسی جدیدی مبتنی بر بافت قومیتی و مذهبی شکل در این کشور شکل گرفت که دولت کنونی عراق هم مشابه همین ساختار را پی گرفته است، اما بعد از استقلال لبنان از حکومت فرانسه در دهه ۴۰ میلادی قرن گذشته سبب شد که فرانسوی ها دیگر آنگونه که باید خالت و نفوذی در سیاست‌های دولت لبنان نداشته باشند. اما بعد از اشغال عراق توسط نیروهای نظامی ایالات متحده، ساختار سیاسی و اقتصادی این کشور (عراق) به شکل بسیار جدی تحت نفوذ سیاست و دیپلماسی آمریکا قرار گرفته است. به گونه ای که با گذشت ۱۸ سال از اشغال این کشور توسط آمریکا، باز هم شاهد پایگاه های متعدد نیروهای آمریکایی در اقصی نقاط این کشور هستیم که به شدت سیاست، امنیت و دیپلماسی عراق را تحت الشعاع قرار داده است. همین مسئله سبب شده است تا عراق نتواند دست اتخاذ سیاست مستقلی بزند. ضمن اینکه اقتصاد عراق هم عنوان محوری ترین مسئله این کشور تحت نفوذ ایالات متحده آمریکا قرار دارد. به هر حال درآمد اصلی عراق از فروش نفت حاصل می شود. اما اکنون سایه سنگین بانک‌ها و موسسات آمریکایی عراق سبب شده است که این کشور به شدت تحت فشار سیاست‌های ایالات متحده آمریکا قرار گیرد. مجموعه این مسائل موجب شده است که عراق با نفوذ مخرب و به شدت منفی آمریکایی ها به یک سردرگمی برسد. همین مسئله در میان نیروهای سیاسی، احزاب، جریان ها و شخصیت های عراقی هم رخنه کرده است و سبب سردرگمی و تشتت در میان آنها شده است. به دلیل همین شرایط است که شاهد این میزان از انشعاب و تشتت در گروه های مقاومت عراقی هستیم.
 

کلید واژه ها: صباح زنگنه ایران عراق اقلیم کردستان بغداد ایالات متحده امریکا مقتدی صدر الحشدالشعبی


( ۱ )

نظر شما :