تبیین واقعیات روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوری آذربایجان
با وجود این همه کمک تهران، باکو باز هم نمک نشناس است! (بخش اول)
نویسنده: محمدحسین نامدار، کارشناس روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: بعضی از اوقات مباحثی پیرامون روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوری آذربایجان مطرح می شود که نادرست و به دور از واقعیت است. مهمترین این مباحث مربوط به مناقشه قره باغ است که در آن، ایران به عنوان کمک کننده به اشغالگران ارمنی قره باغ معرفی می شود. تبلیغات و قلب واقعیت در این زمینه در رسانه های جمهوری آذربایجان، رسانه های معاند و دشمنان روابط دو کشور چنان قوی است که برخی از هموطنان ساکن در مناطق همجوار جمهوری آذربایجان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. اگر به گذشته نه چندان دور رجوع کنیم و اقدامات جمهوری اسلامی ایران برای مردم کشور همسایه، مسلمان و دوست را مرور کنیم، خواهیم دید که آنچه در صحنه عمل رخ داده، تفاوت 180 درجه ای با تبلیغات سوء دارد.
وقتی در آخرین سال حیات اتحاد جماهیر شوروی مصوبه مجلس محلی منطقه خودمختار قره باغ مبنی بر جدایی این منطقه از جمهوری آذربایجان توسط مرکز تایید شد، مردم جمهوری آذربایجان در اعتراض به آن به خیابان های شهرهای مختلف از جمله باکو ریختند. این اعتراضات توسط ارتش سرخ شوروی شدیدا سرکوب شد و مردم به خاک و خون کشیده شدند. با توجه به محدودیت های آن دوره، هیچ رسانه خارجی در آنجا فعالیتی نداشت و رسانه های داخلی نیز همه در کنترل کا.گ.ب بودند، تنها مفر موجود برای رساندن صدای مظلومیت مردم مسلمان آذربایجان به گوش جهانیان، سرکنسولگری ایران در باکو بود. بنابر اظهار سرکنسول وقت ایران در باکو که خود با حضور در خیابان محل تجمع معترضین، از نزدیک شاهد کشتار مردم آذربایجان بود، مشاهدات به وزارت امور خارجه گزارش شد. گزارش های واصله در اختیار رسانه های مختلف قرار گرفت و با انعکاس آن در سطح داخلی و بین المللی، واکنش جهانی پدید آمد.
همزمان با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان در سال 1991، اختلافات میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بخاطر منطقه قره باغ، تشدید شد. نیروهای ارمنی با پشتیبانی نیروهای روسی به کشتار مردم بی دفاع مناطق پیرامونی قره باغ در خاک جمهوری آذربایجان روی آورده و طی سال های درگیری تا زمان آتش بس در سال 1994، علاوه بر اشغال 20 درصد خاک جمهوری آذربایجان، حدود یک میلیون آذری را از خانه و کاشانه خود بیرون راندند. جمهوری اسلامی ایران به واسطه اشتراکات تاریخی – تمدنی، فرهنگی و دینی با مردم مسلمان آذربایجان علاوه بر اینکه در همان روزهای اول به عنوان سومین کشور، استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت، کمک های مختلف خود را به مردم این جمهوری گسیل داشت. طبق اسناد موجود کمک های ایران شامل کمک های معنوی و مادی بود و علاوه بر ارسال مواد غذایی و تجهیزات نظامی به مردم آذربایجان به ویژه نخجوان، برق و گاز نخجوان را تامین کرد و از وقوع یک فاجعه انسانی جلوگیری کرد. ایران برای ارتباط نخجوان به سرزمین اصلی، خاک خود را در اختیار دولت باکو قرار داد و هنوز این مسیر به عنوان راه ترانزیتی بدون پرداخت هیچ هزینه ای از سوی جمهوری آذربایجان استفاده می شود. طبق اظهار مقامات وقت نظامی کشورمان، علاوه بر ارائه مشاوره نظامی به سران باکو و آموزش نظامی نیروهای آذربایجانی، از ایران نیروهایی هم برای جلوگیری از پیشروی بیشتر متجاوزین ارمنی به مناطق جنگی اعزام شدند. بنا بر اظهارات محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، تعدادی از نیروهای ایرانی در صحنه جنگ شهید شد و جنازه برخی از آنها در خاک جمهوری آذربایجان دفن شدند. علاوه بر اینها، ایران پذیرای 70 هزار آواره جنگی از آذربایجان در خاک خود بود و برای سال های سال کمک های انساندوستانه خود را به آوارگان جنگی مستقر در خاک جمهوری آذربایجان اعطا می کرد. آنقدر احساس نزدیکی با مردم جمهوری آذربایجان وجود داشت که در سال 1993 هاشمی رفسنجانی هواپیمای ریاست جمهوری را به نخجوان فرستاد تا حیدر علیف، رئیس مجلس عالی نخجوان را برای برعهده گیری پست ریاست جمهوری آذربایجان، به باکو منتقل کند.
در مقابل تمامی این کمک ها، نمک نشناسی های فراوانی مشاهده شد. برای نمونه ابوالفضل ایلچی بیگ، رئیس جمهوری وقت جمهوری آذربایجان با توسل به جعلیات تاریخی دوران روسیه تزاری و شوروی، بحث های گمراه کننده ای نظیر آزادسازی به اصطلاح آذربایجان جنوبی و تشکیل آذربایجان بزرگ یا واحد با مرکزیت تبریز را پیش کشید. بنا بر قول عاملی امام جمعه اردبیل، ایلچی بیگ صراحتا می گفت: «حاضر هستیم قره باغ را به ارمنی ها بدهیم، ولی از ایران کمک نخواهیم.» بر اساس چنین نگرش هایی، در کتاب های درسی از جمله تاریخ کلاس پنجم تحت عنوان «آتا یوردی» و کتاب تاریخ کلاس نهم متوسطه تحت عنوان «تاریخ جمهوری آذربایجان» ادعاهای ارضی علیه ایران مطرح شد که هنوز هم وجود دارد. روی جلد کتاب آتایوردی نقشه ای از به اصطلاح آذربایجان بزرگ درج شد که علاوه بر در برگرفتن استان های آذری نشین کشورمان، مرز آن تا قزوین هم می رسید. در کنار چنین ادعاهایی، 31 دسامبر به عنوان روز همبستگی آذربایجانی های جهان تعیین شد و سازمانی تحت عنوان «کنگره آذربایجانی های جهان» (داک) برای بزرگداشت این روز تشکیل شد. روسای جمهوری آذربایجان هر سال با دادن پیام هایی به اجلاس این کنگره این روز را گرامی می دارند. در پیام روسای جمهوری آذربایجان تا چندین سال، 50 میلیون آذربایجانی مورد خطاب بودند و با توجه به ادعاهای ارضی علیه کشورمان شامل ایرانیان آذربایجانی هم می شد.
دولتمردان جمهوری آذربایجان با پیگیری چنین سیاست هایی اشتباه استراتژیک مرتکب شدند. آنها به خیال خام خود درصدد تحریک ایرانیان آذربایجانی با هدف شنیدن صداهای مشابه از این سوی ارس بودند، غافل از این که ایرانیان آذربایجانی همیشه نقش قوام بخشی به ایران داشته اند و پیشرو در دفاع از تمامیت ارضی و انسجام ملی بوده اند. الگوی آنها ستارخان سردار ملی است که در پاسخ به کنسول وقت روس، می گوید: «من می خواهم هفت دولت، زیر سایه بیرق ایران باشد؛ شما می خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد.» ستارخان حتی در آخرین روزهای عمر خود که به واسطه بی مهری قوای دولتی زخمی شده و به مدت چهار سال در بستر بیماری قرار داشت، گفت: «اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد، آن یک روز را هم برای حفظ و کرامت ایران خواهم جنگید.» نقش پیشرو و برجسته ایرانیان آذربایجانی را به خوبی می توان در تمامی تحولات کشورمان از جمله نهضت مشروطه خواهی، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و ... دید. البته شاید تعدادی بازی خورده در بین هموطنان آذربایجانی وجود داشته باشند که با بدخواهان کشورمان همنوایی کنند، ولی چنین افراد انگشت شمار خائن را می توان در هر جایی از کشور یافت.
در راستای سیاست های ضد ایرانی جمهوری آذربایجان، برخی از شخصیت های سیاسی به ویژه نمایندگان مجلس و غالب رسانه های آذربایجان از همان سال های اولیه استقلال، علیه ایران سمپاشی کرده و ایران را به عنوان دشمن مردم آذربایجان معرفی می کردند. علی رغم تمامی کمک های حیاتی ایران در زمان درگیری های قره باغ، تا به امروز از ایران به عنوان یاری رسان اشغالگران ارمنی یاد می شود. برای نمونه آنها تا همین چند ماه پیش که الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان پشت پرده اشغال شهر شوشا را افشا کرد، ایران را عامل اشغال آن شهر معرفی می کردند. جریان از این قرار بود که در ماه مه سال ۱۹۹۲ و در روزهایی که تهران در تلاش برای توقف درگیری ها (که بیشتر به ضرر جمهوری آذربایجان جریان داشت)، میزبان نشستی سه جانبه از مقامات جمهوری آذربایجان و ارمنستان بود، شهر شوشا در منطقه پیرامون قره باغ جمهوری آذربایجان به اشغال ارامنه در آمد و متعاقب آن، هجمه گسترده ای علیه کشورمان در رسانه ها و محافل سیاسی آن کشور شروع شد. محور و اساس این هجمه علیه کشورمان این بود که ارمنستان در حالی که میهمان نشست تهران با ابتکار و میزبانی جمهوری اسلامی ایران برای حل مناقشه قره باغ بود، دست به اشغال شوشا زد و این امر نشان از یک توطئه و نوعی هماهنگی با ایران دارد. الهام علی اف چند ماه پیش پرده از روی واقعیت برداشت و جبهه خلق آذربایجان به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ را عامل اشغال شوشا و شهرهای دیگر آذربایجان معرفی کرده و گفته بود که این جبهه برای سرنگون کردن حاکمیت وقت (به رهبری ایاز مطلب اف) و رسیدن به حکومت، شوشا را به ارامنه تحویل داده و فروخته است. او حاکمیت کوتاه مدت جبهه خلق را همراه با فساد، رشوه و غارت کشور دانست که نتیجه آن بی توجهی به سرنوشت کشور و اشغال اراضی کلبجر از سوی ارامنه بود. با اشغال کلبجر ارتباط جغرافیایی ارمنستان و قره باغ برقرار شد.
ادامه دارد....
نظر شما :