دومینوی تکراری روابط در روندهای تاریخی (بخش هفدهم)
از کالبدشکافی شریان های اصلی انرژی اروپا ؛ تا افول نقش مویرگی ایران
دیپلماسی ایرانی: بر اساس آخرین آمارها اتحادیه اروپایی با 5670 میلیارد دلار مبادلات در سال 2019 همچنان 30% تجارت جهانی را بر عهده داشته و از کانون های مهم مصرف انرژی در قرن 21 است. این قاره به انرژی فسیلی نیز دسترسی ندارد و این در حالی است که ظرفیت عرضه انرژی رومانی نیز کاهش یافته است. بنابراین فقط روسیه، کشورهای آسیای میانه و ایران باقی میمانند که دو کشور ایران و روسیه به دلیل نزدیکی ژئواکونومیک میتوانند عرضهکنندگان خوبی باشند. اکنون روسها به خاطر خروج ایران از این بازار حالت انحصار پیدا کرده و خود را در برابر تحریمهای آینده خزانهداری امریکا گارانتی کردهاند و نقش حداکثری در تامین گاز و نفت اروپا دارند. بنابرین کشورهای اروپایی تنوع بخشی منابع انرژی خود را افزایش داده اند و واردات از متحدانی چون آمریکا را در کنار توسعه بهرهگیری از منابع تجدیدپذیر انرژی در دستورکار دارند.
در حال حاضر ۷۰ درصد درآمد صادراتی و نیمی از بودجه روسیه به صادرات انرژی وابسته است. این مبالغ صرف توسعه طرحهای اقتصادی، عمرانی، نظامی، رسانههای دولتی و رویکرد فعالانه این کشور در دیگر کشورها میشود و قطع شدن آن میتواند سیاست توسعهطلبانه روسیه را با مانعی جدی مواجه کند. واقعیت این است که کاهش واردات انرژی، به روسیه بسیار بیشتر از اروپا آسیب میزند. از این رو اروپا تلاش دارد با پیگیری این سیاست، سادهترین و موثرترین روش برای وادار کردن روسیه به رعایت هنجارهای بینالمللی را دنبال کند. اتحادیه اروپا در راهبرد جدید انرژی خود یک سلسله مقررات جدیدی در مورد آمادگی ریسک و تمرکز بر انرژی پاک تا 2050 تصویب کرده و تنوع بخشی به منابع انرژی صرفا در حوزه نفت، گاز و حتی باد و خورشید نبوده و دو انرژی دیگر یعنی هیدروژن و انرژی دریافت حرارت از فلزات نیز شامل می شود. در این راستا یکی از اولویت های مهم اتحادیه اروپا این بود که در خرید انرژی نفت و گاز به یک منبع وابسته نباشد و در نتیجه برای تنوعبخشی، بحث ایران مطرح شد. اروپا در نظر دارد هر ساله سهمیه واردات انرژی را پنجدرصد کاهش دهد و در نتیجه با گذشت یک دهه، واردات انرژی اروپا از روسیه به نصف کاهش خواهد یافت. چنین سیاستی، اقتصادهای اروپا را برای تطابق با شرایط جدید آماده می کند و زمان کافی برای جستوجوی منابع جدید انرژی، ارتقای روشهای صرفهجویی و کاهش مصرف را در اختیار آنها قرار خواهد داد. اتحادیه اروپا نیز بر اساس چنین سیاستی از تاثیر این محدودیتها در امان خواهد ماند. درحقیقت روسیه ۳۰ درصد کل مواد خام و ۲۰ درصد نفت و گاز اروپا را تامین میکند. با این حال تنها ۱۲درصد کل انرژی مصرفی اروپا به این کشور وابسته است و با پیگیری سیاست محدودیت گام به گام واردات انرژی، در طول ۱۰ سال آینده تنها ۶ درصد انرژی مصرفی قاره سبز از روسیه تامین خواهد شد، البته برخی کشورهای مرکز و شرق اروپا مانند لهستان و اسلواکی تعهدات متقابل بلندمدتی با روسیه دارند و از همین رو برای تطبیق با محدودیتهای وارداتی به زمان بیشتری نیاز دارند.
در موضوع تنوع بخشی به منابع انرژی ابتدا موضوع مهم زیرساختهای مورد نیاز برای دریافت انرژی مطرح است و در این راستا در 15 سال اخیر لولههای انتقال مهمتر شدهاند اما نفتکشها نیز نقش ویژهای بخصوص در کشورهای حوزه مدیترانه بازی میکنند.
موضوع دوم ورود اطلاعات دیجیتالی در ثبت مصرف است؛ اقدامی که در آلمان و سوئد آغاز شده و هدف اصلی آن بالانس عرضه و مصرف در مناطق مختلف اروپاست.
محور سوم مذاکره با شرکای جدید برای تامین انرژی است. در حال حاضر خطوط اصلی انتقال انرژی اروپا که عمدتا در انحصار روسیه و ترکیه است عباتند از:
1- خط لوله ناباکو که به دلیل فشارهای سیاسی آمریکا هرگز عملیاتی نشد؛ البته کشورمان نیز در پیگیری اجرایی شدن این پرورژه راهبرد روشن و پیگیرانه ای نداشت. موافقتنامه اولیه ناباکو در تیر ماه 1388 در آنکارا امضاء شد و کشورهای ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش شرکای اصلی این طرح بودند که قرار بود این خط لوله بطول 3300 کیلومتر و با هزینه 8 میلیارد یورو ساخته شود و صرفا گاز ایران را به مرکز اروپا منتقل کند.
2- خط لوله تاناپ که عملا جایگزین ناباکو شد و به پروژه باکو – تفلیس – جیهان معروف است. این خط لوله از حمایت قاطع آمریکائی ها برخوردار است و با حمایت مالی بریتیش پترولیوم اجرا شد.
3- خط لوله گاز "جریان شمالی" اولین پروژه روسیه برای دور زدن اوکراین و رهایی از ضرورت حمل گاز از آن به اروپا بود. این خط لوله به طور مستقیم از راه دریایی از روسیه تا آلمان کشیده شده و ظرفیت بالفعل آن حدود 59 میلیارد متر مکعب در سال است و تاکنون بیش از 90 درصد پیشرفت داشته است. در عین حال که آمریکایی ها به شدت با این پروژه مخالفند و در کنگره نیز طرح های تحریمی در مورد این پروژه تصویب شده که با واکنش منفی اروپا بویژه آلمان و فرانسه همراه بوده است؛ این خط لوله برای چند کشور در اتحادیه اروپا در صدر آنها آلمان مهم است برای همین به فشارهای امریکا عکسالعمل تند نشان میدهد. به هرحال با توجه به اینکه روسها به دلیل دستاورد ارزی که این خط دارد، به شدت به صادرات انرژی به اتحادیه اروپا نیاز دارند، روسها اکنون با روبل و یوان با چین به تبادل میپردازند اما با توجه به تحریم از سوی خزانهداری امریکا برای بازسازی اقتصاد، روسیه نیاز به ارز بینالمللی از جمله یورو و ین دارد، بنابراین پیشنهادهای جذاب به آلمان ارائه کرده اند. ایتالیا و اسپانیا هم به این خط لوله تمایل دارند، فرانسه هم مدت زیادی مشتری خرید از بریتانیا بوده است و اکنون نورد استریم 2 میتواند برای آنها هم جذاب باشد.
4- خط لوله گازی باکو – تفلیس – ارزروم که سهامداران اصلی آن بریتیش پترولیوم، شورون آمریکا، توتال، اینپکس ژاپن و شرکت ملی نفت ترکیه برای انتقال 8 میلیارد متر مکعب گاز است و هدف اصلی ایجاد آن کاهش وابستگی به روسیه است.
5- کریدور جنوبی گاز با اهمیت راهبردی برای انتقال انرژی به شرق و مرکز اروپا با بهره گیری از منابع دریاهای سیاه، مدیترانه و خزر.
خطوط و پروژه های دیگری نیز در اروپا مطرحند که از حوصله و کمیت این مطلب خارج است ولی سوال اساسی این است که ایران با داشتن یک ششم منابع گاز شناسایی شده جهان بزرگترین و دارنده گاز است چه جایگاهی دارد؟! در حال حاضر کشورمان براساس یک قرارداد قدیمی به ترکیه گاز صادر می کند که 90 درصد گاز صادراتی کشورمان و 25 درصد نیاز ترکیه را شامل می شود؛ البته اخیرا ترک ها به شدت تحت تاثیر هیجانات اکتشاف گاز در مدیترانه هستند و بی جهت نیست که یک مقام ترک گفته است کشورش در صورتی قرادادهای خرید گاز را در سال های آینده تمدید می کند که پیشنهادهای جذابتری دریافت کند. موضوع مهم اینکه در سال های اخیر شرکت های آمریکایی صادرات گاز مایع به ترکیه را در حجم گسترده عملیاتی کرده اند چرا که موضوع محدود کردن صادرات انرژی ایران برای آمریکایی ها راهبردی است که منافع ملی آمریکا را توسعه می دهد.
پس از پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 این گونه مطرح شد که ورود ایران به بازار گاز میتواند در سطح گسترده برای امنیت انرژی اتحادیه اروپا مثبت باشد و در دو رده ارزیابی ریسک شد. از طرفی قرار بود برای کمک به بالا بردن کیفیت گاز مایع ایران دو شرکت توتال و یک شرکت نروژی ورود کنند تا اتحادیه اروپا در کوتاه مدت 30 درصد و در بلند مدت 50 درصد وابستگی خود را به گاز روسیه کم کند. این اقدام امنیت انرژی اتحادیه را افزایش میداد. در آن زمان مشارکت در ساخت خط لوله مستقیم از ایران به اروپا ارزیابی شد، اما هرگز اجرایی نشد. در آن زمان حتی زیمنس تمایل داشت در حوزه انرژی ایران سرمایهگذاری کند و در حقیقت کالاهایی با هزینه پایین تولید شود و کنترل کیفی توسط مهندسین آلمانی صورت گیرد، و از سوی دیگر پس از امضای برجام مجددا از 2015 تا 2016 رویکرد گرایش اروپائیان به انرژی و بازار ایران فعال شد و بیش از 400 هیات بازرگانی از اتحادیه اروپا برای مذاکره در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی به ایران آمدند، اما 99 درصد نه تنها با دست خالی برگشتند و مهمتر اینکه در آن زمان ایران در معادله تامین امنیت انرژی اروپا در رده B پلاس و روسیه B بود اما اکنون ایران در رده حاشیهها و هم سطح لیبی شده است و در نتیجه امروز نگاه به ایران برای تامین امینت انرژی اروپا خوب نیست چراکه از طرفی ایران در یک فرایند مبهم بازار را به نفع شرکتهای روسی ترک کرده و از سوی دیگر فشار آمریکایی ها بر شرکت های اروپایی با هدف قطع کامل همکاری ها با کشورمان مضاعف شده است. به طور کلی اروپایی ها در همکاری با کشورمان در مباحث مختلف مواضع و رویکرد ثابتی نداشته اند که از نمونه های بارز آن مبحث مهم انرژی هسته ای است که در بخش بعدی به آن می پردازیم.
نظر شما :