از بحرین و عربستان تا سودان و سومالی لند
بعد از امارات برای رابطه با اسرائیل نوبت کیست؟
دیپلماسی ایرانی: مایکل رابین، عضو ارشد اندیشکده امریکن اینترپرایز، در مقالهای که پایگاه خبری تحلیل «نشنال اینترست» منتشر کرده، نگاهی به فهرست کشورهای عربی داشته که ممکن است پس از امارات متحده روابط خود را با اسرائیل عادی کنند.
روز 13 اوت 2020 کاخ سفید اعلام کرد امارات متحده عربی و اسرائیل به توافقی برای عادیسازی روابط دست یافتهاند. برخی منتقدان تلاش کردند این توافق را کماهمیت جلوه دهند. برای مثال بن رودس، دستیار باراک اوباما رئیسجمهور سابق امریکا در توئیتی گفت: این توافق وضعیتی که مدتهاست در منطقه حکمفرما شده (شامل حذف کامل فلسطینیها) را به رسمیت درآورد. دو رهبری که میخواهند دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر پیروز شود، این توافق را طوری بزک کردند که مثل یک دستاورد بزرگ شب انتخابات جلوه کند. با این حال اظهارات رودس بیشتر نشاندهنده تاثیر حزبگرایی بر سیاست خارجی است تا تلاشی برای کماهمیت جلوه دادن توافقهای صلح.
امارات تازه سومین کشور عربی است که روابط رسمی خود با اسرائیل را آغاز میکند. مصر سال 1978 و اردن بیش از ربع قرن بعد این کار را انجام دادند. امارات احتمالاً نخستین کشوری است که توافقش با اسرائیل فراتر از یک توافق تشریفاتی بوده و منجر به روابط سازنده خواهد شد. البته کشورهای دیگری نیز بودهاند که برای عادیسازی روابط با اسرائیل شانس خود را امتحان کردند. سال 1983 لبنان و اسرائیل در جریان اشغال لبنان به دست نیروهای رژیم صهیونیستی توافق صلحی را امضا کردند، اما رئیسجمهوری وقت لبنان، امین جمیل کمتر از یک سال بعد توافق را لغو کرد.
موریتانی نیز در ماه اکتبر 1999 توافقی را با اسرائیل به امضا رساند، اما با روی کار آمدن دولت جدید و خشم عمومی پس از لشکرکشی سال 2009 اسرائیل به نوار غزه، این توافق هیچ گاه منجر به برقراری روابط دیپلماتیک نشد. پیمان 1993 اسلو منجر به تأسیس تشکیلات خودگردان فلسطین و برقراری روابط رسمی آن با اسرائیل شد، اما این توافق نیز بیشتر از اینکه توافق صلح باشد، نقشه راهی برای عادیسازی روابط در آینده بود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری امریکا، هفته گذشته توافق با امارات را به عنوان یک دستاورد بزرگ در حوزه دیپلماسی جشن گرفت و رابرت اوبرایان، مشاور امنیت ملی او، ترامپ را لایق دریافت جایزه صلح نوبل دانست. این تعریف و تمجیدها بخشی از فرهنگ تملقی است که در دولت ترامپ رواج یافته است. البته این بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و محمد بن زائد، ولیعهد امارات بودند که خطر را به جان خریدند و به اعلام عمومی این توافق رضایت دادند، اما ترامپ یک چیز را درست میگوید: حال که یخ روابط شکسته شده است، انتظار میرود کشورهای عربی و مسلمان دیگری نیز به امارات بپیوندند و روابط خود با اسرائیل را آغاز کنند.
سؤالی که پیش میآید این است که کشور بعدی کدام است؟ دیپلماتها و تحلیلگران گزینههای مختلفی را مطرح میکنند: بحرین، عربستان سعودی، عمان، سودان و مراکش محتملترین گزینهها هستند. خارج از جهان عرب نیز اندونزی یکی از قویترین کاندیداهاست. سومالیلند نیز یکی از گزینههاست. این منطقه که از کشور سومالی اعلام استقلال کرده اما هنوز به رسمیت شناخته نشده است، چندی پیش نیز با تایوان روابط دیپلماتیک برقرار کرده بود.
عمان؟
با این حال شانس برخی گزینهها برای آغاز روابط با اسرائیل بیشتر از بقیه است. دو سال پیش نتانیاهو در مسقط با سلطان قابوس، پادشاه عمان، دیدار کرد. اینکه هر دو طرف سفر نخستوزیر اسرائیل را عمومی کردند ظاهراً با هدف آماده کردن افکار عمومی عمان برای به رسمیت شناختن اسرائیل بود. عمانیها هیچ گاه با اسرائیل دشمن واقعی نبودهاند؛ آنها در هیچ جنگی علیه رژیم صهیونیستی شرکت نداشتهاند و همواره به بیطرفی خود افتخار کردهاند. با این حال سلطان قابوس اوایل سال جاری میلادی از دنیا رفت و سلطان هیثم بن طارق، عموزاده او بدون هیچ درگیری جای او را گرفت. با این حال هیثم فعلاً قصد دارد جای پای خود را در داخل سفت کند و تمایلی به اتخاذ تصمیمات بحثبرانگیز ندارد.
عربستان سعودی؟
در آینده اگر مورخان بخواهند از توافق صلح اسرائیل و امارات بنویسند، احتمالاً آن را نه فقط دستاورد دیپلماسی ترامپ، بلکه حاصل نزدیک شدن دولت اوباما به ایران و فاصله گرفتن وی از ائتلاف سنتی امریکا با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس توصیف میکنند. این واقعیت نه فقط بر امارات بلکه بر عربستان و بحرین نیز تأثیر گذاشته است.
با اینکه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، احتمالاً به رسمی کردن روابط با اسرائیل علاقهمند است، اما مخالفان ملک سلمان، پدر محمد و پادشاه آلزایمری عربستان، مانع بزرگی برای این توافق محسوب میشوند. بن سلمان میداند که در دربار ماکیاولی آل سعود، شمشیرها برای کنار راندن وی از غلاف بیرون آمدهاند و او نمیخواهد مخالفانش برای قتل وی، از شمشیر افکار عمومی نیز بهرهمند شوند. البته با مرگ پدر و رسیدن او به تاج و تخت، اوضاع عوض میشود. وقتی محمد به پادشاهی برسد، دیگر لازم نیست نگران باشد که مبادا لحظه آخر او را از ولیعهدی کنار بگذارند و بلایی که سر شاهزاده حسن در اردن یا شاهزاده مقرن و محمد بن نایف در عربستان آمد، سر او نیز بیاید.
بحرین؟
مسئله در مورد بحرین سادهتر است. بحرین که کوچکترین کشور عربی است، مدتهاست به عنوان یک استثنای چند فرهنگی در منطقه شناخته میشود. رهبران آن توانستهاند این جزیره را در برابر بادهای پوپولیستی ملیگرایی عرب و اسلامگرایی حفظ کنند. بحرین نه فقط از نظر مذهبی تکثرگراست – خانواده سلطنتی این کشور و بخش عمدهای از نخبگان آن سنی هستند، در حالی که اکثریت جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند – بلکه خانوادههای مسیحی و یهودی بومی را نیز در خود جای داده است و به اقلیت هندو و سیک نیز اجازه میدهد آزادانه اعمال مذهبی خود را انجام دهند.
پادشاه بحرین از شکستن تابوها نمیترسد: در سال 2008 او هودا نونو، یک زن یهودی بحرینی را به عنوان سفیر این کشور در امریکا منصوب کرد. این کشور ادعا میکند بیش از سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از جانب ایران تهدید میشود. منامه مدعی است ایران از برخی گروهها با هدف براندازی حکومت سلطنتی این کشور حمایت میکند. این کشور در حال حاضر میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی امریکاست و تصور میکند اگر با اسرائیل وارد رابطه شود، هم عربستان و هم امریکا از آن در برابر تهدیدها محافظت میکنند.
مراکش و تونس؟
مراکش و تونس نیز جزء گزینهها هستند. هر دو کشور از دیرباز میزبان جمعیت عظیمی از یهودیان بودهاند و به گردشگران اسرائیلی نیز حتی با گذرنامه این رژیم اجازه ورود میدهند. البته بین این دو مراکش از شانس بیشتری برخوردار است. در جریان هولوکاست، بسیاری از مراکشیها از یهودیان حمایت کردند. در سال 1956 مراکش استقلال خود از فرانسه را جشن گرفت. هشت سال پیش از استقلال مراکش بود که رژیم اسرائیل تأسیس شده و دوقطبی شدن خاورمیانه را کلید زده بود. در همین سالها بود که از فرات تا اقیانوس اطلس، برنامههای ضد اسرائیلی گستردهای طرحریزی شد. با این حال سلطان محمد پنجم به این مسائل توجهی نداشت و لئون بن زاکین یهودی را به عنوان پزشک شخصی خود انتخاب کرد. یک یهودی مراکشی دیگر به نام آندره آزوله نیز سالها به عنوان مشاور ملک حسن دوم و پادشاه کنونی ملک محمد ششم فعالیت کرده است. در سال 1993 سرژ بردوگو، رئیس شورای جامعه یهودیان مراکش، به عنوان وزیر گردشگری منصوب شد. این وزارتخانه اصلاً نهاد کماهمیتی نبود، چرا که گردشگری نقش بسیار مهمی در اقتصاد مراکش ایفا میکند. چنین سابقهای به ملک محمد ششم اجازه میدهد رابطهای که مدتهاست به شکل غیررسمی با اسرائیل داشته را رسمی کند. با اینکه برخی مراکشیها ممکن است در برابر برقراری روابط رسمی با اسرائیل مقاومت نشان دهند، اما پتانسیل همکاری دو دولت در حوزه کشاورزی – هم در منطقه فقیرنشین شمال مراکش و هم در استانهای صحرای جنوبی – هر توافقی را شیرین میکند.
سودان؟
شاید همین یک سال پیش برقراری روابط با اسرائیل برای سودانیها مثل یک رویای محال بود، اما خلع عمر البشیر، دیکتاتور باسابقه این کشور از قدرت و تصمیم خارطوم مبنی بر فاصله گرفتن از بلوک ضد اسرائیلی جهان عرب و نزدیک شدن آن به غرب باعث میشود سودان نیز یکی از گزینههای جدی برای توافق با اسرائیل باشد. تا وقتی بشیر روی کار بود، سودان به محلی برای انتقال سلاح به سازمان آزادیبخش فلسطین یا حماس تبدیل شده بود. رسانههاای ایرانی بارها از اتحاد تهران و خارطوم علیه دشمنان مشترک حرف زده بودند. کشتیهای جنگی ایران مرتب در بندر سودان پهلو میگرفتند. اما رابطه ایران و سودان نه فقط برای اسرائیل بلکه برای عربستان نیز یک خط قرمز به حساب میآید. ریاض عملاً به بشیر رشوه داده بود تا اجازه ندهد مقامات ایرانی به سودان بیایند.
با این حال عمر البشیر در ماه آوریل سال 2019 از قدرت کنار گذاشته شد. در فوریه سال جاری، بنیامین نتانیاهو در سفری که به اوگاندا داشت، با عبدالفتاح البرهان، رئیس شورای حاکمیت ملی سودان، دیدار کرد، اما مشخص نیست آیا این دو در مورد عادیسازی روابط صحبتی داشتهاند یا خیر. سودان بعدها به هواپیماهای اسرائیلی اجازه داد بر فراز این کشور عربی پرواز کنند. با نزدیک شدن سودان به غرب و تمایل آن به بازسازی اقتصاد خود، به نظر میرسد گسترش روابط با عربستان و اسرائیل در دستورکار خارطوم قرار داشته باشد.
سومالیلند
پایینتر از سودان در امتداد سواحل شرقی آفریقا، منطقه سومالیلند گزینه بسیار جذابی به نظر میرسد. در سال 1960 بخشی از سومالیلند که در اشغال انگلیس بود به دوازدهمین کشور آفریقایی تبدیل شد که استقلال خود را جشن میگیرد. در آن زمان نه فقط هر پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، بلکه اسرائیل نیز استقلال سومالیلند را به رسمیت شناختند. اما چند روز بعد رهبران سومالیلند تصمیم گرفتند با بخشی که تحت اشغال ایتالیا قرار داشت، متحد شده و کشور سومالی واحد را تشکیل دهند. پس از تشکیل این کشور، رهبران سومالی تحت فشار جهان عرب و در بحبوحه جنگ سرد، اعلام کردند رژیم اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند.
در سال 1991 محمد زیادباره، دیکتاتور سومالی از کشور فرار کرد و کشور از هم فروپاشید. با این حال سومالیلند بار دیگر اعلام استقلال کرد و از آن زمان تا کنون ثبات و صلح خود را حفظ کرده است. این کشور با حکومتی دموکراتیک و طرفدار غرب اداره میشود. هیچ کشوری سومالیلند را به رسمیت نمیشناسد، اما برخی کشورها روابط دیپلماتیک سطح پایینی با این منطقه دارند، از جمله اتیوپی، تایوان، کنیا، ترکیه، جیبوتی، بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و مهمتر از همه امارات متحده عربی. اگر سومالیلند با اسرائیل رابطه دیپلماتیک برقرار نکند، مقصر آن سیاست داخلی این منطقه یا عدم تمایل آن نیست، بلکه تکبر اسرائیل و خودداری سفرای این رژیم از پاسخ به تماسهای تلفنی مقامات سومالیلند است. تلآویو تمایلی به رابطه با این منطقه نداشته و تمرکز خود را روی کشورهای بزرگتر گذاشته است.
اندونزی؟
اگر اسرائیل تمرکزش را روی کشورهای بزرگتر گذاشته باشد، هیچ گزینهای بهتر از اندونزی نیست؛ کشوری با بیشترین جمعیت مسلمان جهان. نتانیاهو مدتهاست برای رابطه با جاکارتا تلاش میکند. در سال 2018 او با معاون رئیسجمهوری اندونزی در نیویورک دیدار و در بیانیهای رسماً اعلام کرد هدف تلآویو برقراری رابطه با جاکارتاست. اما افکار عمومی اندونزی مانع بزرگی بر سر این توافق به شمار میرود. اندونزی و اسرائیل با تبادل خبرنگار تلاش کردهاند این مانع مردمی را از میان بردارند، چرا که تصور میکنند با اعزام خبرنگار میتوانند مستقیماً با سیاستمداران و جامعه مدنی طرف مقابل سخن بگویند. چند سال قبل مقامات اسرائیل و اندونزی در بانکوک دیدار کردند تا در حضور مقامات دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا یخ روابط را بشکنند.
اینکه در منطقه خاورمیانه و آسیا گزینههای زیادی برای برقراری رابطه با اسرائیل وجود دارد، نشان دهنده تغییر شرایط است. با این حال هنوز هم کشورهای زیادی هستند که در طرف مقابل ایستادهاند: ایران و سوریه در خاورمیانه؛ الجزایر و سومالی در افریقا؛ و پاکستان و مالزی در آسیا. ترکیه نیز به زودی به جمع آنها میپیوندد چرا که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری این کشور نشان داده قصد دارد سیاست ایدئولوژیک خود را با شدت هر چه بیشتر ادامه دهد. میشل عون، رئیس جمهوری لبنان اخیراً برای آزمایش افکار عمومی، سخنی از رابطه با اسرائیل زد، اما به نظر میرسد اظهارات او بیشتر برای جلب حمایت غرب در برابر خشم مردم لبنان بوده است و او تمایلی به صلح با اسرائیل ندارد. او اگر بخواهد به سمت گفت وگوهای صلح با اسرائیل حرکت کند، اول باید خود را از حزبالله و تفکرات آن دور کند.
پس از توافق بین اسرائیل و امارات، بن زائد اقدام خود را با امتیازی که به ظاهر از نتانیاهو گرفته است توجیه کرد: بر اساس این توافق، اسرائیل موقتاً (و نه به صورت دائمی) طرح الحاق کرانه باختری و دره رود اردن به سرزمینهای اشغالی را معلق میکند. این مسئله کار را برای کشور عرب بعدی سخت میکند، چرا که نه فقط فلسطینیها بلکه مردم خود آن کشور انتظار دارند در ازای توافق با اسرائیل، امتیاز بیشتری از این رژیم بگیرند، امتیازاتی که حداقل اسماً به نفع فلسطینیها تمام شود. با این حال بعید است این مسئله مانع از توافق کشورهای عرب با اسرائیل شود.
منبع: نشنال اینترست / مترجم: هدیه عابدی
نظر شما :