سیمرغ؛ محتوا، شکل و قدرت دولت ایرانی (بخش ششم)
گرانیگاه ایران زمین، از تیسفون تا تهران
نویسنده: آرش رییسی نژاد، استادیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکترای سیاست و روابط بین الملل از دانشگاه بین المللی فلوریدا
دیپلماسی ایرانی:
۶. "دل ایرانشهر" گرانیگاه ایران زمین بوده است.
دل ایرانشهر در دوران ساسانیان همچو دیگر نام آسورستان (سواد یا عراق کنونی) خوانده می شد. این منطقه دربردارنده مهمترین شهرهای ایران زمین بود. تیسفون، شهری که بیش از شش سده – از زمان گودرز دوم اشکانی (حکومت ۴۱-۵۱ میلادی) تا یزدگرد سوم ساسانی (حکومت ۶۲۱-۶۳۲ میلادی) – رسما پایتخت ایران زمین بود، در کنار شش شهر کهن همجوار آن که عرب همگی آنان را "مدائن" می خواند (1)، آبادترین شهرهای ایران زمین به شمار می رفتند. مدائن در کنار کهن شهر بابل که بیش از دو سده از پایتخت های ایران هخامنشی نیز به شمار می رفت، و سپس شهر نو بغداد برافراشته شده بود. جایگاه ژئواستراتژیک این شهرها – نزدیکترین جایگاه دو رودخانه فرات و دجله به هم پیش از تلاقی در اروند رود – آن را دل ایرانشهر ساخته بود. این شهرها مرکز ارتش ایران بودند، بر سر راه جاده ابریشم که از چین آغاز می شد و به سوریه می رسید قرار گرفته و در نتیجه جایگاه انباشت ثروت بودند. این شهرها همچنین برخوردار از کشاورزی حاصلخیز به دلیل رسوبات ناشی از طغیان دو رودخانه و سامانه های مهندسی آبیاری پیشرفته بودند، و جمعیت بسیاری از ایرانیان با همه گوناگونی دینی و زبانی آنان در خود جای می دادند. در کنار موبد موبدان زرتشتی، راس جالوت یهودی و جاثلیق (اسقف اعظم) مسیحیان نسطوری – و حتی مانویان و مزدکیان تا پیش از سرکوبی – همگی در تیسفون بسر می بردند. سرانجام تیسفون در میانه سده هفتم میلادی به دست اعراب گشوده و وحشیانه ویران شد، دل ایرانشهر به آرامی عراق عرب نامیده شد و زبان عربی جایگزین زبان پارسی پهلوی و آرامی – سریانی مردم آن شد.
نامگذاری آسورستان، استان دربردارنده مدائن، بسان "دل ایرانشهر" اما تصادفی نبود. دل ایرانشهر – به زبان کارل فون کلاوزویتس – "گرانیگاه" (center of gravity) ایران زمین بود. گرانیگاه جایگاهیست که قدرت و جنبش دولت بدانجا وابسته است. این وابستگی را در سه سطح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی می توان یافت. گرانیگاه جایگاه تجمع توان سیاسی – نظامی، اقتصادی – توسعه ای و فرهنگی – مذهبی است. گرانیگاه همچنین در رابطه ای تنگاتنگ با کارکرد دولت و توان آن برای بسیج منابع دارد. به بیان دیگر، گرانیگاه آن جایی است که همه راه ها بدان ختم می شود. از همین رو بود که کلاوزویتس دو سده پیش اندرز می داد که «باید گام به گام در یک جهت پیش رفت. ... نباید کارها را آسان گرفت، نباید از یک قدرت بزرگ برای تصرف استانی کوچک استفاده کرد، نباید تأمین یک پیروزی ناچیز را به موفقیت های بزرگ تر ترجیح داد، بلکه باید به گونه ای پیوسته و مداوم، در پی مرکز قدرت و گرانیگاه بود.»
کوتاه آن که دستیابی دشمن بر گرانیگاه یک کشور فروپاشی سرزمینی را تسریع خواهد کرد. آسورستان یا عراق امروزی در دوران ساسانیان گرانیگاه ایران زمین بود و هم از این رو دل ایران زمین خوانده می شد. جای شگفتی نیست که سقوط تیسفون و تسخیر مدائن به دست اعراب فروپاشی سریع کلیت ایران زمین را در پی داشت.
گرانیگاه ایران زمین در درازنای تاریخ اما هیچ گاه ثابت نبوده است. در دوران ایران هخامنشی این پارسه (پرسپولیس) بود که سرچشمه بنیادین قدرت و جنبش و همه راه ها بدان ختم می شد. گرانیگاه ایران زمین سپس در دوران ساسانیان در عراق امروزی جای گرفت. پس از تسخیر ایران بدست اعراب گرانیگاه ایران زمین مبهم ماند و ناپایدار. با همه کوشش های رهبرانی همچو ابومسلم خراسانی، بابک و مازیار و حتی فرمانروایانی بسان یعقوب لیث صفاری، امیر اسماعیل سامانی، مرداویج زیاری و برادران بویهی دولت ملیِ پرتوانی در ایران پدیدار نشد. این اما شاه اسماعیل صفوی بود که برای نخستین بار دولت ملی را در ایران برپا ساخت. گرچه گرانیگاه ایران زمین در ایران صفوی در آغاز مبهم ماند، سرانجام در اصفهان جای گرفت. اصفهان "نصف جهان" خوانده شد چرا که در کنار جایگاه ژئواستراتژیک آن – قرارگیری در مرکز جغرافیای ایران و بدور از سرچشمه خطر در باختر و خاور ایران زمین – مرکز ارتش ایران نیز بود، بر سر راه جاده ابریشم که از چین آغاز می شد و به امپراتوری عثمانی می رسید جای داشت و در نتیجه جایگاه انباشت ثروت بود، برخوردار از کشاورزی حاصلخیز به دلیل رسوبات ناشی از زاینده رود و سامانه های مهندسی آبیاری پیشرفته بود، و همچنین جمعیت بسیاری از ایرانیان با همه گوناگونی دینی و زبانی آنان – از جمله ارامنه مسیحی – در آن زندگی می کردند. تسخیر اصفهان به دست محمود افغان فروپاشی سرزمینی ایران و تقسیم آن – هر چند کوتاه – میان افاغنه، ترکان عثمانی و حتی روس های تزاری را در پی داشت. تنها این نادر شاه افشار بود که وحدت ملی را دگربار برپا کرد. با برآمدن شاهان قاجار گرانیگاه ایران زمین اما به آهستگی از اصفهان به تهران چرخید. تهران به جایگاهی در ایران دست یافت که قدرت و جنبش دولت ایران از آن جا سرچشمه می گرفت.
در کنار همه این عوامل جغرافیایی، سیاسی – نظامی، اقتصادی – بازرگانی و فرهنگی – مذهبی ریشه گرانیگاه ایران زمین را باید در "خواست (will) برای دفاع" از ایران دید. این بدین معناست که گرانیگاه تنها جایگاه صرفا فیزیکی نیست بل و مهمتر از آن در بردارنده این ویژگی بنیادین – خواستِ دفاع از ایران زمین – است که قدرت ملی ایران از آن برمی خیزد. دل ایرانشهر جایگاه عینی گرانیگاه ایران زمین نماد و نمود چنین خواستی بوده است. گرانیگاه ایران زمین دربردارنده نمادها و مراکزی از ویژگی ها و توانایی ها برای اراده معطوف به دفاع از ایران بوده است. پارسه و تیسفون در ایران پیشااسلام و اصفهان پسااسلامی تنها تختگاه فرمانروایان نبودند. این شهرها جایگاه مراکز مذهبی، نظامی و اقتصادی بود تا بدان حد که آنان را در میان شهرهایی نیمه مقدس و نمودِ خواست دفاع از ایرانیان می ساخت. دربردارندگی نمادهایی از چنین خواستی بود که با سقوط این شهرها، فروپاشی سرزمینی ایران آسان می شد.
گرانیگاه اما به تعادل بنیادین نیز اشاره دارد. این تعادل در ایران زمین را می توان در دو ساحت یافت. نخستین، تعادل میان توسعه گرانیگاه ایران زمین یا دل ایرانشهر با دیگر شهرهای ایرانی است. تهران امروزین گرانیگاه ایران زمین است. روند تمرکز مراکز سیاسی – نظامی، اقتصادی – بازرگانی و فرهنگی – دینی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی در تهران اما بیش از پیش افزایش یافته است. این چنین افزایش تصاعدی تعادل میان گرانیگاه و دیگر شهرهای ایران زمین را بر هم زده است. تا بدان حد که تو گویی «ایران، تهران است و تهران، ایران!» وارسی تاریخی – جغرافیایی گرانیگاه ایران زمین اما بر اهمیت شکوفایی دیگر شهرهای ایرانی نیز اشاره دارد. در کنار شهرهایی با تاریخی دیرین، همچو اصفهان، تبریز و شیراز باید بر اهمیت توسعه شهرهای مرزی، ولو کوچک، ایران نیز تاکید کرد. دوم و مهم تر این که خواست دفاع از ایران زمین در تعادل میان سه راسِ مثلثِ "حکومت – مردم – قدرت ملی" قرار دارد. این بدان معناست که قوام و دوام گرانیگاه ایران زمین به تعادل میان این سه اصل بستگی دارد. چنین تعادلی نشان دهنده این مسئله است که حکومت باید بپذیرد که در درجه نخست متولی دفاع از ایران زمین، و نه امری دیگر است. قدرت ملی که خود دربردارنده قدرت اقتصادی و فرهنگی در کنار قدرت نظامی است باید برای دفاع از ایران هزینه ش.د. مهمتر آن که خواست دفاع از ایران تنها با پیشبرد جایگاه ایرانیان در جهان امروز دوام پذیر است. از همین رو نمی توان چنین خواستی را در سرزمینی یافت که جایگاهی یکی از این سه اصل به ویژه مردم ناتوان شده است. تا زمانی که خواست دفاع از ایران در مرکز سه گانه مردم، حکومت و قدرت ملی جای داشته باشد گرانیگاه ایران زمین دست نیافتنی خواهد بود.
پینوشتها:
1. در کنار تیسفون یا تیسپون (Ctesiphon)، در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری بغداد و در کرانه چپ رود دجله٬ شش شهر کهن همجوار آن شامل: وه اردشیر یا سلوکیه (بهرسیر)، اسپانبر (اسفابور/اسبانبر)، وه جندیو خسرو (وه انتیوخ خسرو/رومگان/ رومیه)، بلاش آباد (ساباط /بلاشگرد)، ماحوزا و درزنیدان/درزنیذان بود.
نظر شما :