سیمرغ؛ محتوا، شکل و قدرت دولت ایرانی (بخش ششم)

گرانیگاه ایران زمین، از تیسفون تا تهران

۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۴۲۹۶ خاورمیانه انتخاب سردبیر
آرش رییسی نژاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: روند تمرکز مراکز سیاسی – نظامی، اقتصادی – بازرگانی و فرهنگی – دینی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی در تهران اما بیش از پیش افزایش یافته است. این چنین افزایش تصاعدی تعادل میان گرانیگاه و دیگر شهرهای ایران زمین را بر هم زده است. تا بدان حد که تو گویی «ایران، تهران است و تهران، ایران!»
گرانیگاه ایران زمین، از تیسفون تا تهران

نویسنده: آرش رییسی نژاد، استادیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکترای سیاست و روابط بین الملل از دانشگاه بین المللی فلوریدا

دیپلماسی ایرانی:

۶. "دل ایرانشهر" گرانیگاه ایران زمین بوده است. 

دل ایرانشهر در دوران ساسانیان همچو دیگر نام آسورستان (سواد یا عراق کنونی) خوانده می شد. این منطقه دربردارنده مهمترین شهرهای ایران زمین بود. تیسفون، شهری که بیش از شش سده – از زمان گودرز دوم اشکانی (حکومت ۴۱-۵۱ میلادی) تا یزدگرد سوم ساسانی (حکومت ۶۲۱-۶۳۲ میلادی) – رسما پایتخت ایران زمین بود، در کنار شش شهر کهن همجوار آن که عرب همگی آنان را "مدائن" می خواند (1)، آبادترین شهرهای ایران زمین به شمار می رفتند. مدائن در کنار کهن شهر بابل که بیش از دو سده از پایتخت های ایران هخامنشی نیز به شمار می رفت، و سپس شهر نو بغداد برافراشته شده بود. جایگاه ژئواستراتژیک این شهرها – نزدیکترین جایگاه دو رودخانه فرات و دجله به هم پیش از تلاقی در اروند رود – آن را دل ایرانشهر ساخته بود. این شهرها مرکز ارتش ایران بودند، بر سر راه جاده ابریشم که از چین آغاز می شد و به سوریه می رسید قرار گرفته و در نتیجه جایگاه انباشت ثروت بودند. این شهرها همچنین برخوردار از کشاورزی حاصلخیز به دلیل رسوبات ناشی از طغیان دو رودخانه و سامانه های مهندسی آبیاری پیشرفته بودند، و جمعیت بسیاری از ایرانیان با همه گوناگونی دینی و زبانی آنان در خود جای می دادند. در کنار موبد موبدان زرتشتی، راس جالوت یهودی و جاثلیق (اسقف اعظم) مسیحیان نسطوری – و حتی مانویان و مزدکیان تا پیش از سرکوبی – همگی در تیسفون بسر می بردند. سرانجام تیسفون در میانه سده هفتم میلادی به دست اعراب گشوده و وحشیانه ویران شد، دل ایرانشهر به آرامی عراق عرب نامیده شد و زبان عربی جایگزین زبان پارسی پهلوی و آرامی – سریانی مردم آن شد. 
 
نامگذاری آسورستان، استان دربردارنده مدائن، بسان "دل ایرانشهر" اما تصادفی نبود. دل ایرانشهر – به زبان کارل فون کلاوزویتس – "گرانیگاه" (center of gravity) ایران زمین بود. گرانیگاه جایگاهیست که قدرت و جنبش دولت بدانجا وابسته است. این وابستگی را در سه سطح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی می توان یافت. گرانیگاه جایگاه تجمع توان سیاسی – نظامی، اقتصادی – توسعه ای و فرهنگی – مذهبی است. گرانیگاه همچنین در رابطه ای تنگاتنگ با کارکرد دولت و توان آن برای بسیج منابع دارد. به بیان دیگر، گرانیگاه آن جایی است که همه راه ها بدان ختم می شود. از همین رو بود که کلاوزویتس دو سده پیش اندرز می داد که «باید گام به گام در یک جهت پیش رفت. ... نباید کارها را آسان گرفت، نباید از یک قدرت بزرگ برای تصرف استانی کوچک استفاده کرد، نباید تأمین یک پیروزی ناچیز را به موفقیت های بزرگ تر ترجیح داد، بلکه باید به گونه ای پیوسته و مداوم، در پی مرکز قدرت و گرانیگاه بود.» 

کوتاه آن که دستیابی دشمن بر گرانیگاه یک کشور فروپاشی سرزمینی را تسریع خواهد کرد. آسورستان یا عراق امروزی در دوران ساسانیان گرانیگاه ایران زمین بود و هم از این رو دل ایران زمین خوانده می شد. جای شگفتی نیست که سقوط تیسفون و تسخیر مدائن به دست اعراب فروپاشی سریع کلیت ایران زمین را در پی داشت. 

گرانیگاه ایران زمین در درازنای تاریخ اما هیچ گاه ثابت نبوده است. در دوران ایران هخامنشی این پارسه (پرسپولیس) بود که سرچشمه بنیادین قدرت و جنبش و همه راه ها بدان ختم می شد. گرانیگاه ایران زمین سپس در دوران ساسانیان در عراق امروزی جای گرفت. پس از تسخیر ایران بدست اعراب گرانیگاه ایران زمین مبهم ماند و ناپایدار. با همه کوشش های رهبرانی همچو ابومسلم خراسانی، بابک و مازیار و حتی فرمانروایانی بسان یعقوب لیث صفاری، امیر اسماعیل سامانی، مرداویج زیاری و برادران بویهی دولت ملیِ پرتوانی در ایران پدیدار نشد. این اما شاه اسماعیل صفوی بود که برای نخستین بار دولت ملی را در ایران برپا ساخت. گرچه گرانیگاه ایران زمین در ایران صفوی در آغاز مبهم ماند، سرانجام در اصفهان جای گرفت. اصفهان "نصف جهان" خوانده شد چرا که در کنار جایگاه ژئواستراتژیک آن – قرارگیری در مرکز جغرافیای ایران و بدور از سرچشمه خطر در باختر و خاور ایران زمین – مرکز ارتش ایران نیز بود، بر سر راه جاده ابریشم که از چین آغاز می شد و به امپراتوری عثمانی می رسید جای داشت و در نتیجه جایگاه انباشت ثروت بود، برخوردار از کشاورزی حاصلخیز به دلیل رسوبات ناشی از زاینده رود و سامانه های مهندسی آبیاری پیشرفته بود، و همچنین جمعیت بسیاری از ایرانیان با همه گوناگونی دینی و زبانی آنان – از جمله ارامنه مسیحی – در آن زندگی می کردند. تسخیر اصفهان به دست محمود افغان فروپاشی سرزمینی ایران و تقسیم آن – هر چند کوتاه – میان افاغنه، ترکان عثمانی و حتی روس های تزاری را در پی داشت. تنها این نادر شاه افشار بود که وحدت ملی را دگربار برپا کرد. با برآمدن شاهان قاجار گرانیگاه ایران زمین اما به آهستگی از اصفهان به تهران چرخید. تهران به جایگاهی در ایران دست یافت که قدرت و جنبش دولت ایران از آن جا سرچشمه می گرفت. 

در کنار همه این عوامل جغرافیایی، سیاسی – نظامی، اقتصادی – بازرگانی و فرهنگی – مذهبی ریشه گرانیگاه ایران زمین را باید در "خواست (will) برای دفاع" از ایران دید. این بدین معناست که گرانیگاه تنها جایگاه صرفا فیزیکی نیست بل و مهمتر از آن در بردارنده این ویژگی بنیادین – خواستِ دفاع از ایران زمین – است که قدرت ملی ایران از آن برمی خیزد. دل ایرانشهر جایگاه عینی گرانیگاه ایران زمین نماد و نمود چنین خواستی بوده است. گرانیگاه ایران زمین دربردارنده نمادها و مراکزی از ویژگی ها و توانایی ها برای اراده معطوف به دفاع از ایران بوده است. پارسه و تیسفون در ایران پیشااسلام و اصفهان پسااسلامی تنها تختگاه فرمانروایان نبودند. این شهرها جایگاه مراکز مذهبی،‌ نظامی و اقتصادی بود تا بدان حد که آنان را در میان شهرهایی نیمه مقدس و نمودِ خواست دفاع از ایرانیان می ساخت. دربردارندگی نمادهایی از چنین خواستی بود که با سقوط این شهرها، فروپاشی سرزمینی ایران آسان می شد. 

گرانیگاه اما به تعادل بنیادین نیز اشاره دارد. این تعادل در ایران زمین را می توان در دو ساحت یافت. نخستین، تعادل میان توسعه گرانیگاه ایران زمین یا دل ایرانشهر با دیگر شهرهای ایرانی است. تهران امروزین گرانیگاه ایران زمین است. روند تمرکز مراکز سیاسی – نظامی، اقتصادی – بازرگانی و فرهنگی – دینی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی در تهران اما بیش از پیش افزایش یافته است. این چنین افزایش تصاعدی تعادل میان گرانیگاه و دیگر شهرهای ایران زمین را بر هم زده است. تا بدان حد که تو گویی «ایران، تهران است و تهران، ایران!» وارسی تاریخی – جغرافیایی گرانیگاه ایران زمین اما بر اهمیت شکوفایی دیگر شهرهای ایرانی نیز اشاره دارد. در کنار شهرهایی با تاریخی دیرین، همچو اصفهان،‌ تبریز و شیراز باید بر اهمیت توسعه شهرهای مرزی، ولو کوچک، ایران نیز تاکید کرد. دوم و مهم تر این که خواست دفاع از ایران زمین در تعادل میان سه راسِ مثلثِ "حکومت – مردم – قدرت ملی" قرار دارد. این بدان معناست که قوام و دوام گرانیگاه ایران زمین به تعادل میان این سه اصل بستگی دارد. چنین تعادلی نشان دهنده این مسئله است که حکومت باید بپذیرد که در درجه نخست متولی دفاع از ایران زمین، و نه امری دیگر است. قدرت ملی که خود دربردارنده قدرت اقتصادی و فرهنگی در کنار قدرت نظامی است باید برای دفاع از ایران هزینه ش.د. مهمتر آن که خواست دفاع از ایران تنها با پیشبرد جایگاه ایرانیان در جهان امروز دوام پذیر است. از همین رو نمی توان چنین خواستی را در سرزمینی یافت که جایگاهی یکی از این سه اصل به ویژه مردم ناتوان شده است. تا زمانی که خواست دفاع از ایران در مرکز سه گانه مردم، حکومت و قدرت ملی جای داشته باشد گرانیگاه ایران زمین دست نیافتنی خواهد بود.

پینوشت‌ها:
1. در کنار تیسفون یا تیسپون (Ctesiphon)، در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری بغداد و در کرانه چپ رود دجله٬ شش شهر کهن همجوار آن شامل: وه اردشیر یا سلوکیه (بهرسیر)، اسپانبر (اسفابور/اسبانبر)، وه جندیو خسرو (وه انتیوخ خسرو/رومگان/ رومیه)، بلاش آباد (ساباط /بلاشگرد)، ماحوزا و درزنیدان/درزنیذان بود.

کلید واژه ها: ایران تاریخ ایران جمهوری اسلامی ایران تهران تیسفون اصفهان


( ۳۰ )

نظر شما :

جامی ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۷:۵۵
دریغا کشور ایران بدین احوال زار اندر/ دریغا آن دلیری‌ها به چندین روزگار اندر/ چه شد رستم که هرساعت به‌دشت کارزار اندر/ گرامی جان سپر کردی به پیش شهریار اندر/ برگودرز یل هفتاد پور نامدار اندر/ به میدان داده جان هریک به عز و افتخار اندر/ ببین زی داریوش آن خسرو با اقتدار اندر/ به نقش بیستونش بین و آن والا شعار اندر/ به ‌بیم است ‌از دروغی‌، چون به ‌شهری گرگ ‌هار اندر/ بخواهد کز دروغ ایران بماند برکنار اندر/ کنون گر بیند ایران را بدین ایام تار اندر/ چکد خونابه‌اش از مژگان اشکبار اندر/
خسرو ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۰
رضاخان میرپنج و پسرش محمدرضا دوران حکومت شان مالا مال از افسانه سرایی های باستانی و جشن های آنچنانی در پرسپولیس و تکیه بر گذشتگان افسانه ای واقعی یا فرضی بود آنجا که محمدرضا با کبر و غرور در پاسارگاد می گفت " کوروش تو آسوده بخواب که ما بیداریم" ولی واقعا نژاد پرستی افراطی نوعی خلسه و خواب و بی هوشی نیست؟ نادیده گرفتن واقعیات کدام کشور را به سرمنزل پیشرفت وتعالی رسانده است؟ فارغ از شخصیت های افسانه ای ، شاه اسماعیل صفوی یا شاه عباس و یا نادر شاه که اساس همبستگی ملی ایران (تشیع )را ابداع کردند در فرهنگ ملی ایران یاد می شوند ؟ مثلا کسی اطلاعی از آرمگاه این بزرگان دارد؟ جایی یا روزی از آنها تجلیل و یاد شده است؟ اکنون عراق کشور مستقلی است و طبق پیش بینی ها در سی سال آینده جمعیت بیشتری از ایران خواهد داشت و با توجه به سیستم حکومتی و صادرات آزاد نفت و...کشور قدرتمندی خواهد شد ، ادعای مالکیت بر تیسفون و مدائن صحیح است؟ به نظر میرسد به جای باستانگرایی و تاکید بر گذشته مبهم ، بهتر است عقلای قوم در پی تئوریزه کردن قرارداد اجتماعی موثرتر برای اتحاد وهمبستگی کشور ایران و پیشرفت و تعالی مردم و تثبیت جایگاه کشور در منطقه باشند که حربه باستانگرایی و نژاد پرستی قبلا توسط پهلوی ها امتحان شده و نتیجه نداده است ، طرز فکر و نحوه نگارش آقای رییسی نژاد یکصد سال پیش مرسوم بود که آقای آخوندی وزیر پیشین و طباطبایی و ... امروزه برای استفاده در انتخابات بعدی ریاست جمهوری یا مجلس ، نبش قبر کرده اند
كامران ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۲۲:۰۲
ایرج جامی، بدحوالی ایران از دید شما هجران شاهنشاه پالانی است . ایران اصلا هم بد احوال نیست در مسیر احیای حکومت اسلامی جهان شمول در حال حرکت است.
احمد محمود ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۲:۱۶
کامران خوش خیال
محمد رضا ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۴:۲۹
خسرو جان عراق عشیرهای با تفاوتهای مذهبی وفرقه ای قومی با دخالت‌های خارجی و عدم ملت سازی جمعیتش مانند پاکستان بالا می‌رود اما انسجام و همبستگی کم میشود فقط صدام آنها را جمع کرده بود با ترس و زور خسرو جان چه بخواهی یا نه عقبه تمدنی ایران فرهنگی است خارج از چارچوب مرزهای بین الملل است و بیشتر واکنشها سر این قضیه پان عربها و افراطیون و پانترکها حتی میز گرد در تلویزیون ترکیه تشکیل شد وان ستاره نظریه ارد بزرگ به واقعیت تبدیل میشود
علی ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۴:۳۴
به نظر می‌رسد عده ای غیر ایرانی هر مطلب در باره تاریخ باستان و تمدن ایران است ناراحت هستند وبا توجیه قومیتی مذهبی در حال زیر سوال بردن این ابر تمدن تاریخ هستند ضعفها و کاستی ها در تمام تمدنها هست ولی کسی منکرش نیست آنهم ایران که در چهارراه تمدنی جهان قرارداشت
خسرو ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۹:۵۸
همه کشورهای همسایه ایران به نوعی ، اشتراکات فرهنگی با ایران دارند مانند تشیع در ایران و عراق و آذربایجان و یا شخصیتهای مشترک منطقه ای مانند مولانا و ابن سینا وبکتاش ولی و ...با افغانستان و ترکیه و ترکمنستان و ... ، اگربا تاکیدبر این صفحات مشترک ، به احترام و توافق بیشتری با همسایگان برسیم ، مبارک ومفید است ولی اگر بخواهیم با انحصار همه تاریخ و فرهنگ منطقه به ایران ، دیگران را تخطئه و تحقیر و انکار کنیم موجب جدایی و دشمنی می شویم ، هیچ کشوری عقبه فرهنگی ایران نیست و نزدیکترین کشورها به ایران مانند عراق و افغانستان مکررا ، مراتب ناراحتی و نارضایتی شان را نشان داده اند ، نژاد پرستی و انحصارگرایی و شئونیزم ، قاتل همبستگی و تمامیت ملتهاست
فرهاد ۰۶ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۰:۰۹
یک عده اینجا از نئوعثمانی گری و پانتیسم حمایت می‌کنند ولی در داخل می‌گویند ازجاعاتذتاربخیربد است! شماها واقعا ایرانی هستید؟
ابراهیم قدیمی ۰۶ شهریور ۱۳۹۹ | ۲۲:۵۹
.گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر ترا چه حاصل.تاریخ تمدن انسانها در روی کره زمین تاریخی طولانی وهمراه با تغییرات وفراز ونشیب های زیادی است.کلیه انسانهای کره زمین زمینی اند.جابجائی انسانها در کره زمین بعلل مختلف با صلح وبا جنگ در طول تاریخ بسیار بسیار صورت گرفته است..جهان چند سالی است که تا حدودی سعی در ایجاد نظم جهانی از نظر استقرار مردمان در محدوده کشورهای با مرز مشخص کرده است وان هم موفق نبوده است.نمونه های زیادی داریم در ایجاد که کشورهای امریکائی نمونه چند صد ساله ان و اسرائیل نمونه چند دهساله ان است ویا جدایش وپیوند که مقبول ونامقبول بوده اند ونمونه ها بسیار زیادند. امروزه قانون مشخص جهانی در زمینه مرز کشورها وجود ندارد گرچه ثبت شده اند. نه بی نظمی پذیرفته میشود ونه نظمی بر ان است.در برخی اوقات پناهندگان حق وحقوق بیشتری دارند تا مردمان ان کشور.تمدن کشوری نیست. تمدن منطقهای است.این منطقه بستگی به توان تردد دارد.تمدن ایران مربوط به تمدن اسیای میانه از حدود هند تا حدود بین النحرین است.با امدن اعراب وترکان از بیش از هزار سال پیش امروزه انها هم بخشی از این تمدن شده اند.در تورات نوشته شده است کوروش ۲۱پادشاه را زیر فرمان خود اورد و شاهنشاهی ایران راتاسیس کرد. تمدن هخامنشی وساسانی نیزتمدنی برگرفته از تمدنهای منطقهای از شرق وغرب ایران بوده است.تمدن ایران باستان نیز تمدنی مربوط به پارس وماد نبوده است. در این تمدن بابلی ها ، اشوریها ،پارتها، ارامنه ، کردها و افغانها و بلوچها وحتی اعراب که در بخشهائی از ایران از انزمان حضور داشتند ودر نامه های یزد گرد به خلیفه دوم از ان استنباط میگردد حضور داشتند.
علی ۰۷ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۸:۲۸
خسرو جان این اشتراکات قومی و تاریخی دقیقا از کدام سرزمین مادری است و مشکل اصلی کشورها عدم ملت سازی است ایران برای جلوگیری از تحریف و انکار تاریخ خود اعتراض دارد مانند مشاهیر ابن سینا مولانا ابوریحان کشورهایی که قدمت انها به 30سال هم نمیرسد و بر اساس قومیتی تشکیل شده اند و استقلال از شوروی گرفتند مدعی تاریخ چندین هزاره هستند چرا اسامی انها در هیچ متون تاریخی نیست این برایم باز کن خسرو جان ممنون میشم
ایرج ۰۸ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۲:۳۲
علی ۷شهریور بهترین تحلیله خبر دیدم انشالله همه هماند شما بدور از تبلیغات قومیتی و نژادی و مذهبی تحلیل کند و واقعیتها ببیند
علی ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۲:۰۵
به ابراهیم قدیمی ۲۲:۵۹ ،جناب قدیمی دروغ شاخدار نگو،،تورات کتاب مقدس حضرت موسی ع،ودرست ۳۵۰۰ سال قبل نازل شده،در صورتیکه کورش ادعایی شما ۲۵۰۰ سال پیش است ،یعنی هزار سال قبل از تولد کوروش در باره اش از طرف خدا آیه نازل شده!!!؟؟ ،دیگه گذشت زمان رضا پالان دوز که ملت ۹۹ در صد بیسواد بود،هرچه میخواستند به خورد ملت میدادند،الان کل اطلاعات دنیا در گوشی دستی هر ایرانیست،وبلافاصله دروغ های شاخدار را در مییابند، پس گذشت انزمان که یک پاسبان حکومت میکرد.!!؟ از همه مهمتر خدا را با حکومت شاهان طاغوتی چه مناسبتی؟ که در تورات ذکر کند.انهم به این شکل؟