«راهبرد واحد عربی»، بیانگر تعارضات هویتی در خاورمیانه است
دشمن سازی پارلمان عربی علیه ایران و ترکیه
دیپلماسی ایرانی: مرزهای هویتی در منطقه خاورمیانه به عاملی مهم در جهت تشکیل ساز و کارها و ترتیبات منطقه ای تبدیل شده اند؛ در واقع تدوین سیاست های راهبردی در ذیل منابع هویتی و مبانی التزامی به آن، موجب شده است تا هر گونه کنش و واکنشی در میدان های منطقه ای در عرصه رقابت یا منازعه، با گرایشات هویتی معنا پیدا کند؛ و به تبع آن رویکردهای همگرایانه در ذیل شاخص های قومی با مستلزمات هویتی معماری می شود.
منطقه خاورمیانه به سبب عَصبیت قومی – نژادی و غلظت متغیر «عَرَبیت» نمونه منحصر بفردی در این باره است؛ در بیانی جامع تر اینکه عربی گرایی در ژئوپلیتیک خاورمیانه به دلیل کثرتِ کمیت گرایانه کشورهای عربی به عاملی در جهت همگرایی دولت – ملت های عربی در تقابل با دیگر بازیگران غیرعربی تبدیل شده است. بطوریکه ایران و ترکیه به عنوان دو بازیگر مهم در عرصه فعالیت های منطقه در این نقطه جغرافیایی، در یک تضاد تاریخی - هویتی قرار دارند که سعودی و دیگر بازیگران نوظهور عربی همواره تلاش دارند تا با ایجاد یک جبهه واحد عربی در راستای اهداف منطقه ای در تقابل با آنها، انزوایی مصنوعی را بر آنها تحمیل کنند. از همین رو استفاده از سازمان ها، نهادها و ترتیبات منطقه ای به عنوان ابزاری مهم همواره مورد توجه کشورهای عربی است.
اقدام تازه مجلس یا پارلمان عربی در تصویب «راهبرد عربی واحد» علیه ایران و ترکیه در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است؛ به موجب این راهبرد واحد عربی، که شامل سه محور اصول و اهداف (توقف تمام مداخلات نظام ایران و ترکیه در امور داخلی کشورهای عربی و مقابله با سیاستهای خصمانهاش که امنیت و ثبات در منطقه(عربی))، منابع تهدید و مقابله با آن و اقدامات لازم برای توقف آن (اتهام حمایت از تروریسم (حمایت از حوثی ها از سوی ایران و تجهیز و انتقال شبه نظامیان در سوریه و لیبی از سوی ترکیه) و تشکیل نیروهای شبه نظامی، طمع ورزی به منطقه عربی و مداخله نظامی مستقیم(از سوی ترکیه)، صدور انقلاب به جهان عربی (از سوی ایران) و استفاده از رسانه ها و شبکه ماهواره ای با هدف دامن زدن به آشوب و برهم زنی ثبات و امنیت (از سوی ترکیه)، و اساسها و ساز وکارها (تهیه یادداشت های اعتراضی از سوی اتحادیه عرب و ارائه آن به سازمان ملل متحد و شورای امنیت (در مورد دو کشور)، استفاده از گزینه های تلاش دیپلماتیک با کشورها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی برای توضیح سیاستهای نظام سیاسی ایران، قرار دادن "مداخلات نظام ایران در امور داخلی کشورهای عربی" در بند دائم دستورکار نشستهای اتحادیه عربی با اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و مجموع کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب و سازمانهای منطقهای و بینالمللی دیگر، حمایت از مرزهای دریایی و منافع اقتصادی کشورهای عربی در دریای مدیترانه در مقابل طمعهای ترکیه، درخواست از سازمان ملل برای خارج کردن نیروهای ترکیه از سوریه، لیبی و عراق، مطرح سازی ادعای نقض قطعنامه های سازمان ملل در کمک به شبه نظامیان از سوی ایران و ترکیه و ...) است، ایران و ترکیه را مورد حملات و اتهامات خود قرار دادند و در راستای مقابله با آنها بر اساس سه محور ذکر شده به تبیین مسیر تقابل با آنها پرداختند.
1- نکته مهم ابتدایی آنکه، تدوین راهبرد عربی واحد علیه ایران و ترکیه توسط پارلمان عربی با هدف تحت فشار قرار دادن این دو کشور توسط کشورهای عربی، گویای این موضوع است که کشورهای عربی و عمده نهادها و سازمان های عربی ابزاری در خدمت منافع سعودی (نه منافع جمعی کشورهای عربی) هستند؛ در واقع محکوم کردن تهران و آنکارا به دلیل قرار داشتن در قرینه مخالف ریاض در عرصه فعالیت منطقه ای توسط پارلمان عربی، به روشنی بر ابزاری بودن آن و سایر نهادهای مشابه در راستای اهداف و طرح های منطقه ای سعودی (و امارات) دلالت دارد. واقعیت این است که تقویت مالی و ترزیق پترودلارهای نفتی از سوی سعودی به این نهادهای عربی موجب شده است تا این سازمان ها و نهادها به صدای سعودی در عرصه فرا ملی و به مجری برنامه های آنها در حوزه فعالیت منطقه ای تبدیل شوند.
2- راهبرد عربی واحد و سه بخش تدوینی و اعلامی آن نشان دهنده آن است که کشورهای عربی و نهادهای منطقه ای مرتبط با آنها، تلاش دارند تا یک پیوستگی را میان اهداف و برنامه های خود با سازمان های بین المللی به نمایش بگذارند؛ از این رو ذیل راهکارهای مقابله با تهران و آنکارا، تهیه پیش نویس شکایت و ارائه یادداشت های اعتراضی آنها به فعالیت های ایران و ترکیه و تحویل آنها به شورای امنیت سازمان ملل را هدف گذاری کرده اند. و این بدان معنا است که پارلمان عربی و سازمان های عربی دیگر، از طریق دشمن سازی از تهران و آنکارا درصدند تا روند مشروعیت سازی و هویت بخشی جمعی را از خود در عرصه منطقه ای و فرامنطقه ای به منصه ظهور برسانند و از وضعیت صرفاً اسمی و تشریفاتی موجود که افت اصلی و ویژگی عمده این نهاده است، خارج شوند.
3- کلی گویی موجود در این راهبرد پارلمان عربی ذیل حمله لفظی به تهران و اتهامات وارده به آن با عناوینی چون عامل تنش زایی، مداخله در امور داخلی کشورهای عربی، تشکیل سازمان های شبه نظامی مسلح در منطقه، بیانگر این است که عمده راهبرد این پارلمان در راستای مقابله با تهدیدات ادعایی تهران، بیش از آنکه دارای مبنایی عقلایی باشد و بر وجوه جمعی در استعانت به موضوعات امنیت منطقه ای و مناسبات مرتبط با آن شکل گرفته باشد، بر محور تامین منافع و امنیت سعودی متمرکز شده است. نکته جالب توجه این است که این موضع گیری های خصمانه در ارتباط با ترکیه نظر نیز با اندکی تعدیل وجود دارد؛ در واقع با توجه به دامنه منازعات میان ریاض با آنکارا در حوزه های منطقه ای در خاورمیانه و آفریقا (لیبی)، پارلمان عربی مبنای جهت گیری خود را علیه آنکارا، مطالبات ریاض از این نهاد عربی قرار داده است.
4- قابل توجه است که ژئوپلیتیک عربی در خاورمیانه و ترتیبات سازمانی مترتب بر آن با یک رویکرد حامی – پیرو شکل گرفته است؛ بطوریکه مبادرت ورزیدن به آنچه در ذیل رقابت های منطقه ای در حال وقوع است بیش از آنکه رویکرد سازمانی و مجموعه ای داشته باشد، با حوزه برنامه ریزی قدرت های منطقه ای در جهت بازی، رقابت و افزایش نفوذ در میدان های مورد رقابت یا تعارض قابل ارزیابی و تحلیل است. در واقع آنچه به رویکرد سازمان ها در ارتباط با مناسبات منطقه ای معنا می دهد جهت گیری های دیپلماتیک در این باره است؛ به عبارت جامع تر اینکه نقش سازمان های منطقه ای تدبیر اندیشی در راستای حل اختلافات و از بین بردن مولفه های تهدیدی در عرصه های منازعه و تعارض است، که ترتیبات منطقه ای (عربی) و مجموعه های تبعه آنها در خاورمیانه عمدتاً به مثابه عاملی برای تشدید تعارضات و تقویت جبهه بندی های عناد عمل می کنند و رویه ای برعکس آنچه متداول است را دنبال می کنند.
5- ایران و ترکیه در درون نظم عربی خاورمیانه یک غیر به شمار می روند؛ در واقع تهران و آنکارا بنا بر جبر ژئوپلیتیکی در دورن جغرافیای عربی قرار گرفته اند که از حیث هویتی با تعاریف نژادی و زبانی در تعارض معناداری با دیگر کشورهای اسلامی قرار دارند. واقعیت این است که پروژه ایران هراسی (قومی – مذهبی- سیاسی) که در دهه گذشته با روش های مختلف از سوی سعودی دنبال شده و در سال های اخیر به دلیل تداخل منافع، برنامه ها و اهداف ریاض در مناطقی از خاورمیانه و آفریقا با آنکارا هم در قالب منازعه نیابتی در حال پیگیری است، عملاً به مبنایی برای موضع گیری سازمان ها و نهادهای عربی در عرصه منطقه ای تبدیل شده است؛ در واقع مبنای تعارض میان ریاض با تهران و آنکارا هر چیزی باشد نه تنها به اولویت اکثر کشورهای عربی (به دلیل انتفاع مالی و اقتصادی آنها از ریاض) در عرصه سیاست خارجی و منطقه ای تبدیل می شود، بلکه در دستور کار نهادهای عربی منطقه ای نیز قرار می گیرد. برجسته سازی عصبیت گرایی عربی و حاشیه رانی بینش های اسلامی، راهبردی که از سوی ریاض در این باره تولید می شود و در نهادهای منطقه ای با نمایه های عربی بازتولید سریالی می گردند؛ عرب – فارس، عرب – ترک، سنی – شیعه، وهابی – اخوانی نمونه هایی از این موارد هستند.
6- در ادامه این راهبرد در جهت انزوای ژئوپلیتیک بر رقیبان جهان عربی و بسط دامنه تأثیرگذاری تصمیمات، کشورهای عربی به توقف تبادل تجاری و پروژههای مشترک میان با ایران و ترکیه تا زمان دست برداشتن این دو کشور از برخی سیاستها فراخوانده شده اند؛ در واقع این فراخوان توقف همکاری، الزامی به مفاد این راهبرد است که در ذیل جهان بینی عربی در مقابل جهان بینی فارسی – تشیع از یک سو و جهان بینی ترکی – اخوانی از سوی دیگر هدف گذاری شده است.
نظر شما :