شکست فشار حداکثری به تهران و کاراکاس
ایران و ونزوئلا ثابت کردند تحریم های امریکا ناکام است
دیپلماسی ایرانی: در کشوری مثل آمریکا که با آشوب ناشی از خشونت نژادی و یک همهگیری دست به گریبان است، برخی مسائل به آسانی مورد بیتوجهی قرار میگیرد. ورود نفتکشهای ایرانی به آب های ونزوئلا در هفته جاری زنگ هشدار را برای تندروهای واشنگتن به صدا در آورده است، کسانی که این رویداد را شاهدی میدانند برای این که کاراکاس و تهران شرکای اتحادی شرورانه هستند که امنیت را در نیمکره غربی تهدید میکنند. اما واقعیت، سادهتر و کمتر از اینها ترسناک است.
واقعیت این است که تلاشهای آمریکا برای پیشبرد دگرش رژیم از طریق آنچه "فشار حداکثری" مینامد تا کنون تاثیر اندکی بر سیاستهای ایران و ونزوئلا داشته است. هر دو کشور برای به چالش کشیدن تهدیدهای آمریکا اشتیاق فراوانی به همکاری دارند.
به رغم برخورداری از منابع غنی نفتی، سوءمدیریت نیکولاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا صنعت نفت این کشور را به نابودی کشانده است. فرانسیسکو تورو، روزنامهنگار ونزوئلایی در این باره می گوید: "صنعت نفت ونزوئلا نفسهای آخر را میکشد. این صنعت از هر جهت فلج و زمینگیر شده است. کشور نمیتواند بنزین تولید کند." او خرید بنزین از ایران را "چسب زخمی بر یک عضو بریده" میداند.
اما ایرانیها این موفقیت را به نمایش گذاشتند و طرف ونزوئلایی هم از آن استقبال کرد. این دو کشورِ با نشان دادن این که میتوانند از مزایای تجارت دوجانبه سود ببرند نه تنها تحریمهای آمریکا را دور زدند بلکه توانستند افکار عمومی را به نفع خود دگرش دهند.
فیل گانسون، تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران، از کاراکاس به من گفت: "احساس من این است که اغلب مردم در اینجا اگر هم آشکارا از این اقدام قدردانی نکنند اما باز از هر چیزی که کمبود سوخت را سبکتر میکند، خوشحال هستند."
به نظر میرسد که رویکرد کنونی واشنگتن در برابر هر دو کشور، تسلط آنها بر قدرت را تقویت میکند. راهبرد فشار حداکثری برای رساندن مردم ایران و ونزوئلا به آرزوهایشان هیچ کاری نمیکند و فقط منابع آنها را تحلیل میبرد. همزمان، در رهبران تهران و کاراکاس هیچ نشانهای از تسلیم شدن در برابر فشار خارجی دیده نمیشود.
در کشوری مثل آمریکا که با آشوب ناشی از خشونت نژادی و یک همهگیری دست به گریبان است، برخی مسائل به آسانی مورد بیتوجهی قرار میگیرد.
گسترش روابط بین دو کشور از زمان چاوز و احمدی نژاد سرعت گرفت. گانسون میگوید: "شخصیت احمدینژاد بسیار شبیه چاوز است. آنها هر دو در برابر ایالات متحده شخصیتی تهاجمی و ضدآمریکایی دارند. این که هر دوی آنها در یک جبهه بودند نقش مهمی در شکلگیری روابط داشت. این دو نفر احساس میکردند که در یک میدان ستیز قرار دارند."
با مرگ چاوز و به پایان رسیدن دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد، روابط فزاینده دو کشور که نگرانی واشنگتن را از نفوذ ایران در آمریکای لاتین به همراه داشت، فروکش کرد. اما اکنون به نظر میرسد که سیاست فشار حداکثری ترامپ ناخواسته به تجدید حیات این اتحاد سست کمک کرده است.
زمانی که مقامات دولت کنونی آمریکا از ایران و ونزوئلا با عنوان دشمنان درجه 3 یاد میکنند در واقع به آنها کمک میکنند که به ارتباط بینالمللیشان بازگردند. گانسون میگوید: "این یک حکومت شکست خورده است. همه چیز در حال فروپاشی است. با این وجود، مادورو در عرصه سیاسی کاملا قدرت را در دست دارد."
تردیدی نیست که مادورو، فردی بیکفایت است که سوءمدیریت دولتش اقتصاد ونزوئلا را زمینگیر کرده است. اما پافشاری دولت آمریکا بر این که در محافل رسمی، دولت ونزوئلا را "رژیم سابق مادورو" بنامد فقط نشانگر این است که سیاستهای دولت آمریکا چقدر از حقایق به دور است. همزمان، در حالی که مردم عادی ونزوئلا با گرسنگی دست به گریبان هستند، دولت آمریکا در یک پافشاری دیگر به تحریمهایی ادامه میدهد که تاثیری ویرانگر بر زندگی و معاش شهروندان عادی این کشور دارد. گانسون میگوید: "این یک بحران انسانی پیچیده است که کمبود بنزین آن را وخیمتر کرده است. تحریمها عامل ایجاد بحران انسانی نیست، اما قطعا این بحران را بدتر کرده است."
ایالات متحده نمیتواند از تحلیل بردن منابع مردم ایران و ونزوئلا در هنگامه یک همهگیری سود ببرد. ما نمیتوانیم شاهد رنج مردم عادی باشیم. آمریکا باید برای اعمال فشار علیه دشمنان ایدئولوژیکش در قرن 21، روشهای تازهای بیابد. محدودیتهایی برای نفوذ آمریکا وجود دارد. مساله ایران و ونزوئلا به خوبی روشنگر این محدودیت است. اما سیاستهای ترامپ به جای تحقق این هدف، همچنان به تقویت و جسورتر کردن اشرار ادامه میدهد.
منبع: واشنگتن پست / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :