از طهرانی مقدم تا بایراکتار
پدر جوان پهپادی ترکیه در پی چیست؟
نویسنده: محمد مهدی بندرچی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای
دیپلماسی ایرانی: در وقایع اخیر لیبی، متغیری به نام پهپادهای Bayraktar TB2 معادله نظامی را تغییر داد. نام این سلاح استراتژیک، همان اسم پدر پهپادی ترکیه است که هنوز در سنین جوانی به سر می برد. سلچوک بایراکتار بعد آنکه از انیستیتو تکنولوژی ماساچوست به میهن بازگشت، سمیّه دختر کهتر اردوغان را به همسری انتخاب کرد. بایراکتار رئیس هیأت امنای بنیاد تیم تکنولوژی ترکیه شد و با تأسیس شرکت بایکار ماکینا توانست در جشنواره هوا و فضانوردی و تکنولوژی تکنوفست استانبول میدان داری کند. اردوغان توسعه پهپادی را بخشی از ارتقای توان دفاعی و قدرت نظامی ترکیه می داند. سیاست اعلامی وی در خصوص صنایع دفاعی ترکیه، رسیدن به جایگاه استقلال در تولیدات نظامی است. سیاست اعمالی او ارتقای قدرت تخریب و ایذا (hurt and destroy) در پهنه ای است که نیات تهاجمی واحدهای سیاسی با تردید هویدا می گردند. این سیاست اعمالی به دنبال نتیجه ای همسطح با هدف والای تقرّب به جایگاه هژمونی منطقه ای است. علاوه بر این، فروش سلاح های ترک نیز می تواند از 2.8 میلیارد یورو به 9.8 میلیارد برسد. بستر اقتصادی مطلوب نیز نتیجه جانبی همین توسعه نظامی است. آیا ایران نیازمند تکرار یک طهرانی مقدم در بازتوسعه فناوری نظامی است؟ اصولاً تفاوت پدر صنعت موشکی ایران و پدرانی چون پدر پهپادی ترکیه در چیست؟
حاکمان ترکیه بیش از هرچیز به عامل غرور ملی برای مردم نیازمندند. به قول فوکویاما در سخنرانی خطر سیاست هویتی، هویت آن چیزی است که حکمای یونان عامل غروربخشیدن می دانستند. مشکلی که حاکمیت ترکیه از زمان آتاتورک با آن مواجه بوده است. تدوین هویت برای جامعه ای که استیلای خلافت را از دست داده و در کنارش همچنان یک پهنه وسیع شیعی به حیات خویش ادامه می دهد. حتی امروزه شاهدیم آویختن یک حوله منقّش به پرچم انگلستان از پنجره یک هتل در ترکیه مسبّب بازداشت یک ایرانی است. می توان فهمید چنین مردمی چقدر مشتاقند که ببینند کشورشان همردیف ملت های سازنده سلاح های پیشرفته شده است. این تولید پهپادی بخشی از همان غرور گمشده ای است که اردوغان می خواهد به ترکیه هدیه کند.
نسل دوم پهپادهای کشنده، در دستان ترکیه قیمت خون پیدا کرده و عاملی هویتی است. پهپادهای نسل نخست به عنوان یکی از میوه های دوران پسا یازده سپتامبر، تنها به دست آمریکایی ها و انگلیسی ها خون ملت ها را بر زمین ریخته بود. البته اسرائیل هم ید طولایی در استفاده از این آلت قتاله دارد. پس از شعله های ظهور داعش نیز ایران و عراق از سلاح پهپاد بهره بردند و آمار تلفات آن نیز چیزی نیست که دنیا از آن بی خبر باشد. پاکستان، عربستان، امارات، نیجریه و مصر همگی از 2015 به بعد دست به سلاح پهپادی بردند. ترکیه نیز از سلاح نوین خود برای تقابل با داعش بهره برد و در تقابل با نیروهای مخالف کُرد توانست ورق را از شکستهای چندین دهه ای خود به صفحه پیروزی برگرداند. استفاده از پهپاد در مرزهای عراق و ایران امری حیاتی است اما این حضور سنگین پهپادی ترکیه در لیبی است که محاسبات جدیدی را درباره قدرت تخریبی اردوغان رقم زده است. این نکته میتواند مسأله استفاده گروه های غیرحکومتی از سلاح پهپادی را به محاسبات استراتژیک منطقه ضمیمه سازد. ترکیه یکی از کشورهای مهمی است که نشان داده در پی مزدورگیری از گروه های مختلف غیرملی در کشورهای هدفی است که سودای بازی راهبردی در آنها را در سر می پروراند. آیا تجهیز مزدوران اردوغانی به چنین وسیله ای می تواند برهم زننده توازن وابستگان به ایران با قدرت موشکی باشد؟
قصه صنعت پهپادی ترکیه کتابی به همان پُرورقی است که داستان صنایع موشکی ایرانی است. تفاوت این دو در نوع سابقه صنایع نظامی است. صنعت موشکی ایران حاصل جنگی نابرابر با تجربه ای هشت ساله از مرگ و زندگی است. صنایع نظامی ایران بیشتر در برقراری توازن با قدرت نظامی اسرائیل خودنمایی می کند. بر مزار پدرموشکی ایران هم نوشته اند مردی که می خواست اسرائیل را نابود کند. تست قدرت موشکی ایران در تقابل با داعش یا حتی حمله به عین الأسد صورت نپذیرفت. جنگ های 33روزه و 22روزه نبردهایی بودند که موشک ایرانی را نماد مقاومت کردند. کلمه مقاومت در اینجا یک واژه ایدئولوژیک نیست. توان تخریب و ایذاء ایران، زمانی اثبات شد که اسرائیل نتوانست یک وجب از مرزهای جنوب لبنان پا فراتر بگذارد. وگرنه بنا به تنها مصاحبه رسانه ای شهید سلیمانی، نبرد اسرائیل در آخرین مرزهای فناوری و کمال اشراف اطلاعاتی طراحی شده بود. پس موشک ایرانی عامل حفظ مقاومت در برابر مستی فناوری است. توان پهپادی ایران هنوز قدرت نمایی چندانی نکرده چون نبرد یمن یک نبرد با دست بریده است و ایران نمی تواند آنگونه که در مقابل اسرائیل عمل می کند با کشورهای اسلامی معامله کند. جنس نیروهای زمینی ایران و حتی سازماندهی شیعیان غیرایرانی هم با تمامی کشورهای همجوار تفاوت دارد. اصولاً راهبری ماشین جنگی ایران آمیخته ای از ایدئولوژی و دین است. شاید دینِ ایدئولوژیک نزدیکترین معنا برای آن باشد که بازهم تعریف کاملی نیست. فلذا استقبال ملت از کسی همچون شهیدسلیمانی، هم نشان غرور ملی است و هم بازتاب دیانتی است که حافظ مرزهای ملی است. ترکیه هنوز وابسته به اصول آتاتورکی است. دینداری در عین حکومت داری لائیک که می خواهد از اردوغان یک رهبر الهام بخش بسازد اما در پس کوچه های سیاسی، عن قریب گرفتار بن بستهای دموکراسی است. پس نقشه های این پدر کم سن و سال پهپادی چیست؟
فراگردی که نماد آن بایراکتار است، می خواهد عمق کوتاه استراتژیک را جبران نماید. ایران اگر موشک را به عنوان اساس قدرت ایذایی خود در نظر گرفته، به دلیل عمق برتر راهبردی است که دیگران در خاورمیانه از آن بی بهره هستند. حتی صدّام قادر نبود در اوج جنگ به شهرهای شرقی ایران سرک بکشد. ترکیه نمیتواند یک کشور موشکی باشد. پس توسعه پهپادی پیش از همه چیز یک عنصر جبرانی برای عمق اندک راهبردی است. قدرت پهپادی تنها زمانی می تواند مفید باشد که فرماندهان میدانی، اهداف نیروی زمینی را روی کالک عملیاتی نقش کرده باشند. قصه حضور پهپادی در لیبی نیز از همین حاکی است. قدرت موشکی ایران البته یک معادله مستقل به عنوان یک شاخه جدای نظامی است. پس صنایع باراکتاری زمانی بیرون از مرزهای تحت حکومت آنکارا دارای کارآمدی راهبردی است که نیروی زمینی برای عمل کردن سازماندهی شده باشد.
ایران از صنایع موشکی خود علیه اپوزیسیون مسلح خویش بهره برداری نکرده چون اصولا حجم عملیات گروه های معاند و تجزیه طلب به قدری نیست که نیاز به حمله موشکی داشته باشیم. ترکیه اولویت نخست عمیات پهپادی را برای عمل در خاک خویش تعریف کرده است. فرق بسیاری است بین کشوری که سلاح اساسی خود را اولاً علیه بیگانه تعریف کرده و آنکس که برای ساماندهی عملیات داخلی در حال اولویت بخشی است. تفاوت های بسیاری می توان برای این دو صنعت رقابتی برشمرد. نکته اساسی، توسعه تقابلی با این مسابقه تسلیحاتی است. به موازات این توسعه تقابلی باید راه کارهای اطلاعاتی و حتی فرهنگی برای جلوگیری از تشدید روند مزدورگیری در خاورمیانه تعریف کنیم. قدرت پهپادی اصولاً بدون وجود نیروهای زمینی چندان کاربردی نیست. توسعه تقابلی با یک سلاح استراتژیک الزاما به معنای تولید همان سلاح نیست. پدافند مناسب راه کار کم هزینه تر و البته رادیکال تری برای یک مسابقه راهبردی است. به جای آن که حرف های مضحکی همچون تور شهید طهرانی مقدم به کره مریخ و ماه را میدان دهیم که نتیجه اش کاهش وزن عقلی و هویتی ایرانی است، ضمن ارج به دانش علوم راهبردی در پی تدوین استراتژی عمیق و علمی سنگینی برای تحولات در صنایع نظامی مبتنی بر منافع ملی باشیم. منافع ملی چیزی نیست که با این دولت بیاید و با آن یکی فرار کند. به همین دلیل وزارت امور خارجه باید جایی باشد که مستقل از تحولات جناحی کار کند چون در پی تعریف و پیگیری منافع ملی است. وضع نیروهای نظامی خصوصاٌ نیروهای ناظر بر فعالیت های برون مرزی که دیگر حاجت به بیان نیست.
نظر شما :