اتفاقاتی بدی که نظام های لیبرال پیگیرند

جنگ صلیبی بین المللی علیه چین (بخش دوم و پایانی)

۲۴ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۸:۰۰ کد : ۱۹۹۰۶۴۹ اخبار اصلی آمریکا آسیا و آفریقا
در میانه شیوع بیماری همه گیر کرونا، یک جریان ضد چینی در محافل جناح راستی و برخی از نو لیبرال ها آغاز شده است. این نیروها به دنبال تغییر جهت انتقادها از جهانی سازی- تغییر ساختار اقتصادی، سرقت از مالکیت معنوی و کسری تجاری- و استفاده از آنها برای پشتیبانی از عملیات تغییر دولت ها و حتی جنگ علیه چین برای منافع مالی چند الیگارشی آمریکایی هستند. مشابه این اتفاق را در رابطه با ترویج احساسات ضد مهاجرتی در اروپا و مطابقت آن با منافع اسرائیل در اروپا و ترویج جنگ های نو محافظه کارانه در آمریکا شاهد بودیم.
جنگ صلیبی بین المللی علیه چین (بخش دوم و پایانی)

نویسنده: اریک استرایکر

دیپلماسی ایرانی: در میانه شیوع بیماری همه گیر کرونا، یک جریان ضد چینی در محافل جناح راستی و برخی از نو لیبرال ها آغاز شده است. این نیروها به دنبال تغییر جهت انتقادها از جهانی سازی- تغییر ساختار اقتصادی، سرقت از مالکیت معنوی و کسری تجاری- و استفاده از آنها برای پشتیبانی از عملیات تغییر دولت ها و حتی جنگ علیه چین برای منافع مالی چند الیگارشی آمریکایی هستند. مشابه این اتفاق را در رابطه با ترویج احساسات ضد مهاجرتی در اروپا و مطابقت آن با منافع اسرائیل در اروپا و ترویج جنگ های نو محافظه کارانه در آمریکا شاهد بودیم.

استیو بَنون: «پوپولیست» اجاره ای

استیو بَنون، یک ملی گرای مدنی که توسط دونالد ترامپ و جرد کوشنر از کاخ سفید اخراج شد و در حال حاضر ظاهرا یک لابی گر تمام وقت است، یکی دیگر از چهره های فعال در کارزار علیه چین به شمار می رود. جنگ صلیبی ضد چینی بَنون توسط گو وِنگوی تامین مالی می شود که در سال 2014 پس از افشای درگیری او در رشوه و کلاهبرداری و همچنین تجاوز به عنف و آدم ربایی، به آمریکا گریخته است. در حقیقت، اوضاع ونگوی در چین و در حزب کمونیست از سال 2012 و با شروع کمپین مبارزه با فساد شی جینپینگ بر هم ریخت.

دونالد ترامپ ابتدا گفت که فراری میلیاردر چینی را به کشورش باز خواهد گرداند، اما در آخرین لحظه نظر خود را تغییر داد. اکنون ونگوی مشغول استفاده از ثروت خود برای بسیج کردن محافظه کاران حرفه ای در واشنگتن برای ایجاد تمایل سیاسی و عمومی به سرنگونی دولت چین است. بَنون هم در همین زمینه اخیرا از «آزاد کردن مردم چین» سخن گفته و یک سری تئوری های توطئه بی اساس مانند اینکه ویروس کرونا یک اسلحه بیولوژیکی چینی بوده، ترویج داده؛ این تئوری اساسا توسط «جی نیوز»، خبرگزاری تاسیس شده توسط ونگوی، مطرح شده است.

وقتی از بَنون درباره خدمات بهداشت و درمان سوال شد، او از حمایت از یک نظام ملی بهداشت و درمان برای همه امتناع کرد و این در حالی است که بیشتر رای دهندگان حزب جمهوری خواه از چنین ایده ای حمایت می کنند. پس از آنکه بنون ملی گرایان قومی و نژادپرستان سفیدپوست را «دلقک» خواند، یکی از میزبانان برنامه از او درباره چرایی حمایت بی قید و شرطش از اسرائیل پرسید که بنون منطق مستدلی برای آن نداشت. وقتی هم که بنون سعی کرد موضوع را به سرکوب شدید مردم چین بازگرداند، یکی از مجریان از او پرسید که چرا مردم آمریکا که خود تحت فشار حکومت اغنیا هستند باید به مشکلات مردم چین بدهند، بنون از آرمان شهر لیبرال سخن گفت که وجود خارجی ندارد.

شاید برخی از اظهارات بَنون درباره تاثیرگذاری چین در اقتصاد آمریکا درست باشد، اما ارتباطات او حاکی از آن است که احتمالا می خواهد وابستگی به چین را به وابستگی به زنجیره های تامین هند تغییر دهد که با توجه به وضعیت وحشتناک زیرساخت های هند، تلاشی بیهوده است. یکی از شواهد دال بر این ادعا، ریاست بنون بر «ائتلاف هند-جمهوری خواه»، گروه مدافع نزدیک به دولت ناراندرا مودی، است. این ائتلاف طبیعتا از درخواست ترامپ برای ایجاد یک نظام مهاجرتی «مبتنی بر شایستگی» حمایت می کند؛ برنامه ای که حزب جمهوری خواه ترامپ آن را یک خیانت بزرگ و عامل فقر کارگران فنآوری آمریکا و افزایش نرخ بیکاری می دانند و از این رو، بعید است که پس از انتخابات سال 2020 عملی شود.

این برنامه به یک استراتژی برای جایگزینی چین با هند به عنوان دریافت کننده جدید کسری تجاری به جای بازگرداندن صنایع به خانه، تبدیل شده است. ترامپ و بَنون هر دو نومیدانه سعی در استفاده از خشم از ناکامی های جهانی شدن و تبدیل آن به احساساتی ضد چینی دارند. آنها به دنبال پیشبرد منافع تجاری و لابی گری هایی هستند که از آنها حمایت می کنند، اما به دنبال در اولویت قرار دادن آمریکا نیستند.

پیتر تایِل: میلیاردر بیرون رانده شده از چین

شاید بتوان پیتر تایِل را بانفوذترین فرد در تلاش ها برای بسیج کردن مخالفان در جنگ صلیبی علیه چین دانست. او به چهره هایی همچون یورام هازونی صهیونیست، منشیِس مولدباگ، اریک واینشتاین که مدیریت شرکت سرمایه گذاری تایِل را برعهده دارد، بَنون، جاش هاولی، مخالف چین و پوپولیست جعلی، و شخص دونالد ترامپ نزدیک است. 
تایل در یک گردهمایی «محافظه کاری ملی» اسرائیل در سال 2019 که در آن شکل لیبرال ملی گرایی فریب کارانه به عنوان جایگزینی برای ملی گرایی قومی ارائه شد، سخنرانی کرد و سیلیکون ولی را به همکاری آن با دولت چین مورد انتقاد قرار داد. تایل که اکنون خود را یک «ملی گرای آمریکایی» معرفی می کند، با چند چهره جناح راستی در ارتباط است و سعی دارد تفکرات ضد چینی خود را در سیاست خارجی دولت پیش ببرد. اما ملی گرایی او وقتی که سرمایه گذاری هایش در شرکت جاسوسی اسرائیلی مد نظر قرار بگیرند، دیگر چندان حقیقی به نظر نمی رسد.

دشمنی خاص تایِل با چین هم ایدئولوژیک است و هم یک مساله منافع مالی. او در گذشته محتاطانه چین را مورد ستایش قرار داده بود، اما پیش بینی هایی کرده بود که هرگز به واقعیت نپیوستند که از نمونه آنها می توان به این مورد اشاره کرد که قیمت منابع آنها را از رسیدن به استانداردهای غربی زندگی باز می دارد. تایِل در موارد متعدد از موانع زیادی که دولت چین در راه سرمایه گذاران خارجی قرار می دهد، انتقاد کرده است چرا که این رویکرد سرمایه گذاری های شخص تایل در چین را دشوار کرده و مانع از پیشبرد منافع سرمایه داری او شده.

به نظر می رسد که اخیرا آزادی خواهان و نولیبرال ها دریافته اند که به رغم چندین دهه انکار آنها، چین همچنان یک کشور ملی گرا و سوسیالیست باقی مانده و از چشم انداز ایجاد دسترسی به بازارهای گسترده خود برای جذب سرمایه های غربی استفاده کرده است. تایل هم مانند بنون در جبهه اقتصادی منافعش در نزدیک کردن آمریکا به هند است. نزدیکتر کند و حتی از امکانات خود در برنامه ریزی برای دیدار مودی و ترامپ استفاده کرده است.

در کل، مهم است که بین تشخیص دقیق علائم ناشی از رابطه آمریکا با چین و مشکل واقعی، تمایز قائل شویم. انتقال کارخانه ها از چین به ویتنام، هند یا تایوان هم به همان اندازه به فقر و بیکاری مردم آمریکا می انجامد. دنباله روی محافظه کاران در جنگ صلیبی احمقانه آنها برای تغییر چگونگی زندگی چینی ها در چین، هیچ فایده ای به حال کارگران آمریکایی نخواهد داشت. لیبرالیسم آمریکایی در حال فروپاشی است، چون یک نظام غیرطبیعی و ناکارآمد است. مباحثات باید بر مشروعیت قدرت پولی حاکم بر زندگی ما متمرکز باشند چون این مساله است که نهایتا به ضرر مردم تمام می شود و به همین دلیل است که سرمایه داران می خواهند توجه مردم را از اعمال نفوذ مالی خود به چین منحرف کنند.

منبع: نشنال جاستیس / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34

کلید واژه ها: چین ترامپ جنگ ترامپ با چین پوپولیسم استیو بنن لیبرالیسم


( ۳ )

نظر شما :

مجید ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۲:۵۷
سالها پیش دو مرد کهنه سال در پارکی شطرنج بازی می کردند.من شاهد بازی انها بودم خیلی ماهر بودند تمام بازی پر بود از نقشه های پیچیده .انگار ان دو نغر سالها بود که با هم بازی می کردند وخوب به حرکات یکدیگر اشنایی داشتند.تا جایی که برد یکی بر دیگری محال بود ودر ضمن بازی با هم از سیاست جهان هم حرف می زدند.هیچکدام به نطر برنده نمی شد .خیلی سخت در فکر وسیاست بازی بودند .دوست سومی هم به انها اضافه شد .هم بازی گرمتر شد وهم بحث سیاسی.تا بدانجا رفتند که موقعیت جهان امروز سیاست را با بازی شطرنج مقایسه کردند.دوست سوم مطلبی گفت که با اوضاع امروز جهان شباهت دارد.او گفت درست است که بازی شطرنج مثل سیاست است والان مثلا دو ابرقدرت دارند در باره دنیا شطرنج بازی می کنند .حالا بیاید تصور کنیم عامل جدیدی اضافه شود .بغیر از بازیکنان ومهره ها ووقت بازی حالا اگه صفحه شطرنج از بین بره یعنی نخواد که بازی روی اون انجام بشه چی می شه .اون دو مرد بهم نیگاه کردند .گفتند خب همه اش از بین میره.منطور مرد سوم کره زمین بود.
افخمی ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۴:۳۰
قابل توجه نئولیبرال های وطنی ،که همه چیز را از دریچه استاد اعظم شان آمریکا می بینند.خدا عاقبت ما را با این جماعت ختم بخیر کند.آمین
ابراهیم قدیمی ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۰:۳۷
قدرت در سه توانائی است.اول توانائی سخت افزاری نظامی است که توان تولید وبکار گیری ابزار ونیروی نظامی سازماندهی شده توانا لازمه ان است. دوم تواائایی مالی واقتصادی است که سیطره برتولید ضروریات و غیر ضروریات وتوزیع وانباشت منافع حاصل از ان است وسوم قدرت ایدئولوژیکی است که ابزار ان در تاریخچه اعتقاد عمومی و تبلیغات در نفع خود وزیان دیگری است. قدرتی که در حاکمیت است نیاز به داشتن نسبتی از سه عامل قدرت فوق را باید داشته باشد ولی قدرت ایدئولوژیکی میتواند در جامعه بدون حضور قدرت های نظامیگری وتاحدودی اقتصادی مسلط حضور وتوسط تبلیغات توسعه یابد.قدرت سخت در اختیار نظامیان است ولی توانائی سرمایه داران با سرگرم کردن انها با پول و تبلیغ ومشغولیات یکی ز هنرمندانه ترین مهارت های مدیریت اجتماعی است.این قدرتها هم کشوری وهم منطقهای وهم جهانی تشکل دارند.بدون تشکل در جهان بسیار متصل ونزدیک شده و مرتبط با هم از بین میروند.سرمایه داران توانائی وهوش لازم در انباشت سرمایه وکنترل قدرت سخت وتبلیغات را دارندولی تاریخ نخوانده اند.وجون تصمیم گیرند همواره اشتباهات هم دارند.در شطرنج زمانی که دو استاد شطرنج بازی میکنند یکی اشتباه میکند تا دیگری استفاده و پیروز میشود.ماتاریخ اسلام را خوب میدانیم.بنی امیه باثروت وقدرت خود اسلام را که ابتدا با ان میجنگید از عدم حضور پیامبر سوئ استفاده و در انحصار وتبدیل به قدرت ناسیونالیستی عربی خود کرد.ترکان که در ابتدا نظامیان مزد بگیر اعراب بودند کم کم با استفاده از راحت طلبی عربی وسخت کوشی وتوانائی های خود عربها را کنار زدند و مدیریت اسلامی را برعهده گرفتند.ایرانی ها نه عربها را پذیرفتند ونه ترکها را وبا هردو با حضور خود سازش وملقمه ایرانی عربی ترکی بوجود اوردند.امروز جنگ واقعی سرمایه داران غرب با چین که شروع شده است از احساس خطرشکست نزدیک است.هرکول سینما یک اکتور است یک هرکول نیست.این تئورسین های غرب هم یک بازیگرند. نیاز ثروتمندان در تبلیغات ونمایشهای جهانی این علامه های درسن نخوانده ومشق ننوشته را بوجود اورده است.غرب توانائی تغییر چین را ندارد.. چرای ان مشخص است. یا باید تغییرات را از داخل شروع کند یا با پذیرش چین بعنوان یک قدرت اقتصادی سیاسی جهان در پلکان پائین به ایستد وسعی در حفظ همین موقعیت بکند.نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد.چینی ها مزد ناچیز روزی چند دلار زحمات وصرفه جوئی وسازندگی عمومی خود را میبرند وانباشت میکنند.با توجه به جمعیت وکار همگی انباشت بالائی است.