تبعات سیاسی و اقتصادی بازگشت ایران به لیست سیاه FATF
نزدیک تر شدن مرگ برجام/ مجلس تندرو به تشدید تحریم ها کمک می کند
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بعد از استنکاف جمهوری اسلامی ایران از تصویب دو لایحه پالرمو و سی اف تی نهایتاً گروه ویژه اقدام مالی یا همان FATF جمعه هفته گذشته جمهوری اسلامی ایران را در لیست سیاه خود قرار داد و بدین ترتیب اکنون ایران و کره شمالی در این لیست قرار دارند. با توجه به این نکته سوالی که در این میان وجود دارد این است که آثار و تبعات سیاسی، دیپلماتیک و بهخصوص اقتصادی و تجاری این اقدام FATF برای کشور در شرایط تحریمی چه خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی بررسی دقیق این سوال را در گفت وگویی با علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل اروپا و آمریکا پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
سرانجام پس از کش و قوس های فراوان در خصوص تعیین تکلیف دو لایحه سی اف تی و پالرمو نهایتاً با عدم تصویب این دو کنوانسیون از جانب تهران، گروه اقدام ویژه مالی موسوم به FATF، جمهوری اسلامی ایران دوباره به لیست سیاه خود در کنار کشور کره شمالی بازگرداند. از نگاه شما آثار و تبعات سوء سیاسی و اقتصادی بازگشت ایران به لیست سیاه FATF، آن هم در شرایط تحریمی کنونی چیست؟
همان گونه که پیشتر هم در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی اشاره کردم ایران در یک دو راهی بسیار پیچیده قرار دارد که هر کدام از این راه ها دارای آثار و تبعات سوء خود است. در این راستا اگر ایران به سمت تصویب دو لایحه جنجالی پالرمو و CFT میرفت، از آن سو گروه ویژه اقدام مالی با فشار ایالات متحده آمریکا و برخی کشورها به اطلاعات بیشتری در خصوص وضعیت اقتصادی و تجاری ایران و برخی از مراودات مالی تهران با گروههای همسو با خود در منطقه خاورمیانه اشراف پیدا می کرد و فشارهای بیشتری را به ایران با تحریمهای دقیق تر و اصطلاحا تحریم های نقطه زن وارد می کرد. از آن سو اگر هم که تهران نهایتاً تصمیم به عدم تصویب این دو لایحه جنجالی کرد چنان که این کار انجام شد، گروه ویژه اقدام مالی دوباره ایران را به لیست سیاه خود بازگرداند. اما این مسئله سبب خواهد شد تا مناسبات و مراودات مالی و تجاری نیم بندی که اکنون در سایه دور زدن تحریم ها از طریق جمهوری اسلامی ایران با برخی کشورها پیگیری می شود به بن بست برسد.
در این رابطه FATF کشورهای عضو را به سه دسته تقسیم کرده است؛ گروه اول شامل کشورهای پیشرفته هستند که نهایت همکاری را با این گروه مالی انجام می دهند. گروه دوم به کشورهایی اختصاص دارد که در وضعیت خاکستری قرار دارند. کشورهای حاضر در این لیست در حال تطبیق قوانین و مقررات مالی داخلی خود با کنوانسیون های بین المللی FATF هستند که در نهایت با تایید گروه ویژه اقدام مالی به لیست سبز و کشورهای پیشرفته وارد خواهد شد و در نهایت کشورهای گروه سوم شامل کشورهایی میشود که هیچ گونه همکاری و یا همراهی با این قوانین، لوایح و کنوانسیون های بین المللی مالی و بانکی ندارند و نهایتاً در لیست سیاه قرار میگیرند و در این لیست تنها دو کشور کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. بنابراین بازگشت ایران به لیست سیاه دو نتیجه مستقیم و ملموس را در کوتاه مدت با خود به همراه دارد. یکی از آن نتایج و تبعات به آثار سوء سیاسی و دیپلماتیک آن باز می گردد. چرا که با این اقدام گروه مالی یقیناً فضا و بستر برای انزوای پررنگ تر ایران در عرصه بینالمللی بیش از پیش فراهم خواهد شد و به تبع آن ارتباطات و مناسبات دیپلماتیک و سیاسی ما با برخی از کشورها، نهادها و گروه های بین المللی محدود تر از گذشته خواهد شد.
در کنار آن یقینا آثار و نتایج منفی اقتصادی و تجاری بازگشت ایران به لیست سیاه FATF جلوه بیشتری از تبعات سوء سیاسی خواهد داشت. چرا که اکنون شبکه بانکی و مالی ایران از سوی تمام بانک ها و موسسات مالی و اعتباری جهان با بن بست مواجه خواهد شد و به موازاتش شبکه سوئیفت نیز یک گام جدی به مواضع آمریکا نزدیک تر شده است. به تبع آن یقیناً تمام تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک اروپا برای عملیاتی کردن همان وعده خود یعنی اینستکس نیز به در بسته خورد.
با این تفاسیر من معتقدم در آینده ای نزدیک مطمئناً سینرژی این آثار و تبعات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی سرنوشت مشابهی را برای برجام رقم خواهد زد. یعنی با بازگشت ایران به لیست سیاه FATF، عملاً مرگ واقعی برجام نزدیک تر شده است. این در حالی است که حسن روحانی و محمد جواد ظریف بارها عنوان کرده اند که ما از مذاکرات با اروپایی ها برای حفظ و تداوم حیات برجام دو انتظار جدی داریم؛ اول خرید نفت خام از ایران و دوم انجام مراودات مالی و بانکی که مطمئناً اکنون این دو انتظار با بازگشت ایران به لیست سیاه FATF، بر باد رفته تلقی خواهد شد. اگرچه پیش از این هم تمام تحلیل ها و برآوردها حکایت از آن داشت که اروپایی ها، نه توان و نه تمایلی به برآورده کردن این انتظارات و حتی عملیاتی کردن اینستکس دارند.
اما سوال مهمی که وجود دارد این است که آیا در صورت تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی ناشی از بازگشت ایران به لیست سیاه FATF آیا تهران اقدامی برای تصویب کنوانسون های باقی مانده خواهد داشت؟
بر طبق همین قوانین و کنوانسیون های FATF همیشه راه برای ایران به منظور خروج از لیست سیاه و قرار گرفتن در لیست خاکستری و نهایتاً لیست سبز باز است. منتهی در پاسخ به این سوال شما باید صراحتا عرض کنم که نمیتوان در کوتاه مدت و میان مدت امیدی به تصویب این لوایح از جانب مقامات کشوری داشت. لذا نمی توان امیدی هم به بهبود وضعیت کشور از لحاظ معیشتی داشت، مگر اینکه مقامات مسئولین تصمیمی برای تصویب لوایح باقیمانده FATF داشته باشند. اما باز هم در این صورت عدهای از جریانهای سیاسی داخلی که به نظر میرسد اکنون قدرت سیاسی کشور را در اختیار دارند نگران تر خواهند شد و مانع از تصویب این کنوانسیون ها خواهند شد، کما این که تا کنون مانع از انجام آن شده اند، چرا که این جریان اعتقاد دارد با تصویب این لوایح و عضویت ایران در FATF منافع ملی، استقلال سیاسی و امنیتی کشور در معرض خطر قرار خواهد گرفت. چون تمام اطلاعات اقتصادی و تجاری داخلی کشور، آن هم در شرایط حساس تحریمی کنونی در اختیار وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا برای ایجاد تحریم های دقیق تر و نقطه زن قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب فشارهای اقتصادی بر ایران صد چندان خواهد شد. بنابراین به نظر نمیرسد که ایران بخواهد تغییری در وضعیت خود ایجاد کند. به ویژه که بعد از تصمیم دونالد ترامپ در خصوص ترور سردار سلیمانی و پاسخ موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله به پایگاه نیروهای نظامی آمریکایی در عین الاسد عراق اکنون تنش بین تهران و واشنگتن به اوج رسیده است و تبع آن جمهوری اسلامی ایران به دیگر مهرههای خود در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن احتیاج جدی تری دارد. این ها علاوه بر آن است که با اقدام کاخ سفید در رونمایی از معامله قرن و در ادامه تلاش تلآویو برای عملیاتی کردن بخشی از برنامه های این معامله، به خصوص در اختیار گرفتن بیشتر سرزمین های کرانه باختری، قطعاً در آینده شاهد تشدید تنش ها در خاورمیانه خواهیم بود. لذا در این میان اساساً مسئله حمایت های مالی و تسلیحاتی ایران از برخی از این گروهها و نیروهای همسو با خود در منطقه غرب آسیا باعث خواهد شد که تهران اساساً تمایلی به تصویب به این کنوانسیون ها به ویژه دو کنوانسیون پالرمو و CFT که می تواند مناسبات حمایتی ایران از این گروهها و جریانها را تحت الشعاع قرار دهد، نداشته باشد. لذا چون مسئله نفوذ ایران از طریق محور مقاومت در خاورمیانه یکی از برگهای برنده ایران در چانه زنی با ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورها و یکی از نقاط قوت تهران در تحولات منطقه به شمار می رود، تهران از هر عاملی که باعث تضعیف و تحت الشعاع قرار گرفتن این مناسبات و برگهای برنده ایران در خاورمیانه شود، دوری خواهد گزید و با آن به طور جدی مقابله خواهد کرد که قطعاً یکی از آنها هم این لوایح باقی مانده در FATF است.
مضافا این که همان گونه در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردم بعد از تصمیم کاخ سفید در قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروه های تروریستی خود دیگر جمهوری اسلامی ایران اهمیتی به این لوایح و کنوانسیون ها نمی دهد چرا که قطعاً گروه ویژه اقدام مالی در سایه فشارهای ایالات متحده آمریکا مجبور خواهد شد مناسبات اقتصادی و مالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را که از نگاه واشنگتن یک گروه تروریستی است که در اختیار آنها قرار داد. از این رو قطعاً ایران برای حفظ قدرت نظامی و امنیتی خود که بخش جدی از آن در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارد، هیچ گاه به سمت تصویب کنوانسیون های باقیمانده گروه ویژه اقدام مالی و در نهایت عضویت در این گروه نخواهد رفت. در یک کلام اقتضائات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک در عرصه منطقهای و بین المللی سبب شده است که ایران تمام تبعات قرار گرفتن در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی را بپذیرد.
شما به نزدیک تر شدن مرگ برجام با بازگشت ایران به لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی اشاره کردید، درصورتی که برخی معتقدند این دو مقوله ارتباط موضوعی با هم ندارند و پیرو این نکته هیچ کدام از این دو موضع آثار سوئی بر دیگری نخواهد داشت. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
این تحلیل یک تحلیل ساده اندیشانه است. نمی توان در عالم سیاست و دیپلماسی و وضعیتهای امروز عنوان کرد که موضوعات به صورت کاملاً مجزا از یکدیگر و بدون تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از هم دیگر قرار دارند. لذا یقیناً با بازگشت ایران به لیست سیاه FATF و همراه شدن جدی تر شبکه سوئیفت در راستای تحریم ها امریکا، خرید نفت از ایران عملاً به محاق رفته است و به همین ترتیب وعده اروپایی ها در خصوص ایجاد ساز و کار ویژه مالی به نام اینستکس هم به در بسته خواهد خورد. با این وصف و در شرایطی که نه ایران به دنبال تصویب لوایح باقیمانده CFT و پالرمو است و نه از آن سو با بازگشت تهران به لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی هم اروپایی ها و در راس آن سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای اروپایی حاضر در برجام عملاً نمی توانند هیچ گونه تلاشی برای پیگیری مذاکرات داشته باشند، نتیجه قطعی و محتومش مرگ برجام است. چرا که اقدام سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان برای فعال کردن سازوکاری حل اختلافات برجامی که در نهایت میتواند به فعال شدن مکانیسم ماشه بینجامد، قرار بود که با مذاکرات ایران با اعضای 1+4 در قالب نشست مشترک کمیسیون برجام از دستور کار خارج شود. حال زمانی که سایه آثار و تبعات سوء بازگشت ایران به لیست سیاه FATF بر روند مذاکرات پیش رو سایه انداخته است، قطعاً نمی توان امیدی به حفظ برجام داشت. خصوصا که در گام بعدی حتی مناسبات تجاری ایران که با دو کشور متحد خود یعنی روسیه و چین در قالب دور زدن تحریمها پیگیری میشود نیز با بن بست مواجه خواهد شد و همین مسئله دست مسکو و پکن را نیز در مذاکرات برجامی بسته تر خواهد کرد. چرا که این دو کشور هم مانند آلمان، فرانسه و انگلستان به تبع پیروی از کنوانسیون های گروه ویژه اقدام مالی محدودیتهای جدی برای مناسبات مالی و تجاری با ایران پیدا خواهند کرد. لذا برخی گمانه زنی ها در خصوص این که آلمان، فرانسه وانگلستان بخواهند از کانال روسیه و چین روابط تجاری با ایران برای حفظ برجام داشته باشند نیز به بن بست کشیده خواهد شد.
در این شرایط دیروز شنبه استف بلوک، وزیر امور خارجه دولت پادشاهی هلند نیز در راس یک هیات سیاسی و دیپلماتیک و در جریان سفر به تهران با حسن روحانی، رئیس جمهوری دیدار کرد و پیش از آن هم با محمد جواد ظریف، همتای ایرانی خود دو دور مذاکره داشت که دور اول این مذاکرات بر تلاش برای گسترش روابط دو جانبه تهران – آمستردام گذشت و در دور دوم نیز مسائلی چون آینده برجام، اینستکس، ابعاد ترور سردار شهید سلیمانی، شرایط جاری در عراق، افغانستان، یمن و سوریه و نیز سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی مورد بحث قرار گرفت. این در حالی است که برخی تحلیل ها حکایت از آن دارد که وزیر امور خارجه هلند با علم بر اینکه ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی قرار خواهد گرفت به دنبال انجام ماموریتی مشخص به تهران سفر کرده است. برآورد شما از این مسئله چیست و به شما به عقیده شما استف بلوک اساسا با چه هدف یا اهدافی به ایران سفر کرده است؟
من تصور نمی کنم که توان و استعداد سیاسی و دیپلماتیک کشور هلند به اندازهای باشد که اروپایی ها بخواهند دستور کار مشخص و یا هدف خاصی برای سفر وزیر امور خارجه هلند به ایران را در دستور کار آمستردام قرار دهند. من معتقدم اکنون بعد از شکلگیری التهاباتی که به واسطه اقدام سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان در فعال کردن سازوکار حل اختلافات بر جامی شکل گرفته است و از آن سو مقامات و مسئولین داخلی صراحتاً تهدید کردند در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده فعالیتهای هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل، تهران نیز به سمت خروج از ان پی تی و برجام خواهد رفت، اکنون همه کشورهای اروپایی تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک خود را برای مدیریت شرایط، تعدیل تنش ها و ایجاد فضای گفت وگو و مفاهمه قبل از برگزاری نشست کمیسیون مشترک برجام را داشته باشند تا مانع از پایان یافتن عمر برجام شوند. به هر حال امتیازات جدی امنیتی و سیاسی برجام برای اروپایی ها به قدری جدی است که اتحادیه اروپا سعی میکند از هر طریقی توافق هسته ای با ایران را حفظ کند اگرچه اکنون با تصمیم گروه ویژه اقدام مالی در قرار دادن ایران در لیست سیاه خود امکان دارد که شرایط برای مرگ برجام بیش از پیش مهیا شود. اتفاقاً شاید به این واسطه باشد که اکنون اروپایی ها سعی دارند تلاش بیشتری برای جلوگیری از این حادثه را در دستور کار دهند که مصداق آن سفر استف بلوک باشد.
چنان که پیشتر در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیش بینی کرده بودید و بر طبق نتایج قطعی انتخابات مجلس یازدهم یک نیروی غالب رادیکال اصولگرا جریان امور را در مجلس آتی در اختیار خواهد گرفت. همچنین در راستای نکته شما ذیل وجود نگاه منفی این جریان که قدرت سیاسی کشور را در اختیار دارد در قبال هر گونه تلاش برای تصویب لوایح باقی مانده FATF، مطمئنا مجلس پیش رو تجدید نظری در خصوص تصویب کنوانسیون های پالرمو و CFT نخواهد داشت. اینها علاوه بر آن است که احتمال افزایش اختلافات سیاسی میان دولت با قوه مقننه، واقعیتی اجتناب ناپذیر جلوه می کند. با این وصف شرایط کشور در سال آتی چه اقتضائاتی پیدا خواهد کرد؟
همان گونه که در سوال قبلی تا اندازهای به آن اشاره کردم شرایط سیاسی و اجتماعی که بعد از ترور سردار سلیمانی در داخل کشور رادیکال شد و همچنین تحولات در منطقه را هم به شدت حساس و ملتهب کرد، سبب شد که اکنون مجلس یازدهم در اختیار نیروهای تندروی اصولگرا قرار بگیرد. در ادامه هرگونه اقدام تقابلی تندی با غرب را برای خود توجیه شده تصور کنند، اما یقیناً این کار، کار اشتباهی خواهد بود که مجلس یازدهم بخواهد بیش از این دست به تندروی بزند. علی الخصوص که در سایه تحریم های ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری کاخ سفید معیشت و اقتصاد مردم تحت شدیدترین فشارها قرار دارد و احتمال دارد ما با هیجانات اجتماعی بیشتری روبه رو شویم. یعنی اگر مجلس یازدهم و نیروهای اصولگرا در قوهمقننه و دیگر نهادهای فرادولتی و انتصابی به سمت گام های تندتری پیش روند، زمینه برای تنش در منطقه و در ادامه افزایش فشارها را در داخل شکل داده اند که قطعاً موجب خواهد شد وضعیت معیشتی مردم با محدودیت بیشتری مواجه شود و این امر به شکل گیری اعتراضاتی مانند اعتراضات آبان ماه منجر خواهد شد. بنابراین یقیناً مجلس و نیروهای اصولگرا باید شرط احتیاط را برای کنترل وضعیت سیاسی و اجتماعی داخل کشور که در شرایط حساس و ملتهبی قرار دارد در دستور کار داشته باشند.
البته این نکته مهم را هم باید یادآور بود که اگرچه مجلس مسئله قانون گذاری و نظارت بر دولت را بر عهده دارد و میتواند دست روحانی و دستگاه دیپلماسی را در خصوص برخی تحرکات دیپلماتیک و سیاسی به شدت محدود کند، اما اقدامات تقابلی و تندروانه خارج از محدودیت های مجلس و توان سیاسی نمایندگان آن خواهد بود و در این راستا مجلس فقط می تواند برخی قوانین و طرح هایی را برای تقابل با اروپا و آمریکا تصویب کند و دولت را مجاب به اجرای آن کند. در حالی که اساسا مسائل کلان تر در اختیار نظام و رهبری است، نه در اختیار نمایندگان. از طرف دیگر این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که هرچه دایره اختلافات سیاسی میان قوا به خصوص مجلس با قوه قضائیه و مجلس تندرو بیشتر شود که با توجه به شاکله سیاسی قوه قضائیه و آناتومی سیاسی مجلس یازدهم این امر تا اندازه ای قابل تصور است، تنها به ضعیف شدن موضع سیاسی و دیپلماتیک ایران در منطقه و جهان منجر خواهد شد. یعنی به هر میزان که دامنه اختلافات میان قوا بیشتر شود پالس های پررنگ تری به اروپاییها، ایالات متحده آمریکا، کشورهای عربی منطقه و اسرائیل خواهد داد که تهران در موضع ضعف قرار دارد و میتوان با افزایش فشارها، انزوای بیشتر ایران در جهان و پررنگ کردن تحریمها ایران را به سمت گرفتن امتیاز بیشتر سوق داد.
در سایه این نکات مهم شما آیا سال ۹۹، سالی مراتب بغرنج تر از سال جاری خواهد بود، آن هم در شرایطی که عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی عنوان کرده است به دلیل آن که ایران در سایه تحریم های ایالات متحده آمریکا اساساً هیچ گونه مناسبات بانکی و پولی با دیگر کشورها ندارد، لذا قرار گرفتن مجدد ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی نمی تواند تاثیر مخرب و آثار سوئی بر وضعیت ارزی کشور و افزایش فشارهای اقتصادی و معیشتی بر مردم با خود به همراه داشته باشد؟
من به هیچ وجه با سخنان رئیس کل بانک مرکزی موافق نیستم. چرا که اولاً وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور به قدری ملتهب و حساس است که با کوچک ترین تحریک دوباره می توان شاهد اعتراضات گسترده در سراسر کشور بود به گونهای که کنترل و مدیریت آن از دست شود. از طرف دیگر ما طی روزها و هفته های اخیر و پیش از قرار گرفتن ایران در لیست سیاه شاهد افزایش نرخ ارز بودیم که می تواند یکی از آثار و دلایل آن ناشی از تبعات روانی قرار گرفتن ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی باشد. بنابراین هیچ تضمینی وجود ندارد که همین تبعات روانی وضعیت بازار ارز را دوباره دچار نوسان نکند. مضافا دولت با توجه به محدودیت های شدید در مقوله تزریق ارز به بازار توانایی آن را ندارد که در میان مدت و بلندمدت بازار ارز کشور را کنترل کند. بنابراین تمام ادعاهای آقای همتی در خصوص کاهش قیمت ارز در روزهای آتی یک سخن تبلیغاتی برای مصرف داخلی است تا بتواند وضعیت روانی جامعه و بازار را کنترل کند. لذا افزایش نرخ ارز و طلا طی روزها، هفتهها و ماههای آتی و همچنین در سال پیش رو اجتنابناپذیر است که همین مسئله نرخ تورم سال 99 را در کشور به شدت افزایش خواهد داد و به تبع آن میزان نارضایتی های اجتماعی بیشتر هم خواهد شد.
نکته مهم دیگری که می تواند جای سوال باشد این است که در سایه اقدام اخیر کاخ سفید در تحریم کردن اعضای شورای نگهبان و همچنین ادعای دونالد ترامپ مبنی بر در دستور کار قرار گرفتن تحریم های شدیدتر علیه ایران، آن هم در کنار پیگیری سیاست فشار حداکثری، قرار گرفتن مجدد ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی که به قول شما میتواند بر مناسبات نیمبند دیپلماتیک ایران با سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان و در نهایت پایان حیات برجام اثرگذار باشد، وضعیت ایران به کدام سمت و سو کشیده خواهد شد. اگرچه در این میان بسیاری از کارشناسان معتقدند که تمام مواضع دونالد ترامپ برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران و همچنین تحریم مقامات و مسئولین کشور یک بلوف انتخاباتی سیاسی است، چرا که اولا هیچ تحریمی وجود ندارد که اکنون وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا ضد ایران عملیاتی نکرده باشد و از آن سو بسیاری از شخصیتهای امنیتی، نظامی و سیاسی ایران نیز به دلیل عدم ارتباطات در اروپا و آمریکا، تحریم آنها از سوی وزارت خزانه داری هیچگونه امتیاز و نتیجه مثبتی برای واشنگتن در پی نخواهد داشت و به این واسطه این دست اقدامت را پوچ و توخال تلقی می کنند؟
بله من هم معتقدم که عملا تحریم بسیاری از شخصیت های سیاسی کشور مانند اعضای شورای نگهبان اقدامی است که بیشتر یک بلوف سیاسی تبلیغاتی برای دونالد ترامپ به شمار می رود، اما نباید فراموش کرد که این مسئله میتواند آثار روانی سیاسی برای مردم آمریکا به همراه داشته باشد. به هر حال مطرح کردن این ادعا که آمریکا اکنون بسیاری از مقامات سیاسی و امنیتی ایران را تحریم کرده است می تواند کفه تبلیغات دونالد ترامپ را سنگین تر بکند و باعث جلب آرای بیشتری به سود او شود، اگرچه در صحنه عمل این گونه تحریم ها هیچ گونه تاثیری بر زندگی سیاسی این افراد در داخل ایران نخواهد داشت. اما نکته بسیار مهمی که در این میان نباید فراموش کرد این است که مطرح شدن ادعای ترامپ مبنی بر اعمال تحریمهای شدیدتر علیه ایران به هیچ وجه بلوف تبلیغاتی انتخاباتی نیست. نباید این سخن اشتباه را تکرار کنیم که اکنون تحریمی وجود ندارد که از سوی ایالات متحده آمریکا ضد ایران عملیاتی نشده باشد. من معتقدم هر چه به ایام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک شویم احتمال آن وجود دارد که تعداد بیشتری از وزارتخانه ها به لیست تحریم های ایالات متحده آمریکا اضافه شوند. البته در کنار آن به هر میزان که نیروهای اصولگرای تندرو در مجلس دایره تنش با آمریکا را افزایش دهند به پررنگ شدن تحریم های ایالات متحده آمریکا کمک خواهند کرد.
نظر شما :