در بررسی آن چه طی دو هفته گذشته بر ایران و خاورمیانه گذشت
اقرار واشنگتن مبنی بر تلفات نظامی در حمله موشکی سپاه، تحولات را وارد دور جدیدی کرد
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – مجموعه تحولاتی که از 13 دی ماه و با اقدام دونالد ترامپ در ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد، دو هفته تقریباً کمسابقه را از مجموعه حوادث، تحولات و رخدادهای سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و اجتماعی برای کشور، منطقه و حتی سطح بین الملل رقم زد. دیپلماسی ایرانی در گفت وگویی با سید داوود صالحی، سفیر اسبق ایران در اسپانیا و کوبا، مدیرکل سابق آمریکای لاتین وزارت امور خارجه و مدیر کل اسبق کنفرانس های بین المللی وزارت امورخارجه به بررسی و آسیب شناسی تحولات پرفشار دو هفته اخیر پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
ایران طی دو هفته گذشته شاهد وقایع، حوادث و تحولاتی کم سابقه و حتی بی سابقه ای در طول حیات خود بود که یک دوره کوتاه، اما پرفشار را برای کشور و حتی غرب آسیا رقم زد؛ تحولاتی که با اقدام ایالات متحده آمریکا و دستور دونالد ترامپ برای ترور سردار سلیمانی در 13 دی ماه/3 ژانویه شروع شد و بعد از آن با پاسخ موشکی 18 دی ماه/8 ژانویه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله به پایگاه های نیروهای نظامی آمریکا در عین الاسد و اربیل ادامه و اوج پیدا کرد. به موازات آن نیز شاهد حواشی سیاسی، اجتماعی جدی به واسطه پنهان کاری و دروغ مسئولین داخلی در عرضه اطلاعات ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی بودیم که هنوز هم تبعاتی برای کشور در پی دارد. در آخرین مورد این تحولات هم سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای اروپایی برجام در 24 دی ماه/ 14 ژانویه طی بیانیه مشترک رسماً از فعال کردن سازوکار حل اختلاف برجامی سخن گفتند. این در حالی بود که تهران 9 روز پیشتر در 15 دی ماه/5 ژانویه طی گام پنجم و نهایی کاهش تعهدات برجامی، تعهدات باقی ماندهاش در چارچوب توافق هسته ای از جمله درباره تعداد سانتریفیوژها را کنار گذاشت و رسما عنوان کرد گه دیگر خود را با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنی سازی، درصد غنی سازی، میزان مواد غنی شده، و تحقیق و توسعه) مواجه نمی داند. اما ارزیابی شما از این دو هفته پرفشاری که بر کشور و منطقه گذشت چیست؟
در پاسخ به سوال مهم شما باید چند نکته مهم را بررسی کرد تا به یک ارزیابی درست از تحولاتی دو هفته گذشته برسیم. اول این که با تایید و اقرار دیروز جمعه رسمی ارتش ایالات متحده آمریکا مبنی بر اینکه حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به پایگاه های نیروهای نظامی آمریکا در عین الاسد و اربیل حدود ۱۱ زخمی برجای گذاشته است، معتقدم که دایره تحولات اکنون تنها به این دو هفته محدود نخواهد شد، بلکه با این اقرار و اعتراف رسمی واشنگتن که طی قرائت یک بیانیه توسط کاپیتان بیل اربن، سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا در شبکه C.N.N رقم خورد، ما باید شاهد باشیم که تحولات وارد دور جدید خود خواهد شد. چون با اقرار رسمی آمریکاییها بعد از نزدیک به یازده روز پنهان کاری و دروغ در خصوص این که حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تلفات انسانی برای آمریکا در پی نداشته است، خود را وارد دور باطلی از فشار کرد. در این راستا مطمئن باشید در روزها و هفتههای آینده علاوه بر مخابره شدن اخبار واطلاعاتی مبنی بر افزایش میزان زخمی های این حمله، اطلاعات دیگری در خصوص کشته ها نیز مطرح خواهد شد. لذا تبعات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و نظامی این زخمی ها و کشتههای احتمالی حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای ابرقدرتی مانند ایالات متحده آمریکا، هم در داخل ایالات متحده و هم در سطح جهان و منطقه خاورمیانه بسیار سنگین تمام خواهد شد که یقینا دامنه آن به کشورهای همسوی آمریکا نیز در حاشیه خلیج فارس کشیده خواهد شد.
یعنی اکنون دونالد ترامپی که روزها و هفته های اخیر بر دستور خود مبنی بر ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مانور سیاسی و تبلیغاتی می داد و از آن به عنوان یک برگ برنده یاد می کرد، اکنون باید خود را مهیای مواجه با فشارهای رسانهای و سیاسی ناشی از اخبار کشتهها و زخمیهای حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کند. پس علاوه بر تحولات داخلی در ایران و منطقه خاورمیانه، تبعات این ترور و پاسخ موشکی ایران سیستم و ساختار سیاسی آمریکا را هم دچار پس لرزه های جدی خواهد کرد و به نظر من این پس لرزه های سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و نظامی، در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا برای دونالد ترامپ در کوتاه مدت تمام نخواهد شد. به خصوص که این مسئله با تقدیم استیضاح وی از مجلس نمایندگان به مجلس سنا گره خورده است.
نکته دومی که در این میان باید در ارزیابی تحولات دو هفته اخیر به آن اشاره کرد این است که جمهوری اسلامی ایران در طول چهل و دو سالی که از عمر آن میگذرد، شاهد تحولاتی از این دست بوده است. اگرچه برخی اقدامات و تحولاتی که در این دو هفته روی داد تقریباً در تاریخ ایران بیسابقه بوده، اما ایران کشوری است که با این دست تحولات و وقایع دست و پنجه نرم کرده است. لذا برای سیستم و ساختار سیاسی مانند نظام جمهوری اسلامی ایران که در طول چهار دهه گذشته توانسته است از مسیر پرتلاطم فشارها، تحریمها و زورگوییهای ایالات متحده آمریکا و غرب عبور کند، اکنون هم خواهد توانست ایران را به سر منزل مقصود برساند. کما اینکه در این دو هفته گذشته که تحولات پرفشاری را هم سپری کردیم، جمهوری اسلامی توانست مدیریت خوبی در دل تحولات و شرایط داشته باشد، آن هم در بستر هجمه گسترده رسانه ای، سیاسی و دیپلماتیک که اروپاییها و آمریکاییها ذیل برخی از حوادث تلخ و ناگوار مانند سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی سامان داده بودند.
در این میان نکته بسیار مهمتری که باید در ارزیابی تحولات دو هفته اخیر مورد بررسی قرار گیرد این است که ریشه و سرآغاز اتفاقات و تحولات دو هفته گذشته تنها به اقدام ۱۳دی ماه دونالد ترامپ در ترور ناجوانمردانه سردارسلیمانی بازنمیگردد. پس نکته مهم اینجاست که اساساً ریشه اختلافات و تحولات تنها محدود به دو هفته گذشته نیست. همین مسئله می تواند یک دید ویژه ای به ما در بررسی این اتفاقات بدهد. پیرو این نکته اگرچه این اقدام کاخ سفید در به شهادت رساندن فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه عطف بسیار مهم و کاتالیزور در تحولات داخلی، منطقه ای و بین المللی طی دو هفته اخیر عمل کرد، اما باید این نکته را هم مد نظر قرار داد که به واسطه اتفاقات و تحولاتی که در سایه اعتراضات مردمی در عراق، لبنان و همچنین در داخل کشور به واسطه افزایش نرخ بنزین روی داد برخی ارزیابی ها در ایالات متحده آمریکا و اروپا، غرب را به این نتیجه رساند که اکنون شرایط برای موج سواری روی موج اعتراضات مردم عراق، لبنان و به خصوص ایران فراهم است تا بتوان بسترهای لازم را برای تحتالشعاع قراردادن اقدامات ایران و نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای محور مقاومت را سامان داد. همین ارزیابی غلط و نادرست آمریکایی ها که تصور می کردند اکنون به واسطه برخی تحولات داخلی در آبان ماه، ایران در یک موضع ضعف قرار دارد، سبب شد ترامپ دست به اشتباه راهبردی خود در 13 دی ماه بزند و با ترور سردار سلیمانی، شرایط در منطقه را دچار یک تحول شگرف و صد البته ضد منافع آمریکا کند. پس باید اذعان کرد که ریشه اختلاف تحولات و فشار دو هفته اخیر از همان ماه اکتبر سال ۲۰۱۹ میلادی به طور مشخص کلید خورد. البته اگر بخواهیم نگاه کلی تری به ریشه این تحولات داشته باشیم یقیناً مسئله تنش ایران و ایالات متحده آمریکا و تحولات و تبعات پیرامونی آن با خروج دونالد ترامپ از برجام در ۱۸ اردیبهشت سال گذشته رقم خورد که به تبع آن با بازگشت تحریمهای ظالمانه و یکجانبه کاخسفید تنش در منطقه اوج پیدا کرد.
برای کالبد شکافی نکته مهم شما دال بر این که تحولات دو هفته اخیر میتواند به ماههای آتی نیز کشیده شود، اکنون اقدام سه کشور اروپایی مبنی بر فعال کردن ساز و کار حل اختلاف برجامی، روند تحولات را وارد عرصه جدیدی کرده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
واقعیت ماهیت تلاش سه کشور اروپایی حاضر در توافق هسته ای به منظور فعال کردن ساز و کار حل اختلافات برجامی برای تقابل با ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری بروز و ظهور بیشتری پیدا کرده است. چون پشت پرده این اقدام فرانسه، آلمان و انگلستان به این واقعیت باز می گردد به موازات آن که ایالات متحده آمریکا بعد از ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی متحمل شکست گسترده سیاسی، نظامی، امنیتی و دیپلماتیک شده است اکنون اروپاییها برای تحت فشار قرار دادن اقدامات و نفوذ ایران می خواهند در یک فرار رو به جلو ایران را در پرونده دیگری به نام برجام درگیر کنند تا شرایط را به یک سمت و سوی دیگر بکشانند. لذا معتقدم که این اقدام سه کشور اروپایی بیش از آنکه اقدامی اروپایی باشد با برنامهریزی، فشار و اعمال قدرت دونالد ترامپ برای تحت الشعاع قرار دادن شکست های دو هفته اخیر صورت گرفته است. از این رو به نظر من هر چه دامنه اخبار و اطلاعات مبنی بر روشن شدن میزان و آمار دقیق زخمی ها و کشته شدگان احتمالی حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه نظامی نیروهای آمریکایی بیشتر شود به تبع آن فشار کاخ سفید به اروپا برای پررنگ کردن اختلافات برجامی با ایران و تهدید به فعال کردن مکانیسم ماشه بیشتر خواهد شد. اینجاست که من تاکید میکنم نباید تحولات را تنها در بازه زمانی دو هفته اخیر مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. بلکه در سایه این دست تحولات ما شاهدیم که هفته ها و ماه های پیش رو پرونده جمهوری اسلامی ایران ابعاد تازه تری پیدا خواهد کرد.
در مقام آسیب شناسی آن چه طی دو هفته بر کشور گذشت، چه نقاط کاستی و ضعفی را شاهد بودید؟
به نظر من بعد از ترور سردار سلیمانی تحولات وارد یک مرحله جدید و حساسی شده است. این واقعیت باید در همه مسئولین به طور جدی درک شود. ما باید تبیین درستی از شرایط پساسردار داشته باشیم. شاید در فاصله زمانی که دونالد ترامپ در ۱۸ اردیبهشت سال گذشته از برجام خارج شد تا مقطع زمانی ۱۳ دی ماه و ترور فرمانده نیروی سپاه قدس، تنش بین ایران و ایالات متحده آمریکا تنها مربوط به تنش لفظی سیاسی و دیپلماتیک بود و اگر جنگی هم در بین بود به جنگ اقتصادی و تروریسم اقتصادی ایالات متحده آمریکا محدود میشد، اما بعد از ۱۳ دی ماه یقیناً ما شاهد دوران جدیدی در تنش بین ایران و ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی هستیم. دورانی که به وضوح برای همه جهان و افکار عمومی داخلی روشن کرد که این دونالد ترامپ بود که با خروج از برجام دست به تداوم و تشدید تنش، شروع مجدد جنگ اقتصادی و آغاز تروریسم اقتصادی علیه ایران زد و باز هم این ترامپ و کاخ سفید بود که با ترور سردار سلیمانی ابعاد نظامی و امنیتی به تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بخشید. حال در این شرایط یقیناً باید جمهوری اسلامی ایران در همه ابعاد از حوزه های سیاسی و فرهنگی گرفته تا حیطه اجتماعی، دیپلماتیک و به خصوص امنیتی و نظامی دارای یک راهبرد مشخص، دقیق، قابل تعریف و از همه مهمتر قابل اجراء باشد.
درست است که جمهوری اسلامی ایران در مقام شعار و مانیفست طی این سال ها درست عمل کرده است، اما اکنون دیگر وابستگی و تاکید به شعار دیگر جواب نمیدهد. باید ما برای تقابل با هر گونه اقدامی در دوران پسا سردار استراتژی قابل تبیین و اجراء داشته باشیم. پس در مقام آسیب شناسی من معتقدم که ما توانستیم شرایط درستی را برای تبیین و تشریح شرایط کنونی در نزد افکار عمومی داشته باشیم. این یک ضعف برای جمهوری اسلامی ایران است. به خصوص که به واسطه سقوط هواپیمای اوکراینی یک تلاش جدی رسانهای از سوی رسانه های آمریکایی، اروپایی و سعودی شکل گرفت و کماکان نیز ادامه دارد تا تبعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی ترور سردار سلیمانی و پاسخ موشکی قاطع و کوبنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه نظامی ایران نیروهای آمریکایی در عراق را تحت الشعاع قرار دهد. لذا یقینا باید دیپلماسی عمومی ایران از این پس فعال تر، هوشیارتر و جدی تر وارد کار شود. به خصوصکه در سایه نکات قبلتر خود مجددا تاکید می کنم که نباید تحولات را در بازه زمانی دو هفته محدود کرد. چون این تحولات دو هفته یک ریشه در گذشته دارد و یقیناً دامنه آن هم به هفتهها و ماههای آینده نیز کشیده خواهد شد. به خصوص بعد از اقرار آمریکا در مجروح شدن نظامیان آمریکایی در سایه حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران باید شاهد دور جدید تحولات بود.
اینجاست که لازم است کم کاری ما در حوزه دیپلماسی عمومی جبران شود و گرنه ما با یک موج سنگین سیاسی و رسانه ای مواجه خواهیم شد که می تواند افکار عمومی جهانی و منطقهای را تحتالشعاع قرار دهد. لذا باید از طریق دیپلماسی عمومی به تبیین و تشریح درست وقایع و آنچه طی دو هفته اخیر گذشته است، بپردازیم تا چهره ی درستی از ایران در منطقه و جهان بعد از این تحولات شکل گیرد. من معتقدم که اکنون با اقرار امریکایی ها مبنی بر اینکه حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تلفاتی هم برای آنها در پی داشته است باید بیش از پیش بر خرد شدن هیمنه و هژمونی ایالات متحده آمریکا تاکید کنیم.
همان گونه که شما اشاره کردید در سال جاری و مشخصا در دو مقطع شاهد بروز برخی اعتراضات مردمی بودیم که اعتراضات آبان ماه به واسطه افزایش نرخ بنزین تنها در ۲ روز ابعاد گستردهای برای ایران ایجاد کرد که هنوز هم از ابعاد آن به صورت کامل پرده برداری نشده است. اگرچه بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقد بودند سال ۹۸، سال حساسی خواهد بود که میتواند به بروز برخی اغتشاشات و اعتراضات مردمی بینجامد، اما کسی انتظار نداشت این اعتراضات با این حجم و در فاصله کمتر از دو ماه، ما دو اعتراض را پی در پی داشته باشیم، آن هم در سالی که سال انتخابات است. به نظر شما دلایل شکل گیری این مسئله در مقام همان آسیبشناسی ناشی از چیست؟ آیا باید به مشکلات معیشتی، ناکارآمدی مسئولین و وجود فساد در شکل گیری این اعتراضات محدود شویم؟
ما باید این واقعیت را بپذیریم که در طول این سالها، به خصوص بعد از خروج ترامپ از برجام برخی کم کاری ها، ناکارآمدی ها، خلأها و ضعفها به واسطه شکل گیری جنگ اقتصادی و تروریسم اقتصادی ایالات متحده آمریکا نمود سیاسی و اجتماعی پررنگ تری پیدا کرده که جامعه ما را به شدت حساس کرده است. به گونه ای که می تواند با کوچکترین اتفاقی یک واکنش را در قالب اعتراضات و اغتشاشات از خود بروز دهد. بنابراین ما باید به فکر یک رویه جدید باشیم؛ رویه ای که ضمن تصحیح کم کاری ها، ناکارآمدی ها، تصمیمات و اقدامات اشتباه مسئولین، اهتمام جدی برای به کارگیری ظرفیتهای اقتصادی داخلی داشته باشد، همانطور که گفتم ما در دوران حساس پس از سردار باید یک راهبرد مشخص، قابل تعریف و قابل اجرا در همه زمینه ها داشته باشیم. این شرایط دیگر محدود به جنگ اقتصادی و تنش دیپلماتیک نیست. ما باید تا آن جایی که امکان دارد از نیروهای زبده کارشناسی، جامعه دانشگاهی و اتاقهای فکر نهایت استفاده را در تبیین برنامه ها و تحقق استراتژی ببریم. البته ما باید واقعیت ها را هم ببینیم کشور اکنون سال هاست با مقوله تحریم دست به گریبان است، آن هم کشوری جوان که نیاز اساسی و گسترده به اشتغال درآمد و رفاه دارد. هر چند به موازات برخی اقدامات و تصمیمات اشتباه و نیز موج سواری سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه با محوریت ایالات متحده آمریکا، شرایطی در کشور رقم خورد که ما شاهد برخی اعتراضات و اغتشاشات در کشور بودیم. اگر چه نمی توان در این میان برنامه ریزی دقیق هسته های فکری آمریکایی و صهیونیستی را در تداوم و تشدید این اعتراضات نادیده گرفت، اما باید به سمتی پیش رویم که بستر هر گونه مخالفت و اغتشاش در کشور بسته شود. این نیاز دارد که اعتماد عمومی از دست رفته دوباره احیا شود. به نظر من تشییع باشکوه میلیونی سردار سلیمانی تا اندازه بسیار زیادی توانست این اعتماد را احیا کند. ما باید این رویه را ادامه دهیم.
نظر شما :