نفس ها برای تلافی تهران از ترور سردار سلیمانی در سینه ها حبس شده است
آیا خطر جنگ گسترده تر با ایران وجود دارد؟
نویسنده: مکس فیشر (Max Fisher)
دیپلماسی ایرانی: بیشتر تحلیلگران معتقدند با ترور قاسم سلیمانی، ایران گزینهای جز انتقام ندارد چرا که به جز غرور ملی یا آبروداری، در اینجا مسالهای مطرح است که برای تمام کشورها مهم است: حفاظت از خویش که حفاظت از رهبران ارشد را هم شامل میشود. کشتن یکی از این رهبران به جز توهین یا ضربه به قابلیتهای نظامی یک کشور، تهدیدی علیه عملکرد و کارایی آن کشور است.
ایران برای حفظ موازنه شرایط دشواری پیش رو دارد. این کشور از یک سو به دنبال حملات تلافیجویانهای خواهد بود تا به آمریکا نشان بدهد که کشتن سلیمانی ارزش پیامدهای آن را نداشت – حملاتی که در شان ارزشهای سلیمانی و فراتر از قدرت نظامی آمریکا باشد – و از یک سو تلاش خواهد کرد ماشه یک جنگ تمام عیار را نکشد.
اگر ایران موفق شود نتایج برای آمریکا و همپیمانانش هزینهبار خواهد بود، اما جنگی مستقیم در نخواهد گرفت. اما ایران هیچ راهی ندارد که به طور قطعی اطمینان حاصل کند که کدام اقدام ها میتوانند هر دو هدف را عملی کنند. بدسنجیها میتواند تنشها را از کنترل خارج کند.
تجربههای ماههای گذشته نشان میدهد که هم آمریکا و هم ایران در سنجش درست حملات متقابلشان شکست خوردهاند. هر زنجیرهای از اقدامات تلافیجویانه به جای این که طرف مقابل را پس براند به تنشزایی بیشتر طرف مقابل و شروع چرخهای دیگر از اقداماتی انجامیده که بیش از پیش پرهزینه بودهاند. هر دو طرف به نوعی کنترلشان را از دست دادهاند.
پیشران دیگری که کنترل این چرخه را دشوارتر میکند این است که گاهی اهداف و مقاصد آمریکا روشن نیست. بیانیههای رسمی بر اهداف محدود مانند بازدارندگی از حملات ایران تاکید میکنند در حالی که مقامات ارشد از برخی اهداف جامع مانند اخراج ایران از منطقه یا حتی سرنگونی نظام این کشور سخن میگویند. این بلاتکلیفی و تردیدها همراه با قدرت برتر نظامی آمریکا رهبران ایران را برای طراحی بدترینها تحت فشار میگذارد و فهم این که چه زمانی میتوانند با امنیت کامل عقبنشینی کنند را برای آنها دشوار میکند.
پیشبینی میشود ایران مانند همیشه از حملات نامتقارن – استفاده از نیابتیها یا مجموعه حملات کوچک – برای هدف قرار دادن نیروها، همپیمانان یا منافع اقتصادی آمریکا استفاده کند. دشمنان آمریکا در استفاده از حملات نامتقارن برای عقب راندن واشنگتن موفقیت چندانی نداشتهاند همانطور که آمریکا نیز هرگز راهبرد موفقی برای بازدارندگی از حملات نامتقارن نیافته است.
بنابراین بزرگترین خطر این است که جنگ نامتقارن ایران به نقطهای برسد که آمریکا احساس کند چارهای جز حمله مستقیم به ایران ندارد. تحلیلگران هراس دارند که این شیوه به یک جنگ مستقیم و بلندمدت تبدیل شود. ایران به سختی در چنین جنگی با آمریکا پیروز خواهد شد اما نیروهای متعارف این کشور میتوانند هر جنگ زمینی را بسیار پرهزینه و طولانی کنند. ایران همچنین موشکهای میانبرد فراوانی دارد که میتواند با آنها پایگاههای آمریکا یا متحدانش را در گستره خاورمیانه هدف قرار دهد.
ایران میتواند به شبهنظامیان نیابتیاش در لبنان، یمن، عراق و سوریه فراخوان بدهد. اما هیچ دولتی تمایل ندارد در یک جنگ مستقیم به این کشور بپیوندد. همپیمانان آمریکا در منطقه – اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس مانند عربستان سعودی – نیز به آمریکا نخواهند پیوست مگر اینکه هدف حمله ایرانیها قرار بگیرند. عراق برای انتخاب بین آمریکا و ایران تحت فشار روزافزون است. اگرچه امکان لغزیدن ناآگاهانه به جنگ را نمیتوان حذف کرد اما هراس از جنگ جهانی سوم، سایر کشورها مانند روسیه و چین را از ائتلاف با آمریکا بازخواهد داشت.
ناگهانی بودن تنشزایی اخیر آمریکا این احتمال را افزایش میدهد که حمله به سردار قاسم سلیمانی بر اثر خوی هیجانی ترامپ و بدون اندیشیدن به پیامدهای آن طراحی و اجرا شده است. تمایل ایران برای انجام اقدامات پرخطر به دلیل این که تهدید آمریکا گزینه دیگری برای تهران باقی نگذاشته است، خطر را برای تمام طرفین افزایش میدهد. در نهایت بار هر منازعهای روی دوش 80 میلیون جمعیت ایران و میلیونها غیرنظامی در گستره خاورمیانه خواهد بود.
منبع: نیویورک تایمز / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :