طرفهای برجام تا انتخابات ۲۰۲۰ امریکا دست به عصا حرکت میکنند
تبدیل کاهش تعهدات برجامی به یکی از مهمترین چالشهای دیپلماتیک ایران
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – در آستانه اتمام ضرب الاجل گام چهارم کاهش تعهدات برجامی و آماده شدن تهران برای عملیاتی کردن گام پنج، شاهد افزایش تهدیدات سیاسی سه کشور اروپایی حاضر در برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) با محوریت فعال کردن مکانیسم ماشه علیه ایران هستیم. به موازات این تهدیدات اروپایی ها طی روزها و هفته های اخیر تحرکات و رفت و آمدهای سیاسی و دیپلماتیک ایران نیز به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. از سفر حسن روحانی به ژاپن تا حضور یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان در ایران و دیدار محمد جواد ظریف با مقامات مسقط؛ این ها علاوه بر آن است که طبق اخبار واصله قرار است رئیس دستگاه دیپلماسی کشور روزهای آتی سفری هم به روسیه داشته باشد. آیا تلاشهای دیپلماتیک تهران پیش از عملیاتی شدن گام پنجم کاهش تعهدات برجامی سودمند خواهد بود؟! دیپلماسی ایرانی در گفت و گویی با احد رضائیان قیه باشی، پژوهشگر پسادکترای آینده پژوهی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل به دنبال پاسخ به این پرسش است که در ادامه می خوانید:
بر اساس گزارش اخیر رویترز برخی از دیپلماتهای اروپایی مدعی شدند که آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای برجام احتمالاً ماه آتی میلادی (ژانویه ۲۰۲۰) مکانیسم ماشه در ارتباط با این توافق (برجام) را فعال می کنند. اما برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل که موجب از بین رفتن توافق هسته ای خواهد شد، عجله نخواهند کرد. در این راستا اروپایی ها طی هفتههای اخیر بعد از عملیاتی شدن گام چهارم کاهش تعهدات برجامی در این رابطه اظهار نظر کرده و در دو بیانیه رسمی تهران را به فعال شدن این مکانیسم تهدید کردند. آیا این روند نشان از این دارد که دیگر اروپا برای فعال کردن این مکانیسم تردیدی ندارند؟
به نظر من در این میان اروپایی ها دوباره به جای عملیاتی کردن تهدید خود نسبت به فعال کردن مکانیسم ماشه کردن دوباره سعی کرده اند که تهدید خود را با شکل جدیدتری اعلام کنند. چون اگر ما فرض را بر این بگذاریم که گزارش اخیر رویترز صحیح باشد با عدم بازگشت تحریمهای سازمان ملل، اساساً فعال شدن مکانیسم ماشه تهدید اروپایی ها چندان جدی به شمار نمی رود. لذا من فکر می کنم اروپا با این دست تحرکات و مواضع در آستانه عملیاتی شدن گام پنجم کاهش تعهدات برجامی سعی دارد با اسلحه خود فقط یک فشنگ مشقی دیپلماتیک را شلیک کند تا ایران از صدای آن بترسد. اما به نظر من اروپایی ها باهوش تر از آنند که ندانند جمهوری اسلامی ایران به خوبی فرق فشنگ جنگی واقعی و فشنگ مشقی دیپلماتیک را بلدند. لذا من بر این باورم که ذیل تحولات سیاسی که در ساختار ایالات متحده آمریکا با استیضاح دونالد ترامپ و تضعیف موضع وی روی داده است، اروپایی ها سعی دارند که حتی المقدور جبهه ایران را از دست ندهند. هر چند که اروپایی ها معتقدد با تهدید ایران نیز می توانند تهران را مدیریت کنند.
پیرو این نکات در آن سوی داستان اروپا اخیرا با پیوستن ۶ کشور اروپایی (بلژیک، دانمارک، فنلاند، هلند، نروژ و سوئد) به ساز و کار اینستکس به دنبال حمایت از ایران بود و در کنار آن از برخی تلاشها برای ارسال دارو و غذا به ایران توسط سوئیس با ایجاد یک کانال پرداختی برای تضمین ارسال این کالاها سخنانی به میان آمد. با این تفاسیر سوال اینجاست که اساساً نگاه غایی اروپا پیرامون برجام را باید چگونه ارزیابی کرد؟ قاره سبز به دنبال حمایت از برجام و ایران است یا فعال کردن مکانیسم ماشه و احیای قطعنامه ها؟
برای روشن تر شدن رفتار اخیر اروپایی ها در خصوص تهدید مکرر ایران به فعال شدن مکانیسم ماشه باید به این سوال جواب داد که چرا در هفته های اخیر این موج تهدید علیه تهران شکل گرفت. در پاسخ به این سوال من بر این باورم که اعتراضات آبان ماه در کشور بر مناسبات سیاسی و دیپلماتیک برجامی اثرات سوء خود را گذاشته است. در اثر شکل گیری این اعتراضات اکنون علاوه بر سه کشور اروپایی عضو برجام یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان حتی روسیه نیز یک گام رو به جلو گذاشته است و احساس کرده اند که می توانند فشار بیشتری بر ایران درخصوص برجام وارد کنند. اکنون به موازات این بازیگران، افکار عمومی جهانی نیز پیرامون اعتراضات آبان ماه این یقین را پیدا کرده است که شرایط داخلی در ایران، چه از نظر سیاسی، چه از نظر اجتماعی و چه از نظر اقتصادی و معیشتی چندان به سود ساختار حاکمیتی نیست. بنابراین در این فضا باید نهایت استفاده را به منظور ایجاد فشار بر ایران برد.
البته در آن سو با وجود این شرایط اروپاییها تا زمان تعیین تکلیف رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در خصوص برجام و جمهوری اسلامی ایران دست به عصا پیش خواهند گرفت. لذا آلمان، فرانسه و انگلستان حتی المقدور سعی می کنند از دست زدن به اقداماتی که باعث ایجاد گسل و شکاف جدی دیپلماتیک میان تهران با برلین، پاریس و لندن شود، خودداری کنند، مگر آن که گام پنجم ایران، گامی انتحاری و حاوی اقداماتی بسیار تند باشد که در آن صورت رویه و واکنش اروپایی ها متفاوت خواهد بود. بنابراین من معتقدم که پیش از آنکه تهدیدات اروپایی ها در خصوص فعال کردن مکانیسم ماشه مورد بررسی قرار گیرد، باید تلاش آنها برای افزایش تعداد کشورهای حاضر در ساز و کار اینستکس و یا تکاپوی سوئیس برای ارسال دارو و غذا به ایران و نظایر آن را مد نظر قرار داد. با این وجود اروپایی ها اکنون سعی دارند با این مشوق ها کماکان ایران را در کانال برجام حفظ کنند و از سوی دیگر با برخی تهدیدات که من آن را همان شلیک کردن فشنگ مشقی دیپلماتیک می دانم، در تلاش هستند که ایران را از فعال کردن گام های بعدی کاهش تعهدات برجامی منصرف کنند.
به فعال شدن گام پنجم کاهش تعهدات برجامی اشاره کردید. در این راستا و با نزدیک شدن به پایان ضرب الاجل گام چهارم به نظر می رسد که ایران راهی جز فعال کردن گام پنجم ندارد. اما بسیاری معتقدند که اکنون به واسطه حساسیت زا بودن این گام ها یقیناً برداشته شدن گام پنجم میتواند در حکم مرگ برجام عمل کند. از این رو دولت تلاش خود را برای رایزنی و میانجیگری دیپلماتیک از طریق ژاپن، عمان، سوئیس و حتی روسیه به کار بسته است؟ آیا این دستپاچگی و نگرانی سیاسی دولت تا قبل از عملیاتی شدن گام پنجم با این دست رایزنی ها رفع خواهد شد؟
برای پاسخ به این سوال مهم شما معتقدم که جمهوری اسلامی ایران ناچار است که سیاستی را که تحت عنوان کاهش تعهدات برجامی آغاز کرده است تا انتها ادامه دهد. چون اگر که ایران در همین گام ها محدود شود در آن صورت تهران به وضوح نشان داده که از تداوم گام های کاهش تعهدات برجامی نگران است و این یک عقب گرد فاحش در مواضع تهران خواهد بود و میتواند دست برتر را به غرب در برخورد با ایران بدهد. بنابراین باید اذعان کرد اکنون یک نگرانی جدی سیاسی در میان مقامات و مسئولین کشور به خصوص دولت به وجود آمده است که تبعات ناشی از عملیاتی شدن گامهای بعدی سیاست کاهش تعهدات برجامی به مرگ توافق هستهای بینجامد. به ویژه که اروپایی ها منتظر هستند تا ببینند گام های بعدی ایران چیست و متناسب با آن واکنش نشان دهند.
البته متاسفانه دستگاه سیاست خارجی دولت دوازدهم در چند ماه اخیر به یک انفعال سیاسی و حتی کمای سیاسی فرو رفت و آنچنان که باید رایزنیهای سیاسی خود را با بازیگران اروپایی پی نمی گرفت و نشست های کمیسیون مشترک برجامی نیز به فراموشی سپرده شده بود. آن هم در شرایطی که دستگاه سیاست خارجی از کوچکترین فرصت سیاسی و دیپلماتیک برای مذاکره، گفت و گو و نشان دادن چهره ای صلحطلب از جمهوری اسلامی ایران دریغ نمیکرد. اما به نظر میرسد که با نزدیک شدن به عملیاتی شدن گام پنجم دوباره دستگاه سیاست خارجی رایزنی ها را در دستور کار قرار داده است تا بتواند مواضع ایران را برای بازیگران بینالمللی پیرامون سیاست کاهش تعهدات برجامی تشریح و تبیین کند.
لذا به نظر من دولت سعی میکند با این سفرهای دیپلماتیک، رایزنی ها و گفت وگوها نشان دهد که همچنان برجام زنده است و برای اعضای آن مهم به شمار میرود. به موازات آن یقیناً اقدام دموکراتهای آمریکا در عملیاتی کردن استیضاح دونالد ترامپ نیز پاس گلی به جمهوری اسلامی ایران، روسیه، چین و حتی سه کشور اروپایی حاضر در برجام، علی رغم تهدیدهای آنها نسبت به فعال کردن مکانیسم ماشه بود. چون اعضای حاضر در برجام با تضعیف موضع دونالد ترامپ این فرصت را برای خود غنیمت میشمارند که میتوانند نسبت به حفظ و تداوم برجام تلاش خود را داشته باشند. در کنار آن اکنون ژاپن، عمان، سوئیس، روسیه و دیگر کشورها نیز این امید را پیدا کرده اند که بتوانند فصل مشترکی در نگاه تهران و واشنگتن پیدا کنند. از این رو ترامپ سعی دارد تا برخی از لابیهای صهیونیستی و جریانات سیاسی ایرانی معاند در اروپا و آمریکا مانند منافقین را تحریک کند که حمله سیاسی جدی به حزب دموکرات در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ داشته باشند. چراکه ترامپ سعی دارد این گونه القا کند دموکرات ها با استیضاح وی سبب تضعیف جایگاه آمریکا در نزد افکار عمومی جهان و ایجاد چالش در سیاست فشاری حداکثری علیه ایران شدهاند. در رابطه با دستپاچگی سیاسی من هم معتقدم که اکنون دولت به شدت نگران تبعات گام پنجم کاهش تعهدات برجامی است. لذا پیش از عملیاتی کردن آن سعی دارد کانال های مذاکراتی را برقرار کند. البته این کانال های مذاکراتی، نه در قالب مذاکرات برجامی، بلکه در چارچوب یک کانال کاملاً جداگانه است. چرا که در شرایط فعلی دولت تمایل دارد برجام در همین وضعیت کنونی که بیشتر شبیه به یک بیمار مرگ مغزی است، حفظ شود.
پس از نگاه شما تمام تلاش های ژاپن، عمان، سوئیس و نظایر آن تلاش میانجیگرایانه میان تهران و واشنگتن نیست؟
با توجه به تلاش های مکرون و آبه شینزو که به شکست انجامید اکنون دیگر تلاش های میانجیگرایانه معنا ندارد و یا حداقل تمامی تلاش ها و تحرکات فقط در قالب میانجیگری پی گرفته نمی شود. چنان که اشاره کردم اکنون بحث بر سر این است که ایران از طریق این بازیگران بتواند فضا و کانال مناسبی برای تزریق پول و یا نیازهایش به داخل کشور پیدا کنند. البته این بازیگران نیز ضمن تلاش برای یافتن این مسیر، سعی دارند این کانال از خطوط قرمز تحریمهای ایالات متحده آمریکا عبور نکند. پس در مجموع ایران به دنبال خرید زمان تا تعیین تکلیف انتخابات سال ۲۰۲۰ است.
اما به نظر میرسد اکنون فضای بین المللی، به خصوص در نهادها، سازمان ها و مجامع جهانی چندان به سود ایران نیست. در این راستا علاوه بر صدور قطعنامه حقوق بشری در سازمان ملل علیه ایران، شورای امنیت نیز در خصوص فعالیتهای ایران تشکیل جلسه داد که البته خروجی چندان جدی در بر نداشت. از آن سوی آقای رافائل گروسی، دبیر جدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص برخی از حواشی فعالیتهای هستهای ضمن تاکید بر بی طرفی آژانس، صراحتاً عنوان کرده است که از جمهوری اسلامی ایران پیرامون این حاشیهها یک جواب روشن و قاطع می خواهد. با این تفاسیر آیا جمهوری اسلامی ایران تا انتخابات سال 2020 آمریکا فرصت دارد، به ویژه که تا زمان حصول نتایج یقینا ایران با برداشتن گام های متعدد و متوالی خود تکلیف برجام را روشن کرده است؟
همانگونه که من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی بر آن تاکید کردم اساساً راهبرد کاهش تعهدات برجامی اکنون به یکی از مهمترین چالش های سیاسی و دیپلماتیک ایران بدل شده است. چرا که اگر ایران بخواهد گامهای بعدی را بردارد یقیناً فشارهای مجامع جهانی، از آژانس بین المللی انرژی اتمی تا شورای امنیت، اتحادیه اروپا و دیگر نهادها و کشورها را بیش از پیش متوجه خود خواهد کرد؛ اگر هم ایران بخواهد گام های خود را متوقف کند در حقیقت یک پالس جدی را به غرب داده که اکنون تهران در اثر فشارها با یک بن بست روبه رو شده است و در نتیجه خود را در موضع ضعف قرار می دهد. اما با تمام این تفاسیر من معتقدم بهترین راه در شرایط کنونی این است که ایران به جای برداشتن گامهای بعدی کاهش تعهدات برجامی سعی کند پرونده فعالیتهای هستهای خود را در همین نقطه متوقف کند تا بیش از این به مرگ برجام نزدیک نشویم و به موازات آن کانالهای مذاکراتی دیگری برای برون رفت از چالش های کنونی پیدا کند. به هر حال این واقعیت را باید بپذیریم که اکنون علاوه بر تبعات بین المللی گام های کاهش تعهدات برجامی اکنون در داخل ساختار سیاسی کشور هم یک دوگانگی جدی در این خصوص شکل گرفته است که وضعیت را پیچیده تر می کند.
البته نباید فراموش کرد که در خصوص تغییر فضای سیاسی در سازمان ها و مجامع جهانی علیه ایران یک سناریوی برنامهریزی شده از سوی اروپاییها در جریان است. یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان برخلاف دونالد ترامپ یک برنامه ریزی تدریجی و بلند مدت را برای قرار دادن ایران در برابر افکار عمومی جهان طراحی کرده اند و در این راستا سعی می کنند علاوه بر کشاندن پرونده های حقوق بشری به واسطه اعتراضات آبان ماه و نظایر آن به سازمان ملل و یا پرونده فعالیتهای هستهای به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت، به تدریج افکار عمومی جهانی و این سازمانها و نهادها را نسبت به فعالیت های ایران تحریک کنند. اتفاقاً باید اذعان کرد که این سناریو اگرچه تدریجی و بلندمدت است، اما میتواند تعیین کننده باشد. پیرو این نکته ما شاهد تحرکات بسیار پررنگ رسانههای معاند در اروپا علیه ایران و همچنین تلاش های برخی جریان های سیاسی معاند از سلطنتطلبها تا منافقین در انگلستان و فرانسه هستیم. اینها علاوه بر آن است که حمایتهای مالی و امنیتی ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل نیز یقیناً بر دامنه این موج خواهد افزود.
در کنار افتراق سیاسی احزاب و جریان های داخلی در خصوص مسئله مذاکره، میانجیگری، سیاست گام های کاهش تعهدات هسته ای و نظایر آن شاهد تشتت بسیار پررنگ سیاسی در خصوص لوایح جنجالی باقیمانده در FATF هستیم. به گونهای که اکنون میتوان عنوان کرد که همین دو لایحه (پالرمو و CFT) به یک بنبست برای کشور بدل شده است. چون به همان میزان که اکنون نگرانی از بابت عدم تایید و تصویب این لوایح فضای اقتصادی و سیاسی کشور را تحت الشعاع قرار داده است، از آن سو به همان میزان تهران بیم آن را دارد که با تصویب این لوایح خود را درگیر خود تحریمی کند. از نگاه شما این میزان از افتراق و تنش سیاسی داخلی در خصوص مسائل متعدد ناشی از چیست؟ چرا کشور و ساختار سیاسی نمی تواند به یک جمع بندی در رابطه با مسائل مهم، کلان و حساس کشور برسد؟ این میزان از تعلل و سکوت در نهادهای تصمیمگیری به چه دلیل شکل گرفته است؟
به هر حال باید بپذیریم که اکنون ما در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار گرفته ایم. بنابراین روز به روز، هفته به هفته و ماه به ماه این موضع گیری های سیاسی در خصوص مسائل متعدد از سوی همه جریان ها و جناح ها به شکل تندتری پی گرفته خواهد شد. پس ما باید این انتظار را داشته باشیم که به واسطه تندتر شدن نگاه ها، میزان تشتت در آراء و نظرات سیاسی در خصوص مسائل مختلف کشور، از برجام و گام های کاهش تعهدات برجامی گرفته تا لوایح FATF افزایش پیدا کند. البته این واقعیت را هم باید در نظر داشت که اکنون جریان های سیاسی رادیکال از هر طیف سیاسی، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا به جان همدیگر افتادند و فارغ از تبعات مواضع و سخنان خود سعی میکنند در راستای منافع و اهداف حزبی و شخصی اظهارنظر کنند. در یک جمله متاسفانه باید اذعان کرد که ما اکنون در شرایطی به سر میبریم که ایران از "عقلانیت سیاسی" دور شده است. این مسئله بر مناسبات دیپلماتیک ما هم اثر خواهد گذاشت.
زمانی که جریان ها و شخصیت های سیاسی داخلی بدون در نظر گرفتن تبعات سخنان خود به تهمت پراکنی، اتهام زنی، تخریب، توهین و حتی فحاشی دست می زنند باید این انتظار را داشته باشیم که جامعه جهانی به این یقین و باور برسد که افتراق و گسل سیاسی در ایران به جدی ترین حالت خود رسیده است. بنابراین اکنون بهترین فرصت برای افزایش فشار بر ایران به وجود آمده است. حتی روسیه و چین نیز این باور را پیدا کرده اند که در حال حاضر و با شرایط کنونی بعد از اعتراضات آبان ماه می توانند بر ایران فشار بیشتری وارد کنند، چه برسد به آلمان، فرانسه و انگلستان. اتفاقا در همین بستر است که میزان تهدیدات سیاسی و دیپلماتیک پاریس، برلین و لندن علیه تهران افزایش یافته است.
نظر شما :