آیا اردوغان فرم ترکی اسلوبودان میلیشوویچ خواهد بود؟
تجربه صربستان-کوزوو در فرم ترکی-کردی
دکتر عبدالرحمن ولایتی- نویسنده و پژوهشگر روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در چند روز اخیر مهمترین رویداد منطقه ای – بین المللی که سرتیتر اغلب محافل رسانه ای، خبری جهانی قرار گرفته و به نحوی همه اخبار سیاسی، امنیتی و نظامی بین المللی را تحت پوشش قرار داده حمله نظامی ترکیه به مناطق شمالی کردنشین سوریه است که حیرت افکار عمومی جهان و بیشتر خاورمیانه را برانگیخته است.
آنچه موجبات شگفتی و حیرت ناظران جهانی اعم از افکار عمومی و محافل تخصصی تحلیلی، خبری را به دنبال داشته است اقدام بی پروای رجب طیب اردوغان در قامت رئیس دولت ترکیه در حمله به خاک سوریه با تاکید بر تصفیه و پاکسازی منطقه مورد هدف شمال سوریه از ساکنان بومی آن شامل اکراد است که به شکل کاملا واضح به نسل کشی (jenoside) و پاکسازی قومی (ethnic cleaning) تعبیر شده است. در بستر تئوری شبیه سازی (simulation) این اقدام اردوغان و دولت ترکیه از بسیاری جهات، درست یادآور اقدام اسلوبودان میلیشوویچ و دولت صربستان علیه منطقه کوزوو است که در آن اقدام ضدبشری صرب ها با دستور مستقیم میلیشوویچ صدها نفر از ساکنان و غیرنظامیان کوزوویی را قتل عام کرده و هزاران نفر را آواره ساختند. این اقدام دولت صربستان که در ژوئن سال ۱۹۹۹ اتفاق افتاد با توجه به عمق فاجعه و اعمال بی رحمانه ای که با خود به همراه داشت خیلی سریع واکنش ضربتی سازمان نظامی – دفاعی ناتو را به دنبال داشت و در واقع این واکنش اولین اقدام و مداخله نظامی ناتو محسوب می شد که به دنبال آن صرب ها از تعرض خود دست کشیدند و پس از تثبیت کوزوو برای اسلوبودان میلیشوویچ از جانب شورای امنیت پرونده جنایی در محور جنایت علیه بشریت و اقدام به نسل کشی تشکیل شد و به دادگاه بین المللی دادگستری واقع در لاهه هلند فراخوانده شد. بعد از گذشت مدتی در فرآیند رسیدگی به پرونده محکومیتش که زندانی ملل متحد در هلند بود با توجه به فشارهای روانی که بر وی بود بر اثر بیماری درگذشت.
در واقع چنانچه بخواهیم کمی با اغماض و چشم پوشی از بعضی تفاوت ها در زوایای این دو رویداد به بررسی و شبیه سازی این دو حادثه بین المللی نگاه کنیم از بسیاری جهات بلاخص از زاویه تقابل و تخاصم قومی، نژادی و همچنین تاثیر اتوریته و اقتدار رئیس دولت متجاوز (میلیشوویچ – اردوغان) در آغاز بحران، به همدیگر شباهت تام داشته و به نحوی تکرار تاریخ در بعد ژئوپولتیک خاورمیانه است.
نگارنده قویا بر این ادعا معتقد است که با توجه به بررسی و مطالعه کارشناسی عقبه و سیر تطور سیاسی شخص رجب طیب اردوغان از حزب رفاه تا عدالت و توسعه و شهرداری استانبول تا کرسی نخست وزیری و رئیس جمهوری و موضوع رقابت سیاسی، امنیتی با جریان های داخلی از احزاب سکولار جمهوری خلق تا حزب دموکراتیک کردی و بلاخص رقابت درون گفتمانی با جریان گولن و همچنین حذف بعضی از صحابه غار خودش من جمله عبدالله گل و احمد اوغلو به سادگی آشکار است که سیر رشد سیاسی اردوغان در قالب نمودار سهمی از یک تم دموکراتیک و متساهلانه به قالب دیکتاتوری و انحصاری میل می کند. البته در جریان این سیر رئیس جمهوری اردوغان در طول تاریخ نمونه های محرز دیگری نیز داشته است که در این بین می توان به نیکولای چائوشسکو و رابرت موگابه اشاره کرد که تقریبا با یک چهره کاریزما، دموکراتیک روی کار آمده و نهایتا همه زوایای قدرت و حاکمیت را قبضه کرده و به سرنوشتی تلخ گرفتار شده اند. این نکته مسلما درس و عبرتی طلایی از تاریخ سیاسی بین الملل است که توسط رئیس جمهور اردوغان نادیده گرفته شده است.
اکنون فارغ از بررسی چشم انداز سیاسی شخص اردوغان در بافت سیاست داخلی ترکیه، در حوزه سیاست خارجی دولت ترکیه پس از فتح کرسی های قدرت توسط حزب عدالت و توسعه یک بازتعریف اساسی در سیاست خارجی اش را در پیش گرفت که با تاسی از ذهن استراتژیک احمد داوود اوغلو به دکترین بازگشت به حوزه تمدنی شرق نام گرفت. در این راستا در اوان کار به موفقیت های چشم گیری بلاخص در حوزه اقتصادی دست یافت و توانست در عرض یک دهه شاخص های مالی و اقتصادی ترکیه را بسیار بهبود بخشیده و ترکیه را در بعد اقتصادی وارد رنکینگ جهانی کند. ولی بعد از سال۲۰۱۰ میلادی اردوغان با یک چرخش اساسی به طور نامحسوس به سیاست شخص پرستی و تحکیم پایه های قدرت شخص خود به عنوان منجی ترکیه در رقابت با مصطفی آتاتورک درآمد. از همین جا سیاست های حذف رقبا کلید خورد که حتی گل و داووداوغلو را نیز دربرگرفت و با با یک تصفیه گسترده در جهت گولن زدایی ادامه یافت که به نوعی می توان نتیجه گرفت که اردوغان فضای اجتماعی ترکیه را از یک بستر سکولار و دموکراتیک به یک فضای امنیتی پوپولیسم تبدیل کرد که در روند توسعه ترکیه نیز اختلالی اساسی وارد کرد. در این راستا در بعد سیاست خارجی، ترکیه در تعامل و همکاری تنگاتنگ با دولت آمریکا نقش نیابتی آمریکا را در بحران های خاورمیانه بلاخص جنگ داخلی سوریه ایفا کرد و به طور مستقیم در مقابل همسایگانش قرار گرفت و در تقویت جبهه گروه های تکفیری با هدف برهم زنی تعادل استراتژیک هلال شیعی قدم برداشت. البته به شکل واضح و به طور طیفی با همه بازیگران دخیل در بحران سوریه در یک سیاست پاندولی همکاری – مخالف سیر کرد و به اهداف اقتصادی خود نیز دست یافت.
هم اکنون این اقدام اخیر ترکیه و شخص اردوغان در حمله به مناطق کردنشین سوریه زیاد دور از انتظار نبوده و در ادامه همان سیاست های سرگیجه وار چندین ساله اردوغان است که با توجه به مداقه و تمرکز بر شکل موضوع می توان پرده از اهداف آن برداشت. رئیس جمهور اردوغان با توجه به تثبیت نسبی سوریه و حضور چشمگیر اقلیت کرد در بافت سیاسی سوریه که بعد از پایان بحران تکفیری در آن تقریبا به شکل نیمه خودمختار بر مناطق شمالی سوریه مسلط شده بودند زیاد خرسند نبود و آن را به طور کاملا مستقیم تهدیدی قوی بر امنیت ملی خود ارزیابی می کرد که در نهایت منجر به تشویش اقلیت کرد دولت خود در جوار همان مناطق سوری در قسمت آناتولی جنوب شرقی خواهد بود. بنابراین برای رفع این نگرانی و دغدغه به دنبال فرصتی بود تا آرامش نسبی سوریه را به هم بریزد چرا که آشوب متعادل و فرسایشی سوریه کاملا در راستای تقویت منافع ملی ترکیه است. حتی در حوزه سیاست خارجی و در رقابت استراتژیک با همسایگان، به خصوص دولت جمهوری اسلامی ایران، به هم ریختگی ثبات نسبی سیاسی سوریه گوی سبقت را به نفع ترکیه مسلما می رباید. به همین منظور ترکیه در یک اقدام غافلگیرانه بخش وسیعی از شمال سوریه را اشغال کرد که با توجه به حضور دیرینه اکراد در آن مناطق و سابقه تاریخی تقابل ترکی – کردی، این اقدام ترکیه به نحوی در محور همان سیاست نسل کشی و پاکسازی نژادی محسوب شده و کاملا بر قاعده RTP صدق می کند. ولی مشکلی که در این بین وضعیت ترکیه و صربستان را از هم تفکیک می کند حضور ترکیه در سازمان ناتو است که جسارت و اعتماد به نفس ترک ها در اقدام متجاوزانه را تقویت کرده است.
البته قدر مسلم باید ترکیه به خبط استراتژیک خود که در سیاق همان سیاست های سرگیجه وار چندین ساله است اعتراف کند چرا که ماهیت مبارزه نظامی کردها به شکل تاریخی کاملا بر روش چریکی استوار است و اردوغان باید منتظر تبعات دامنه دار آن در آنکارا، استانبول و ازمیر باشد که دامن ضریب امنیت ترکیه را خواهد گرفت و با توجه به فضای تقابل و سیاست امنیتی و حذفی رقبای داخلی در ترکیه توسط اردوغان بطور قطع در تزلزل کرسی قدرت اردوغان تاثیر منفی عمیقی بر جای خواهد گذاشت.
و در تحلیلی دیگر بر این رویداد از زاویه بین المللی می توان گفت که هم دستی اردوغان با ایالات متحده در برهم زدن نظم منطقه ای که پس از مدیریت بحران داعش در سوریه و عراق به نفع جبهه مقاومت در جریان بود می تواند دلیلی ثانی بر این اقدام ترکیه باشد که تعادل مدیریتی حاکم بر منطقه را از توازن خارج کرده و مجددا با رهاسازی رسوب تکفیری ها نظم منطقه ای را به نفع آمریکا و متحدان منطقه ای اش تغییر دهد که دستور ترامپ مبنی بر خروج نیروهایش از همان منطقه مورد هدف ترکها دلیلی بر این تحلیل است که اعتماد به نفس جسورانه ترکیه هم می تواند از همین زاویه باشد.
نهایتا دیدگاه نگارنده بر این باور استوار است که عامل و دلیل پشت پرده اقدام متجاوزانه ترکیه هر چه باشد در کلیات امر تبعات این سیاست نظامی ترکیه در ابتدا امنیت حاکم بر اجتماع ترک ها را در کلان شهرهایشان نشانه خواهد گرفت و در فرم وخیم تر چشم انداز سیاسی شخص رجب طیب اردوغان را در هاله ای از تاریکی فرو خواهد برد و به احتمال سرنوشتی به مانند همتایان پیشین تاریخی خود خواهد داشت.
نظر شما :