ماه عسل بن زائد و بن سلمان پایان یافته است
ابرچالش ریاض، تامین امنیت عربستان برای برگزاری نشست گروه ۲۰
گفت و گو عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – اگرچه در ۴۸ ساعت گذشته درگیریهای میان عناصر وابسته به دولت مستعفی و فراری منصور هادی که مورد حمایت عربستان سعودی است با جداییطلبان شورای انتقالی یمن جنوبی، وابسته به امارات متحده عربی کاهش پیدا کرده است، اما به نظر می رسد که جداییطلبان مورد حمایت ابوظبی به سادگی دست از عدن نخواهند کشید و آن را به نیروهای منصور هادی نخواهند سپرد. لذا احتمالاً این شهر شاهد درگیری دوباره میان این نیروها باشد؛ درگیری که اختلافات میان عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به شدت آشکار کرده است. آیا می توان گفت که اکنون ماه عسل محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و محمد بن زائد ولیعهد امارات متحده عربی به پایان رسیده است؟ تحولات منطقه جنوب یمن و به تبع آن وضعیت نظامی و امنیتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی چه اقتضائاتی پیدا خواهد کرد؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه پی گرفته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
شما در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی یکی از عوامل تغییر نگاه امارات و عربستان در خصوص پایان دادن به جنگ یمن را اختلافات این دو بازیگر نسبت به تحولات این کشور تعبیر کردید. پیرو این نکته درگیری های 6 روز گذشته میان عناصر وابسته به دولت مستعفی و فراری "منصور هادی" که مورد حمایت عربستان سعودی است و جدایی طلبان "شورای انتقالی یمن جنوبی" وابسته به امارات متحده عربی بیش از 40 کشته و 250 زخمی در پی داشته است. اگر چه عدن در 48 ساعت اخیر به آرامش نسبی رسیده است اما این درگیری ها نشان از عمق اختلافات ریاض و ابوظبی در مسئله یمن دارد. اما به واقع اختلاف نگاه این دو در خصوص مسئله یمن چیست؟
ابتدا به ساکن باید گفت که احتمالا این آرامش یکی دو روز اخیر در عدن می تواند آتش زیر خاکستر باشد و دوباره شاهد اوج گیری درگیری ها باشیم. چون به نظر نمی رسد عناصر جدایی طلب شورای انتقالی یمن که مورد حمایت امارات هستند به سادگی دست از عدن بکشند و بار دیگر کنترل این استان را به عناصر وفادار به منصور هادی بسپارند. در ادامه و در پاسخ به سوال شما باید این نکته را عنوان کنم که هر دو کشور متجاوز به یمن یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر این مسئله اتفاق نظر دارند که به هیچ وجه نباید یک دولت قدرتمند در یمن روی کار بیاید. از این رو قدرت، یکپارچگی و اتحاد یمن برای ریاض و ابوظبی غیر قابل توجیه و غیرقابل پذیرش است. به گونهای که حتی ملک عبدالعزیز، بنیانگذار و اولین پادشاه آل سعود در یک جمله مهم صراحتا عنوان می کند که "ضعف شما (عربستان) در قدرت گیری یمن و قدرت و توان شما در ضعف و ناتوانی یمن است." لذا از همان زمان زمامداری ملک عبدالعزیز تا به امروز ریاض همواره به دنبال تضعیف و ایجاد تفرقه در یمن بوده است. حتی پیش از آغاز تجاوز عربستان سعودی و امارات متحده عربی به یمن، سیاست آل سعود ایجاد تفرقه و تشکیل دولتی ضعیف و وابسته به سیاستهای ریاض در این کشور بوده است.
در طول این سالها علیرغم تمام برنامهریزیها و حمایت های تسلیحاتی، مالی، نظامی و ارسال نیروهای مزدور تحت حمایت خود هیچ توفیقی برای ریاض و ابوظبی شکل نگرفته و حتی امروز تبعات گسترده نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی امنیتی دامن این دو کشور را هم گرفته است. همین مسئله سبب شده است تا دایره نگرانی ها و تهدیدات، سبب بروز اختلافات جدی میان عربستان و امارات شود که در طول این چهار سال و نیم گذشته به دلایلی در حاشیه قرار داشت.
به موازات این تحولات امارات متحده عربی از همان روز ابتدای تجاوز به دنبال سیطره خود بر خلیج عدن و مناطق پیرامونی مانند جزیره سوکوترا در دهانه دو قاره آسیا و آفریقا و ورود به آب های اقیانوس هند بود. بنابراین ابوظبی به دنبال آن بود که کریدوری را از خود امارات متحده عربی تا خلیج عدن و بعد از از طریق جزیره سوکوترا به اقیانوس هند باز کند. در سایه این مسئله امارات به دنبال تصرف و سیطره بر مناطق مورد نظر خود مانند استان حضرموت (بزرگ ترین استان یمن) و نظایر آن در یمن بود. در این راستا اماراتی ها سعی کردند از بومی های این مناطق مزدورانی برای تامین منافع خود تربیت کنند تا از طریق این نیروهای مزدور وابسته به خود نظارت و نفوذ جدی بر مناطق مد نظرشان را داشته باشند؛ حال اینکه مدیریت این نیروها با خود یمنی ها یا اماراتی ها و یا شرکت بلک واتر بوده، آن مسئله جدایی است که نیاز به یک تحلیل مبسوط دارد. اما در کل این سیاست و نگاه امارات به مسئله یمن باعث شد تا خط سیاست های ابوظبی در خصوص تجاوز به این کشور با ریاض به یک شکاف برسد. چرا که اولا عربستان سعودی به این باور رسید اکنون امارات متحده عربی به دنبال ایجاد مناطق نفوذ خود در یمن است. همین مسئله باعث ایجاد اختلافات اولیه شد.
در ثانی مناطق جنوبی یمن به خصوص حضرموت کانون پرورش نیروهای القاعده و سلفی وابسته به سیاست های عربستان سعودی است و چون با توجه به شکست های مکرر ریاض و ابوظبی در یمن شاهد افزایش و تعمیم ناامنی ها به خود امارات متحده عربی و عربستان سعودی هسیتم، این ظن وجود دارد که نیروهای القاعده و سلفی ها در این مناطق به فکر توسعه و نفوذ خود باشند. همین مسئله سبب شد تا از طرف امارات متحده عربی نگرانی هایی در این خصوص شکل بگیرد و به تبع آن دامنه اختلافات ریاض و ابوظبی در خصوص یمن پررنگ تر شود. چون در این صورت امارات متحده عربی دیگر نمی توانست به اهداف منافع مدنظر خود در یمن دست پیدا کند. به علاوه با حضور دولت مستقیم و فراری منصور هادی که به شدت تحت حمایت عربستان سعودی بود و سیاستهای ریاض را در این مناطق جنوبی یمن و عدن پیاده می کرد، عملاً بستر برای پیگیری اهداف امارات متحده عربی در خصوص سیطره بر خلیج عدن و جزیره سوکوترا وجود نداشت. لذا ابوظبی سعی کرد با حمایت از شورشیان و مزدورهای تحت حمایت خود موسوم به "شورای انتقالی یمن جنوبی"، عدن را در اختیار بگیرد.
اما سوال اینجاست که چرا امارات متحده عربی که در چند ماه گذشته زمزمه های تغییر مواضع در خصوص یمن و عقب نشینی تدریجی از تجاوز به این کشور به گوش می رسید، اکنون به دنبال درگیری با نیروهای دولت مستعفی منصور هادی تحت حمایت عربستان سعودی است؟
این مسئله پرواضح است که برای خالی نبودن دست امارات متحده عربی در مذاکرات و تحرکات دیپلماتیک انجام گرفته است. چون اگر از امارات متحده عربی بخواهد بدون هیچ گونه دست آورد و خروجی، آن هم بعد از قریب به 5 سال حضور نظامی و صرف میلیاردها دلار در تجاوز به یمن از این مهلکه خارج شود، عملاً به یک بازنده بدل خواهد شد. لذا امارات متحده عربی سعی می کند که با تسلط بر عدن از آن به عنوان یک برگ برنده دیپلماتیک در تحرکات سیاسی استفاده کند. به هر حال هرچه بازیگران حاضر در تحولات میدانی یمن از قدرت بیشتری برخوردار باشند، یقیناً از وزن و جایگاه سیاسی و دیپلماتیک بالاتری در مذاکرات هم برخوردار خواهند بود.
در سایه نکاتی که اشاره شد وضعیت عربستان سعودی و محمد بن سلمان را چگونه ارزیابی می کنید؛ آن هم بعد از شکست جدی در برابر نیروهای انصارالله در شمال یمن و سقوط عدن و شکست در برابر نیروهای تحت حمایت امارات متحده عربی؟
اکنون وضعیت محمد بن سلمان در پیچیدگی بسیار خاصی قرار دارد. چون از یک سو تحولات عدن و جنوب یمن سبب شده تا فاصله بسیار جدی میان امارات متحده عربی و عربستان سعودی در خصوص یمن شکل بگیرد و از سوی دیگر هم این مسئله سبب شده که نیروهای مردمی تحرکات جدی را در منطقه بندر الحدیده داشته باشند و این بار مشکلات عربستان سعودی در خصوص یمن را به شدت افزایش داده است. با توجه به همین مشکلات و چالش ها است که اکنون ریاض و برخی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بارها خواستار پایان دادن به درگیری ها و پیگیری اختلافات از طریق مذاکرات و گفت وگوهای دیپلماتیک هستند تا مانع از افزایش مشکلات و چالش های عربستان سعودی در جنگ یمن شوند.
البته در این میان نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که چالش و مشکل اصلی طرح عربستان سعودی به میزبانی ریاض در نشست سران گروه ۲۰ باز می گردد که کمتر از یک سال دیگر برگزار خواهد شد. اما با توجه به تبعات بسیار سنگین نظامی و به خصوص امنیتی که اکنون دامن عربستان سعودی را به واسطه نزدیک به ۵ سال جنایت و تجاوز در یمن گرفته، سبب شده است که اکنون دایره ناامنی جنگ یمن به داخل خاک عربستان کشیده شود. لذا تامین امنیت به منظور برگزاری این نشست مهم، آن هم در سطح سران بسیار بعید است و از این رو این مهم به چالش بسیار بزرگ آل سعود بدل شده است. چون هیچ کدام از سران و مقامات کشورهای عضو گروه 20 حاضر به حضور در کشوری ناامن مانند عربستان نیستند. چراکه هیچ کدام از مناطق و استان های عربستان سعودی از تیررس موشک ها و پهپادهای انصارالله و ارتش یمن در امان نیست. از این رو عربستان سعودی تدریجا به دنبال ایجاد یک فضای گفت وگو و مذاکره برای کاهش مشکلات و چالشهای امنیتی خود است.
با این وصف اگر ریاض نتواند نشست سران گروه ۲۰ را در سال آتی میلادی برگزار کند لطمه و ضربه بسیار جدی به وجه و اعتبار عربستان سعودی در سطح جهانی خواهد خورد و محمد بن سلمان به عنوان طراح و مجری سیاست های عربستان سعودی به خصوص در تجاوز به یمن به شدت زیر سوال خواهد رفت و به واسطه همین زیر سوال رفتن، امکان برکناری و استعفای او وجود دارد. لذا ریاض اکنون از هر طریق ممکن به دنبال آن است که تبعات منفی جنگ یمن را از طریق گفت وگوهای دیپلماتیک پیگیری کند.
البته در این میان به نظر می رسد که انگلستان به دنبال پررنگ کردن نقش خود در منطقه خاورمیانه یا از طریق نیروهای خود در یمن و یا نیروهای نظامی مستقرش در پایگاه های بحرین است. البته در این میان مشکلات اقتصادی و بار مالی تحرکات انگلستان هم مطرح است. چرا که اگرچه لندن می خواهد از طریق همین بازیگران عربی حاشیه خلیج فارس به دنبال تامین منافع مالی و اقتصادی خود برای تحرکات در منطقه خاورمیانه باشد، اما دونالد ترامپ به بزرگترین سد برای تامین منابع مالی این تحرکات انگلیس در غرب آسیا بدل شده است. لذا به نظر میرسد که فعالیتهای مد نظر انگلستان هم قرین توفیق نباشد. اما به هر حال سعی میکند به یک بازیگر جدید در تحولات خاورمیانه بدل شود. در این راستا احتمالاً همراهی، همسویی و همکاری لندن و واشنگتن به منظور ایجاد ائتلاف نظامی در تنگه هرمز و خلیج فارس به منظور اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها می تواند به تامین اهداف و افزایش نفوذ لندن در منطقه غرب آسیا و این آبراه مهم و حیاتی کمک کند تا به تدریج لندن نقش خود را در تحولات غرب آسیا افزایش دهد.
با این اوصاف واکنش دونالد ترامپ برای حمایت از محمد بن سلمان چه خواهد بود؛ آیا اکنون کاخ سفید ولیعهد سعودی را به حال خود رها خواهد کرد؟
اکنون ایالات متحده آمریکا خود را مهیای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ میکند. به این واسطه دونالد ترامپ هم رفته رفته تمرکز بیشتر خود را به مسائل داخلی آمریکا و انتخابات معطوف خواهد کرد و کمتر خود را درگیر مسائل و مشکلاتی می کند که احتمالاً می تواند به پاشنه آشیل وی در انتخابات پیش رو بدل شود، مگر اینکه دوباره محمد بن سلمان دست به جیب شود و بخواهد با برخی ولخرجی ها دونالد ترامپ را وادار به حمایت و همکاری با ریاض در خصوص جنگ یمن کند.
در کنار این نکات آیا ماه عسل محمد بن زائد، ولیعهد امارات متحده عربی و محمد بن سلمان هم پایان یافته است؟
نمی توان با قاطعیت در خصوص پایان یافتن روابط امارات متحده عربی و عربستان سعودی نظر داد. احتمالاً بعضی کشورهای منطقه با برخی میانجیگری ها مانع از افزایش گسل در روابط ریاض و ابوظبی شوند و یا مانع از افزیش تبعات درگیری در عدن و سایه سنگین این مسئله در مناسبات عربستان و امارات شوند. اما به هر حال با تحولاتی که در منطقه عدن روی داده، محمد بن زاید صراحتا خرج خود را از عربستان سعودی در مسئله یمن جدا کرده است. لذا در سایه این نکته و پیرو مطالبی که در سوال قبل به آن اشاره داشتم برای محمد بن سلمان روز ها و هفتههای آتی بسیار حساس و پیچیده است، چرا که اکنون وی، هم در شمال یمن و هم در جنوب یمن با چالشهای عدیده ای روبه رو است. در کنار آن پر کردن خلأ امارات متحده عربی برای عربستان سعودی، هم در مسئله یمن و هم در دیگر تحولات منطقه غرب آسیا بسیار آسان نخواهد بود. حال باید دید که شرایط خاورمیانه و جنگ یمن چه آیندهای را برای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، محمد بن سلمان و محمد بن زائد رقم خواهد زد؟!
نظر شما :