تحریم ها در مرور زمان اقتصاد کشور را بیشتر درگیر خواهد کرد
عدم توجیه اقتصادی در خصوص تولید همه نیازهای داخلی
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با گذشت ۱۴ ماه از تحریم های ایالات متحده آمریکا اکنون برخی معتقدند که اقتصاد ایران پیک تحریم ها را رد کرده است. به همین دلیل در آینده کشور از نظر معیشتی و اقتصادی با وضعیت بهتری روبه رو خواهد شد و میتوان شاهد رشد اقتصادی در داخل بود. اما در تقابل با این نگاه برخی هم معتقدند که اتفاقاً تحریمها و فشارهای اقتصادی در اثر مرور زمان است که خود را بیش از پیش نشان خواهد داد. لذا باید در ماههای آتی شاهد بدتر شدن وضعیت اقتصادی کشور باشیم. اما به واقع آینده اقتصادی کشور در سایه تداوم تحریم ها به کدام یک از این دو سناریو نزدیک تر است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با محمدقلی یوسفی، استاد دانشگاه، اقتصاددان و تحلیلگر حوزه تولید ترتیب داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
در خصوص توضیح، تبیین و یا توجیه وضعیت کنونی اقتصادی کشور، به خصوص در رابطه با سیر نزولی ارز در شرایط تحریمی کنونی دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول ناظر بر این واقعیت است که اساساً با خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحریم ها موج روانی ناشی از نگرانی از آینده کشور سبب شد تا سیل نقدینگی داخلی در کشور به سمت بازار ارز کشیده شود و در کنار ناکارآمدی دولت، شرایط به جایی رسید که تابستان سال گذشته دلار تا ۲۰ هزار تومان هم افزایش پیدا کرد. اما در شرایط کنونی که تحریم های ایالات متحده آمریکا بیشتر شده و تنش تهران - واشنگتن هم به مراتب پر رنگ تر شده است، اما به دلیل کنترل بازار از جانب دولت و نیز موازنه قوای ایران با ایالات متحده آمریکا و اخیراً انگلستان، شرایط به جایی رسیده است که این پارامترهای سیاسی و دیپلماتیک نمی تواند تاثیری بر بازار ارز بگذارد. در مقابل دیدگاه دوم بر این واقعیت تاکید دارد اساساً تمام تحولات بازار ارز، چه دلار ۲۰ هزار تومانی و شرایط کنونی تنها مبین این مسئله است که نیرویی قوی تر از پارامترهای سیاسی و دیپلماتیک بازار ارز را در دست گرفته که یکی از این نیروها میتواند دولت باشد و با بازی ارزی به دنبال رفع کسری بودجه و همچنین کسری منابع ارزی خود است و گرنه در شرایط حال حاضر تنش آمریکا و ایران که به رادیکال ترین حالت خود رسیده و به تبع آن تحریم های نفتی و بانکی هم اوج پیدا کرده است، هیچ توجیهی اقتصادی و منطقی برای کاهش نرخ ارز وجود ندارد. ارزیابی شما از این دو سناریو چیست؟
اساساً این دو سناریو هیچ منافاتی با همدیگر ندارد. یعنی نمیتوان با پذیرش یک سناریو احتمال سناریوی دوم را رد کرد. به نظر من در شرایط کنونی کشور که مسائل سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در هم تنیده شده است و پارامترهای بسیار متعدد و گوناگونی بر همدیگر اثرگذار هستند، نمیتوان یک سناریوی خاص و مشخص و در تبیین و توضیح شرایط کشور، به خصوص در حوزه اقتصادی یافت. سال گذشته با خروج دونالد ترامپ از برجام و شکل گیری مجدد تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران وضعیت کشور به جایی رسید که با نگرانی از آینده اقتصادی و معیشتی، مردم به دنبال خرید طلا و سکه و ارز برای حفظ سرمایه های خود بودند. همین مسئله سبب شد تا موج نقدینگی بازار ارز را در بر بگیرد و چون دولت هم به آزادسازی نرخ اعتقاد داشت، دخالت چندانی در این رابطه نکرد. اما متاسفانه تخصیص ارز بی حساب و کتاب از جانب بانک مرکزی و دولت هم علاوه بر تشدید تنش و مشکلات ارزی کشور، موجی از رانت و فساد گسترده، چه در سطح دولت و دیگر قوا و چه در سطح بدنه اقتصادی کشور شکل داد که تا به امروز هم گریبانگیر جامعه است.
پس پارامترهای سیاسی و دیپلماتیک در کنار بی کفایتی دولت نیز اثرگذار بوده است. اما در آن سو من در مصاحبه سال گذشته با دیپلماسی ایرانی به صراحت عنوان کردم که یقینا بخشی از تحولات بازار ارز در سایه افزایش نرخ ارز تا نزدیک 20 هزار تومان هیچ گونه توجیه اقتصادی ندارد. لذا بخشی از جنون ارز سال 97 به برنامه دولت برای رفع کسری بودجه باز می گردد. اما نکته اینجاست که اگرچه بازی دولت با نرخ ارز این تحولات شدید را در کمتر از یک سال ایجاد کرده است، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که شرایط در پس این اقدامات دولت به گونهای پیش رود که دولت بتواند کنترلی بر آن داشته باشد. اگر شما به سال گذشته نگاه کنید شاهدید که قبل از خروج ترامپ از برجام دولت با بازی ارزی به دنبال رفع کسری بودجه بود ولی در ادامه با اثرگذاری پارامترهای سیاسی شرایط به جایی رسید که وضعیت از کنترل دولت خارج شد. لذا باید گفت که اگر چه احتمال دارد وضعیت کنونی در کاهش نرخ ارز، آن هم در سایه تنش شدید تهران – واشنگتن مانند سال گذشته توجیه اقتصادی نداشته باشد و تحولات امروز بازار ارز نیز توسط دولت برای رفع کسری منابع ارزی باشد، اما امکان دارد شرایط به گونهای پیش رود که وضعیت از کنترل دولت خارج شود. به خصوص تا به اکنون بازار واکنش جدی به این کاهش نرخ ارز متناسب با افت قیمت دلار نشان داده است.
در یک نگاه کلان تر و البته مهم تر در خصوص آینده اقتصادی کشور در سایه تداوم تحریم ها نیز دو سناریو مطرح است؛ اول اینکه برخی از مسئولین، به خصوص دولت اعتقاد دارد که اکنون اقتصاد کشور پیچ سخت تحریم ها را رد کرده است. چون ایالات متحده آمریکا دیگر تحریمی برای اعمال علیه جمهوری اسلامی ایران ندارد. لذا اقتصاد کشور از این به بعد به دنبال تقابل جدی تر با فشارهای آمریکا و به موازات آن رشد اقتصادی خواهد رفت. در سناریوی دوم بسیاری معتقدند که اساساً تحریمها در گذر زمان خود را نشان خواهد داد و هرچه از اعمال تحریم ها فاصله بگیریم تاثیر مخرب فشارهای اقتصادی به تدریج بر کشور نمایان خواهد شد. یعنی اقتصاد ایران در سایه عدم فروش نفت و تحریمهای پولی و بانکی به نقطه فرسایشی و در نهایت سقوط خواهد رسید. لذا وضعیت کشور در آینده به مراتب بدتر از امروز خواهد بود. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
هر دو سناریو، سناریوهای کلان و به شدت تحلیلی هستند که بر اساس پارامتر های اقتصادی توضیح داده نشده اند. در راستای این سوال من معتقدم که سناریو دوم بیشتر نزدیک به واقعیت است. چرا که در پس 14 ماه تحریم وضعیت اقتصادی، تولیدی و معیشتی کشور به یک نقطه شکننده رسیده است و یقینا با تاثیرگذاری بیشتر تحریم در مرور زمان هر لحظه امکان در هم شکسته شدن اقتصاد ایران وجود دارد. کما این که اکنون بخش عمده اقتصاد در حوزه تولید فشل و نابود شده است. پس برخی از آقایان مسئول که اکنون داعیه این مسئله را دارند چون آمریکا دیگر تحریمی برای اعمال علیه ایران ندارد و کشور پیک تحریم را رد کرده است لذا کشور به سمت رشد اقتصادی خواهد رفت، یا هیچ گونه شناختی از مسائل اقتصادی و معیشتی کشور ندارند و یا این که بر بحرانی بودن وضعیت اقتصادی، تولیدی و معیشتی واقفند، ولی با برخی اظهار نظرهای ایدئولوژیک به دنبال توجیه عملکرد خود هستند.
امروز بسیاری از آقایان و مقامات در یک وضعیت رفاهی قرار دارند و بار تقابل با تحریم بر دوش آنان نیست. لذا اگر تحریم ها یک سال، ده سال و صد سال هم طول بکشد برای آنها مهم نیست. چون وضعیت رفاهی، خانوادگی، اشتغال، مسکن، معیشت و نظایر آن برای آقایان در وضعیت تحریم با چالش روبه رو نخواهد شد. این مردم و جامعه هستند که ۱۴ ماه است با تحریم ها دست و پنجه نرم می کنند. سفره امروز مردم چه وضعیتی پیدا کرده است. امروز وضعیت تولید در کشور به قدری فاجعه بار است که عملاً میتوان گفت که هیچ گونه فعالیت تولیدی تاثیرگذاری وجود ندارد. دولت تنها به دنبال دور زدن تحریم و فروش نفت برای تامین بودجه جاری و حقوق کارمندان خود است.
آیا بخش خصوص هم نمی تواند کاری در خصوص تقابل با تحریم انجام دهد؟
خیر بخش خصوصی هم در شرایط تحریمی نمیتواند کاری انجام دهد. چون این بخش در سایه تحریم های پولی و بانکی و همچنین دیگر محدودیت ها هیچگونه بستری برای انتقال پول به خارج از کشور را ندارد، لذا نه می تواند مواد اولیه، ماشین آلات و ابزار وارد کند و نه می تواند در صورت تولید کالای خود را صادر کند.
نکته مهمتر به این واقعیت باز میگردد که آقایان امروز یک تفکر به شدت عقب مانده را در خصوص اقتصاد و تولید در ذهن دارند که هیچ گونه انطباقی با مسائل اقتصاد بین الملل در شرایط امروز ندارد. در حال حاضر هیچ کدام از کشورهای پیشرفته جهان و غولهای صنعتی هم به دنبال این مسئله نیستند که همه تولیدات خود را در داخل انجام دهند و آن را بومی سازی کنند. چرا که عملاً این مسئله غیر ممکن است. چین و آمریکا هم امروز برای توجیه صرفه اقتصادی خود بخشی از تولیدات مهم خود را یا بیرون از کشور انجام می دهند و یا حتی برای آن بخش از تولیدات داخلی هم مجبورند مواد اولیه بهتر و با کیفیت بالاتر، آن هم با صرف هزینه کمتر آن از خارج وارد کنند. پس عملا ایران نمی تواند چیزی به نام اتکا به توان داخلی برای تولید همه نیازهای خود داشته باشد. برای مثال امروز در صنعت خودرو بسیاری از قطعات توسط مواد اولیه ای تولید میشود که در اختیار ایران نیست. بسیاری از قطعاتی هم که در داخل تولید میشود اساسا فاقد کیفیت هستند. لذا این تولیدات هم هیچ گونه توجیه اقتصادی ندارند و تنها با افزایش هزینههای تولید و تحمیل آن بر جامعه عقب ماندگی کشور را به دنبال دارند.
ما باید بپذیریم که امروز مسئولین به دلیل همین نگاه به شدت عقب افتاده، شرایطی را برای شکاف تکنولوژیک و تولیدی با جهان برای کشور فراهم کردند. چراکه در فاصله سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۲۰ میلادی یک موج به شدت جدی در خصوص تولیدات تکنولوژیک در جهان شکل گرفت. اما متاسفانه در این فاصله زمانی ایران به واسطه برخی دیدگاه های خود، عملاً پا در عرصه تنش با جهان گذاشت و همین مسئله سبب شد که در این سال های طلایی فرصت کاسته شدن فاصله تکنولوژیک ایران با جهان به بیشترین حد خود برسد. مسئله ای که یقینا در سالهای آتی اثرات مخرب خود را بیشتر نمایان خواهد کرد.
اما برخی معتقدند که با همان نگاه به صنایع دفاعی می توان در خصوص تولیدات صنعتی در شرایط تحریمی به خودکفایی رسید. یعنی همین متد خودکفایی دفاعی را می توان در دیگر حوزه ها پیاده کرد؟
اتفاقاً همین دیدگاه هاست که امروز بلای جان اقتصاد و تولید کشور شده است. بله صنعت دفاعی کشور بومی است و اتفاقاً جای افتخار دارد. اما شما به دیگر کشورها نگاه کنید اکنون ابر قدرت جهان در حوزه نظامی و تسلیحاتی یعنی آمریکا هم برای تولیدات نظامی و صنعتی خود به دیگر کشورها اتکا ندارد. چرا که اساساً مسائل امنیتی، نظامی، دفاعی و تسلیحاتی در سایه تولیدات مشترک یعنی دادن اطلاعات مهم کشور در حوزه نظامی به جهان است. با این وجود امروز آمریکا برخی از تولیدات استراتژیک و راهبردی نظامی خود را مانند تولید بسیاری از هواپیما ها و جنگ افزارها را با همراهی و همکاری بسیاری از کشورها به سرانجام رسانده است. نکته دیگر اینجاست که اساسا اقتضائات مسئله تولیدات نظامی و دفاعی با تولیدات صنعتی و اقتصادی متفاوت است. صنعت دفاعی صنعتی محدود و مشخص است. اما تولیدات صنعتی یک کشور یک دامنه بسیار وسیع، متنوع و گسترده ای از ابزار آلات، ماشین های تولیدی، مواد اولیه و نیروی کار تخصصی لازم دارد. مثلا زمانی که تولید یک خودرو و یا یک محصول کشاورزی در شرایط اقتصادی و آب و هوایی امروز کشور با ارزش افزوده به شدت بالایی به تولید میرسد، عملاً خودکفایی یعنی خودکشی اقتصادی. در صورتی می توان این محصول را با کیفیت بهتر و با قیمت پایین تر از قیمت تمام شده تولیدی در داخل وارد کرد.
البته این مسئله به معنای آن نیست که ما خود را به شدت وابسته به واردات کنیم. من در طول مصاحبه های گذشته در رابطه با کم کاری ها و جنایت های دولت ها در قبال مسئله تولید در طول چهار دهه مفصل گفته ام. لذا اگر به تدریج خلأهای تولید کشور رفع می شد و بخش خصوصی به واقع در امر تولید به کار گرفته میشد، امروز چالش ما با تحریم به مراتب کمتر بود. اما با این تفاسیر هم من معتقدم که تولید همه ابزارها و محصولات در داخل عملا غیر ممکن است. حتی اگر چنین مهمی هم روی دهد، صرفه و توجیه اقتصادی ندارد، به خصوص در شرایط تحریمی کنونی که عملاً چنین هدفی یک رویا و آرزوست. مضافا بر اینکه حتی اگر بتوان تولیدات کشور را در داخل بومی سازی کرد یقیقاً باید بخشی از این تولیدات به بیرون از کشور صادر شود و درآمد حاصل از این صادرات به کشور بازگردد آیا در شرایط کنونی چنین مسئله ای می تواند تحقق پیدا کند؟! چگونه می توانیم دور تا دور کشور بزرگی مانند ایران یک دیوار بزرگ بکشیم و بگوییم با دنیا ارتباط نداریم. امروز در قرن ۲۱ و هزاره سوم هیچ کشوری حتی اگر بخواهد، نمیتواند بدون ارتباط با دیگر کشورها به حیات خود ادامه دهد، چه حیات سیاسی و دیپلماتیک و چه حیات اقتصادی و تجاری. حتی امروز کره شمالی هم به این باور رسیده است که این مدل از حیات سیاسی دیگر کارایی ندارد. ما باید در عین حفظ عزت به دنبال تغییر متدهای خود در مبانی ایدئولوژیک و مواضعمان باشیم.
نظر شما :