تاثیر تحولات یمن بر خاورمیانه
با وجود تحرکاتی در خلیج فارس، تنش نظامی علیه ایران دور از واقعیت است
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – طی روزها و هفته های اخیر اقدامات انصارالله یمن در ورود به استان نجران و نیز مورد هدف قرار دادن فرودگاه مهم ابها سبب شده است تا برخی این تحلیل را داشته باشند که احتمالاً جنگیمن با گسترش به یک تنش منطقهای بدل می شود. از سوی دیگر برخی تحولات و اتفاقات طی روز ها و هفته های اخیر در خلیج فارس هم این ظن را بیشتر و پررنگ تر کرده است. اما به واقع تاثیر جنگ یمن بر تحولات منطقه چیست؟ آیا عربستان سعودی و امارات متحده برای خروج آبرومندانه از این تجاوز خود به دنبال تنش نظامی بزرگ تری میان ایران و ایالات متحده هستند؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات، گفت و گویی را با جعفر قنادباشی، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا و سفیر اسبق ایران در لیبی انجام داده است که در ادامه از نظر می میگذرانید:
طی روزها و هفته های اخیر اقدامات انصارالله یمن در ورود به استان نجران و نیز مورد هدف قرار دادن فرودگاه مهم ابها سبب شده است تا برخی این تحلیل را داشته باشند که احتمالاً جنگیمن با گسترش به یک تنش منطقهای بدل می شود، ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟
باید دید تعریف جنگ منطقه چیست؛ اگر منظور از گسترش و شکلگیری جنگ منطقهای، درگیر کردن دیگر کشورها است که از همان روز اول تجاوز، عربستان سعودی امارات متحده عربی به همراه بحرین با ایجاد به اصطلاح یک ائتلاف علیه یمن برخی از کشورهای منطقه و حتی کشورهای آفریقایی را در این تجاوز درگیر کردند. هر چند که در ادامه نیروهای این ائتلاف یکی پس از دیگری از آن خارج شدند و اکنون از آن ائتلاف ده گانه تنها ریاض و ابوظبی مانده اند. در این راستا حتی کشورهایی مانند کویت، بحرین، عمان و قطر که از اعضای شورای همکاری خلیج فارس هستند در این تجاوز مشارکت نظامی نداشتند. لذا درگیر کردن دیگر کشورها در جنگ یمن اساساً امکان وقوع ندارد.
البته با شدت یافتن این جنگ و افزایش تبعات و هزینه های انسانی، مالی و تسلیحاتی برای متجاوزان، ریاض و ابوظبی سعی کردند پای کشورهای دیگر را با فرافکنی های خود به این تنش باز کنند، اما هیچ گاه نتوانستند برای ادعای خود و اتهاماتی که به خصوص علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح می کنند دلیل و سندی به منظور اثباتش ارائه دهند.
اما اگر منظور از گسترش تنش و به تبع آن شکل گیری یک جنگ منطقهای، تعمیم و سرایت ناامنی به مناطق دیگری از خاک عربستان سعودی و امارات متحده عربی است؛ بله این امکان وجود دارد. چون اکنون نیروهای مقاومت یمنی به این باور رسیده اند که باید زمین بازی تغییر پیدا کند. لذا علاوه بر حضور در استانهای جنوبی عربستان نظیر نجران و جیزان که اصالتاً قبلا جزء خاک یمن بوده است و نیز زمین گیر کردن نیروهای متجاوز عربستانی در مرزهای غربی و جنوب غربی این کشور به نظر می رسد که تحولات به سمت گسترش درگیری و ناامنی به کل خاک عربستان سعودی حکایت دارد که ناشی از دو قابلیت پهپادی و موشکی محور مقاومت یمنی است.
اما در کنار نکاتی که شما به آن اشاره داشتید برخی معتقدند با واکنش های اخیر سران و مقامات ریاض به خصوص خالد بن سلمان، معاون وزیر دفاع این کشور مبنی بر حمایت تهران از نیروهای یمنی در اقدامات اخیر و کشاندن ناامنی به دیگر مناطق داخلی و استان های شمالی تر عربستان احتمال دارد سعودیها از هر طریق ممکن، به خصوص با ایجاد شرایط و بستر هایی، زمینه را برای درگیر کردن آمریکا با جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند تا با ایجاد یک تنش بزرگ بتوانند خروج آبرومندانه از جنگ یمن داشته باشند؛ این تحلیل را تا چه اندازه منطبق با واقعیات می دانید؟
عربستان سعودی که از همان روزهای ابتدایی تجاوز به یمن، تهدیدات گاه و بی گاه خود را با اتهامپراکنی به جمهوری اسلامی ایران داشته است. لذا این دست واکنش های سران و مقامات سعودی چیز جدیدی نیست. البته سعودی ها در سطح رسانه ای و تبلیغاتی و حتی در حوزه دیپلماسی می توانند کارهای انجام دهند، کما اینکه در طول این سالها از هیچ کوششی در این حوزه فروگذار نکرده اند، اما هیچ کدام از این تلاشها در عرصه میدانی تغییرات جدی را به همراه نخواهد داشت. چرا که، هم ریاض و ابوظبی و هم واشنگتن و به خصوص شخص دونالدترامپ به تبعات بسیار سنگین هرگونه اقدام برای درگیر شدن با ایران به خوبی آگاهند. لذا در رابطه به شدت خویشتنداری از خود نشان میدهند، اگر چه در مواضع و لفاظی ها ادعای آن را دارند.
به هر حال ریاض و ابوظبی به خوبی میدانند که اگر هرگونه تنش و درگیری در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران شکل میگیرد در همان روزها و ساعات ابتدایی بیشترین خسارت و آسیب به خود این دو بازیگر وارد خواهد شد. از طرف دیگر آمریکایی ها هم از هرگونه تنش با ایران خودداری می کنند، چون می دانند تنگه هرمز و آب راههای این منطقه یکی از مهمترین یا بهتر بگوییم مهمترین مسیر انتقال انرژی در جهان است. پس هرگونه ناامنی در این منطقه میتواند باعث افزایش نجومی قیمت نفت در بازارهای جهانی شود و چون امکان دارد با گسترش ناامنی،۷۰ درصد از انرژی جهان که از این مسیر می گذرد، قطع شود، سران ومقمات کاخ سفید با احتیاط دو چندان در این خصوص حرکت می کنند.
علی رغم تمام مسائلی که به آن اشاره داشتید طی هفته های اخیر شاهد اتفاقاتی نظیر انفجار در بندر فجیره و حمله مشکوک به دو نفتکش در دریای عمان بودیم که موج اتهامزنی علیه تهران را شکل داد. در این راستا چهارشنبه هفته جاری دونالد ترامپ دستور اعزام نیروهای نظامی به خلیج فارس متناسب با نیاز سنتکام را صادر کرد. از آن طرف برخی اتفاقات دیگر در خلیج فارس هم می تواند آتش یک درگیری را شعله ور کند، به خصوص اینکه تیم بی با محوریت بن سلمان، بن زاید، بنیامین نتانیاهو و جان بولتون به شدت خواهان درگیری و تنش نظامی ایران با آمریکا هستند. آیا این اتفاقات و تحولات نشان از آینده متفاوتی دیگری در منطقه ندارد؟
علاوه بر این اتفاقات و تحرکات طی روزها و هفتههای اخیر در خلیج فارس که به وقوع پیوسته است و مضاف بر مواضع کاخ سفید و دستور دونالد ترامپ برای اعزام نیرو ما شاهد مواضع و سخنان سران و مقامات روسی هم هستیم که می تواند نشان از جدیت تحولات در خلیج فارس داشته باشد. چرا که مسکو در سایه اطلاعات میدانی که از این منطقه دارند بر جدیت تحولات در این منطقه آگاهند. از این رو بارها و بارها خواهان خویشتنداری از طرفین، به خصوص ایالات متحده آمریکا بوده است. این مسئله نشان از این دارد که مسکو به اطلاعاتی دست پیدا کرده است که نشان از احتمال وقوع تنش نظامی با ایران را دارد.
اما این یک سوی داستان است. چرا که در سوی دیگر اگر چه اعضای تیم بی خواهان تنش و جنگ نظامی با ایران هستند، ولی هیچگاه چنین اتفاقی روی نداده است. در میان افراد و اعضای این تیم جان بولتون بیش از همه و در طول سال های متمادی خواهان این درگیری و تنش بوده است، چرا که یگانه راه نابودی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را جنگ می داند، اما هیچگاه کاخ سفید در راستای نگاه جان بولتون اقدامی انجام نداده است. در زمان بوش پسر که شاهد یک جنگ خانمان سوز در افغانستان و عراق بودیم باز رئیس جمهوری امریکا حاضر نشد مطابق با نگاه جان بولتون اقدامی علیه ایران انجام دهد. به ویژه که از آن زمان تا به اکنون ایران به یک توان بسیار بالای امنیتی و نظامی رسیده است و این توان بالا میتواند عامل بسیار خوبی برای بازدارندگی دیگر کشورها در خصوص تنش نظامی با ایران باشد. از این رو واشنگتن به شدت در این رابطه احتیاط می کند.
در این راستا سیمور هرش، خبرنگار آمریکایی که اکثر تحلیل های او به واقعیت پیوست بارها عنوان داشت که در سال ۲۰۰۷ یا نهایتاً سال ۲۰۰۸ میلادی یک تنش نظامی گسترده میان ایران و آمریکا روی خواهد داد، اما اکنون با گذشت نزدیک به ۱۲ سال از آن تحلیل، هیچ گونه اتفاقی روی نداده و کاخ سفید جرات کوچک ترین تعرضی به ایران را نداشته است.
در خصوص دستور ترامپ برای اعزام نیروی نظامی به خلیج فارس هم باید چند دلیل را مطرح کرد تا به یک جمع بندی رسید؛ اول اینکه ایالات متحده خود را حافظ مسیر و آب راه های نقل و انتقال انرژی و خط لوله های نفتی میداند. در این رابطه واشنگتن حتی نیروهای به نام آفریکام که ششمین بخش از کل ارتش آمریکا در جهان به شمار می رود را برای حفاظت از خط لوله ها و مخازن نفتی در آفریقا گماشته است. در خلیج فارس هم یگان پنجم ارتش آمریکا این مهم را بر عهده دارد. لذا با اتفاقاتی که طی روزها و هفتههای اخیر روی داده است اکنون این توان آمریکا زیر سوال رفته است. پس کاخ سفید برای تقویت نیروهای خود دستور به اعزام نیروهای بیشتر نظامی به خلیج فارس را داده است تا بتواند برتری نظامی خود را در افکار عمومی حفظ کند.
اما در دیگر سو با مخالفت مصر برای شرکت در ناتوی عربی این پروژه با اما و اگرهای جدی روبه رو شده است و به احتمال زیاد ناتوی عربی شکل نخواهد گرفت، چراکه آمریکا، عربستان سعودی و امارات متحده عربی تشکیل با ناتو به دنبال درگیری کردن ارتش مصر در تحولات منطقه بودند، اما با مخالفت قاهره عملاً این نیروها شکل نخواهد گرفت و چون ایالات متحده آمریکا به دنبال جایگزینی نیروهای ناتو عربی به جای نیروهای نظامی خود در منطقه متناسب با سیاستهای واشنگتن بودند اکنون به ناچار مجبورند با اعزام نیروهای بیشتر نظامی این خلأ را پر کنند تا بتوانند به تدریج شرایط و راه حل های دیگری برای مسئله پیدا کنند. مضاف بر این دونالد ترامپ با اعزام نیروی نظامی بیشتر سعی دارد رضایت برخی از بازیگران منطقه ای، به خصوص رژیم صهیونیستی را برای افزایش امنیت آنها جلب کند. به ویژه آن که با نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری ترامپ به حمایت لابیهای صهیونیستی به شدت نیازمند است. لذا مجموعه تحولات نشان از تکاپوی سیاسی، امنیتی و نظامی این بازیگران ر خلیج فارس دارد، اما این که این تحرکات به تنش نظامی با ایران بینجامد، بسیاردور از واقعیت است.
نظر شما :