جدی نگرفتن خیلی از اتفاقات
اشتباه ما این بود که پشت برجام را خالی کردیم
نویسنده: اسفندیار خدایی
دیپلماسی ایرانی: ما گمان میکردیم که امضای دولتهای مختلف به خصوص آمریکا پشتوانه محکمی برای برجام است. در حالی که در روابط بینالملل قدرت تضمین کننده اجرای قراردادها و پیمان هاست نه تعهدات قانونی یا الزامات اخلاقی. مطابق مبانی واقعگرایی، تمام دولتها به دنبال منافع خود هستند و پیمانها و توافقات فقط تا وقتی دوام می آورند که قدرت کافی پشت سر آنها باشد.
اشتباه ما این بود که پشت برجام را خالی کردیم و از فرصت پیش آمده و چندین برابر شدن فروش نفت پس ازتوافق، خود را برای روز خروج آمریکا از برجام یا برهم زدن این قرارداد آماده نکردیم و در تهیه ابزار کافی برای حمایت از منافعمان در برجام غفلت ورزیدیم. دو جناح سیاسی چنان مشغول دعوای خوب یا بد بودن برجام و جزئیات توافق شدیم که گمان نمی کردیم آمریکا به آسانی از برجام خارج شود و هیچ برنامه ای برای دفاع از حقوقمان در این توافق در صورت استنکاف طرف مقابل نداشتیم. اصولگرایان می گفتند آمریکا در این توافق چنان پیروز شده است که هرگز از آن خارج نمی شود و دولتمردان می گفتند آمریکا قانوناً نمی تواند از این توافق بینالمللی چندجانبه خارج شود.
تصور کنید که ایران پس از توافق برجام با بهرهگیری از فرصت پیش آمده، ظرف این چند سال، حدود یک پنجم از عایدات برجام را ذخیره میکرد. پس از توافق، فروش نفت ایران چندین برابر شد و درآمد هنگفتی نصیب کشور شد ولی قدر آن را ندانستیم. آیا اگر با برنامه ریزی عاقلانه حدود یکصد میلیارد دلار را پشتوانه جنگ اقتصادی می کردیم، آیا امروز ترامپ می توانست به آسانی از برجام خارج شود و ایران را تحت فشار قرار دهد؟ آیا در آن صورت، هیچ چشم اندازی برای توفیق تحریمهای آمریکا متصور بود؟ خیر، زیرا با وجود چنان پشتوانه مالی ما میتوانستیم چندین سال از فروش نفت صرف نظر کنیم. بلکه میتوانستیم با فراغ بال از طریق کم و زیاد کردن فروش نفت خود در بازار به آمریکا و سایر مصرف کنندگان نفت فشار وارد کنیم و از موضع قدرت، رفتار آنها را در قبال برجام کنترل کنیم نه آنکه این توافق را تبدیل به یک کاغذپاره بدون پشتوانه و در حد ابزاری برای اثبات حقانیت اخلاقی ایران تنزل دهیم و در قبال آن به محدودیتهای فراوان هستهای گردن بگذاریم.
آمریکا از آغاز تاسیس تاکنون هرگز به پیمانها و قراردادهای خود پایبند نبوده است مگر آنکه طرف مقابل توانسته باشد این دولت را وادار به اجرای مفاد قراردادها کند (مطابق منطق واقعگرایی). پیمانهای آمریکا با قبیلههای سرخ پوست هرگز عملی نشدند چون سرخ پوستان گمان می کردند میشود روی فاکتورهایی مثل اخلاق و مردانگی حساب کرد، برای همین برنامه یا قدرت کافی برای حفاظت از توافق در صورت خروج آمریکا نداشتند. اما در قراردادهایی که طرف مقابل با ابزار قدرت کافی مقابل آمریکا ایستاد، این کشور توافق را مو به مو اجرا کرده است. مثلاً پس از ناکامی آمریکا در جنگ سال 1812 با انگلستان بر سر سرزمین کانادا، توافقی بین لندن و واشنگتن منعقد شد و آمریکا حاکمیت انگلستان بر کانادا را پذیرفت و مرز کاندا و ایالات متحده مشخص شد. آمریکا این توافق را مو به مو اجرا کرد، نه به خاطر رضای خدا و یا پاسداشت اخلاق و الزامات قانونی این توافق، بلکه چون با قدرت عظیم نیروی دریایی و اقتصاد قدرتمند انگلستان مواجه بود. مثال دیگر: اخیراً دولت ترامپ تعرفه های سنگینی بر کالاهای چینی گذاشت، اما وقتی که در جنگ اقتصادی با پاسخ متقابل چین مواجه شد و تعرفه های چین روی کالاهای آمریکایی می رفت که زیان هنگفت به تولیدکنندگان آمریکا وارد کند، ترامپ عقب نشینی کرد؛ البته دعوای با چین همچنان ادامه دارد و هنوز برای قضاوت زود است.
اشتباه ما پس از توافق برجام این بود که بازی را تمام شده پنداشتیم. درحالی که بازی اصلی با برجام شروع شد. وقتی که جمهوریخواهان کنگره یک صدا مقابل توافق ماندند و رای مخالف دادند، ما متوجه خطر نشدیم و گفتیم امضای کری و اوباما ضمانت است. وقتی که کاندیداهای جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری از خروج آمریکا از برجام دم میزدند، ما جدی نگرفتیم. وقتی که ترامپ رای آورد و اولویت خود را خروج از برجام یا تغییرات اساسی در توافق اعلام کرد، باز هم ما جدی نگرفتیم. حال که ترامپ برجام را پاره کرده و حلقه تحریمهای اقتصادی را تنگ کرده متوجه شدهایم که مشکل ما مقداری پول برای اداره کشور است، و اگر داشتیم آمریکا مجبور بود به توافق بازگردد چه ترامپ در آمریکا حکمرانی کند و چه دولتی دموکرات بر سرکار بیاید./مطالعات آمریکا
نظر شما :