آن چه در پاسخ به توهین های باکو می توان گفت
حمله آذربایجانی ها به ایران از روی ناآگاهی
دیپلماسی ایرانی - در خبرها آمده است که: شماری از پایگاه های اینترنتی جمهوری آذربایجان در واکنش به سخنان اخیر دکتر حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران در مراسم 22 بهمن، همچنان به هتاکی ها و فحاشی های خود ادامه می دهند. هتاکی رسانه های باکو از یک سو متوجه شخص دکتر روحانی شده است و از سوی دیگر، فرصتی برای بازنشر گسترده مطالب تحریف آمیز درباره تاریخ قفقاز و معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای و جنگ های ایران و روس شده است. رسانه های باکو، دکتر روحانی را به علت اشاره به واقعیات تلخ تاریخی در خصوص عوامل جدا شدن بخش هایی از سرزمین های تاریخی ایران در شمال و جنوب کشور و بخصوص در منطقه قفقاز و خلیج فارس، آماج فحاشی های خود قرار داده اند که به خاطر حرمت قلم و رسانه ایرانی امکان بازگویی عین آنها وجود ندارد. بوق های تبلیغاتی باکو، واقعیات تاریخی بیان شده توسط دکتر روحانی را «دروغ» ، «محصول تخیل ملّایان بی اطلاع» ، «یاوه سرایی» ، «نادانی»، «طرح ادعای ارضی» و ... قلمداد کرده و دستمایه هتاکی های خود قرار داده اند.
در پاسخ به این پایگاه های اینترنتی جمهوری آذربایجان باید یاد آور شد که محتوای این رسانه ها نه از نظر علمی و نه از نظر اطلاع رسانی ارزش ندارد زیرا آنان ممکن است از روی نادانی و نا آگاهی از تاریخ خواسته باشند خواننده ای برای خود جلب کرده باشند. به گفته سعدی:
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند/قیمت سنگ نیافزاید و از زر کم نشود.
با فحاشی این رسانه ها نه از ارزش مقام رئیس جمهور و رهبران ایران کاسته می شود و نه اینکه از قدرت جمهوری اسلامی ایران کاسته می شود. ایران فی نفسه قدرت بزرگ منطقه ای است و کشوری است که در برابر قدرتمندترین دولت جهان سر فرو نیاورده است، از دولتهای کوچک هراسی ندارد. می توان به جرات بیان کرد که مواضع رسمی دولت جمهوری آذربایجان به عنوان دولت همسایه ایران نسبت به ایران احترام آمیز بوده و رعایت حسن همجواری را داشته است.
پروفسور اقرار علی یف از مورخین نامی جمهوری آذربایجان در کتاب ارزشمند خود به نام «آتروپاتن» که به زبان روسی در باکو پس از استقلال جمهوری آذربایجان چاپ شده، به درستی اشاره دارد که در شمال رود ارس قلمروی به نام آذربایجان وجود نداشته است.
در روسیه تزاری از سوی اداره تدوین و لیتوگرافی، «قسمت توپوگرافی نظامی منطقه جنگی قفقاز» در سال 1903 نقشه توپوگرافیک قفقاز در مقیاس 1:840000 در تفلیس منتشر شده است. شرح نقشه به زبان روسیه به صورت زیر است (متن شرح نقشه پیوست است):
Sostavlena i litografirovana
v
voeno-topograficheskom otdel
kavkazskago voennogo okrug
1903 goda
tiflis
جالب توجه آن است که این نقشه در سال 1993 از سوی کمیته دولتی ژئودزی و کارتوگرافی جمهوری آذربایجان بازنشر شده است (نسخه ای از آن به دیوار سالن اجتماعات سفارت جمهوری آذربایجان در تهران نصب شده است) که در آن نه تنها قلمروی به نام آذربایجان، حتی به نام ارمنستان و گرجستان نوشته نشده است و این منطقه و تقسیمات آن از جمله فرمانداری های باکو، الیزاوت پول، ایروان، تفلیس، کوتائیسی و برخی دیگر ذکر شده است. این بدان معنی است که این نقشه از نظر مقامات جمهوری آذربایجان سندیت دارد و مورد تائید است.
اطلاق نام آذربایجان به قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه در اثر انقلاب بلشویکی سال 1917 و در برهه خلاء قدرت روسها که مشغول جنگ داخلی با ارتش سفید بودند و مناطق پیرامونی امپراتوری سابق چندان برای آنان از درجه اهمیت برخورد ار نبوده و به حال خود رها شده بودند، در گنجه تحرکاتی صورت گرفت و در سال 1918 حزب مساوات با بهره گیری از غیبت روسها، به پشتیبانی عثمانی ها توانست کشوری به نام جمهوری آذربایجان را به پایتختی گنجه تاسیس کند که در سال 1920 با حمله ارتش سرخ منحل شد و در آنجا حاکمیت سرخها برقرار شد.
اینکه رئیس جمهور ایران در نطق خود در بزرگداشت چهلمین سال انقلاب اسلامی فرموده است که قلمرو قفقاز در حاکمیت ایران بوده و در اثر جنگهای ایران و روس بر اساس معاهدات گلستان (در سال 1813) و ترکمنچای (در سال 1828) از ایران جدا شده اند، به مذاق سایتهای آذربایجانی خوش نیامده است، نشان از نا آگاهی آنها دارد. اصولا در محافل غیر علمی و مطبوعاتی جمهوری آذربایجان اعلام می شود که روسها و فارسها دست به یکی کرده و قلمرو آذربایجان را بین خود تقسیم کرده اند. در چکامه بلند «گلستان پوئماسی» اثر شاعر خلقی آذربایجان به نام «بختیار وهابزاده» نیز بدون اطلاع تاریخی از وقایع، این موضوع به صورت منظوم بیان شده که نشان از ناآگاهی این شاعر از تاریخ داشته و برای خوشایند افکار عمومی و ایران ستیزان جمهوری آذربایجان سروده شده است.
در جنگ تحمیلی روسیه علیه ایران و اشغال قفقاز توسط ارتش متجاوز روسیه تزاری، معاهدات یاد شده به ایران تحمیل شد. در آن دوره امپراتوری روسیه تزاری در کنار امپراتوری فرانسه و امپراتوری بریتانیا جزء قدرتهای بزرگ جهان بودند و در ایران دولت قاجاریه به پادشاهی فتحعلی شاه زمام امور را در دست داشت. حال باید از سایتهای خبری و روزنامه ها و کج اندیشان جمهوری آذربایجان که ادعا می کنند در آن دوره در شمال رود ارس دولتهایی فئودالی در قلمرو کنونی آذربایجان حضور داشته و این قلمروها به ایران تعلق نداشته، پرسید که اگر سخن آنان درست است، چرا امپراتوری روسیه تزاری با ایران معاهدات گلستان و ترکمنچای را امضا کرده است؟ روسیه ای که در سال 1812 ارتش ناپلئون را شکست داده بود، چرا با ارتش و دولت ضعیف ایران این معاهدات را امضاء کرده است؟ می توانست با خوانین یا همان دولتهای فئودالی که ادعا دارند، امضاء می کرد؟ این نشان می دهد که دولت فخیمه روسیه تزاری حقوق قانونی ایران بر تعلق منطقه قفقاز به ایران را به رسمیت می شناخت و برای قانونی شدن اشغال نظامی و انضمام قفقاز به روسیه را می خواسته سندیت بدهد و در این زمینه نماینده امپراتوری بریتانیا را نیز به عنوان ناظر در این مراسم دعوت کرده است تا بر امر انضمام رسمی و قانونی قلمرو ایرانی قفقاز به روسیه صحه بگذارد. در ضمن در این جنگ علاوه بر اشغال سرزمینهای قفقاز از ایران و انضمام آن به روسیه، تعداد زیادی از دلاورمردان شجاع ایران در این جنگ نابرابر شهید شده اند که شرح دلاورمردی های آنان را نه تنها مورخان ایرانی آن دوره، بلکه یک مورخ فرانسوی به نام «ژان یونیر»در اثر خود تحت عنوان «دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری» منتشر کرده اند. امپراتوری اشغالگر روسیه علاوه بر کشتار مردم و اشغال سرزمینهای ایران، مبالغ کلانی هم از دولت ایران غرامت جنگی گرفته است. حال می توان پرسید که آیا این هم یک ساخت و پاخت بوده است؟ معاهدات گلستان و ترکمنچای اگر چه معاهداتی ننگین از نظر ایرانیان است، ولی سندی تاریخی برای اثبات تعلق قفقاز به ایران تا سال 1828 بشمار می رود. حتی پس از انضمام قفقاز به روسیه سالها مردم نخجوان خواستار پیوستن به ایران بودند. در آغاز دوره جدایی مناطقی از شوروی در دهه نود تعداد زیادی از شهروندان جمهوری شوروی آذربایجان خواستار اقدام ایران و تصاحب دوباره قفقاز بودند.
نقشه ایران قبل از ترکمنچای
یکی از نقشههای ارزشمند که دقیقاً پیش از جداشدن سرزمین های قفقازی ایران تهیه شده و گستره سرزمین ایران را پیش از تجزیه بخشهای شمالی و شرقی نشان میدهد نقشهای است که در سال 1814 توسط انتشارات تامسون در لندن منتشر شده است؛ احتمالاً این نقشه را باید آخرین نقشه بینالمللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن محسوب کرد، چرا که کمتر از یک سال پیش از انتشار این نقشه، قر ارداد گلستان میان ایران و روسیه تزاری منعقد شد و بر مبنای آن داغستان، گرجستان، قره باغ، گنجه، خانات شکی، شیروان، قوبا، دربند، باکو و هر چه از ولایات تالش که در تصرف روسیه بود برای همیشه به این دولت واگذار شد که در این نقشه کلیه این مناطق بخشی از ایران شمرده شده است. در این نقشه از سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان با عنوان تاریخی آن یعنی شروان یاد شده است که تقریباً صد سال پس از آن در میان شگفتی ایرانیان با استفاده از آشفتگیهای جنگ جهانی اول و حمایت سپاه عثمانی جمهوری دموکراتیک آذربایجان نامیده شد، ولایت مغان که به تمامی در جنوب ارس واقع است و هم اکنون میان ایران و جمهوری آذربایجان به دو نیم شده و ولایت قراباغ و شهرهای نخجوان و ایروان نیز بخشی از آذربایجان تلقی شده و قسمت اعظم خاک فعلی جمهوری ارمنستان و گرجستان نیز گرجستان نامیده شده است. قومگرایان علاوه بر این در زمینه تقسیمات داخلی ایران نیز ادعاهایی دارند - گویی که بر سر مرزهای بین المللی دو کشور بحث می کنند - که در این نقشه بطلان آنها نیز مشخص است؛ زنجان و همدان و قزوین که در مدعاها به عنوان بخشی از آذربایجان شمرده می شود به شیوه قدیم بخشی از عراق (عجم) معرفی شده است.
در سال 2007 از سوی انستیتوی تاریخ آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان کتابی به نام «اطلس تاریخی آذربایجان» به زبانهای ترکی آذری و روسی منتشر شده که در آن تحریفهای بزرگی انجام گرفته که بر این کج فهمی ها دامن زده است. در این اثر در کنار تحریفهات بسیار تاریخی، نقشه دولت صفوی را به نام «نقشه دولت صفوی آذربایجان» نوشته است. این نشان می دهد که تحریف تاریخی به مراکز علمی نیز کشیده شده است. در حالی که در اطلس جغرافیایی جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان که در سال 1963 در باکو و در مسکو به زبان روسی چاپ شده، همین نقشه تحت عنوان «قلمرو دولت ایران در دوره صفوی» نوشته شده است.
در بسیاری از کتابهای درسی و دانشگاهی و علمی و نوشته ها و دائره المعارفهای منتشره در جمهوری آذربایجان در شرح منطقه آذربایجان نوشته اند: قلمروی تاریخی که تنها بخش کوچکی از آن در شمال رود ارس به استقلال دست یافته و باقی مانده آن در اشغال ایران است.
ما بر این امر واقف هستیم که موضع رسمی دولت جمهوری آذربایجان درباره این تحریفات را تائید نمی کند و این رفتارها خودسرانه از سوی برخی مغرضان و کج اندیشان صورت می گیرد.
نظامی گنجوی
دولت جمهوری آذربایجان تندیسی از نظامی گنجوی در پارک مرکزی شهر رم در ایتالیا نصب کرده و در زیر آن نوشته شده است «شاعر آذربایجانی». در حالی که در آن زمان سرزمینی در شمال آذربایجان در قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان به نام آذربایجان وجود نداشته که گنجه و نظامی شاعر پارسی گوی آذربایجانی باشد. تا چند سال پیش در آرامگاه نظامی گنجوی در گنجه اشعار او در کتیبه های کاشیکاری فیروزه ای با خط زیبای نستعلیق در دورتادور تالار مزار وی نصب بود، دولت آذربایجان آنه را برداشته و اشعار را به ترکی ترجمه و جایگزین کرده است. اگر از آذربایجانیها بپرسید که چرا نظامی گنجوی آذربایجانی است در حالی که حتی یک بیت به زبان ترکی شعر نسروده چگونه می تواند آذربایجانی باشد؟ خواهند گفت که گنجه اکنون در آذربایجان است، پس نظامی آذربایجانی است. می گوییم با این حساب محمد فضولی بغدادی شاعر سده هفدهم را چرا می گویید که شاعر آذربایجانی است؟ می گویند چون ترکی سروده است. می پرسیم بالاخره زبان ملیت می آورد یا سرزمین؟ اگر زبان ملیت می آورد نظامی ایرانی است. اینجا دیگر پاسخی ندارند.
در دائره المعارف آذربایجان شوروی که در ده جلد در سالهای 1976 تا 1986 به زبان آذربایجانی و با حروف کیریلیک در باکو چاپ و منتشر شده است، درباره سرزمین های استانهای آذربایجان ایران و شخصیتهای ملی ایرانی که اصلا ایرانی آذربایجانی بوده اند، همین تحریفها و مصادره ها رواج داشته و سنگ بنای تحریف و کج فهمی نسلهای آینده گذاشته شده است. کتابهای درسی جمهوری آذربایجان نیز مملو از این تحریفات است.
این سایتهای اینترنتی و برخی روزنامه های کم تیراژ و سفارشی نویس که آگاه به مسائل علمی و تاریخی نیستند و هرازگاهی جنجال آفرینی می کنند. حتی بر این نقطه پافشاری می کنند که تا پیش از حکومت پهلوی کشوری به نام «ایران» وجود نداشته و حتی نام «جمهوری آذربایجان» قدیمی تر از نام ایران است. آنها بخشنامه تغییر نام رسمی «پرسیا» به «ایران» در اوایل پهلوی اول را مستند می آورند که نشان از نا آگاهی آنان دارد. آنها نمی دانند و نمی خواهند بدانند که منظور از این تغییر این بوده است که بخش بزرگی از ایران فارس نام داشته و دارد و پرسیا ترجمه فارس است و چون می خواستند نام ایران به بخشی از کشور اطلاق نشود، نام پرشیا یا پرسیا را به «ایران» تغییر دادند. در حالی که در شاهنامه فردوسی که سند هویت ایرانیان است، بارها نام ایران و ایران زمین آمده است. در دیگر آثار تاریخی و فرهنگی ایران نیز همیشه تاریخ، نام ایران و ایران زمین ذکر شده است.
این دم شیر است به بازی نگیر
در نقشه زیر که جمهوری شوروی سویالیستی آذربایجان را در اطلس جغرافیایی آذربایجان به زبان روسی چاپ 1963در باکو و مسکو نشان داده است، در گوشه شمالی سمت راست، نقشه ای از دولت صفوی آورده شده است. در حالی که در اطلس تاریخی سال 2007 (نقشه بالا) در شرح نقشه نوشته شده است «دولت صفوی آذربایجان».
نظر شما :