شیلادزی و ناخرسندیهای ناسیونالیسم کرد
تلاش ترکیه کردستانی کردن جنگ با پ.ک.ک است
نویسنده: صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: حمله مردم خشمگین منطقه آمیدی در کردستان عراق به پایگاه نظامی ترکیه در شیلادزی، آنکارا و اربیل را توامان در مخمصمه ای بزرگ انداخت.
ترکیه پس از خاتمه آتش بس با پ.ک.ک در سال 2015 کوشیده با کشاندن جنگ به داخل خاک عراق همزمان به دو هدف نظامی و سیاسی دست یابد.
این کشور با افزایش حضور نظامی خود در اقلیم کردستان و برخی مناطق دیگر که رسما در کنترل دولت عراق هستند، می کوشد در وهله اول ورود پ.ک.ک به داخل خاک ترکیه را به حداقل رسانده و در گامهای بعدی با انداختن بخشی از هزینه ها به دوش بغداد و اربیل آنها را در اعمال فشار بر قندیل با خود همسو کند و نیز مانع از آن شود که دشمن دیرینه اش در ارتفاعات شنگال مانند قندیل یک قرارگاه کوهستانی تاسیس کند که عقبه استراتژیک آن تا مناطق تحت کنترل کردهای سوری متحد آن امتداد یابد.
استراتژی ترکیه در این زمینه به الگوبرداری از برخورد اسرائیل با فدائیان فلسطینی در اردن و لبنان پرداخته است.
پس از شکست کشورهای عرب در جنگ شش روزه، فلسطینیها در اردن با جنگهای چریکی به مقاومت علیه اسرائیل ادامه دادند و با پیروزی نسبی در نبرد کرامه صاحب اعتبار و وجهه عظیمی در جهان عرب شدند.
این امر به تحکیم نفوذ آنها در اردن و نوعی وضعیت دولت در دولت در این کشور انجامید. امری که در نهایت به رویدادهای ماه سپتامبر 1970 و جنگ میان فلسطینیها و ارتش اردن منجر شد. با شکست فلسطینیها و اخراج آنها از اردن، در لبنان جنگ چریکیشان علیه اسرائیل را ادامه دادند.
در لبنان هم وضعیتی مشابه پدید آمد. هم فلسطینیها مانند اردن به قدرتی مستقل تبدیل و سرانجام به بخشی از جنگ داخلی طولانی این کشور تبدیل شدند و هم اسرائیل تلاش کرد با افزایش هزینه حضور آنها، جناحهای مختلف لبنانی اعم از شیعه و مسیحی را به جبهه مخالف آنها براند.
در نهایت اسرائیل با تشکیل ارتش جنوب لبنان که مرکب از متحدان خود و مزدوران محلی بود، بخشی از جنوب این کشور را اشغال کرد تا مانع از نفوذ فدائیان فلسطینی به شمال اسرائیل شود.
می توان ادعا کرد که هدف نهایی ترکیه با وجود لافهای آن برای ورود به دژ پ.ک.ک در کوهستان قندیل، دستور کاری مشابه است: کردستانی کردن جنگ، امری که می تواند هزینه ها را برای ترکیه کاهش ولی برای پ.ک.ک و بویژه دولت اقلیم کردستان و حزب دمکرات افزایش دهد.
فاز جدید جنگ البته برای ترکیه خالی از هزینه نبوده است. جدای از تلفات نظامی نسبتا زیاد، بمبارانهای هوایی و تلفات انسانی و خسارات مادی که در میان مردم بیدفاع برجای می گذارد، روز به روز افکار عمومی را بیشتر ملتهب و تحریک می کند.
رویدادی که در شیلادزی به وقوع پیوست، انفجار خشم متراکم شده ای بود که احتمالا در آینده نه دولت ترکیه و نه حکومت اقلیم کردستان به آسانی نمی توانند از کنار آن بگذرند.
چالشهای حضور پ.ک.ک در اقلیم کردستان البته تنها محدود به این نیست. اربیل دارای مراودات اقتصادی گسترده ای با آنکاراست و از این رهگذر به آسانی می تواند تحت فشار قرار گیرد.
اما برای اربیل و مشخصا حزب دموکرات کردستان نیز مواجهه با پ.ک.ک و خاتمه دادن به حضور آن چندان ساده نیست.
این دو حزب رقبای ایدئولوژیک و ژئوپولتیک سنتی هم محسوب می شوند و تاریخی مشحون از تضاد و رقابت با یکدیگر دارند. علیرغم آنکه حزب دموکرات در نوعی موقعیت دولت بودگی قرار دارد، اما به نظر نمی رسد که به لحاظ نظامی توان غلبه بر پ.ک.ک را داشته باشد.
هرگونه مشارکت آشکار و عملی با ترکیه بر ضد این حزب مانند سالهای دهه نود نیز در حکم خودکشی خواهد بود. چه بر اساس گزارش های معتبر پ.ک.ک در اقلیم کردستان همگام با دو حزب اصلی از محبوبیت قابل توجهی نیز برخوردار است.
مضاف بر این، حزب دموکرات کردستان با چالش زوال اعتبار و وجهه ناسیونالیستی خود در صورت تداوم مماشات با تهاجمات ترکیه هم روبه روست که عطف به اهمیت تبلیغات در سیاست این حزب برای آن اهمیتی حیاتی دارد.
این حزب در سالهای اخیر از رهگذر تضعیف روزافزون اتحادیه میهنی و پیگیری یک سیاست تبلیغاتی موفق از طریق امپراطوری رسانه ایش، به نوعی کردگرایی رمانتیک دامن زده و در افکار عمومی خود قهرمان و میدان دار آن شده است.
واقعه شیلادزی و موضعگیری اربیل درباره آن دگرباره نشان داد که علیرغم شعارهای شورانگیز وحدت طلبانه و الحاق گرایانه، دستور کار ناسیونالیسم کردی هم مانند ناسیونالیسم عربی، تن دادن به ساختارهای وستفالیایی موجود و پذیرفتن واقعیت های سیاسی خاورمیانه سایس پیکو و البته در اشلی کوچکتر است.
سیاست های اعلامی پارتی اما در اینجا بر خلاف سیاست های اعمالی آن عمل می کند و می خواهد بگوید که مسعود بارزانی نه رهبری مانند سادات و مبارک و ملک حسین و امیر عبدالله و اسد، بلکه شخصی مانند عبدالناصر است که در اندیشه وحدت تمام اعراب و برچیدن مرزهای موجود بود.
اما این واقعیت ماجرا نیست و از منطق درونی سیاست کردی هم که به شدت مقهور ترتیبات وستفالیایی موجود است، حکایت نمی کند.
به عنوان نمونه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب دموکرات کردستان عراق که با خطر به انزوا رفتن از ناحیه قدرت گیری رقیبش اتحادیه میهنی مواجه بود، به منظور کسب حمایت دولت انقلابی ایران و دسترسی به مرزهای شمال غربی کشور برای ورود به عراق، ناچار شد با حزب دموکرات کردستان ایران وارد جنگ شود.
می توان ادعا کرد جانمایه این منطق در سیاست کردی هنوز حی و حاضر است. اتحادیه میهنی کردستان هم که برخلاف حزب دموکرات، با ایران روابط نزدیکتری دارد و از این رو می توانست نقصان مشروعیت سیاسی خود را با ضدیت با ترکیه جبران کند، در برابر بستن فرودگاه استانبول بر روی پروازهای سلیمانیه کوتاه آمد و تسلیم منطق مذکور شد.
پ.ک.ک هم نشان داده است که در مواقع مقتضی به آن عمل می کند. در واقع اصلی که احزاب کرد در روابط بین خود مبنی بر عدم دخالت در کردستانهای متبوع هم مقرر داشته اند، پذیرش تمام و کمال مرزهای موجود و خاورمیانه سایس پیکویی است.
این قاعده نانوشته کردی البته در اتحادیه عرب به یکی از اصول ثابت و بدیهی اساسنامه آن تبدیل شده، که به نوعی امری متناقض نما نیز هست. اتحادیه ای که برای وحدت عربی تاسیس شده و اساس آن پذیرش مرزهای موجود و استقلال کشورهای عرب است!
هر چند اساسا نه در جهان عرب و نه در کردنشین خاورمیانه عملا به این سیاست عدم مداخله عمل نمی شود.
کوتاه سخن اینکه سیاست کردی عرصه جمال عبدالناصرها نیست و ساختارهای موجود از اساس چنین اجازه ای نمی دهد.
دوره ناصر که البته در عهد خود هم الگوی موفقی نبود، حتی در جهان عرب نیز گذشته است. جهان عرب امروز اگر الگو و پیشتازی داشته باشد، امارات متحده عربی است که ایدئولوژی و محرک آن دلار است.
رویداد شیلادزی با ورود مردم خلاف آمد عادت و نقطه عطف محسوب می شود. این حادثه می تواند موجب محتاط تر شدن دولت ترکیه و حزب دموکرات شود، اما تا زمانی که جامعه مدنی و رسانه ها و افکار عمومی در اثر تکرار حوادثی از این دست، کاملا در وضعیت سوژگی و فاعلیت سیاسی قرار نگیرند، نمی توان از عوض شدن قاعده بازی و تغییر توازنهای موجود سخن گفت.
نظر شما :