فرا رسیدن سیاستهای تاریخ مصرف گذشته نیکولاس مادورو
مشکلات کنونی ونزوئلا را با عینک توهم توطئه نبینیم
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – مشکلات اقتصادی و ابر چالش های معیشتی سال ها است که دامن مردم کشور ونزوئلا را گرفته و در سایه این مسئله دولتهای اول و دوم آقای مادورو نیز با شورش ها و اعتراضات گاه و بیگاه مردم کشورش روبهرو بوده است. اما همزمان با تداوم این شرایط و اعتراضات که در روزهای اخیر بسیار پررنگ شده است رهبر جناح مخالف ونزوئلا خود را رئیسجمهوری موقت این کشور خواند و سوگند یاد کرد؛ اقدامی که به سرعت از سوی واشنگتن به رسمیت شناخته شد و به تبعش تحولات این کشور را وارد نقطه عطف جدیدی کرد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی شرایط کنونی ونزوئلا و آینده دولت مادورو، گفت و گویی را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
در روزهای اخیر شاهد تحولات در حوزه سیاسی ونزوئلا بوده ایم که با مطرح شدن خوان گوایدو، زمزمههای سقوط دولت مادورو مطرح شد. اما در یک نگاه کلی حوادث اخیر ونزوئلا را میتوان ناشی از دخالت های خارجی دانست و یا این که تحولات اخیر نشأت گرفته از بستر شرایط کنونی ونزوئلا است؟
یقینا نمی توان مشکلات کنونی ونزوئلا را به نفوذ و یا توهم توطئه آمریکا یا هر کشور دیگری نسبت داد، به خصوص کشورهای آمریکای لاتین و به ویژه ونزوئلا. چون این کشور بعد از مرگ هوگو چاوز، رئیس جمهور سابق ونزوئلا درگیر بحرانهای به شدت عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که روز به روز بر شدت این مشکلات و دایره فشارهای مردم در این کشور افزوده می شود، به گونه ای که می توان اکنون ونزوئلا را یک کشور و دولت ورشکسته دانست. البته به واسطه سیاستهای خود چاوز در گذشته و امتداد آن در دولت مادورو، شرایط برای این کشور در آینده چندان امیدوار کننده نیست. سیاست هایی چون دادن نفت به برخی از کشورها، عدم رغبت به نوسازی و تحول در مسائل اقتصادی و ساختار سیاسی – اجتماعی، فقدان سرمایهگذاریهای لازم در عرصه های گوناگون و از همه مهم تر نادیده گرفتن شرایط و خواسته های افکار عومی جامعه ونزوئلا سبب شده تا این کشور خود به خود کانون تحولات بی شماری بدون تاثیر و نفوذ دیگر کشورها باشد. البته من منکر برخی دخالت ها نیستم، اما در حال حاضر خود شرایط ونزوئلا بسترساز بسیاری از مشکلات و تحولات کنونی است.
اما برخی معتقدند که به واسطه برخی رفتارها مانند به رسمیت شناختن ریاستجمهوری خوان گوایدو از طرف دونالد ترامپ و یا مسئله خروج دیپلمات های آمریکایی از ونزوئلا می تواند نشانه ای بر نفوذ ایالات متحده برای سرنگونی دولت کنونی در این کشور باشد؟
خیر زمانی که دولت چاوز و بعدتر مادورو سیاست عدم تمایل به مذاکره با اپوزیسیون داخلی ونزوئلا را در پیش گرفتند و به موازات هم از قدرت قهریه برای سرکوب و نادیده گرفتن خواسته های جامعه سیاسی - اجتماعی، به ویژه مشکلات معیشتی استفاده کرده و می کنند یقینا باید کاراکاس منتظر این شرایط هم باشد. نمیتوانیم همه مشکلات را در نفوذ دیگران بدانیم. پیشتر هم گفتم مطمئنا آمریکا و دیگر کشورها خواستار سرنگونی دولت مادورو هستند، اما در حقیقت بخش اعظمی از مشکلات کنونی ونزوئلا ناشی از عدم مدیریت دولت و عواقب و تاثیرات سوء سیاستگذاریهای دولت چاوز و مادورو است که این کشور را به این شرایط رسانده است. اگر سیاست اقتصادی دولت درست می بود اکنون ما در ونزوئلا با یک ابر تورم مواجه نبودیم که خود به مادر مشکلات بدل شده است. در خصوص مسئله خروج و یا عدم خروج دیپلمات های آمریکایی از ونزوئلا هم باید بگویم که اکنون واشنگتن و کاخ سفید نگران نفوذ روسیه در برخی کشورهای آمریکای مرکزی و لاتین مانند ونزوئلا هستند و به واسطه بیم از تکرار خلیج خوک ها، تلاش جدی برای عدم نفوذ روسیه و چین در این کشورها دارند.
اکنون با مطرح شدن دولت موازی گوایدو می توان به سقوط دولت مادورو اندیشید؟
در کشورهای آمریکا لاتین مانند آرژانتین که شاهد فروپاشی اقتصادی بوده ایم هر سناریویی امکان وقوع دارد. اکنون ونزوئلا هم در حال تجربه فروپاشی اقتصادی است. اگر تا کنون این مهم صورت نگرفته باشد، حداقل به آن بسیار نزدیک شده است. چون زمانی که یک دولت نتواند مسائل و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم خود را مدیریت کند دچار چالش های جدی با جامعه و مردم می شود، به خصوص که چالش کنونی ونزوئلا سال ها است که به چالش فرسایشی در جامعه بدل شده و اکنون این مردم به یک سرخوردگی اجتماعی و سیاسی افزون بر مشکلات معیشتی رسیده اند. اکنون این فضای فرسایشی چالش مردم با دولت ونزوئلا به سطح نخبگان سیاسی رسانده است که از دل آن شخصی مانند خوان گوایدو سر بر می آورد. زمانی که شرایط ونزوئلا به این سطح میرسد یقیناً باید به عمق فاجعه در ساختار سیاسی و اقتصادی پی برد. زمانی که طبق آمارها جمعیتی بین یک و نیم تا 3 میلیون نفر از ونزوئلا به واسطه شرایط حاد اقتصادی و معیشتی مجبور به مهاجرت از این کشور شده اند، دولت چگونه میتواند همه مشکلات را به گردن دیگران بیندازد.
در این شرایط میتوان چند سناریو را برای ونزوئلا متصور بود؛ اول این که امکان دارد ارتش وارد عمل شود و شاهد وقوع کودتای نظامی باشد. اما این کودتا به واسطه این که فرماندهان ارشد ارتش ونزوئلا وفادار به حزب سوسیالیست و اندیشه های چپ گرای دولت هستند، نمی توان خیلی به تحول جدی از دل کودتای نظامی نگاه داشت. هرچند که برخی اخبار از دو پاره شدن ارتش نیز حکایت دارد. در این راستا حتی خبرهایی در خصوص اقدام علیه دولت مادورو در بدنه ارتش مطرح شد که نهایتا به دستگیری های گسترده در نیروهای مسلح ونزوئلا انجامید.
اکنون به واسطه سیطره اپوزسیون در کنگره ونزوئلا ساختار سیاسی هم در این کشور دو پاره شده است. هرچند که آقای مادورو در این مدت به انحاء مختلف سعی داشت قدرت اپوزیسیون و پارلمان ونزوئلا را محدود کند و به موازاتش قدرت خود را افزایش دهد، اما اکنون تنش به سطح حاکمیتی رسیده است و دیگر مادورو توان تغییر شرایط را ندارد. در این شرایط شخصی مانند خوان گوایدو خود را نقطه عطف تاریخ معاصر ونزوئلا می داند. پس در اینجا مسئله فرد نیست، چون به جای آقای گوایدو هر کس دیگری میتواند این مهم را انجام دهد. مهم شرایطی است که بسترساز این تحولات گسترده شده است. لذا حتی اگر در سناریویی دور از ذهن نیز گوایدو موفق به تشکیل دولت شود، مادامی که نتواند با ائتلاف سیاسی، شرایط را برای پاسخگویی به مشکلات جامعه ونزوئلا فراهم کند او نیز محکوم به شکست است و امکان دارد این دور باطل شکست دولت ها در ونزوئلا به وقوع بپیوندد.
در این راستا اکنون جامعه جهانی هم در حمایت و عدم حمایت از دولت مادورو دوپاره شده است. لذا امکان دارد در سایه این دوپارگی، هم در داخل ونزوئلا شاهد تحولات و اقدامات مسلحانه و حتی وقوع کودتا باشیم و هم امکان دارد شرایط جامعه جهانی هم به سمتی برود که اقداماتی را علیه دولت مادورو شکل دهد. باید منتظر ماند و دید که سازمان ملل و شورای امنیت در خصوص تحولات کنونی ونزوئلا چه مواضعی را اتخاذ میکند. اما به هر حال باید این را هم پذیرفت که اکنون دولت آقای مادورو دچار چالشی به نام عدم مشروعیت و فقدان به رسمیت شناختن در میان بخشی از جامعه ونزوئلا است که این مسئله خود به بستر شکل گیری چالشهای بینجامد. چون در صورت عدم مشروعیت دولتی در میان جامعه خود یقیناً چالش مشروعیت در جامعه جهانی نیز دامنگیر دولتها خواهد بود که مطمئنا ونزوئلا هم از جمله این کشورها است.
البته اکنون برخی مسائل نشان از شناخت دقیق گوایدو از تحولات و ساختار داخلی ونزوئلا و نیز عزم جدی او برای سرنگونی دولت در سایه یک برنامه ریزی دقیق دارد. چون با مطرح شدن احتمال عدم فروش و عدم صادرات نفت این کشور و نیز اختصاص این پول ها به گوایدو یقینا دور سقوط دولت مادورو تندتر می شود. مضافا این که گوایدو برای هفته جاری پیشنهاد برگزاری یک تظاهرات گسترده را در ونزوئلا داده است که سرنوشت آن تظاهرات می تواند بسترساز تحولات بعدی در جهت سود یا ضرر دولت باشد. از آن سو اگر چه دولت و شخص مادورو نیز در سیاست های ضد آمریکایی خود تعدیل ایجاد کرده و در سخانی گفته است که کاراکاس با سیاست های آمریکا مشکلی ندارد، بلکه مخالفت دولت ونزوئلا با امپریالیسم است، اما به نظر می رسد که تنش میان دولت و اوپوزیسیون کماکان ادامه داشته باشد.
پس امکان دارد در شورای امنیت اقدامی علیه کاراکاس صورت گیرد؟
بعید می دانم چون روسیه و چین مانع از این کار خواهند شد.
در این صورت موضع واشنگتن در شورای امنیت چیست؟
یقینا ایالات متحده بیشتر تلاش خود را صرف تایید و به رسمیت شناختن آقای گوایدو در نشست شورای امنیت خواهد کرد. لذا اقدام آمریکا علیه دولت مادورو فعلا در حوزه سیاسی و دیپلماتیک است. در این راستا کاخ سفید سعی دارد با فشار بر کاراکاس چند امکان را پیش ببرد؛ اول، سقوط دولت. دوم، برگزاری انتخابات مجدد تحت نظارت سازمان ملل و سوم، فشار از طریق عدم فروش نفت ونزوئلا.
از نگاهی کلان تر در چند سال اخیر شاهد پررنگ شدن جریانات راست رادیکال در اروپا هستیم که دامنه آن تا آمریکای لاتین با روی کار آمدن آقای بولسونارو در برزیل کشیده شده است. در کنار آن حتی کشوری مانند کوبا که نماد یک چپ کمونیستی کلاسیک است اکنون به دنبال تحولات جدید در ساختار سیاسی و اقتصادی خود است. آیا این شرایط نشان از این دارد که آمریکای لاتین در حال پوست اندازی از اندیشه های چپ و گرایش به تفکرات راست لیبرال دارد؛ در این شرایط آیا ونزوئلا هم ناگزیر از این پوست اندازی است و تحولات کنونی در این کشور از این پوست اندازی نشان دارد؟
مسئله به اندیشه های چپ و راست و دیدگاه های کمونیستی و یا لیبرالیستی بازنمیگردد. میزان حیات و تداوم هر تفکری در هر جای جهان به کارایی و رضایت مردم از آن اندیشه ها باز می گردد. لذا اگر تفکرات چپ سوسیالیستی - کمونیستی و تفکرات لیبرال و کاپیتالیستی نتواند جامعه و مشکلات آن را درک کند، یقیناً محکوم به فنا است. در سایه این نکته اکنون به نظر میرسد که تفکرات چپ سوسیالیستی در اروپا و به دنبالش در آمریکای لاتین نتوانسته است آن گونه که باید پاسخگوی مشکلات جامعه باشد. پس با این وصف دولت آقای مادورو نیز به دلیل این که نتوانسته پاسخگوی شرایط و مشکلات کنونی جامعه ونزوئلا باشد، محکوم به فنا است، حتی اگر در کوتاهمدت بتواند شرایط را مدیریت کند. شاید در دوره ای سخنان ضد امپریالیستی آقای چاوز، مادورو و یا آقای مورالس می توانست افکار عمومی را تهییج و تحریک کند، اما اکنون این سخنان دیگر کارکردی ندارد و تاریخ انقضای آن به سر رسیده است. پس میتوان گفت که آمریکای لاتین نیز مانند اروپا در حال پوست اندازی است. البته شرایط قدری پیچیده است. مثلا شما در فرانسه شاهدید که اندیشه های راست رادیکال در سایه اعتراض جلیقه زردها مخالف سیاست های لیبرال آقای مکرون هستند؛ یعنی اقدام یک جریان راست در مقابل اقتصاد لیبرال، پس می بینید شرایط آن گونه که به نظر می رسد سطحی و آکادمیک نیست، همان گونه که می تواند این مسائل در آمریکای لاتین هم شکل گیرد. یعنی آمریکای لاتین نیز باید شاهد شکلگیری یک نظم نوین باشد که یقیناً ونزوئلا هم از آن مستثنی نیست. البته لزوماً این نظم به معنای نظم آمریکایی یا لیبرال نیست. اکنون تنها به واسطه عدم کارایی شرایط و دولت ها در کشورها جوامع به دنبال یک تغییر هستند و گزینه آلترناتیو می تواند هر گزینهای را شامل شود.
در راستای نکات شما برخی معتقدند که ایالات متحده آمریکا در سایه تحولات ونزوئلا در حال انجام یک آزمون و خطا برای پیاده کردن سناریویی مشابه در ایران برای سال آتی شمسی است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
ابتدا به ساکن باز تأکید میکنم نمیتوان زیربنا و بستر ساز تحولات کنونی ونزوئلا را دخالت کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا علیرغم نگاه واشنگتن به کاراکاس نسبت داد. از طرف دیگر شرایط کشوری چون ایران و اقتضائات منطقه خاورمیانه با آمریکای لاتین بسیار متفاوت است، همان گونه که شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ونزوئلا با جمهوری اسلامی ایران متفاوت است. لذا یقیناً نمیتوان این دو کشور را با هم مقایسه کرد. هرچند که بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که اقتصاد ایران نیز درحال ونزوئلایی شدن است، اما این که این ونزوئلایی شدن زیربنای تحولاتی مانند این کشور را برای ایران رقم بزند، بسیار دور از ذهن است. البته مسئله شورش ها و اعتراضات کور اجتماعی به واسطه پررنگ تر شدن چالش های اقتصادی در سال 98 را نباید فراموش کرد، اما این مسئله با تبدیل شدن ایران به ونزوئلا و تاثیر و نفوذ آمریکا برای هدایت این شورش ها و سقوط دولت در تهران دو مقوله کاملا متفاوت است.
نظر شما :