محاسباتی که سراسر اشتباه بوده است
محمد بن سلمان، جمال خاشقجی و قمار از پیش باخته نتانیاهو
دیپلماسی ایرانی: «سیلوین سیبل»، روزنامهنگار فرانسوی و عضو سابق هیئت رئیسه روزنامه «لوموند» و مدیر سابق مجله «کوریی اینترناسیونال» که کتابی نیز درباره جامعه اسرائیل نوشته، در مقالهای به ناکارآمدی سیاست نتانیاهو در قبال عربستان سعودی پرداخته است.
او در این مقاله که در پایگاه «اوریان 21» منتشر شده مینویسد: در 30 نوامبر، وقتی «محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان سعودی برای شرکت در نشست سران گروه بیست وارد «بوینوس آیرس» شد به او خبر دادند که یک قاضی آرژانتینی از سوی نهاد غیر دولتی دیدهبان حقوق بشر مأمور تشکیل پرونده برای وی به اتهام قتل «جمال خاشقجی»، روزنامهنگار عربستانی، و نیز جنایتهای جنگی در یمن شده است.
این اقدام صرفاً معنایی نمادین داشت، چون هیچ کس تصور نمیکرد که تحقیقات برای این پرونده طی دو روز به پایان برسد و شاهزاده را برای بازپرسی احضار کنند. اما این معنای نمادین چیزی نیست که نادیده گرفته شود. هرچند «دونالد ترامپ» و «بنیامین نتانیاهو» امیدوارند که رفتهرفته بر موضوع قتل خاشقجی غبار زمان بنشیند و دیگر خبر اول حوادث دنیا نباشد، اما خودشان میدانند که روابطی که از دو سال پیش با این شاهزاده برقرار کردهاند دیگر مثل سابق نخواهد بود... دستکم تا مدتی مثل سابق نخواهد بود.
نتانیاهو از همه بهتر میداند که هر عملیات محرمانه شکستخورده هزینه سیاسی سنگینی دارد. او در 1997 در مقام نخست وزیر اسرائیل دستور ترور «خالد مشعل»، فرمانده حماس، را صادر کرد که آن زمان در اردن به سر میبرد. این اقدام بدون هماهنگی و اطلاع مقامات اردن انجام شد. این عملیات به طرز بدی شکست خورد، در حدی که «ملک حسین»، پادشاه وقت اردن، نتانیاهو را وادار کرد که هیئتی پزشکی برای درمان خالد مشعل ارسال کند و همچنین از او حکم آزادی «شیخ احمد یاسین» را گرفت. پس نتانیاهو میداند که محمد بن سلمان باید هزینه سیاسی این اقدامش را بپردازد و بی تردید این هزینه بر پیمان وی با ولیعهد عربستان تأثیر خواهد نهاد.
سه گانه استراتژیک
اسرائیل امروز باید ببیند که این وضعیت بر پیمان سهجانبه (البته با در نظر گرفتن امارات، چهارجانبه) استراتژیکش با امریکا و عربستان سعودی که نتانیاهو از سرسختترین مدافعان آن بود چه تأثیر منفیای دارد. این پیمان از نظر نتانیاهو به این کار میآید که جغرافیای سیاسی خاورمیانه را به سود این چهار کشور و به ضرر ایران و در درجه دوم فلسطینیان تغییر میدهد.
وقتی موضوع خاشقجی علنی شد، نتانیاهو کوشید که از شدت آن بکاهد و همه امکانات خود در ایالات متحده (سفارتش در واشنگتن، آیپک، لابی اسرائیل در کنگره) را به خدمت ولیعهد عربستان درآورد. «ران درنر»، سفیر اسرائیل در امریکا، در این مسیر تلاشهای بسیاری کرد. اما این تلاشها چندان موفقیتآمیز هم نبود چون برخی اعضای حزب جمهوریخواه سرسختانه دربرابر آن ایستادند. چنانکه خبرنگار روزنامه «هاآرتص» در امریکا نوشت، نتانیاهو داوطلبانه در مخالفت با مطالبات جمهوریخواهان و دموکراتهای امریکا برای برخورد با ولیعهد عربستان و تحریم وی تلاش کرد و در نهایت هم موفق شد، چون ترامپ پس از تردیدی که در آغاز کار نشان داد، گفت که از حکومت عربستان حمایت میکند و این موضع را اینگونه توجیه کرد که در راستای «منافع امریکا و منافع اسرائیل و دیگران متحدان ما در منطقه است».
مسیحیان انجیلی در ریاض
نتانیاهو خود به محض اطلاع از این جنایت، موضعش را روشن کرد. او گفت که تردیدی ندارد که این جنایت «وحشتناک» است، «اما ثبات عربستان برای ثبات جهان و منطقه اهمیت دارد». از آن به بعد او هیچگاه اصرار خود به رئیس جمهور امریکا برای حمایت از ولیعهد عربستان را پنهان نکرد. بی تردید این مأموریتی بسیار سخت بود، اما ترامپ پس از دو روز موضعی مشابه موضع نتانیاهو گرفت. همزمان با این موضعگیریها، هیئتی بزرگ از مسیحیان انجیلی امریکا در سفر به ریاض با مقامات این کشور دیدار کردند. برنامهریزی برای این دیدار کار یک شهروند اسرائیلی بود. موضوعی که به نظر روزنامه «هاآرتص» اتفاقی نبود.
این مواضع ثابت اسرائیل در حمایت از محمد بن سلمان به چه علت است؟ نتانیاهو دست به محاسبهای آسان زده و با مقاومت چندانی هم درون اسرائیل مواجه نشده است: محور استراتژیک وی با عربستان به هر قیمتی که شده باید حفظ شود. ترامپ هم علاوه بر حفظ قراردادهای تسلیحاتی با عربستان، با دفاع از منافع اسرائیل در پرونده خاشقجی خیال خود را بابت رأیهای مسیحیان انجیلی امریکا راحت کرده است، بهخصوص که وی دربرابر مخالفان داخلی از حزب جمهوریخواه، ازجمله «لیندسی گراهام» و «باب کورکر»، که طراحان ایده برخورد تنبیهی با ریاض هستند به حمایت این مسیحیان انجیلی نیازمند است.
درون حزب جمهوریخواه کسانی پیدا شدهاند که در فایده داشتن روابط با عربستان سعودی تردید میکنند. این گروه از غیاب کامل عربستان سعودی در مبارزه با داعش در سوریه و عدم جدیت آن در جنگ با تروریسم و حتی همکاری گسترده آن با طالبان در افغانستان سخن میگویند. اینگونه است که اسرائیل همه توان خود را در امریکا به کار میگیرد تا کاخ سفید را به عدم تغییر سیاست اصلیاش وادارد: مبارزه با ایران، هر چیزی جز این صرفاً جزئیات بی اهمیت است.
نتانیاهو با این تحرکات روابط خود با دولت ترامپ را تقویت میکند و بر انزوای اسرائیل در افکار عمومی امریکا و افکار عمومی یهودیان امریکا میافزاید. در بدترین حالت، اگر موضوع خاشقجی عواقب وخیمی برای محمد بن سلمان پیدا کند، این استراتژی منطقهای یکسره نقش بر آب میشود و به گفته نماینده «هاآرتص» در امریکا «اگر امور از کنترل خارج شود، درگیر بودن نتانیاهو کاملاً علنی میشود: نام وی تا ابد با رسوایی عربستان گره میخورد».
از عمان تا چاد
سیاهه «پیروزی»های اخیری که نتانیاهو در کشورهای مسلمان به خصوص کشورهای حاشیه خلیج به دست آورد مایه شگفتی مینماید. همه دستاوردها نتیجه روابط دوستانه با عربستان است. نتانیاهو پس از قتل خاشقجی در سفر به مسقط با پادشاه عمان دیدار کرد. پس از آن در اسرائیل با رئیس جمهور چاد «دیداری تاریخی» داشت. او در این دیدار تأکید کرد که دو کشور درگیر «جنگی مشترک با آفت تروریسم» هستند. ضمن اینکه شایعههایی مطرح است که به زودی روابط خود را با «عمر البشیر»، رئیس جمهور سودان (که سی سال در قدرت است) رسمی خواهد کرد (روابطی که عربستان نقش بسیاری در برقراری آن داشت). جالب توجه است که هر دوی این رؤسای جمهور درباره «آفت تروریسم» تجربه شایان اعتنایی دارند: رئیس جمهوری سودان به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از دادگاه جنایی بین الملل حکم بازداشت دارد، و «ادریس دبی»، رئیس جمهور چاد متهم به زیر پا نهادن حقوق بشر و جنایت جنگی است.
نتانیاهو میخواهد به همه این دوستان جدیدش سلاح و دستگاههای جاسوسی، که اسرائیل در تولید آنها رتبه اول جهان را دارد، بفروشد تا بتوانند سلطه خود را بر مردمشان تقویت کنند. ماجرای قتل خاشقجی در قدم اول آینده این فعالیتهای دیپلماتیک و تجاری در جهان عرب را تهدید میکند. «عمر عبدالعزیز»، از نیروهای مخالف دولت عربستان و دوست نزدیک خاشقجی، اخیرا به صورت رسمی خواستار بازپرسی درباره فعالیتهای شرکت جاسوسی اسرائیلی «ان اس او» شده چون با اجازه مقامات اسرائیل با کشور عربستان همکاری کرده و دستگاههای شنود تلفن در اختیار آن گذاشته و عربستان با کمک همین دستگاهها خاشقجی را زیر نظر گرفته بوده است.
استراتژی پرخطر تل آویو
حتی اگر محمد بن سلمان در قدرت بماند، توانش در خدمت به مصالح اسرائیل کمتر خواهد شد. «دیوید شاپیرو»، سفیر اسبق امریکا در تل آویو، که از مخالفان محور ترامپ ـ نتانیاهو است، گفت: «جنایت قتل خاشقجی برای اسرائیل یک فاجعه است»، زیرا اولا نشان میدهد که نمیتوان به عربستانی که زیر سلطه محمد بن سلمان است تکیه کرد. او این پرسش را مطرح می کند که «اسرائیل در حفظ پیمان خود با کسی که انبوهی از ناکامیها در کارنامهاش دارد (جنگ یمن، روابط با قطر، رقابت با دیگر نیروهای سنی منطقه، ترکیه) چه منفعتی میبیند؟»
روابط با عربستان توجه چندانی در افکار عمومی اسرائیل جلب نکرده است، اما کم نیستند کارشناسان اسرائیلیای که در فایده داشتن استراتژی نتانیاهو تردید میکنند و آن را سیاستی کوتهبینانه میدانند (اگر ترامپ دو سال دیگر رأی نیاورد چه میشود؟). به نظر اینان از کجا معلوم که محمد بن سلمان به جای تمرکز بر ایران، خود را در باتلاق یمن گرفتارتر از پیش نکند؟ و اینکه اساسا چه دلیلی دارد که اسرائیل با کشوری ائتلاف کند که در سطح جهانی دشوار بتوان آن را پیشروتر از ایران دانست؟ و باز این مسئله در میانه مجادلات اسرائیلیها مطرح میشود: اگر محمد بن سلمان در صحنه بماند به نظر میآید بیشتر مانعی دربرابر تشکیل ائتلافی علیه ایران باشد.
انباشت ناکامیها
با وجود همه این مسائل، به نظر نمیآید که نتانیاهو راه دیگری داشته باشد. حفظ روابط با ترامپ و تلاش برای اثرگذاری بر حکومت امریکا دو رکن اصلی استراتژی وی است. او با این استراتژی میخواهد نشان دهد که میتواند روابط پایداری با کشورهای عربی مهمتری که پیرامون اسرائیلاند برقرار کند بی آنکه هیچ کدام از آنها برای موضوع فلسطین تره خرد کند. صرفنظر از اینکه پایان کار محمد بن سلمان چه خواهد بود، میتوان پرسید که تا چه حد محمد بن سلمان میتواند به ترامپ و نتانیاهو در به زانو آوردن فلسطینیان کمک کند. دست داشتن قطعی او در قتل خاشقجی باعث میشود که نقشه صلح امریکا که از اساس سراب مینمود روز به روز ضعیفتر و عملی شدنش بعیدتر شود.
در این ضعف سیاسی که بن سلمان دچار آن شده، ازجمله در جهان سنی که دشمنان سرسختی دارد که حاضر نیستند میدان را وانهند (از همه مهمتر اردوغان) دشوار بتوان تصور کرد که بن سلمان بتواند به ایده سابق خودش که واداشتن «محمود عباس» به عقبنشینی از مطالبات ملیاش است بازگردد. چون در این حالت اینگونه برداشت میشود که بن سلمان خود را مدیون دو نفری میداند که او را از ورطهاش نجات دادند: ترامپ و نتانیاهو.
به خصوص که موضوع خاشقجی در چارچوبی رخ داد که نشان می داد سیاهه ناکامیهای نتانیاهو چندان کوتاهتر از سیاهه کامیابی هایش نیست، اگر نگوییم بلندتر است. در 17 دسامبر، نیروهای دفاعی سوریه بهاشتباه یک هواپیمای روسی را ساقط کردند که در آن 15 سرباز روسی کشته شدند. روسیه مسئولیت این حادثه را متوجه اسرائیل دانست، چون همزمان در حال برپایی مانور نظامی در نزدیکی منطقه حادثه بود. این حادثه باعث تیرگی در روابط دو کشور شد که تازه چند وقت از بهبود آن گذشته بود. همچنین روسیه اخیرا سامانه پیشرفته دفاع موشکی اس 300 را در اختیار سوریه قرار داده است.
با استقرار این سامانه در سوریه، حملات گاه و بیگاه اسرائیل علیه نیروهای حزب الله و نیروهای ایرانی در خاک سوریه (بیش از 200 بمباران میان ژانویه 2017 تا سپتامبر 2018) تقریباً کاملا متوف شد و نتانیاهو در کنست اسرائیل ناچار شد که اذعان کند که «فقط روسیه امکانات کافی برای بیرون فرستادن نیروهای ایرانی از سوریه را دارد». این یعنی هدف اصلی اسرائیل در سوریه که همان اخراج نیروهای ایران از سوریه یا فرستادن آنها به نقاطی بسیار دور از بلندهای جولان بود با مخالفت پوتین مواجه شده است.
ضمن اینکه گفته میشود که پوتین در طرح خود برای رسیدن به ثبات در سوریه از ایران خواسته که ارسال سلاح برای حزب الله دیگر از خاک سوریه نباشد و در نتیجه ایران این سلاح را از طریق یک شرکت هواپیمایی خصوصی به فرودگاه بیروت میرساند. اسرائیل دربرابر این عمل انجام شده نمیتواند هواپیمای مسافربری را هدف قرار دهد. ضمن اینکه چند هواپیما را میخواهد بزند تا به این کمکها پایان دهد؟ ازسوی دیگر هم نمیتواند دربرابر افزایش توان نظامی حزب الله لبنان دست بسته بماند. در کنار این همه، اگر بخواهد دست به اقدامی علیه ایران بزند، باز عربستانِ ضعیف هیچ کمکی به اسرائیل نمیتواند برساند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :