هزینه های حضور ایران در سوریه به مراتب از گذشته کمتر است
برگزاری نشست چهارجانبه استانبول بدون حضور ایران، نشان از دور زدن تهران نیست
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – نشست چهار جانبه استانبول با حضور سران ترکیه، روسیه، آلمان و فرانسه در باره سوریه با تاکید برپایان دادن به این فاجعه از طریق مجامع بین المللی و حفظ تمامیت ارضی و وحدت سیاسی این کشور شنبه هفته جاری با صودر بیانیه ای به کار خود پایان داد. هرچند پوتین اعلام کرد، ایران از کشورهای تضمین کننده در روند مسالمت آمیز حل بحران سوریه و توقف درگیری ها در این کشور است، این روند اگر بدون مشارکت ایران باشد نمی تواند روندی پویا داشته باشد، اما برخی بر این باورند که عدم حضور ایران در نشست چهارجانبه استانبول می تواند تلاشی برای حذف تهران در روند سیاسی سوریه باشد. از این منظر دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهداف پشت پرده اردوغان از برگزاری این نشست و دلایل حضور روسیه، آلمان و فرانسه در این نشست و تحلیل این مسئله که آیا این نشست می تواند تلاشی برای حذف ایران در پروسه حل و فصل سیاسی و دیپلماتیک منازعه 7 ساله سوریه باشد، گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب انجام داده است که در ادامه می خوانید:
شنبه هفته جاری ترکیه با حضور سران آلمان، روسیه و فرانسه نشستی را در خصوص پرونده سوریه برگزار کرد. به نظر شما آنکارا و شخص اردوغان چه اهدافی از برگزاری نشست استانبول دنبال کرده بود؟
نشست استانبول به نظر می آید که بخشی از فعل و انفعالات ترکیه با روسیه در قبال پرونده سوریه است و از طرف دیگر قسمتی از فعالیت های دیپلماتیک روسیه با اتحادیه اروپا در این خصوص باشد. مضافا باید بگویم که اتحادیه اروپا نیز تلاشهایی را برای خاتمه دادن به این جنگ هفت ساله را با حضور در این نشست پی گرفته است تا بتوانند هم نقش خود را در آینده این کشور داشته باشد و هم امنیت خود را حفظ کند. چرا که تداوم این وضعیت در سوریه در طول این هفت سال اثرات سویی را بر امنیت قاره سبز داشته است. لذا آلمان و فرانسه به عنوان قطب های سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا به دنبال حل و فصل سیاسی و دیپلماتیک پرونده سوریه هستند. پس این روابط یک روابط دو طرفه است. از یک طرف آنکارا و مسکو در این شرایط برای رسیدن به منافع خود به یک همراه و هم پیمان قابل اعتماد نیاز دارند، لذا آلمان و فرانسه را برگزیدند و از آن سو اتحادیه اروپا نیز برای سر و سامان دادن به وضعیت سوریه و بهبود وضعیت امنیتی خود نیاز دارد که هرچه زودتر پرونده سوریه خاتمه یابد. تداخل این منافع سبب شده تا این چهار بازیگر در ترکیه نشستی را با محور سوریه داشته باشد.
در اوایل ماه سپتامبر هم نشستی با حضور سران تهران، آنکارا و مسکو با همین رویکرد در قبال سوریه در ایران برگزار شد. آیا با عدم حضور تهران در این نشست چهار جانبه استانبول می توان ادعا کرد که تهران از جانب روسیه و به خصوص ترکیه در پرونده سوریه دور خورده است؟
به صورت صریح و قاطع نمیتوان چنین ادعایی را داشت. چرا که اگر چه ایران در این نشست چهارجانبه استانبول حضور نداشت. اما از آن سو دعوتی هم از کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل هم برای حضور در این نشست به عمل نیامد. ببینید نشست چهارجانبه استانبول اصولا با حضور بازیگران میانه ای در پرونده سوریه برگزار شده است. از یک طرف اتحادیه اروپا به واسطه مسئله امنیت خود به همکاری ترکیه نیاز دارد و از آن سو مسکو نیز به دلیل هراس از حضور داعش در آسیای میانه به کمک های آنکارا چشم دوخته است. لذا میتوان گفت که این نشست چهارجانبه به نوعی همکاری مسکو و اتحادیه اروپا در پرونده سوریه با میانجیگری ترکیه بوده است. پس نمیتوان الزاماً گفت که برگزاری این نشست چهارجانبه ترکیه بدون حضور ایران نشانی از دور خوردن تهران است. از طرف دیگر سیاست های اعلامی و اعمالی تهران در این 7 سال حضور در سوریه به گونه ای بوده که سیاست های ایران تضاد جدی با اهداف این نشست داشته است، لذا به فرض دعوت، اساسا تهران نمی توانسته است در این نشست شرکت کند.
چنانکه اشاره داشتید اگر نشست چهار جانبه استانبول بدون حضور تهران، ریاض، واشنگتن و تل آویو انجام گرفته است، آیا تضمینی بر عملیاتی شدن اهداف این نشست در آینده سوریه مطابق با بینایه پایانی آن وجود دارد؟
به طور کلی نمی توان حکم داد. اما به نظر می رسد که عملیاتی شدن این اهداف مد نظر چهار بازیگر حاضر در نشست استانبول بدون در نظر گرفتن منافع دیگر بازیگران کمی دور از واقعیت است. چرا که باید همه بازیگران در خصوص آن توافق داشته باشند. لذا برای تحقق اهداف این نشست باید مسکو، آنکارا، برلین و پاریس در دو جهت حرکت کنند؛ یکی در جهت نشست آستانه و دیگری در جهت نشست ژنو. در نشست آستانه علاوه بر روسیه و ترکیه، ایران هم نقش فعالی دارد، لذا همسویی با اهداف روند آستانه می تواند به چراغ سبز تهران هم بیانجامد. از آن سو لحاظ کردن مسیر نشست ژنو نیز می تواند تضمینی بر همراهی واشنگتن، ریاض و نهادهای بین المللی را به همراه داشته باشد.
یکی از نکات مهمی که در بیانیه پایانی نشست چهار جانبه ترکیه بر آن تاکید شد، تدوین پیش نویس قانون اساسی جدید سوریه است. در این خصوص در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی شما بر این نکته تاکید داشتید که اگر پرونده سوریه بعد از تحولات میدانی ادلب و خاتمه یافتن مسئله شرق فرات به راهحل سیاسی و پیش نویس قانون اساسی کشیده شود تازه به همان نقطه ای باز خواهیم گشت که جنگ سوریه از آن آغاز شده است. در این رابطه تاکید مسکو و به ویژه آنکارا برای تدوین قانون اساسی سوریه چیست. واکنش تهران در این خصوص چه میتواند باشد؟
ببینید آینده سوریه از دیدگاه سیاسی، آینده بسیار پیچیده ای است. اگرچه روسیه توانسته است برتری میدانی در سوریه را به دست آورد. اما اصول پیروزی های دیپلماتیک و سیاسی جدای از آن است. لذا کسب منافع ثابت در سایه پیگیری تدوین قانون اساسی مطابق با منافع به دست می آید. در سایه این نکته ترکیه و مسکو در آینده می توانند پیروزی های دیپلماتیک پایداری را در میدان سوریه به دست آورند. این نقطه همگرایی است که می تواند به منازعه منافع ایران با روسیه و ترکیه منجر شود. زیرا احتمال دارد قانون اساسی این کشورها با قانون اساسی مد نظر تهران متفاوت باشد. خوب در گذشته نظام سیاسی که حافظ اسد و بعد پسرش، بشار اسد، آن را اداره میکرد، نظام سیاسی دموکراتیک استانداردی نبود؛ چرا که خاندان اسد نماینده همه اقشار قومی، دینی، مذهبی و سیاسی سوریه نبودند. لذا اگر قانون اساسی مدنظر مسکو و آنکارا تدوین شود امکان دارد در آینده این کشور بازیگران داخلی همسو با ایران سهمی نداشته باشند. پس این تلاش ها در تقابل با منافع تهران خواهد بود. چراکه از نظر ساختار قومی و دینی علویها شانس چندانی در کسب قدرت بر اساس قانون جدید استاندارد و دموکراتیک نخواهند داشت. این یک چالش جدی برای تهران در پرونده سوریه بعد از جنگ نظامی خواهد بود.
در این صورت آینده سوریه و واکنش های بعدی تهران بدون بشار اسد چیست. آیا بعد از ۷ سال صرف هزینه مالی و نظامی میتوان گفت که تهران در پرونده سوریه هیچ هدف ملموسی از بعد سیاسی و دیپلماتیک در آینده این کشور پیدا نخواهد کرد؟
به هر حال باید بپذیریم که بشار اسد یک فرد است و حکومت او یک حکومت فردی است که ناشی از میراث پدرش است. فعلا تنها برگ برنده ایران در پرونده سوریه دولت فردی بشار اسد و سیطره بر چند نقطه مانند همین دمشق است. اما از آن سو نمیتوان تا ابد حکومت فردی را با هر وسیله ای حتی قدرت نظامی نگه داشت. این یک واقعیتی است که خود تهران هم بر آن اذعان دارد. هر چند که این بحران هویت برای مشروعیت حکومت بعث سوریه از قبل وجود داشته است، ولی پیشتر حافظ اسد با جایگزینی پسرش آن را به طور موقتی از سر گذراند. اما اکنون شرایط جامعه جهانی اجازه چنین نقل و انتقال قدرتی را به بشار اسد و ایران نمی دهد. نه تنها اجازه چنین انتقال قدرتی وجود ندارد که حتی امکان ساقط شدن این قدرت خانواده اسد نیز در آینده سوریه بسیار محتمل است. لذا تهران باید به یک مکانیسم جدید بدون بشار اسد فکر کند. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. چون اگر ایران بخواهد در آینده سوریه حضور داشته باشد باید راهحلهای دیگری را مد نظر بگیرد، در غیر این صورت اگر ما هم چنان بر حضور بشار اسد اصرار داشته باشیم نتها نتیجه ملموس تلاش های ایران حفظ و بقای یک حکومت فردی در دمشق و نهایتا سیطره بر چند نقطه محدود سوریه است. در حالی که دیگر مناطق این کشور مانند شرق فرات، ادلب و دیگر جاهای آن توسط گروههای معارض سوری اداره شود. لذا تهران ناگزیر است برای ثبات کل سوریه در یک همراهی و هماهنگی با جامعه جهانی قرار گیرد. چون به هر حال جنگ امروز سوریه یک جنگ بین المللی است. پس باید جامعه جهانی به صورت یک دست به یک راهکار مورد قبول همه دست پیدا کند. در غیر این صورت عدم همراهی ما به صرف هزینه های مالی و نظامی و نیز انزوای ایران در خاورمیانه خواهد انجامید.
جدای از این نکات باید این را هم گفت که تهران یک اشتباه بزرگی را در ابتدای جنگ سوریه مرتکب شد. آن هم هدر دادن فرصت مدیریت سیاسی تنش سوریه از طریق دیپلماتیک بود قبل از آن که به بحران و جنگ داخلی کشیده شود. اگر در همان ابتدای بهار عربی که منازعه سوریه یک منازعه اجتماعی - سیاسی بود، رفتار آن زمان تهران به غیر از رفتاری اعمالیش بود، بستر برای رادیکال شدن معارضین دولت بشار اسد و حضور گروههای تندروی مسلح شکل نمیگرفت. چرا که ایران به راحتی می توانست در سایه یک هوش و درایت دیپلماتیک برای حل منازعه در آن سال ها بخشی از معارضین سیاسی را در درون سیستم جای دهد تا از شدت خشونت ها کاسته شود. تنها در آن سالها تهران قادر بود در بستر یک رفتار منطقی سیاسی، سیستم را به سود خود تغییر دهد که آن هم از دست رفت. با این حال مضاف بر ایران هر کشوری چه ترکیه، روسیه، آمریکا، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کشورهای اروپایی، اسرائیل و دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بخواهد شرایط سوریه را تغییر دهد، ناگزیر از همراهی و هماهنگی با هم برای حصول توافق در باره آینده باثبات برای سوریه هستند.
ایران در بستر سیاسی تا چه اندازه توان حضور در آینده سوریه را ذیل قانون اساسی جدید خواهد داشت، چون همان طوری که اشاره داشتید نمی توان روی جامعه علوی سوریه به عنوان پشتوانه جدی اجتماعی حساب باز کرد؟
من این سوال را از بعد دیگر پاسخ می دهم. ببینید بازیگران دیگری مانند ترکیه و حتی امریکا حاضر به حذف و نادیده گرفتن علوی ها نیستند. چنان که در عراق و افغانستان حذف اقلیتی شکل نگرفته است. با نگاهی به مدل افغانستان و به خصوص عراق اتفاقا نیروهای همسو با ایران تقویت شده اند، برای اینکه آمریکا به دنبال حفظ موازنه منطقه ای است. پس در سوریه هم بسیار بعید است که علوی ها در ساختار سیاسی و قانون اساسی حذف شوند. لذا ایران در آینده سوریه و در بستر تدوین قانون اساسی جای بازی دارد، اما سطح بازی آن متفاوت است. اگر ایران توقع داشته باشد که سطح بازی او برای ساماندهی قانون اساسی در راستای ایجاد بیشترین سهم قدرت برای بازیگران همسو شکل بگیرد، بسیار بعید است. اما اینکه تهران خود را با واقعیات همسو کند و به اندازه ای که تحولات و ساختار در سوریه به او اجازه می دهد، حضور پیدا کند، می تواند در آینده سیاسی سوریه نیز بازی خود را البته در حد سهمش داشته باشد. مضافا باید بپذیریم که آینده سوریه بدون بشار اسد خواهد بود. اگر ایران این واقعیت را قبول نکند، یقیناً آینده سوریه در سایه همراهی های بین المللی بدون تهران رقم خواهد خورد. در نتیجه تهران مانند دیگر پرونده های گذشته علیرغم صرف هزینه های مالی و جانی بسیار هیچ دستاوردی را برای خود نخواهد داشت.
نکته بسیار مهمی که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که آیا تهران در سایه تحریمها آمریکا توان ادامه این نوع بازی در پرونده سوریه را خواهد داشت، به خصوص که کشور از نظر اقتصادی با مشکلات عدیده ای روبه رو است؟
ببینید اکنون تهران مانند فاصله زمانی ۲۰۱۱ تا 2016 میلادی عمل نمی کند. در این راستا تحولات سوریه و اقتضائات میدانی آن با سال های گذشته بسیار تفاوت پیدا کرده است. اکنون دست برتر با نیروهای روسیه، ایران و دولت بشار اسد است. هر چند که از آن سو نیز به دلیل فشارهای اسرائیل، تهران حضور خود را در پرونده سوریه تعدیل بخشیده است. اما در نهایت هزینههای حضور ایران در سوریه به مراتب بیشتر از گذشته کاهش یافته است. اگر چه در شرایط اقتصادی کنونی به واسطه اعمال تحریمها این دسته از هزینه ها در سوریه از سوی جامعه مورد انتقاد بسیار جدی است، اما باید گفت که این میزان از هزینه ها با توجه به اهمیت پرونده سوریه چندان رقم قابل توجهی نیست، آن هم در شرایطی که دیگر بازیگران چندین برابر این رقم را خرج کردند. مسئله مهم این است که اگر تهران به دنبال آن است که تمام تخم مرغ های خود را در خصوص پرونده سوریه در سبد روسیه بگذارد، به نظر من بزرگترین باخت را خواهد داشت. چرا که تاریخ نشان داده است رفتار روسیه در قبال این تحولات تنها به کمک های نظامی و امنیتی خواهد انجامید و در حوزه اقتصادی کمکی از جانب روسیه شکل نخواهد گرفت. نمونه آن را پیشتر در مصر، الجزایر و خود سوریه هم دیده ایم. به خصوص که امروز روسیه با مشکلات متعدد مالی و اقتصادی ناشی از تحریم های آمریکا دست و پنجه نرم میکند. از این رو خود روسیه هم اگرچه در بعد میدانی اکنون دست برتر را دارد، ولی برای حضور در آینده سوریه ناگزیر از همکاری با غرب است. چنان که حضور پوتین در کنار مرکل و ماکرون نشان نشان از این وابستگی و نیاز دارد. پس تهران باید روابط و مناسبات خود را با روسیه ادامه دهد، ضمن این که باید گوشه چشمی هم به جامعه جهانی داشته باشد.
نظر شما :