نگاه به شرق نافی دیپلماسی نگاه به غرب نیست
آیا نگاه به شرق می تواند کمکی به تقابل با تحریم های آمریکا داشته باشد؟!
عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – دیپلماسی ایرانی در مجموعه مصاحبه هایی با شعیب بهمن، کارشناس مسائل روسیه، موضوع اهمیت و جایگاه "نگاه به شرق" در سیاست خارجی و تاثیرات آن بر شرایط کنونی کشور را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه بخش اول این گفت وگو را می خوانید:
بعد از پایان جنگ تحمیلی دولت هاشمی رفسنجانی راهبرد کاهش تنش را به عنوان دکترین سیاست خارجی خود عنوان کرد. در ادامه نیز سید محمد خاتمی نیز با پیگیری همین استراتژی، مساله احترام متقابل را به عنوان دستور کار دیپلماسی دولت خود مطرح کرد؛ اما از دولت های نهم و دهم به یک باره احمدی نژاد نگاه به شرق را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد که این رویه کماکان در راهبرد سیاست خارجی دولت های یازدهم و دوزادهم، علیرغم اختلاف نظر در سیاست داخلی هم ادامه پیدا کرده است. اما در این شرایط خاص و البته حساس در سایه بازگشت تحریم ها راهبرد نگاه به شرق چه مزیت هایی برای کشور به ویژه از بعد اقتصادی و تجاری خواهد داشت؟
همان طوری که به درستی اشاره داشتید در طول سال های گذشته رویکردهای متنوعی در قبال مساله سیاست خارجی ایران مطرح شد. برخی معتقدند که چون ایران هم پیمان سنتی غرب بوده، لذا دستگاه سیاست خارجی کشور باید تلاش خود را در بهبود روابط با غرب به کار بگیرد. عده ای هم این نگاه را دارند که ایران به دلیل اسلامی بودنش باید راهبرد توسعه همکاری با کشورهای اسلامی را در دستور کار خود داشته باشد. بخشی هم با اندیشه های ناسیونالیستی و پان ایرانیستیشان، تمایل جدی بر توسعه روابط با کشورهایی را دارند که از نژاد، فرهنگ و تاریخ مشترکی با ایران برخوردارند. در این میان هم برخی بر این باورند که نگاه به شرق می تواند رویکرد مناسب برای سیاست خارجی کشور در این شرایط باشد. در این راستا توسعه مناسبات با شرق به دلیل بکر بودن منابع و توان این ناحیه سیاسی جهانی می تواند تا حدودی تامین کننده منافع کشور باشد.
چنان که در نشست 24 شهریور با موضوع اهمیت و جایگاه نگاه به شرق در سیاست خارجی کشور که شما هم در آن حضور داشتید، بر این نکته تاکید کردید که "شرق" را نباید در ساختار و بافت ژئوپلتیک و کلاسیک آن تعریف و محدود کرد. در سایه این نکته به واقع معنی و حدود شرق در راهبرد سیاست خارجی نگاه به شرق شامل چه نقطه و یا نقاطی از جامعه جهانی می شود؟
در این خصوص هم اختلاف آراء وجود دارد. برخی شرق را در یک دایره محدودی از کشورها با همان ساختار سنتی روابط بین الملل معرفی می کنند. از این رو شرق را به مجموعه کشورهایی اتلاق می کنند که در سمت شرق مرزهای ایران واقع هستند. اما واقعیت این است که رویکرد نگاه به شرق در این شرایط حساس و مهم کشور باید از دایره تعریف سنتی خود خارج شود. با این تفسیرها نمی توان از دل نگاه به شرق منفعتی را برای کشور پیدا کرد. از دید من شرق به مجموعه کشورهایی گفته می شود که نگاه و سیاست مستقلی از راهبرد غرب با محوریت آمریکا دارند. لذا با این تعریف اگر نگاه به شرق به عنوان دستورکار جدی دیپلماسی کشور مطرح شود، می تواند به عاملی جدی در توازن قدرت بین الملل و راه حلی برای کسب منافع بیشتر برای ایران بدل شود. به این دلیل که ایران بعد از انقلاب در روابط خود با غرب دچار مشکلات و چالش های جدی بوده که هم اکنون هم ادامه دارد. به رغم این که در دیپلماسی کشور هم تلاش هایی در طول دولت های گذشته مانند برجام برای بهبود این روابط صورت گرفته، اما در عمل این روابط و مناسبات هیچ گاه به یک نقطه ثابت و ایده آل نرسیده است. چرا که در بخشی از این مناسبات، غرب به خصوص آمریکا تعهدی جدی را در قبال توافقات خود با تهران از خود نشان نداده است. در این شرایط یقینا توسعه رابطه ما با جهان شرق با آن تعریفی که داشتم می تواند راهگشا باشد؛ به خصوص که اکنون مساله روابط ایران با کشورهای اسلامی به ویژه همسایگان هم با اما و اگرهای جدی روبه رو است.
اگر در شرایط و اقتضائات کنونی صحنه جهانی بخواهیم برای حوزه شرق از نگاه شما مابه ازایی پیدا کنیم بهترین نمونه خود جنبش عدم تعهد است. اما مساله اینجا است که این جنبش با 120 عضو تنها یک هفتم اقتصاد جهان را با تولید ناخالص داخلی نزدیک به 10 تریلیون دلار در اختیار دارد؛ این در حالی است که آمریکا به تنهایی چیزی نزدیک به 19 و نیم تریلیون دلار از 77 و نیم تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده و اتحادیه اروپا نیز با حدود 17 و نیم تریلیون دلار در مقام دوم قرار دارد. با این آمار و ارقام به نظر شما توسعه روابط ایران با کدام جبهه در حوزه سیاست خارجی به خصوص از بعد اقتصادی و تجاری، آن هم در سایه شرایط داخلی کشور ضروری و به صرفه تر است؟
ابتدا به ساکن باید گفت که همین جنبش عدم تعهد با 120 کشور عضو برای ایران می تواند محل مناسبی از رشد اقتصادی باشد. چرا که 120 عضو یعنی 120 فرصت؛ هر چند که همه اعضای آن صاحب اقتصاد قدرتمندی در جهان نیستند و برخی هم وزنه سنگینی در سیاست خارجی جهانی به حساب نمی آیند. اما همه اعضای آن که این گونه نیستند. لذا تهران باید تلاش کند که از بین این 120 عضو به دنبال گسترش روابط باشد؛ چنانی که گفتم 10 تریلیون دلار گردش اقتصادی هم به خودی خود بستر مناسبی برای تعالی اقتصادی کشور است. پس باید تا می توان سهم خود را از این 10 تریلیون دلار بالا برد. دوم این که ما نباید این اشتباه محاسباتی را هم داشته باشیم که نگاه به شرق در سیاست خارجی به معنای از میان رفتن نگاه به غرب است. این دو نباید و نمی توانند هم دیگر را نفی کنند؛ لذا نگاه به شرق لزوما به معنای نادیده گرفتن نگاه به غرب نیست. حداقل از دید من این گونه نیست. پس ما باید با نگاهی جامع توسعه روابط با همه کشورها را در دستور کار داشته باشیم. قبل از از ذکر نکته سوم باید گفت که در سال های اخیر گسترش روابط با جنبش عدم تعهد با افول روبه رو بوده است. البته این جنبش در بحبوحه نظام دو قطبی سربرآرود. در همان زمان هم برخی از اعضای این جنبش با وجود عضویت در آن به یکی از دو بلوک شرق و غرب وابستگی های خود را داشتند، چنان که امروز هم شاهد همین رویه هستیم. لذا در عمل تاریخ جنبش عدم تعهد قدرتنمایی آن چنانی را در طول این سال ها از خود نشان نداده است. لذا نکته سوم من ناظر بر این است که علیرغم این ویژگی های جنبش عدم تعهد اکنون جامعه جهانی در حال پوست اندازی است. حضور ترامپ هم بر این پوست اندازی سرعت بخشیده است. در حال حاضر قدرت های اقتصادی بزرگی در جهان در حال شکل گیری هستند که می توانند در آینده ای نزدیک به رقبای جدی برای غرب بدل شوند، کما این که اروپایی ها و به خصوص ترامپ این تهدید را از هم اکنون حس کرده اند و تلاش های جدی برای عدم وقوع آن دارند. اقتصادهای نوظهوری مانند آفریقای جنوبی، هند، برزیل، کره جنوبی در سال های اخیر توانسته اند به توسعه اقتصادی قابل توجهی دست یابند. هر کدام از این کشورها برای کشور و دیپلماسی ما به خصوص دیپلماسی اقتصادی می تواند یک فرصت مغتنم به شمار آید. مساله مهمتر این است که این قدرت های نوظهور اکنون دست به ساختار سازی جدیدی برای تعریف بلوک های اقتصادی خود در جهان زده اند. بریکس در حال حاضر علاوه بر قدرت سیاسی خود به دنبال ساختار شکنی مبتنی بر ویژگی های خود است تا بتواند در قالب قدرت اقتصادی جدیدی خود را نشان دهد. بریکس برای تحقق این اهداف در حال تشکیل بانک مخصوص به خود، چیزی شبیه به بانک جهانی و صندوقی با اقتضائات خودش شبیه به صندوق بین المللی پول است. در صورت تحقق این مهم یقینا این کشورها در آینده ای نزدیک صاحب قدرت های نوظهور اقتصاد جهانی موازی با قدرت حال حاضر خواهند بود. این مساله می تواند ظرفیت قابل توجهی را در اختیار ایران قرار دهد. پس تهران باید به سمت گسترش روابطش با ژوهانسبورگ، برازیلیا، دهلی نو، مسکو و پکن برود.
این مساله چه کمکی به کشور در خصوص تقابل با تحریم های ثانونیه خواهد داشت؟
در سایه بازگشت تحریم های ثانویه اکنون دو مساله برای کشور اهمیت حیاتی دارد؛ اول مساله فروش نفت و دیگری هم روابط و مناسبات پولی و بانکی است. با این وصف یقینا نگاه به شرق و توسعه روابط با بازیگران حاضر در بریکس، کشور می تواند فروش نفت خود را حفظ کند. در خصوص مساله دوم هم باید گفت که اکنون برخی بسترها برای حذف ارز دلار و جایگزینی ارزهای ملی دو کشور شکل گرفته است. کشورهایی مانند روسیه و چین از این وضعیت به شدت استقبال می کنند. به خصوص که مسکو – پکن نیز اخیرا دست به قطع مرادوات ارزی دلاری زده اند و با ارز ملی دو کشور مبادلات تجاری خود را انجام می دهند. با این شرایط، هم ایران از فشار ناشی از تحریم پولی و بانکی خارج می شود و هم نظام پولی و بانکی جهانی که بر مبنای دلار آمریکا تعریف شده است دچار ضعف خواهد شد.
نظر شما :