بسترهای کنونی و سناریوهای آینده در تقابل ایران و آمریکا
راه هایی که تهران می تواند برای مهار ترامپ بپیماید
نویسنده: احمد آدینه وند، کارشناس ارشد رشته روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: طی ماه های اخیر شاهد شدت گرفتن اقدامات دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ضد جمهوری اسلامی ایران هستیم. این وضعیت که پیشتر از خلال مناظرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2018 در مواضع اکثر کاندیداهای جمهوریخواه از جمله ترامپ دیده می شد زمانی که ترامپ از این رقابتها فاتح بیرون آمد در راس برنامه های سیاست خارجی امریکا قرار گرفت. ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی فاقد دستور کار مشخص یا برنامه مدون سیاست خارجی بود و بیشتر منتقد سیاست خارجی اوباما و به نحوی شدیدتر برنامه های هیلاری کلینتون بود. اما در خصوص ایران مواضعش از همان ابتدا خصمانه و سختگیرانه بود. بر پایه استراتژی «سیاست قدرت»، ترامپ فشار و شدت عمل حداکثری در مواجهه با رقبا و دشمنان ایالات متحده برای به زانو درآوردن و هم راستا کردن آنها با خواسته هاو منافع این کشور را در دستور کار خود قرار داد. در باره ایران نیز همین سیاست پیگیری شد و ترامپ با قاطعیت از موفقیت های سیاست قدرت خود برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره و اخذ امتیازات گسترده به طوری که باعث دگرگونی در رفتار و سیاست های منطقه ای و بین المللی ایران شود سخن به میان آورد و به متحدانش نوید داد. اما با چنین پیشینه ای به راستی اقدامات او در آینده چیست؟ و او برای نیل به خواسته هایش چه سیاست هایی در پیش می گیرد؟ و در برابر گزینه های ایران کدامند؟
آنچه مسلم است در تمام سالیان پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران، سیاستی که همواره در ایالات متحده، خصوصا زمانی که جمهوری خواهان در این کشور بر سریر قدرت بوده اند، پیگیری می شده است معرفی ایران به عنوان تهدیدی جدی برای صلح و امنیت بین المللی و منطقه ای و خطری برای منافع ملی ایالات متحده دست کم در منطقه خاورمیانه بوده است. که بعضا اقداماتی نظیر حمایت امریکا از عراق در جنگ تحمیلی و حضور در جریان جنگ در خلیج فارس در راستای دفع همین خطر توجیه و اعمال شده اند.
از زمان جورج بوش پسر سیر اقدامات امریکا در قبال ایران رنگ و شکل جدیدی به خودگرفت در حالی که تا پیش از ان آمریکایی ها تلاش می کردند صرفا با فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک ایران را تحت فشار قرار دهند و همواره امیدوارانه نیم نگاهی هم به امکان مذاکره و حل و فصل مسایل فیمابین داشتنند اما بوش و تیم نومحافظه کار او وضعیت ایران را وارد مرحله جدیدی کردند و تلاش کردند پرونده ایران را امنیتی کنند یعنی ایران را خطری امنیتی جلوه دهند. که تا حدودی نیز در آن موفق شدند که آغاز مناقشه بر سر پرونده هسته ای ایران این مجال رابه خوبی برای آنها مهیا کرد. لیکن اوباما که درصدد شکل دهی به نظم بین المللی با در نظر گرفتن سهم و مشارکت قدرت های جهانی و منطقه ای نظیر چین و روسیه بود در مورد ایران نیز خواهان بازگرداندن این کشور به نظام بین الملل و حل مشکلات با آن از طریق مذاکره و دیپلماسی بود. اوج این سیاست توافقنامه برجام بود که قرار بود الگویی برای حل سایر مسایل بین دو کشور باشد. اما در فرجام کار اوباما نیز موفق به خارج کردن ایران از وضعیت امنیتی نشد و ایران همچنان با وجود دست کشیدن از برنامه هسته ای دستورکاری امنیتی در سیاست خارجی امریکا باقی ماند. تا اینکه ترامپ در سیاست جهانی سر برآورد و مواضعی رادیکال در سیاست خارجی نظیر سیاست داخلی در کشورش اتخاذ کرد و رویارویی عظیمی در ابعاد تجاری و اقتصادی با چین و اروپا یا سیاسی مثلا در قبال ایران و کره شمالی را به وجود آورد.
ایران در تمام سالیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره از نظر امریکایی ها بازیگری «ثبات زدا» ، «تجدیدنظر طلب»و «شرور» در نظم جهانی و خصوصا منطقه ای بوده است. لذا آنها رویکردهای مختلفی از محاصره اقتصادی و سیاست مهار از طریق فشارهای شدید اقتصادی تا تغییر رژیم را با توسل به تحریم های گسترده یا به تعبیر آنان تحریم های فلج کننده را در پیش گرفتند.که تاکنون موفق به حل مساله آمریکا با کیس امنیتی ایران نشده است.
اگرچه موضع اعلامی ترامپ تغییر رفتار ایران در سطح منطقه عنوان شده است اما در اعمال و در نهان در پی سیاست تغییر رژیم است. به خصوص که در حال حاضر کابینه او متشکل از تندروترین و افراطی ترین مقامات در دودهه اخیراست و جنگ طلب ترین و سرسخت ترین افراد حزب جمهوری خواه در آن جمع شده اند. در این جمع، اکثریت با ژنرال هاست و در پس زمینه ذهنی اغلب آنها در مورد هر مسئله ای گزینه نظامی نقش برجسته ای دارد. لذا به نظر می رسد که سیاست های امریکا در آینده پیچیده تر و تندتر می شود و برخی از افراد کابینه ترامپ نظیر پمپئو، بولتون و افرادی چون جولیانی و نیکی هیلی آشکارا در گذشته و حتی حال حاضر مواضع براندازانه از جمله حمایت از گروه های برانداز نظیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) داشته اند و در حال حاضر تلاش می کنند بر شدت اقدامات در قبال ایران بیفزایند. تقارن ترامپ پیرو سیاست قدرت با حضور سرسخت هایی چون تندروهای کابینه در کنار تحریک کشورهایی نظیر اسراییل و سعودی شرایط را برای ایران بغرنج کرده است.
در حال حاضر به نظر می رسد ایران در حال تبدیل شدن به سیبل توجه ترامپ است سه دسته از کنشگران در تشدید این امر در شرایط فعلی سخت کوشا هستند:
1- بازیگران داخل آمریکا و لابی هایی مانند ایپک و اندیشکده هایی چون بنیاد دفاع از دموکراسی ها و نیز نهادهای رسمی و تاثیرگذار آمریکا مانند کنگره و سنا، که در کنار هم مورد حمایت برخی سرمایهداران و شرکت های بزرگ هستند و تلاش می کنند که سیاست ضد ایرانی ترامپ را حفظ و تقویت کنند و از هرگونه تنش زدایی در روابط امریکا با ایران جلوگیری کنند. سیاست فعلی مجموعه های فوق در حال حاضر براندازی نظام سیاسی ایران است که توسط افراد یا گروه های معارض ایرانی نظیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که ارتباطات وسیعی با برخی از سیاستمداران متنفذ دولت ترامپ برقرار کرده اند تشویق و تغذیه می شوند.
2- بازیگران منطقه ای که از سیاست های ایران و حتی آمریکا ناراضی و بیمناک هستند و سیاست ایران برای حضور فعال در جهان عرب نظیر سوریه، یمن و لبنان برخی از آنها به ویژه عربستان سعودی را به شدت در مقابل ایران قرار داده و این کشور مترصد است تا با نهایت استفاده از تنش موجود در روابط ایران و امریکا و جهت گیری خصمانه ترامپ ضد ایران به این کشور از طریق امریکا ضربه بزند خصوصا اینکه عربستان به طور بالقوه خود می تواند یکی از اهداف تقابلی ترامپ باشد. اسراییل نیز دیگر قدرت منطقه ای است که انگیزه های فراوانی برای تحریک امریکا ضد ایران دارد و امید زیادی به پیشبرد سیاست های ضد ایرانی خود از طریق امریکا دارد.
3- کشورهایی مانند روسیه و چین، که نسبت به اقدامات احتمالی دولت ترامپ علیه خودشان واهمه دارند، همه ممکن است برای دور کردن شر ترامپ، هدفی ارزانتر از جمهوری اسلامی ایران پیدا نکنند. برای رقبا و دشمنان منطقه ای و همچنین گروهها و طیف هایی در آمریکا، چنین چیزی به معنای مهار ترامپ و ایران، هر دو با هم خواهد بود.
در چنین شرایطی می توان اقدامات متعددی را از آمریکا ضد ایران چشم داشت که نخستین آن اعمال گسترده تحریم ها برای فشار بر اقتصاد ایران و به زانو درآوردن و تسلیم ایران در برابر خواسته های امریکا است در ادامه این رویه توسل به اقدامات شدیدتر را می توان انتظار داشت. بنا بر برخی نظرات به هیچ وجه نباید تمایل یک پوپولیست عوام فریب چون ترامپ را به استفاده از ترس و خشونت- حتی جنگ – برای پیشبرد منافع و تحقق منویاتش از نظر دور داشت. رویکرد ترامپ در تأمین اهداف و منافع آمریکا می تواند به سرعت سیاست او را به سوی اقدامات نظامی پرهزینه سوق دهد.
اما طرف دیگر بازی یعنی ایران نیز شرایط ویژه ای دارد که می تواند به وخامت یا بهبود وضعیت این کشور در رویارویی اخیر با ترامپ بیانجامد. ایران باید سیاستی به غایت معقول و توام با حزم و احتیاط در پیش بگیرد تا هم بتواند از شدت گرفتن اقدامات امریکا و همراهان منطقه ای اش جلوگیری کند و هم امریکا را تنها و منزوی از متحدان اروپایی اش که با سیاست های ترامپ میانه خوشی ندارند نگه دارد و نیز فراغتی بیابد تا در مورد مشکلات داخلی خود بیاندیشد و تدبیر کند.
مجموعه ای از تحولات منطقه ای و بین المللی می تواند در تعیین وضعیت آینده نزدیک رویارویی ایران و امریکا تاثیر گذار باشد. ترامپ تلاش می کند دولت های خاورمیانه را از ایران بترساند و از سوی دیگر برای رفع نگرانی دولت های فوق، اجازۀ خرید و دستیابی به جنگ افزارهای پیچیدۀ ایالات متحده را برای آن ها فراهم کند و به این ترتیب کالای امنیت را به آنها بفروشد. بحران های سوریه و یمن و نوع تعامل ایران و برخی کشورهای عربی با آنها زمینه های پیشبرد اهداف امریکا در این جهت را فراهم ساخته است. آینده برجام که به زودی شاهد ناامیدی ایران از حمایت های اقتصادی کشورهای اروپایی خواهیم بود نیز مولفه تاثیرگذار دیگری است.
ایران باید ضمن تحکیم وحدت داخلی خود برای بی اثر کردن اقدات سوء امریکا علیه خود از برخی اقدامات تحریک کننده نظیر خروج از برجام و از سرگیری غنی سازی یا تعرض به تنگه هرمز بپرهیزد که هر کدام از آنها می توانند همان نقش یازده سپتامبری را برای ترامپ ایفا کنند که بوش انزواگرا را به بوش بین الملل گرا و جنگ طلب تبدیل کرد و به سرعت او را به سوی اقدامات خشن سوق دهد لذا ایران باید کاملا از نزدیک شدن به این اقدامات احتراز کند البته کاهش تشنج در روابط با کشورهای منطقه می تواند درجه ریسک امنیتی ایران را کاهش دهد.
برخی تحولات وتغییرات شرایط جهانی در کنار نفوذ فزاینده ایران در تحولات خاورمیانه، دست ایران برای مقابله با هرگونه اقدام احتمالی از سوی ترامپ را باز خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی نیاز است برنامه دقیق و محاسبه شده ای داشته باشد و تلاش کند از مرکز توجه دولت آمریکا دور شود و در همین حال، در راستای گسترش مناسبات خود با همۀ بازیگرانی که میتوانند هزینه برخورد با ایران را برای دولت ترامپ بالا ببرند، بکوشد.
با تمام مفروضات فوق به صرفه ترین حالت برای امریکا همان طور که بارها اعلام کرده است کشاندن ایران به پای میز مذاکره است و امتیازات خود را از این طریق کسب کند خصوصا که ترامپ اصولا نگاه ایدئولوژیک به مسائل سیاست خارجی ندارد و پیرو منطق منفعت محوری اقتصادی خود به سمت توافق با ایران سوق می یابد و زمینه نیل به توافق بزرگ یا معامله قرن در رابطه با ایران را فراهم می آورد. امری که با توجه به سابقه تاریخ سیاست خارجی آمریکا موید قدرت ابتکار جمهوریخواهان در اقدام برای حل ابر چالش های سیاست خارجی آمریکاست که نمونه تاریخی آن را در اقدام نیکسون در حل بحران ویتنام وبرقراری روابط با چین و ریگان در قبال شوروی و موارد دیگر مشاهده کرد. این حالت می تواند به گونه ای دیگر برای ایران نویدبخش باشد تا به عنوان یک بازیگر غیر امنیتی و عادی در عرصه بین الملل تبدیل شود.
نظر شما :