امنیت اسرائیل خطر قرمز ناتو در قبال ایران
جنگ آمریکا با ایران از طریق ناتو است؟!
عبدالرحمن فتح الهی – مساله جنگ احتمالی ایران و آمریکا در چند وقت اخیر بیش از پیش سایه خود را بر مسائل منطقه ای و جهانی انداخته است. تقابلی که می تواند پای نهادهای نظامی جهانی مانند ناتو را هم به میان بکشد. از این رو دیپلماسی ایرانی برای تحلیل اهمیت و نقش ناتو در تقابل ایران و امریکا گفت وگویی را با علی اکبر فرازی، سفیر پیشین ایران در رومانی، مجارستان و قبرس و کارشناس مسائل ناتو انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با توجه به گانه زنی هایی در خصوص احتمال وقوع جنگ میان ایران و آمریکا حال در خلیج فارس و تنگه هرمز و یا دیگر مناطق سبب شده تا مساله نقش ناتو در این میان بیش از پیش مورد سوال باشد. در این خصوص ارزیابی شما از نقش ناتو چیست؟
ما اگر به دنبال نقش ناتو در رابطه ایران و آمریکا هستیم باید نگاه جهانی ناتو را تعریف کنیم. در مصاحبه یکی دو ماه پیش هنری کسینجر نکته بسیار مهمی وجود داشت که می تواند تا حد زیادی مساله را روشن کند. کسینجر در مصاحبه با فاینشنال تایمز به صراحت اعلام داشت که در دوران قبل از حضور ترامپ، نگاه کاخ سفید بهبود روابط واشنگتن با پکن بود. اما امروز چین و روسیه چالش های کنونی آمریکا هستند. نگاهی که می تواند ناتو را به اهرم تقابل امریکا با روسیه و چین بدل کند. از این رو مساله ایران به خودی خود برای ناتو مطرح نیست. بلکه نگاه منطقه ای به نام خاورمیانه که ایران در آن نقش حیاتی را ایفا می کند، می تواند محل اعتنا باشد. به خصوص با التهاباتی که در چند وقت اخیر در باب المندب روی داد. همین مساله می تواند با تهدید آب راه مهم و راهبردی مانند باب المندب در امنیت انرژی جهانی، حساسیت ناتو را هم علاوه بر آمریکا در پی داشته باشد. ناتو علاوه بر آسیای میانه و غرب آسیا مانند افغانستان در خود کشورهای عربی خاورمیانه و نیز ترکیه هم پایگاه های متعددی را دایر کرده است. این مساله از دیرباز دنبال کردن محاصره ایران است.
پس اخبار تاسیس پایگاه ناتو در عراق هم پیگیری همین مساله می تواند باشد؟
یقینا. با گسل های روز افزون ایران و آمریکا ترامپ که حاضر به شلیک یک گلوله نیست. اما از ان سو می تواند از طریق ناتو، آن هم ناتویی که به دنبال افزایش سهم بودجه دیگر کشورها در آن است نقش اهرم نظامی آمریکا در خصوص ایران بازی کند. ناتو در ذیل پایگاه های خود و نیز قراردادهای همکاری ضمنی با برخی از همسایگان دیگر ایران طرح محاصره ایران را به صورت مستتر در اقداماتش پیگیری می کند.
از دید شما هدف تمام این اقدامات تنها جنگ احتمالی آمریکای ترامپی در رادی ناتو با ایران است؟
خیر. من در مصاحبه قبلی خود با دیپلماسی ایرانی هم گفتم هدف محدود کردن ایران نیست. بلکه هدف کلان مقابله با ایران توازن قدرت منطقه ای خاورمیانه بین ریاض و تهران به گونه است که تهران هم در راستای منافع غرب قدم بردارد. چرا در صورت عدم توازن قدرت به سود خود و سنگین شدن ایران همسو با روسیه وچین خاورمیانه می تواند محل جنگ دو بلوک شرق وغرب شود. چیزی که کسینجر هم در مصاحبه اش به آن به طور ضمنی اشاره دارد. لذا تقابل ناتو با ایران در این راستا تعریف می شود. از این رو حضور ناتو در خاورمیانه به منظور عدم رشد نفوذ ایران بیشتر وبیشتر خواهد شد. مساله ای که هم مورد نظر ترامپ و هم اتحادیه اروپا است. توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای ایران کانون حملات اروپا وترامپ است. لذا این همسسویی می تواند تحریک ناتو را در پی داشته باشد تا دیپلماسی منطقه ای ایران در آینده توسط ناتو کنترل شود.
پس حضور مستقین آمریکا در تقابل با ایران مطرح نیست؟
خیر
چرا؟
آمریکا اگر بتواند با اهرم ناتو به تقابل نظامی با ایران برود توانسته چند مساله را به طور همزمان به سود خود تمام کند. اول این که حضور ناتو در تقابل با ایران یعنی حضور تمامی جامعه اروپا و آمریکا علیه دیپلماسی منطقه ای ایران. این مساله نوعی ائتلاف جهانی را می تواند در ذهن شکل دهد. دوم این که هزینه آمریکا در جنگ احتمالی با ایران به شدت کاهش می یابد. البته اگر جنگی روی دهد. این هزینه هم هزینه مالی، هم هزینه لجستیکی، هزینه انسانی و نهایتا هزینه سیاسی و دیپلماتیک جنگ با ایران است. مساله سوم توان گسترده آمریکا در سازمان هایی نظیر شورای امنیت است. ذیل قطعانه 2231 برجامی اکنون آمریکا در شورای امنیت چندان قدرت مانور ندارد. اما با حضور ناتو در تقابل با ایران بازوی سیاسی و دیپلماتیک ناتو می تواند دست آمریکا را در شورای امنیت هم برای فشار بیشتر از طریق قطعنامه علیه ایران باز بگذارد. آن هم برای نیکی هیلی که از کوچک ترین فرصتی برای حمله علیه ایران دریغ نمی کند.
اما به واقع تهدید ایران برای ناتو چیست؟
ببینید اهمیت ایران برای ناتو بسیار بالا اسیت، به صورتی که ایران در نگاه ناتو مهمترین کشور در حفظ توازن امنیتی و نظامی و نیز تعادل بخشی به تحولات منطقه ای در سایه حفظ امنیت خلیج فارس است. با این نگاه مثبت زمانی تهدید ایران برای ناتو شکل می گیرد که سیبل توان دفاعی و دیپلماسی منطقه ای از دید ناتو به اسرائیل منتهی می شود. لذا حضور ایران قدرتمند برای توازن منطقه ای مورد نظر ناتو هم هست. اما ایرانی که بخواهد امنیت اسرائیل را مورد خدشه قرار دهد به صورت جدی برای ناتو می تواند آزار دهنده باشد.
با توجه به نکاتی شما احتمال جنگ را در آینده چگونه ارزیابی می کنید؟
شاید در بستر التهابات خلیج فارس، تنگه هرمز و باب المندب و برخی مواضع داخلی، دیگرانی احتمال وقوع جنگ را نزدیک تر از قبل دیدند. اما باید گفت که سایه جنگ با ایران کم فروغ به نظر می رسد. شاید شروع جنگ ساده باشد. اما تداوم و تبعات آن به هیچ وجه کوچک و محدود نخواهد بود. این مساله را هم ناتو، ترامپ، ریاض، ابوظبی و دیگر کشورهای منطقه به خوبی می دانند. لذا شاید سلاح ها آماده باشد، اما دستی رو ماشه نیست. ما باید به دور از شعاورزی و به کار بستن خرد دیپلماتیک مانع از دست بردن روی ماشه شویم. آن هم در شرایطی که وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور هم چندان مثبت ارزیابی نمی شود. در سایه همین خرد سیاسی که چینی های از دهه 80 میلادی به کار بستند اکنون پکن به قدرت اول اقتصادی جهان بدل شده اند. پس اگر چه که نمی توان همراهی اروپا در مقابله نظامی با ایران محتمل دانست، اما چنان چه رفتارهای احساسی ایران و ناامنی منطقه مانند تنگه باب المندب ادامه یاید، می تواند روی حضور اروپا هم در تقابل با ایران حساب باز کرد. از این رو مساله ایران هراسی دوباره به کانون تحولات بین المللی باز خواهد گشت. خب با شروع دور اولت تحریم ها و کنار کشیدن بسیاری از شرکت ها، بانک ها و کشورها از همکاری با ایران، بستر این ایران هراسی فراهم شده است. اما تشدید کننده و یا تقلیل دهنده این ایران هراسی تنها رفتار تهران است. لذا ما نباید در راستای سیاست های کاخ سفید گام برداریم. تهدید جهان تنها به ضرر منافع ایران است. اما عزت کشور هم نباید مورد خدشه واقع شود. در نتیجه توزان میان این دو بعد نوعی هوشمندی سیاسی را طلب می کند. یقینا پول ریاض، توان سیاسی واشنگتن در سایه جنجال آفرینی های تل آویو مثلث شومی ایران هراسی را در آینده را تشکیل خواهد داد. پس باید خرد دیپلماتیک به صورت جدی در دستور کار باشد. لذا تحولات پیش روی ایران تحولات تاریخ سازی است. ما نباید ترامپ را یک شخص ببینیم. آمریکا در هر دوره یک رئیس جمهوری را برای دنبال کردن منافعش در سطح بین الملل انتخاب می کند. اما هر چند دهه کاخ سفید رئیس جمهوری بر می گزیند تا تغییرات جدی در ساختار جهانی را سامان دهد. امروز هم ترامپ به دنبال همین تغییر جهانی با محوریت ایران است. با روی کار آمدن ریگان و بوش پدر و پسر حمله به دیگر نقاط جهان در دستور کار بود. اما با حضور اوباما تغییر چهره آمریکا شکل گرفت. هر چند که با وعده تغییرش نتوانست ساختار آمریکا را در سطح جهانی تغییر دهد. اکنون هم در سایه حضور ترامپ باید منتظر نقطه پایانی بر ساختار قدیمی جهانی و شروع نقطه جدید در روابط بین الملل باشیم. لذا در این دینای جدید اگر چه شاید اروپا در ناتو عیله ما نباشد، اما همراه ما هم نخواهد بود. بنابراین ما می توانیم از حائل اروپا میان خود با آمریکا کمال استفاده را ببریم. برعکس روسیه که همیشه با کارت ایران بازی خود را انجام داده است. پس نباید رفتاری داشته باشیم که به سیبل و کانون تحولات جهانی بدل شویم. اشتباهی که قذافی و صدام انجام دادند.
نظر شما :