عدم اثبات نقش مخرب ایران در قطعنامه پشینهادی وتو شده
عدم پایبندی ایران با خروج از برجام فرق میکند
عبدالرحمن فتح الهی – از ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ میلادی (۲۳ تیر ماه سال ۹۴) ـ روز شکل گیری برجام - حرف و حدیث ها در خصوص برجام تا به امروز نقل محافل خبری بوده است؛ به گونه ای که امروز سخن در خصوص توافق هسته ای به تکرار مکررات بدل شده است. اما در چند وقت اخیر پالس های متفاوت و معناداری از دستگاه سیاست خارجی کشور در خصوص برجام مخابره می شود. به موازات اظهار نظرهای عراقچی در کنفرانس امنیتی تهران در خصوص تهدیدات جدی برجامی از جانب آمریکا و احتمال برهم خوردن توافق هسته ای، سخنان 22 فوریه (سوم اسفند) او در اندیشکده سلطنتی روابط بین الملل چتم هاوس انگلستان هم سبب افزایش ابهام در آینده برجام شده است. توافق هسته ای ایران و 1+5 حالا بیش از هر زمانی به شرایط پیچیده رسیده است. آمریکا می خواهد موضوعات موشکی و منطقه ای را به این توافق گره بزند. کاخ سفید همچنین تمایل دارد محدودیت های موجود بر سر برنامه هسته ای ایران که در برجام مطرح شده به صورت همیشگی و دائمی در دستور کار قرار گیرد. هر چند در شرایط فعلی این محدودیت ها بین 8 تا 25 سال انقضا دارند. ایران اما می گوید برجام قابل مذاکره مجدد نیست و آمریکا باید حسن نیت خود را در توافق هسته ای اثبات کند. در این راستا نیز خود عراقچی در چتم هاوس اعلام کرد که ایران در برجام محدودیت های ۱۰ تا ۱۵ ساله را پذیرفته تا روند اعتمادسازی انجام گیرد؛ اما این محدودیت ها ابدی نخواهد بود. حال معلوم نیست چه سرنوشتی برای مهم ترین دستاورد دیپلماتیک جهان پس از جنگ جهانی دوم رقم بخورد. دیپلماسی ایرانی بررسی این اظهار نظرها در خصوص آینده برجام را در گفت وگو با حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل بین المللی پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
به موازات اظهار نظرهای عراقچی در کنفرانس امنیتی تهران در خصوص تهدیدات جدی برجامی از جانب آمریکا و احتمال برهم خوردن توافق هسته ای سخنان 22 فوریه او در اندیشکده سلطنتی روابط بین الملل چتم هاوس انگلستان هم سبب افزایش ابهام در آینده برجام شده است؛ به خصوص این که معاون سیاسی وزارت امور خارجه در همان سخنرانی از خروج ایران در صورت عدم پایبندی اعضا و مفید فایده نبودن برجام سخن گفته است. شما این دست از اظهار نظرها را چگونه ارزیابی می کنید؟
در پاسخ به سوال شما باید دو نکته را یادآور شد. اول این که ایران بارها و بارها اعلام کرده که در لغو و خروج از برجام هیچ گاه پیش قدم نخواهد بود؛ به گونه ای که در گزارش اخیر سازمان بین المللی انرژی اتمی باز هم بر پایبندی کامل ایران به توافق هسته ای تاکید شد. لذا سیاست ایران همواره اجرای برجام است. اما سخنان و بحثی که عراقچی در چند وقت اخیر از کنفرانس امنیتی تهران تا سخنرانی در چتم هاوس بیان داشته، ناظر بر این نکته است که اگر طرف های برجامی ایران توافق هسته ای را برای ایران بی بو و بی خاصیت کنند و توافق هسته ای از تحقق اهداف ترسیمی برای ایران دور شود، تهران نیز دلیلی بر پایبندی در برجام نمی بیند. اما اساسا خروج و لغو برجام از جانب ایران به هیچ وجه مطرح نیست. دومین نکته هم مساله نقش مخرب آمریکا است. امروز آمریکا شرایط وعرصه سیاسی و دیپلماتیک را برای فشار غیر برجامی شکل داده و همراهی برخی ها هم در منطقه با این مساله سبب شکل کیری برخی پالس ها شده است که نهایتا هم عراقچی مساله تهدید برجامی را به واسطه مسائل غیر برجامی مطرح کند. اما با وجود دو نکته مطرح شده، اساسا دستگاه سیاست خارجی کشور و شخص عراقچی از خروج از برجام سخنی نگفته اند، بلکه بر عدم پایبندی ایران به توافق تاکید کرده اند.
به عبارت دیگر شما میان عدم پایبندی و خروج از برجام تفکیک قائلید؟
بله؛ این دو مساله کاملا از هم متفاوت است. درست است که اثر هر دو فعل (عدم پایبندی به برجام و خروج از برجام ) یکی است، اما بار حقوقی آن متفاوت است. در صورت عدم پایبندی، ایران تنها خود را متعهد به اجرای برجام نمی بیند. در این شرایط برجام کماکان وجود دارد؛ ولی در صورت خروج کامل ایران از توافق هسته ای برای بازگشت، ایران باید دوباره مذاکرات برای رسیدن به توافق را از سر بگیرد. اما این را باید مد نظر داشت که ایران در قبال پایبندی خود به تعهدات برجامی و اجرایی کردن آن انتظار رفع کامل تحریم ها و نیز اجرای کامل آن از جانب همه طرف ها به خصوص آمریکا را دارد. لذا اگر تهران امروز شاهد این است که به اسم سیاست بی ثبات سازی خاورمیانه توسط ایران، نقض حقوق بشر و یا توان موشکی تحریم ها را دوباره به کشور تحمل می کنند، یقینا در چنین وضعیتی هم ایران خود را متعهد به اجرای برجام نخواهد دانست، نه این که از برجام خارج شود.
اما در راستای گفته های شما با بازگشت تحریم ها تحت عناوین دیگر عملا از برجام که ذات و ماهیتی برای گشایش اقتصادی کشور داشته تنها به یک پوسته سیاسی و دیپلماتیک رسیده است. آیا در چنین شرایطی باید ایران به عدم پایبندی اکتفا کند و یا خروج از برجام؟
ابتدا به ساکن برجام سندی است که هم جنبه سیاسی، هم جنبه اقتصادی، هم ماهیت دیپلماتیک و بن مایه های فنی و حقوقی هسته ای را در دورن خود جای داده است. لذا توافق هسته ای در 5 فصل خود سندی چند وجهی است. از این رو کسانی که هدف نهایی برجام را گشایش اقتصادی می دانند بر این باورند که چون تا حدودی توافق هسته ای در گشایش اقتصادی و بلا اثر کردن برخی از تحریم ها ناکام بوده است، پس جنبه های سیاسی، دیپلماتیک و از همه مهم ترحقوقی و امنیتی آن هم تحت الشعاع قرار گرفته خواهد شد. اما باید یادآور بود که اساس گشایش اقتصادی در افزایش امنیت شکل خواهد گرفت. زمانی که بر اساس تحریم های قبل از برجام ضریب ریسک سرمایه و تجارت در کشور به درجه 7 رسیده بود. این مساله سبب افزایش بیمه های کشتیرانی و هزینه بیمه های کالاهای وارداتی شده بود، به موازاتش نیز این نکته در ابعاد مختلف اقتصاد داخلی تاثیرات سوء خود را گذاشته بود. اما در طول دو سال گذشته با شروع برجام و صدور قطعنامه 2231 ایران از وضعیت پیشین خود خارج شده است. اکنون همان ضریب ریسک پذیری سرمایه در ایران به درجه 5 رسیده است. این مساله یعنی صرفه جویی میلیون ها دلار در بیمه کالایی و کشتیرانی، حال سایر ابعاد دیگر آن بماند. پس باید این گونه گفت که ایران باید مطالبات خود را در خصوص نقض تحریم ها همچنان دنبال کند. مضافا این که باید با هوشمندی به دنبال این مساله هم باشیم که تحریم جدیدی برای ایران وضع نشود.
من هم منکر افزایش ضریب امنیتی و برخی گشایش های سیاسی – دیپلماتیک پس از توافق هسته ای نیستم؛ ولی جناب بهشتی پور اولویت گشایش اقتصادی، آن هم در سال های بعد 1392 مهمترین ماموریت برجام بود. مگر دولت روحانی جز برای این گشایش اقتصادی و بعد گشایش سیاسی- دیپلماتیک به دنبال توافق با 1+5 بود؟
من از شما می پرسم آیا گشایش اقتصادی در وضعیت و شرایط تدوام برجام خواهد بود و یا عدم حضور و وجود توافق هسته ای؟
اما اکنون با سخنان و برخی تهدیدات ترامپ به خصوص بعد از به ادعای خود آخرین تایید تعلیق تحریم های هسته ای ایران، بسیاری از شرکت ها و بانک ها رفتاری دست به عصاتر را در خصوص همکاری با ایران در همین شرایط و بستر تداوم برجام در پیش گرفته اند. از سوی دیگر اکنون کاخ سفید در حال گره زدن مسائل توان دفاعی و موشکی کشور، حقوق بشر و نیز نقش به اصطلاح مخرب ایران در خاورمیانه به برجام هستند. در این راستا نیز اتحادیه اروپا وسه کشور اروپایی حاضر در 1+5 و برجام هم در مسیر ترامپ فشار هایی را بر تهران داشته اند؟
ابتدا باید گفت که سه کشور اروپایی حاضر در 1+5 و برجام به همراه ایتالیا در آخرین بیانیه خود به صراحت از پایبندی همه طرف ها به برجام سحن گفته اند. اما در راستای گفته های شما بله همین کشورهای ذکر شده در همین بیانیه اخیر با نوعی زرنگی مسائل موشکی، حقوق بشری و نیز نقش ایران در خاورمیانه را جای داده اند و به نوعی در حال یک کاسه کردن این مسائل با توافق هسته ای هستند. البته این همراهی کشورهای اروپایی در مسائل غیربرجامی نوعی پاسخ مثبت این کشورها به درخواست ترامپ و همان 4 شرط او در فرصت 120 روزه است. اما با این رویه اروپا هم به دنبال تداوم برجام است وهم با همراهی با کاخ سفید به نوعی خواستار حل سه مساله حقوق بشر، توان موشکی و نقش ایران در خاورمیانه از طریق مذاکره با تهران است. حال باید دید که اروپا با چه سیاستی می تواند در آینده هر دو طرف (ایران و آمریکا) را با خود داشته باشد؟ ایران که از همان ابتدا تا کنون سیاست های شفاف خود را در مسائل غیر هسته ای اعلام داشته و به صراحت از عدم مذاکره در این خصوص سخن گفته است. مسکو و پکن هم که همراهی خود را از قبل داشته اند. در آن سوی ماجرای هم ترامپ در همان فرصت 120 روزه به دنبال فشار بیشتر بر ایران است. در نتیجه فقط اتحادیه اروپا و سه کشور عضو 1+5 است که باید در فرصت باقی مانده باید مسیر خود را انتخاب کنند.
اما آمریکا علاوه بر 3 کشور اروپایی عضو 1+5 در حال فشار کشورهایی مانند هند، کره جنوبی، ژاپن و حتی روسیه و چین در همکاری تجاری با ایران است. در چنین شرایطی واکنش ایران چیست؟
ایران چنانی که پیشتر هم گفتم چندان دست و پا بسته نیست. در این راستا اگر برجام به واسطه فشار های آمریکا برای ایران مفید نباشد و اگر چین ورسیه هم نهایات به برجام متعهد نباشند، یقینا تردیدی برای پایبندی تاکید دارم پایبندی به برجام نه خروج از آن از جانب ایران باقی نخواهد ماند. من هم نگفتم که در هر شرایطی باید برجام را حفظ کنیم. اما باید گفت که یقینا حفظ و تداوم توافق هسته ای بیشتر به سود ایران خواهد بود تا نبود آن. آمریکا در فرصت باقی مانده از آن 120 روز موعود ترامپ که تا ماه می (اردیبهشت و خرداد 97) دو راه بیشتر ندارد. یا در برجام خواهد ماند و با اروپا همراه خواهد شد. یا این که گزینه لغو برجام را در پیش می گیرد که در این صورت هم یا اروپا با کاخ سفید و ترامپ همراه می شوند و یا این که در صورت عدم همراهی، این آمریکا است که بیش ار پیش منزوی تر خواهد شد.
با وجود این که P.M.D، 6 قطعنامه شورای امنیت و 12 قطعنامه شورای حکام در راستای برجام بلا اثر شده است و دیگر کاخ سفید توان استفادن از این دست آویزها را ندارد. اما آمریکا در حال شکل دادن اجماع مجدد جهانی با محوریت اروپا علیه ایران در خصوص همان سه مساله غیر برجامی است. آیا این نکته می تواند در راستا تعبیرهمان سناریوی همراهی اروپا برای خروج از برجام باشد؟
بله اکنون آمریکا در یک تغییر جهت، مساله گسترش تروریسم توسط ایران، توان موشکی و نیز حقوق بشر را به دستاویزهای جدید خود بدل کرده است. لذا این ایران است که باید بهانه های این چنینی را از جامعه جهانی بگیرد و از رفتارهای مشابه دولت نهم و دهم به شدت پرهیز شود. در این راستا هم از هر گونه شعار بدون منطق دوری شود. هر چند که عمکرد دولت های یازدهم و دوازدهم در طول نزدیک به 5 سال به طور کامل متفاوت از دو دوره قبل از خود بوده و بهانه های حقوقی و سیاسی مربوط به پرونده هسته ای را از جامعه جهانی و به خصوص آمریکا گرفته است، اما در سایر مسائل غیر برجامی هم باید این هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک خود را افزایش دهد.
اما در این میان نیروهای وارگان هایی که برای خود نقشی موازی با دستگاه سیاست خارجی کشور را متصورند، بیشترین بار و هزینه را برای دیپلماسی کشور ایجاد می کنند. باید بپذیریم که جامعه جهانی میان State وGovernment در ایران تفاوتی قائل نیست و اینجا باید دولت پاسخ گو باشد؛ در همین قطعنامه پیشنهادی انگلستان علیه ایران در مساله یمن که با وتوی روسیه مواجه شد، می توان مصداق بارز آن را شاهد بود؟
هر روز ما شاهد بمباران و کشتار غیر نظامیان در یمن هستیم. هر روز موشک باران و حمله هوایی از جانب عربستان سعودی به خاک یمن صورت می گیرد و اینجا جامعه جهانی عربستان را متهم نمی کند، چرا که یمن بر اساس قطعنامه 2216 ذیل فصل قرار گرفته است. امروز بر اساس همین قطعنامه یمن و حوثی ها تهدید کننده صلح و امنیت به شمار می روند. اما آیا چنین است؟ آیا این عربستان است که ناقض جدی حقوق بشر و صلح است یا ایران؟ فقط چون عربستان بر اساس قطعنامه 2216 عمل می کند، نمی توان برعلیه رفتارهای خلاف حقوقی او عمل کرد. اکنون یمن از فرودین 94 حال با دولت قاونی ویا غیر قانونی هر روز توسط امارات، بحرین و عربستان آماج حمله قرار دارد. اما منطق معیوب جهانی است که با یک قطعنامه جنایات برخی را مشروعیت می بخشد و با قطعنامه دیگری که البته وتو شد کشوری مانند ایران را که همواره به دنبال گسترش صلح و ثبات در خاورمیانه بوده است، زیر سوال می برد.
اما برخی اشتباهات در داخل هم سبب شد که اولین قطعنامه بعد از برجام را برای ایران در شورای امنیت رقم بخورد که با وتوی روسیه مواجه شد. به عبارت دیگر باز هم بستر برای شکل گیری چنین قطعنامه هایی در صورت تداوم این رفتارها وجود دارد؟
در خصوص این رفتارها باید چند نکته را متذکر شد. اول این که شورای امنیت و خود سازمان ملل تا به امروز نتوانست ثابت کند که موشکی از ایران به یمن ارسال شده است. دومین مساله به این باز می گردد که طی قطعنامه 2216 که بدترین تحریم و محاصره در طول 50 سال اخیر در جهان علیه یمن شکل گرفته، ایران چگونه توانسته به یمن سلاح ارسال کند؟ حال در میان تمامی تناقضاتی که هم در سخنان عادل الجبیر و هم در اظهارات نیکی هیلی موج می زد، تنها به این بهانه که ایران تلاش کافی را برای اجرایی کردن محاصره یمن وپیش بردن قطعنامه 2216 را نداشته است در حال صدور قطعنامه علیه ایران بودند. از آن طرف هم باید گفت که مساله رفتار داخلی اختلاف دو جناح سیاسی و یا دو حزب سیاسی نیست. بلکه مساله به مراتب جدی تر است. در نتیجه سرنوشت ملت ایران مساله ای است که مسئولیت آن تنها به وزارت امور خاورجه و یا دولت حسن روحانی مربوط نیست، بلکه از خود مقام رهبری تا پایین ترین سطوح مدیریتی در مقابل آن مسئولند. پس موازی کاری در این رابطه را باید این گونه دید. از همین رو نباید بهانه ای به دست مخالفین جمهوری اسلامی ایران داده شود.
انتشار اولیه: چهارشنبه 9 اسفند 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 10 اسفند 1396
نظر شما :