لزوم پرهیز از احساسات توسط دستگاه دیپلماسی کشور
جان برجام در خطر است
عبدالرحمن فتح الهی- پس از اظهار نظر 12 ژانویه دونالد ترامپ درباره به زعم خود آخرین تایید برجام و امضای تعلیق تحریم های هسته ای ایران و تعیین 4 شرط و تحقق آن در فرصت 120 روزه از جانب تهران که با توجه به شرایط این پیشنهادها قابل اجرا به نظر نمی آیند، اروپا به تازگی پالس های مثبتی را به آمریکا در زمینه بررسی شروط ترامپ در مورد ایران ارسال و اعلام کرده است به زودی نظر خود را اعلام می کند. ضمن این که رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا نیز 22 ژانویه برای تحریک اروپایی ها سفری به فرانسه و انگلیس داشت که در این سفر تیلرسون از تشکیل کارگروهی برای اصلاح برجام و نیز تحقق سایر نگرانی های مشترک اروپا و آمریکا در خصوص ایران سخن گفت. با توجه به این شرایط و با نگاه به تاریخ نمی توان چندان چشم امیدی به اروپا داشت. از طرف دیگر در سایه تعطیلی دولت و تنش در ساختار سیاسی داخلی آمریکا کنگره این کشور نیز اگر خود دردسری برای ایران درست نکند، نمی تواند مانع مطمئنی برای اقدامات ترامپ ایجاد کند. زیرا سناتورهای آمریکایی هم مانند ترامپ به شدت تشنه اعمال تحریم و محدودیت بیشتر علیه ایران هستند و با قانون های خود مانع بسیاری از تعهدات برجامی آمریکا و دیگر کشورها می شوند. اما اکنون در سایه برخی اختلافات ظرفیت سیاست داخلی معطوف به آمریکا شده است. لذا با توجه به غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ و دشمنی وی با توافق، این احتمال اکنون وجود دارد که توافق هسته ای تا مدتی دیگر نابود شود که همراهی اروپا و پالس های مثبت آنها این نگرانی را بشتر هم کرده است. بنابراین دیگر امضاکنندگان توافق باید از فرصتی که در اختیار دارند استفاده کنند و کاخ سفید را به توافق متعهد نگاه دارند زیرا فروپاشی این توافق بین المللی بحرانی را به وجود می آورد که به تعمیق تنش ها در منطقه منجر می شود و ضربه ای محکم به دیپلماسی چندجانبه است. نکته اینجاست که با آغاز سومین سال از اجرای برجام، این توافق به اهداف ضروری خود دست پیدا کرده است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی آینده برجام، چالش های پیش روی توافق هسته ای از جانب آمریکا و اروپا و نیز تاثیر گره خوردن مسائل غیر برجامی به توافق هسته ای در فرصت 120 روزه اعلامی برای تحقق 4 شرط اعلامی ترامپ در 12 ژانویه گپ و گفتی را با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، محقق و کارشناس مسائل اروپا و مولف آثاری چون "تاریخ اروپا در قرن جدید" ، "تاریخ اندیشه های سیاسی غرب" ، "تاریخ فرهنگ وهنر اروپا در قرن جدید" ، "کرونولوژی مسیحیت و قرون وسطی" و "تاریخ اروپا در قرون وسطی" انجام داده است که در ادامه می خوانید:
بعد از این که ترامپ به قول خودش در 12 ژانویه آخرین بار برجام را تایید و تعلیق تحریم های هسته ای آمریکا علیه ایران را امضاء کرد، در فرصت 120 روزه ای، خواستار تحقق 4 شرط از جانب ایران برای تایید مجدد برجام شد که روی سخن این بار رئیس جمهوری آمریکا برای تحقق این شروط، کشورهای اروپایی عضو 1+5 بود. در این راستا هم تحرکات دیپلماتیک معنادار کاخ سفید شکل گرفت. از سفر 20 ژانویه مایک پنس، معاون رئیس جمهوری ایالات متحده به خاورمیانه با محوریت تاکید بر نقش مخرب ایران در منطقه تا سفر فشرده 22 ژانویه رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا به انگلستان و دیدار با ترزا می، بوریس جانسون و مارک سدویل، مشاور امنیت ملی انگلستان در خصوص بررسی مواضع و نگرانی های مشترک درباره ایران و برجام که در این میان تاکید بر مساله موشکی کشور و نیز نقش ایران در منطقه هم در دستور کار این سفرها بوده است. آیا می توان گفت که واشنگتن اکنون در سایه این تحرکات دیپلماتیک در فرصت 120 روزه ترامپ به دنبال همراه کردن اورپا با خود علیه برجام است؟
آخرین واکنش ترامپ در خصوص توافق هسته ای و تعلیق تحریم های برجامی ایران نه به رضایت او که تحت تاثیر کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان، کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا و نیز شورای امنیت کاخ سفید بوده که موجب شد تا برجام برای یک دوره 120 روزه دیگر تمدید شود. اما ترامپ از این اقدام خود به دنبال دو هدف بود؛ اول این که فاصله موجود خود را با اروپا در خصوص برجام کم کند و گسل سیاسی با آنان را پر کند تا از این طریق بتواند بر نقاط مشترک خود با اروپایی ها علیه تهران مانند توان موشکی ایران و نقش مخرب ایران در منطقه مانور بیشتری بدهد. دوم این که در این فاصله 120 روزه در سایه تحرکات دیپلماتیک جدی بتواند اروپا را هم مانند خود توافق هسته ای در قبال مواضعش در خصوص برجام گروگان بگیرد. لذا باید گفت که 120 روز فرصت ترامپ نوعی ضرب العجل برای اتمام حجت با اتحادیه اروپا است و در سایه این نکته اکنون اروپا میان ایران و آمریکا قرار گرفته است و باید میان این دو یکی را برگزیند. در نتیجه تمامی این فعالیت های واشنگتن در سیاست خارجی آمریکا در چند وقت اخیر به خصوص بعد از تعیین 4 شراط ترامپ و تعیین فرصت 120 روزه برای عملی کردنش، نوعی فشار برای همراهی اروپا با مواضع غیر برجامی آمریکا برای تحت الشعاع قرار دادن توافق هسته ای است. اما تا کنون اروپایی ها هم یک بازی یک بام و دو هوا را در پیش گرفته اند که بتوانند تهران و واشنگتن را در کنار خود داشته باشند. لذا در مواضع خود از یک سو بر لزوم پایبندی تعهد به برجام سخن می گویند و از سوی دیگر همراه با کاخ سفید از نگرانی های مشترک خود در قبال برخی از رفتارهای ایران سخن می گویند. اما اخیرا نشانه هایی دال بر تمایل به مواضع آمریکا در مواضع اروپا دیده می شود. در این راستا مصاحبه 5 روز پیش زیگمار گابریل، وزیر امورخارجه آلمان با اشپیگل در خصوص تعیین سه شرط برای تدوام حمایت اروپا از برجام، شاهد این مدعا است. گابریل در این مصاحبه سه شرط اروپا و برلین را مهار و یا حداقل محدود کردن توان موشکی ایران، عدم دخالت در کشورهای منطقه و مسائل خاورمیانه و رعایت حقوق بشر عنوان کرد.
اما در این میان اعلام حمایت ژان ایو لودریان، بوریسن جانسون و زیگمار گابریل، وزرای امور خاجه فرانسه، انگلستان و آلمان و نیز مواضع صریح موگرینی در تعهد به برجام در سفر محمد جواد ظریف به بروکسل، یک روز قبل از اعلام فرصت 120 روزه ای ترامپ، علیرغم مواضع لودریان، وزیر امورخارجه فرانسه در خصوص نگرانی پاریس از توان دفاعی ایران را در همان نشست 11 ژانویه بروکسل را نمی توان دال بر همراهی اروپا با برجام دانست؟
اولا این که اروپا از برجام حمایت خود را دارد و این حمایت منافاتی با نکات مطرح شده ما ندارد. اما نکته اینجا است که مساله و نگرانی های غیر برجامی اروپا می تواند بر توافق هسته ای سایه بیفکند. ثانیا در همان سفر ظریف به بروکسل و در جریان دیدار با وزرای امور خارجه سه کشور اروپایی پیشنهاد شد یا بهتر بگوییم تکلیف شد که باید تهران مواضع خود را در کاهش و رفع نگرانی های آمریکا که فصل مشترک سیاست خارجی با اتحادیه اروپا است را داشته باشد. در غیر این صورت تغییر رویه اروپا هم در حمایت از برجام محتمل است. ضمنا اگر چه در آن دیدار هم حمایت از برجام از سوی این مقامات اروپایی صورت گرفت، اما اکنون سران اروپا به این نتیجه رسیده اند که باید میان حمایت از برجام و بر طرف کردن نگرانی های خود و آمریکا تعادل ایجاد کنند. لذا اروپا در شرایط جدید به این باور رسیده است که "در کنار برجام"، تاکید دارم "در کنار برجام" و به موزات تعهد به توافق هسته ای، مسائلی چون توان دفاعی کشور، حقوق بشر و نقش ایران در خاورمیانه را هم پیگیری کند.
اما واکنش ایران به خصوص دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی را در این مدت چگونه ارزیابی می کنید؟
باید گفت که مواضع واکنش های ایران به خصوص درباره توان موشکی و دفاعی کشور به شدت نسنجیده بود. مواضعی که باید ار سر منطق ارائه شود نه تحکم. البته نه این که کشور عزت خود را زیر سوال ببرد، بلکه دیپلماسی سنجیده باید عزت را به بهترین وجه برای کشور فراهم کند، عرتی که از سر عقل و منطق سیاسی شکل بگیرد یقینا با عزتی که در سایه تحکم و برخی اظهار نظرهای بسته ایجاد شود، فرق بسیاری دارد. البته این مساله ناشی از خطای راهبردی دستگاه سیاست خارجی کشور بود، چرا که تهران به باور خود فکر می کرد در سایه برجام اروپا به صورت مداوم حمایت خود را از توافق هسته ای، بدون چون و چرا در مقابل فشارهای آمریکا خواهد داشت. اما مسائل چند روز اخیر و نیز واکنش سران و مقامات اروپایی خلاف این باور را نشان داده است. هر چند تا کنون اروپا از برجام حمایت کرده است، اما چنانی که گفتم در ادامه تضمینی برای تداوم این حمایت وجود ندارد. چرا که اخیرا اروپا در حال نشان دادن چهره دوم خود در همراهی با مواضع ترامپ به خصوص در مورد پیگیری 4 شرط در فرصت 120 روزه است. در نتیجه شرایط کشور برای برجام در کمتر از 4 ماه آینده شرایط بسیار حساسی است، شرایطی که حساسیت آن به مراتب برای سران و مقامات کشور بیشتر است و با کوچک ترین اشتباه به خصوص موازی کاری در دیپلماسی و امر سیاست خارجی و مواضع گاه نسنجیده می تواند چالش های جدی برای کشور در پی داشته باشد. البته در این میان هم پیشنهاد توقف توان موشکی ایران در 2 هزار کیلومتر از جانب تهران مورد پذیرش اروپا نبوده است که این مساله حساسیت فضای موجود را بالاتر می برد، خصوصا که تهران نیز به دلیل اظهار نظرهای مکرر در خصوص خط قرمز بودن مذاکرات درباره توان دفاعی ایران که اشاره شد، کشور را به نقطه ای رسانده که جمهوری اسلامی ایران میان برآورده کردن انتظارات مردم از برجام به ویژه انتظارت اقتصادی، حفظ توافق هسته ای، خط قرمزهای تعیینی خود و حفظ روابطش با اروپا به تناقض و حتی بن بست رسیده است؛ این تناقض در مواضع و عدم ایجاد تعادل در رسیدن به اهدف تعیینی، شرایط سخت و در عین حال جدی همراه با چالش های بسیار پیچیده ای را در مقابل ایران و توافق هسته ای در فرصت 120 روزه ترامپ گذاشته است.
در سایه نکات مطرح شده شما، کانون های تصمیمی گیری در تهران باید تهدید اخیر ترامپ را در خصوص برجام جدی بگیرند؛ در این راستا هم عراقچی قبل از اقدام ترامپ در کنفرانس امنیتی تهران از شرایط سخت و احتمال خروج آمریکا از برجام سخن گفت و هم در مصاحبه اخیرش هم از آینده سخت و مبهم برجام در فرصت کمتر از 4 ماهه پیش رو خبر داد؟
بله من هم معتقدم که باید این بار سخنان و تهدیدات ترامپ را در خصوص برجام جدی گرفت. لذا باید گفت که ترامپ در فرصت باقی مانده خود به دنبال خارج شدن از برجام است، خروجی که واشنگتن سعی دارد همراه با اقدام مشترک اروپا باشد. از همین رو نگرانی به وجود آمده، نه ناشی از برجام منهای آمریکا که خروج آمریکا و سه اروپایی عضو 1+5 از توافق هسته ای است که یقینا این مساله حساسیت و نگرانی سیاسی را به بالاترین سطح ممکن رسانده است.
اما به واسطه تضمین سیاسی قطعنامه 2231 شورای امنیت، اگر چه خروج از برجام هیچ گونه تعهد و تبعات حقوقی و قانونی را در پی ندارد، اما تبعات سیاسی خارج شدن از برجام مانع از کنار گذاشتن توافق هسته ای از جانب آمریکا تا کنون شده است؛ آیا این تبعات سیاسی در ادامه مانع از لغو برجام نخواهد شد؟
ببینید اولا اگر تا کنون آمریکا ترامپیستی از برجام خارج نشده به دلیل همین تبعات سیاسی خروج از برجام بوده است. در صورتی که خروج از برجام خلاف قوانین و حقوق بین المللی نیست. چنان که ترامپ ثابت کرد توان خارج شدن از این نوع توافقات را با کنار گذاشتن پیمان آب و هوایی پاریس دارد. به عبارت دیگر اکنون ترامپ حاضر است تبعات سیاسی خروج از این نوع توافقات را هم به جان بخرد. مضافا این که کنگره ایالات متحده هم توافق هسته ای را تایید و تصویب نکرده است، از این رو ترامپ به راحتی می تواند از برجام خارج شود.
اما خروج ایالات متحده از برجام، آینده را آبستن چه حوادثی می کند؛ اساسا چرا اکنون خروج آمریکا از برجام نه تنها برای اروپایی ها که حتی برای روسیه هم مهم شده و متعاقبش نگرانی ها را در میان این مقامات به صورت جدی بالا برده است؛ به گونه ای که لاوروف در کنفرانس خبری 19 ژانویه خود در مقر سازمان ملل از تبعات جدی و حتی فروپاشیدن برجام در صورت خروج آمریکا از توافق هسته ای سخن گفت؟
در ابتدای امر باید گفت که خروج و یا عدم خروج ایالات متحده از همان ابتدا برای همه اعضا مهم و حیاتی بوده است. در ثانی در همان اظهار نظر لاوروف که به آن اشاره کردید، او بیان می دارد که اگر آمریکا از برجام خارج شود به صورت خودکار برجام از هم می پاشد، چرا که بیشترین بار تحریمی هسته ای ایران از جانب امریکا صورت گرفته و تحریم های اروپا متاثر از از این تحریم های آمریکا بوده است. از این منظر با نبود واشنگتن در توافق هسته ای دوباره تحریم ها علیه تهران احیا خواهد شود و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد، احتمال بازگشت تحریم های اروپایی هم بالا خواهد بود.
اما تهران در مقابل این وضعیت چالشی، برای حفظ روابط خود با اروپا باید چه واکنشی را نشان دهد و در ادامه چه راهکاری را پیش بگیرد؟
اساسا جمهوری اسلامی ایران به دلیل وعده ها و مسائلی که در میان افکار عمومی داخلی مطرح کرده، خود را در یک منگنه سیاسی و دیلماتیکی قرار داده است که نه می تواند جواب افکار عمومی کشور را بدهد و مردم را به قناعت برساند و نه می تواند در مقابل خواسته های اتحادیه اروپا واکنش مناسبی از خود نشان دهد. لذا اگر در این شرایط اروپا از جانب ایران در خصوص رفع نگرانی های خود که فصل مشترکش با سیاست خارجی آمریکا است، پاسخ مناسب نگیرد، یقینا به سمت واشنگتن سوق خواهد یافت. از همین رو باید ایران از هر فرصتی برای در کنار خود نگاه داشتن اروپا کمال بهره و استفاده را ببرد. برای این کار هم باید ایران از تعیین خطوط قرمز و کاشتن این وعده ها و ایجاد برخی خواسته ها در میان افکار عمومی اجتناب کند، به موازاتش هم از سر دادن برخی شعارها و وعده ها که دست یافتنی هم نیستند، جلوگیری کند.
اما در میان 3 کشور اروپایی عضور 1+5 فرانسه بیش از آلمان و انگلستان حساسیت خود را نسبت به مساله توان دفاعی ایران ابراز داشته است که بارزترین آن مواضع لودریان در نشست 11 ژانویه بروکسل در خصوص انجام برخی مذاکرات با ایران در خصوص توان موشکی کشور بود. البته در این راستا هم می توان سفر 5 مارس او را به ایران در همین چارچوب تعریف کرد؛ آیا این حساسیت لودریان، وزیر امورخارجه فرانسه در تقابل با سیاست های حمایتی ماکرون از برجام در مقابل فشار آمریکا و ترامپ قرار ندارد؟
انگلستان به دلیل خروج از اتحادیه اروپا قدرت سیاسی خود را در قاره سبز از دست داده، آلمان و خانم مرکل هم در چند ماه اخیر به دلیل درگیری های سیاسی داخلی برای تشکیل کابینه اش، بخشی از توان خود را معطوف به داخل کرده است. لذا در این شرایط تنها فرانسه و شخص ماکرون می تواند نقش رهبر و سخنگویی اتحادیه اروپا را داشته باشد. هرچند که پیش از این هم پاریس رهبری سیاسی، نه اقتصادی اتحادیه اروپا را بر عهده داشته است. لذا ماکرون نه به عنوان رئیس جمهوری فرانسه که نماینده اتحادیه اروپا در خصوص برجام در مقابل آمریکا مواضعی داشته است. از این رو نیز باید این مواضع به دلیل نمایندگی چند کشور به درستی تعیین شود. اما بعد از ملاقات اخیر ترامپ و ماکرون اکنون شرایط حمایتی پاریس از برجام در سایه افزایش فشارهای واشنگتن تغییر یافته است. پاریس درصدد است مذاکراتی را با ایران برای رفع نگرانی های خود و جامعه اروپا که نمایندگی اش را بر عهده دارد، داشته باشد. پس در سایه این نکات مواضع و حساسیت های اخیر لودریان نه تنها در تناقض با سیاست های ماکرون نیست که حتی در چارچوب تغییر رویه دیپلماتیک فرانسه تعبیر می شود. البته تغییر رویه دیپلماتیکی فرانسه می تواند به معنای تغییر رویه دیپلمتیک اتحادیه اروپا هم تعبیر شود. لذا در آینده هم این تغییر رویه دیپلماتیک پاریس و اتحادیه اروپا در قبال برجام و مسائل غیر هسته ای ایران خود را بیشتر نشان خواهد داد.
اما در نهایت تقابل تهران با تعیین خطوط قرمز برای خود در خصوص مسائل دفاعی کشور که در اظهار نظرهای رئیس جمهوری، وزیر امورخارجه و غیره بارها تکرار شده است، در مقابل تغییر رویه دیپلماتیک اروپا در خصوص توافق هسته ای، مسائل و نگرانی های غیر برجامی جامعه بین الملل به کجا خواهد رسید؟
تمامی این تعیین خطوط قرمز هایی که شما اشاره کردید و اخیرا هم در میان مقامات ایران بیشتر هم شده، نشان از این دارد که یا عقل سیاسی دولت روبه زوال است یا اساسا این اظهارات نشان از عدم وجود عقل سیاسی در دستگاه دیپلماسی دارد. چرا که هنوز این مسائل در میان کشورها جنبه رسمی پیدا نکرده است و در کش و قوس سیاسی و دیپلملتیک قرار دارد، اما از هم اکنون تهران افکار عمومی کشور را با دادن خطوط قرمز تعیینی خود ملتهب می کند. دخالت دادن افکار عمومی با این دست از اظهار نظرها یقینا به ضرر منافع ایران است. چه لزومی دارد که وزیر امور خارجه، سخنگو و یا دیپلمات ایرانی از تعیین خطوط قرمر سخن بگوید؟ دیپلماسی جای تعیین خطوط نیست، بلکه دیپلماسی به معنای مذاکره و گفت وگو برای رسیدن به راه حل است. وزیر امور خارجه ما یا سخنگو با این عبارات می خواهند چه چیزی را ثابت کنند؟ با این ادبیات چه دستاوردی نصیب ایران می شود؟ می توان با این خطوط از برجام دفاع کرد؟ خیر؛ نه تنها دفاعی صورت نمی گیرد که حتی همین توافق نیم بند هم اکنون زیر سوال است. لذا حضرات با این دست از اظهارنظرها آن قدر مساله را در میان افکار عمومی آرمانی و شعاری جلوه می دهند که جنبه و وجه عدم مذاکره پیدا می کند. نهایتا هم همین مساله سبب می شود تا در لحظه مهم تاریخی و تصمیم گیری های حساس، ایران با چالش روبه رو شود. همین دست از مواضع که در سایه نبود عقل سیاسی اتخاذ می شود، در کنار فشارهای ناشی از همراهی اروپا با ایالات متحده در خصوص نگرانی های خود از ایران، سبب فقل شدن درهای مذاکزه می شود. لذا اکنون در سایه نبود آن عقل سیاسی و اظهار نظر حضرات به جایی رسیده ایم که یا باید برجام را کنار بگذاریم یا این که توان موشکی خود را به شدت محدود کنیم. چرا که متاسفانه اکنون ترامپ در مسیری قرار دارد که مانند اوباما توان احیای اجماع جهانی علیه ایران را پیدا کرده است. اکنون واشنگتن در سایه برخی اقدامات و اظهار نظرهای تهران، توانسته ایران را به پدیده و نگرانی مشترک جهانی بدل کند. زمانی که جان کری در همان اثنای مذاکرات از وجود نگرانی های دیگر جامعه جهانی در قبال برخی رفتارهای دیگر ایران سخن می گفت و ما از فرط هیجان برای رسیدن به توافق هسته ای به آن توجه نکردیم، باید به چنین روزهایی هم می رسیدیم که جامعه جهانی مطالبات غیر برجامی خود را به برجام گره بزند.
انتشار اولیه: چهارشنبه 4 بهمن 1396 / انتشار مجدد: چهارشنبه 11 بهمن 1396
نظر شما :