کمپین داستانهایی از فلسطین
اینجا نیستم که فقط اشک بریزم
روزبه آرش: «فلسطین در حرکت» نام کمپینی است از داستان های سرشار از عشق و امید که در عین آوارگی و بی مکانی روایت می شوند. الجزیره با فلسطینی های مختلف در کشورهای مختلف از نیوزیلند تا هندرواس صحبت کرده تا از آنها درباره زندگی بشنود، از شور و علاقه آنها به آرمان فلسطین بگوید و از دنیایی که امید به تغییر آن دارند، آرزوهایی را روی کاغذ بیاورد. این کمپین و این داستان ها می خواهند به مردم جهان نشان دهند فلسطین زنده است؛ کشوری است با جمعیتی که ممکن است در سراسر جهان آواره شده باشند اما هنوز موجودیت و هویتی مستقل دارند. مردان و زنانی که سرزمین غصب شده خود را روزی پس خواهند گرفت.
در جست وجوی تاریخ
رائد السکاکینی، چشمانش به روی جنگ باز شد. سال 1967 بود. در کمپ مهاجران در برج البرانجه در بیروت، هشت سال اول زندگی اش را سپری کرد. در ترس و ناامنی بزرگ شد و تنها چیزی را که شناخت، جنگ بود. چه کسی با چه کسی می جنگید. او نمی دانست. او جنگ را کامل درک نمی کرد و زمینه های تاریخی و سیاسی کشورش را نمی شناخت. «تا جوانی فکر می کردم زندگی در شرایط جنگی خیلی عادی است؛ چیزی که همه در سراسر جهان در حال تجربه آن هستند.»واقعیت گیج کننده برای یک نسل از کودکان فلسطینی بزرگ شده در تبعید، مانند رائد، این است که آنها در جنگ فلسطین بزرگ نشدند اما با تبعات آن مواجه می شوند. آنها در سنین بزرگسالی مجبورند کتاب های تاریخ را به دنبال ریشه های خود جست وجو کنند و باوجوداینکه در شرایطی نامساعد بزرگ شده اند، دنیای نامساعدتر هموطنان خود را بیابند. آنها روز نکبت، فاجعه 1948 در فلسطین را هرساله دور از خانه تجربه کرده اند؛ فاجعه ای را در تاریخ خوانده اند که در آن صدها هزار فلسطینی آواره یا کشته شدند. آنها هرساله ضد اسرائیل راهپیمایی می کنند و برای روزهای بهتر فریاد می زنند. والدین رائد هر دو در سال های فاجعه زندگی می کردند و آواره شدند. آنها در سواحل حیفا با هم آشنا شدند، زندگی خود را آغاز کردند و در روزهای 20سالگی مجبور به ترک خانه شدند. روز نکبت برای آنها یک داستان نیست، یک درد است که برای رائد آن را خوانده اند و آوازی غمناک است که در گوشش گفته اند. «پدر و مادرم از این روز نفرت داشتند. اسرائیلی ها آمدند و همه چیز آنها را گرفتند؛ خانه ای را که با عشق ساخته بودند. آنها جزء به جزء دردهایشان را برای من گفتند و از من خواستند زندگی کنم و زندگی ام را دوباره بسازم.»
69 سال مصیبت
ساختمان پنج طبقه آنها که 52 نفر در آن زندگی می کردند، نابود شد. چند نفری که از آن حمله جان سالم به در بردند، تمام مایملکی که برایشان باقی ماند، لباس هایی بود که بر تن داشتند. سومین روز جنگی بود که رژیم صهیونیستی در اواخر سال 2008 میلادی در غزه آغاز کرد و خانه آنها مستقیما موردهدف اصابت موشک های جنگنده اف16 قرار گرفت. رژیم اشغالگر صهیونیستی، خانه آنها را بدون آنکه کسی چیزی بفهمد ویران کرد. حاجیه فاطمه احمد سالم زقوت 84 سال دارد. گروهک های صهیونیست در سال 1948 او را از زادگاهش، اسدود کوچاندند. او به بیت لاهیا در شمال نوار غزه رفت و آنجا هم اسرائیلی ها زندگی اش را نابود کردند. «وطنمان را ویران کردند، ما را از زادگاهمان، اسدود بیرون کردند اما اینجا هم ما را راحت نگذاشتند. پسرانم (ایاد 34 ساله و بلال 22 ساله) و نوه هایم را کشتند. خانه ما را بمباران کردند. همه اثاثیه منزل در زیر آوار ماند و چیزی نتوانستیم از خانه خود بیرون بیاوریم. سال ها در چادری پوسیده زندگی کردم اما خدا برای ما بس است که او بهترین پشتیبان است؛ جنایتکاران را به او واگذار می کنیم.» فاطمه 69 سال است که مصیبت را تجربه کرده اما هنوز فلسطین را رها نکرده است. او این کشور را خاک خود می داند؛ خاکی که در آن به دنیا آمده، در آن بزرگ شده و باید همان جا بمیرد. «بعضی شب ها از خودم می پرسم برای چه هنوز زنده هستم؟ من تاریخی زنده از بلاهایی هستم که بر سرمان آورده اند. اینجا نیستم که فقط اشک بریزم و ناله کنم. من هنوز زنده ام و باید این حرف ها را بزنم. تمام این سال ها هزاران بلا بر سر من آمده است؛ بچه ها و نوه هایم شهید شدند، شوهرم را از دست دادم، گرسنگی کشیدم، نوه ام در بغلم از سرما جان داد، سقفی بالای سر نداشتم اما زنده ماندم و هنوز در این خاک هستم؛ خاکی که برای ماست و هیچ کس نمی تواند آن را از ما بگیرد. من به این اشغالگران می گویم، هدف شما از این کار چه بود؟ آیا توانستید تاریخ را عوض کنید؟ آیا بعد از این همه جنایت توانستید کسی را در جهان قانع کنید که این خاک ما نیست؟ تاریخ به شما رحم نخواهد کرد.» فاطمه اشک هایش روی گونه اش سرازیر شده است. عکس های فرزندان و نوه هایش را ورق می زند. «آزادی یک آرزو نیست. حق آدم های این عکس هاست که جانشان را فدا کرده اند. ما از دولت های عربی می خواهیم از ما حمایت کنند و به دور از حس عاطفی و نزدیکی زبانی، به وضع ما نگاه کنند. آنها نباید به محاصره کمک کنند و در آن مسئول باشند.»
نظر شما :