فاصله بسیار در چشمانداز آشتی واشنگتن - پیونگیانگ
آیا نسخه ایران برای کره شمالی هم کارساز است؟
دیپلماسی ایرانی: در طول سال های ریاست جمهوری «جورج دبلیو بوش»، گمانه زنی بسیاری از صاحب نظران و روزنامه نگاران همواره حول این محور می چرخید که آیا کره شمالی گزینه بعدی آمریکا برای تغییر حکومت خواهد بود یا خیر. گذشته از این موضوع، بوش در سخنرانی سال 2002 خود، کره شمالی را نیز جزء کشورهایی دانست که از دیدگاه وی به عنوان "محور شررارت" محسوب می شدند. یک سال پس از این اظهارنظر، پنتاگون به عراق حمله کرد و حکومت دیکتاتوری «صدام حسین» را سرنگون کرد. شاید پس از عراق، اکنون نوبت به سرنگونی حکومت غیردموکراتیک کره شمالی رسیده باشد.
اما دولت بوش در آن زمان به کره شمالی حمله نکرد، شاید به این دلیل که در آن دوران، نو محافظه کاران واشنگتن تمام حواس و توجه خود را معطوف منطقه خاورمیانه کرده بودند. کره شمالی قادر بود تا هر گونه حمله ای را تلافی کرده و با استفاده از توپخانه های متعدد خود، پایتخت پرجمعیت کره جنوبی را هدف قرار دهد و بخش های عظیمی از این شهر را به طور کامل نابود کند. حتی اگر سربازان ارتش آمریکا نیز می توانستند به دوران حکمرانی خاندان «کیم» پایان دهند، باز هم هیچ دولت در تبعیدی وجود نداشت که قدرت را در «پیونگ یانگ» در دست بگیرد.
این بار یک دهه به جلو می رویم و شرایط کره شمالی را در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما را بررسی می کنیم. سوالی که در آن دوران ذهن بسیاری از اصحاب رسانه و صاحب نظران را به خود مشغول کرده بود، این بود که آیا کره شمالی در میان کشورهای "محور آشتی" اوباما قرار می گیرد یا خیر. ایالات متحده آمریکا و کوبا با تبادل سفیر به دهه ها خصومت و دشمنی خود پایان دادند. آمریکا و ایران با حمایت از سوی جامعه بین المللی توانستند به توافق هسته ای دست پیدا کنند؛ توافقی که در ازای محدود ساختن برنامه هسته ای ایران، تحریم های اقتصادی اعمال شده علیه آن را لغو کرد و موجب شد که همکاری های تجاری با ایران دوباره از سر گرفته شود.
اگر روابط بین المللی از قواعد منطقی اطاعت و تبعیت می کردند، ایالات متحده و کره شمالی اکنون سر میز مذاکره نشسته بودند و در حال حل و فصل اختلافات خود بودند. گذشته از همه اینها، زمانی که آمریکا متوجه شد 50 سال تحریم هیچ تأثیری بر رفتارهای کوبا نداشته است، تصمیم به تغییر استراتژی گرفت. مطمئناً این امر در مورد تحریم های سنگین اعمال شده علیه کره شمالی نیز مصداق دارد. ایران نیز در این سال ها دریافت که با پذیرش محدودیت هایی بر برنامه هسته ای خود، می تواند همکاری های اقتصادی سودآوری را با آمریکا و جامعه جهانی داشته باشد. شکی نیست که کره شمالی نیز در آینده کمابیش به چنین نتیجه ای خواهد رسید. اما قواعد بین المللی تابع منطق نیستند. علاوه بر این، کره شمالی و ایران در دو زمینه و بافت ژئوپولیتیک کاملاً متفاوت در حال فعالیت هستند. به عبارت دیگر، کره شمالی به همان اندازه که گزینه بعدی آمریکا در زمینه تغییر حکومت است، به همان اندازه نیز به عنوان گزینه بعدی ایالات متحده برای آشتی محسوب می شود.
اول از همه این که برخلاف ایران یا کوبا، موضوع آشتی با کره شمالی طرفدار چندانی در ایالات متحده آمریکا ندارد. از طرفی جامعه تجاری آمریکا منافع و سودهای کلانی را در بخش های نفت و گاز ایران و حوزه های کشاورزی و گردشگری کوبا می بیند. همچنین جامعه تجاری آمریکا در سال های اخیر مبالغ کلانی را برای لابی در کنگره و دولت آمریکا و متقاعد کردن آنها به منظور تغییر سیاست های تحریمی این کشور صرف کرده است. حتی در گذشته نیز جامعه تجاری آمریکا یکی از بزرگترین مدافعان آشتی با چین به شمار می رفت.
اما در مورد کره شمالی شرایط به گونه دیگری است و نمی توان این کشور را به عنوان یک فرصت اقتصادی بی نظیر دانست. کره شمالی جمعیت نسبتاً کمی دارد و بسیاری از شرکت های خارجی در تلاش برای سرمایه گذاری و فعالیت اقتصادی در این کشور سرمایه های مالی خود را از دست داده اند. از سوی دیگر نه زیرساخت های کره شمالی و نه قوانین این کشور قابل پیش بینی نیستند. اگر جامعه اقتصادی و تجاری آمریکا به دنبال سرمایه گذاری در یکی از کشورهای روبه رشد آسیاست، بهتر است میانمار را برای این کار انتخاب کند؛ چرا که در این کشور با گزینه های بسیار بیشتری روبه رو خواهد شد.
در هر دو مورد ایران و کوبا، جوامع مهاجر این کشورها به طرز قابل توجهی از موضوع سازش حمایت و پشتیبانی کردند. برای سالیان سال، جامعه کوبایی-آمریکایی یکی از جوامع ضدکمونیست به شمار می آمدند و با نظام و حکومت کوبا به شدت مخالف بود. بسیاری از اعضای جامعه ایرانیان آمریکایی نیز با نظام جمهوری اسلامی ایران مخالف بودند اما در نتیجه عواملی چون تغییرات به وجود آمده در ایران و کوبا، تغییرات نسلی در جوامع مهاجر این دو کشور و نیز فناوری های ارتباطی، افکار عمومی در این موضوع تا حد زیادی تعدیل شد.
اما این موضوع در مورد جامعه مهاجران کره ای-آمریکایی چندان صادق نیست و اختلافات آشکاری میان آنان دیده می شود. در حقیقت در جامعه مهاجران کره شمالی که اکنون در آمریکا به سر می برند سه نوع دیدگاه و عقیده وجود دارد؛ گروهی بر این باورند که در سیاست های آمریکا در قبال کره شمالی بیش از حد نرمش وجود دارد؛ گروه دیگر بر این باورند که آمریکا سیاست های بسیار شدید و خصمانه ای را در قبال کره شمالی در پیش گرفته است و گروه آخر نیز با شرایط و سیاست های کنونی آمریکا در قبال کره شمالی موافق هستند. حتی جامعه آمریکا نیز تمایل چندانی به کره شمالی ندارد. براساس نظرسنجی های انجام شده از سوی مؤسسه بین المللی «گالوپ»، در طول دو سال گذشته، کره شمالی در انتهای لیست کشورهای محبوب آمریکایی ها قرار داشته است. در سال 2003 تنها 8 درصد از مردم آمریکا به کره شمالی تمایل و علاقه نشان دادند و این میزان در چند سال اخیر تغییر چندانی نکرده است.
به طور خلاصه باید گفت که در ایالات متحده آمریکا فشار چندانی برای آشتی با کره شمالی دیده نمی شود و اگر هم فشاری وجود داشته باشد بسیار ضعیف و اندک است. حتی کشش و جاذبه چندانی هم از سوی کره شمالی وجود ندارد. تغییرات سیاسی به وجود آمده چه در کوبا چه در ایران موجب روی کار آمدن رهبرانی میانه رو همچون «حسن روحانی» و «رائول کاسترو» شده است؛ رهبرانی که وعده داده اند تغییرات اقتصادی قابل توجهی را در این دو کشور ایجاد خواهند کرد. «کیم جونگ اون»، رهبر کنونی کره شمالی در اواخر سال 2011 قدرت را به دست گرفت. اگرچه بسیاری از ناظران تصور می کردند که رهبر جوان کره شمالی کلید تغییر و اصلاحاتی را در نظام حکومتی کره شمالی خواهد زد، اما وی با اقداماتی همچون سر به نیست کردن رقبایش، بدرفتاری با مهاجران و همچنین ادبیات و لحن خصمانه در قبال رقبایی همچون کره جنوبی و آمریکا بر وخامت اوضاع افزود.
باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا از سرمایه سیاسی چندانی برای صرف در مسائل و موضوعات بین المللی برخوردار نبود. او در موضوعاتی همچون دوستی و آشتی دوباره با کوبا یا انعقاد توافق هسته ای با ایران، با مخالفت های شدیدی از سوی کنگره آمریکا که در کنترل جمهوری خواهان قرار دارد، روبه رو شد. نبود فشار از سوی جامعه اقتصادی و تجاری آمریکا و نیز عدم تمایل مردم این کشور برای آشتی با پیونگ یانگ نیز به احتمال زیاد باعث خواهد شد تا شرایط در دوره «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور جدید آمریکا همانند دوران اوباما باقی بماند و رئیس جمهور جدید آمریکا موضوع آشتی دوباره با پیونگ یانگ را نادیده گرفته و از دستور کار خود خارج کند. البته کره شمالی می تواند این محاسبات را به طور کامل تغییر دهد. اگر کیم جونگ اون از روحانی و تلاش های وی در زمینه انعقاد توافق هسته ای درس بگیرد، قادر خواهد بود تا شش قدرت جهانی را به پای میز مذاکره بکشاند و در ازای قبول برخی محدودیت ها از سوی جامعه بین المللی و اقتصاد جهانی مورد پذیرش قرار گیرد.
اما به نظر می رسد که رهبر کنونی کره شمالی علاقه چندانی به توافقاتی از این دست نداشته باشد. در مورد ایران باید گفت که این کشور دارای یک اقتصاد نسبتاً قوی و مقاوم است که برای رسیدن به کشورهای اقتصادی برتر دنیا و درجات بالاتر تنها به ورود سرمایه نیازمند است، اما کره شمالی مانند ایران نیست. در حال حاضر، ایران در میان اقتصادهای جهانی در جایگاه بیست و نهم قرار دارد و با کشورهایی همچون اتریش و نروژ برابری می کند، اما کره شمالی در انتهای این جدول و در میان کشورهای کمتر توسعه یافته جهان قرار دارد.
در حال حاضر، نخبگان حاضر در سیستم حکومتی کره شمالی از این نگرانند که اصلاحات اقتصادی کنترل نشده موجب تغییراتی شود که در نهایت به نابودی کامل حکومت این کشور بیانجامد. از سوی دیگر مقامات پیونگ یانگ بر این باورند که برنامه هسته ای این کشور تنها عامل بازدارنده در برابر حملات قدرت های خارجی است. بنابراین برای ایجاد تغییر در روابط میان ایالات متحده و کره شمالی باید منتظر واقعه ای دراماتیک در واشنگتن یا پیونگ یانگ باشیم، اما به احتمال زیاد شرایط فعلی میان این دو کشور تا مدت ها به همین صورت باقی بماند.
منبع: نشریه «فیر آبزرور»/ مترجم: زهره شهریاری
نظر شما :