تمامیت‌خواهی و اقتدارگرایی اردوغان ابدی نبود

راز افول حزب عدالت و توسعه

۱۹ خرداد ۱۳۹۴ | ۱۸:۳۰ کد : ۱۹۴۸۵۶۶ اخبار اصلی خاورمیانه
حزبی که اصول و استراتژی خود را بر مبنای "عدالت" و "توسعه" بنا نهاده بود نتوانست ملتی را به پایبندی خود به این اصول مطمئن سازد.
راز افول حزب عدالت و توسعه

نویسنده: پویا فیروزی، کارشناس مسائل اقتصادی

دیپلماسی ایرانی: سال 2003، سال لرزش پایه های اقتدارگرایی در ترکیه بود. سالی که «حزب عدالت و توسعه» پا به عرصه رقابت های سیاسی گذاشت.

از سال 2001 که شاگردان نجم الدین اربکان اعلام جدایی کردند و مستقلاً قدم به عرصه سیاست گذاشتند ساختار ترکیه دچار دگرگونی های عمیقی شد. در حالیکه «رجب طیب اردوغان» به عنوان لیدر جریان سعی داشت با ایفای نقش کاریزماتیک حزب را انسجام دهد، «احمد داوود اوغلو» که بعنوان معمار ترکیه نوین شناخته می شود با اعمال دکترین سیاست خارجی خود که در کتاب «عمق استراتژیک» به تفصیل بدان پرداخته بود، تحول بنیادین در ترکیه را سبب و اهمیت نقش دیپلماتیک این کشور در منطقه و جهان را افزایش داد.

«حزب عدالت و توسعه» تمام تلاش خود را برای ساختن ترکیه ای رویایی و به تعبیری احیای اقتدار عثمانی کرد. بیش از یک دهه عبور دادن یک کشور از پیچ های سخت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کار آسانی نیست که نادیده گرفته شود. هنر متفکران حزب عدالت و توسعه در همین بود.

فارغ از تمام ایراداتی که به سیاست های داخلی و خارجی حزب حاکم گرفته می شد، این حزب توانست 13 سال اقتدار مطلق را حفظ و با ابزار موجود مدیریت کند. مغز متفکر حزب دو شرط استراتژیک برای موفقیت ترکیه در نظر داشت. اول اصلاح موقعیت داخلی و دوم در حوزه روابط با همسایگان و انظار جهانی. در جبهه داخلی اما ترکیه بسیار متناقض بود؛ در حالیکه حل مسأله کردها اولویت اصلی بود و تلاش های زیادی جهت تقریب بین عناصر سکولار و اسلام گرا در جامعه ترکیه انجام می شد، ترکیه به بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان تبدیل شد. اوغلو همواره خواهان حل و فصل موضوعات بر مبنای اصول لیبرال بود.

حزب حاکم الگو های غربی فراوان و موفقی برای خود تعریف کرد؛ از اقتصاد بازار آزاد لیبرال و عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا حمایت کرد. برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه و بمانند بسیاری از کشورهای غربی خط مشی سیاست خارجی مترقی تعریف کرد که معتقد بود این کشور سیاست خارجی ثابتی ندارد بلکه منافع ملی ثابتی دارد.

با این حال نتوانست بدنه اجتماعی فراگیری داشته باشد. بدنه اجتماعی این حزب طیف وسیعی از گرایش های راست بودند؛ عدالت و توسعه اسلام گراها، اصلاح طلبان اسلام گرا، محافظه کاران، ملی گراها، راست های میانه و طرفداران تجارت را در بر گرفت.

اگرچه در حل مسائل کردها بصورت ناقص و محافظه کارانه عمل کرد اما نتایج آن از هدف دوم یعنی پر کردن فاصله اسلامگراها و سکولارها موفقتر بود.

در سیاست خارجی نیز ترکیه دچار چالشی دوگانه شد. موقعیت این کشور در وجه بین المللی بسیار پر رنگتر شد. همزمان که با بکار بردن اهرم های فرهنگی و اقتصادی، خود را به مردم دنیا بیشتر شناساند با پیاده سازی های استراتژی های سیاسی، چانه زنی خود را در مناسبات بین المللی افزایش داد. حاکمان ترکیه سعی داشتند وجهه جدیدی از ترکیه نمایان کنند؛ «اروپای خاورمیانه» البته در این مسیر هم نسخه ناقص از آب درآمد. ترکیه ای که برای احقاق حقوق مسلمین، آغوش خود را برای مظلومین حتی مسلمانان فراموش شده چین گشوده بود، حتی نتوانست به اتهامات خود در حمایت از گروه های افراطی تروریسم پاسخ شفاف دهد.

همزمان حزب حاکم تمام تلاش خود را جهت عضویت در اتحادیه اروپا انجام داد. علی رغم مخالفت های تاریخی، اقتصادی و حتی ملاحضات استراتژیک از حرکت نایستاد. نوادگان «سلیمان» که روزی تمام اروپا را قلمرو خود می دانستند، حالا برای کسب مقبولیت و اعتبار از اروپا به رایزنی پرداخته و قوانین خود را اصلاح کردند.

تمام این حرکت های داخلی و خارجی نام ترکیه را بر سر زبان ها انداخت. ترکیه ای که روزگاری به دلیل موقعیت سوق الجیشی و نقصان های سیاسی مرکز ثقل قاچاقچیان بود، امروز اعتبار جهانی پیدا کرده بود. نتیجه اینکه مردم ترکیه احساس بهتری نسبت به کشور خود داشتند. احساس بهتر یک ملت شاید به نوعی تضمین بقای سیاست حاکم و ابدیت باشد.

با تمام این اوصاف انتخابات 2015 یکه تازی حزب را پایان داد. مردمی که امروز در رفاه بهتری نسبت به 13 سال گذشته بسر می بردند خیلی به ادامه مسیر رو به رشد به رهبری «عدالت و توسعه» خوشبین نبودند.

آیا این پایان به معنای شکست تمام سیاست های حزب خواهد بود یا خیر مجال دیگری می خواهد؟ آنچه مسلم است عدول حزب از آرمان ها و استراتژی هاست؛ و دلیل اصلی مشخص «تمامیت خواهی و اقتدارگرایی». حزبی که اصول و استراتژی خود را برمبنای "عدالت" و "توسعه" بنا نهاده بود نتوانست ملتی را به پایبندی خود به این اصول مطمئن سازد.

اقتدارگرایی و تمامیت خواهی آفتی است که سیستم های ایستا و ناپویا همیشه به آن مبتلا خواهند شد. زمانی که خلاقیت و مدیریت محدود به یک گروه و طیف فکری شود قطعاً جایی از کار به مشکل می خورد. تئوری های تعویضی رهبران و چرخش مدیریتی در یک دایره محدود نشان از عدم پویایی محیط دارد. فرق نمی کند که تئوری «پوتین - مدودوف» باشد یا «اردوغان -اوغلو». زمانی که "منافع" در "قدرت" محدود شود، تمام سوابق درخشان و خدمات نادیده گرفته خواهد شد. چرا که تبدیل مسیر آزاد به حرکت در خط ریل گذاری شده به معنای پذیرش هدایت در چارچوب یک گروه است. سیستم های غیرمولد حداکثر می توانند حیات خود را به یک بازه زمانی محدود تضمین نمایند.

شکست اقتدار پر طمطراق «عدالت و توسعه» یک روند تاریخی غیرقابل اجتناب است. روند تاریخی که بارها و بارها در دوره های مختلف و با شرایط متفاوت رخ داده اما هرگز درس عبرت نشده، نمی شود و نخواهد شد. احزاب بدون رقیب اگرچه با شیوه اصلاح و با پروپاگاندای دموکراتیک پا به عرصه می گذارند، اما با گمان اینکه تمام نظام کشور را به نفع خود نوشته و راه هرگونه تنفسی را بر مخالف بسته اند، با تمرکز بر «خود» بسیاری از اشتباهات گذشته را تکرار و دیکتاتوری های نوینی را پدید می آورند.

مطالعه تاریخ نشان می دهد که گذر زمان اگرچه ممکن است عمر سیستم ها را افزایش داده و این واقعیت را به تعویق اندازد اما هرگز مانع آن نمی شود: «تمامیت خواهی ابدی نیست.»

کلید واژه ها: حزب عدالت و توسعه اردوغان انتخابات ترکیه


نظر شما :