از مرده ریگ حکومتهای استبدادی جریانهای افراطی روییدند
خیزشهای ناکام جهان عرب
دیپلماسی ایرانی: خیزش های جهان عرب در چند سال گذشته موجب تولد جریان افراطی گردید که شعله های آن در اطراف و اکناف جهان اسلام زبانه می کشد. بسیاری از خوش باوران این خیزش ها را انقلاب، بهار عربی و... نامیدند و بر اساس تحلیل خود به انتظار نتایجی نشستند که سرانجام طبیعی آن باورها بود؛ اما از مرده ریگ حکومت های استبدادی و این خیزش های ناکام، جریان های افراطی روییدند و به سرعت مرزهای فیزیکی را درنوردیدند.
این نکته ثابت شده که استبداد با سلب آزادی مردم و انحصار قدرت و ثروت در اختیار جمع محدودی از افراد، استعدادها را از بین برده و مانع شکوفایی مردم و شکل گیری نهادهای مردمی می شود. به همین دلیل با برچیده شدن بساط استبداد، کشور با خلا نیروها و نهادهای اجرایی و هدایتگر مواجه شده و در کوتاه مدت بار دیگر نیازمند همان عناصر رژیم گذشته می شود. اقتصاد رونق زمان قبل را از دست داده، آزادی مردم تربیت نیافته در دل خود هرج و مرج را به همراه آورده و زمینه برای رشد جریان های افراطی فراهم می شود.
قدرت های برتر جهانی که از توان علمی، اطلاعاتی و اجرایی برخوردارند از این فرصت بهترین استفاده را کرده و به مدیریت بحران اقدام می کنند، بنابراین در کوتاه مدت شاهد خواهیم بود که مردم از کرده خود پشیمان شده و از وضع موجود اظهار نارضایتی می کنند. در چنین شرایطی گروه های ضد مردمی با شعارهای تند مردم گرایانه وارد صحنه می شوند، این گروه ها از میان افراد ناراضی، فرصت طلب، عوامل نظام سابق و همه کسانی که تبعیت بی چون و چرای ایشان را پذیرا شوند، یارگیری می کنند. طبیعی است هر چه مردم از آگاهی و شعور بالایی برخوردار باشند و نهادهای مردمی در میان ایشان شکل گرفته و جامعه از رسانه های مستقل، آزاد و با مسئولیتی برخوردار باشد، کشور کمتر به دام افراطیون می افتد.
متاسفانه به دلیل نظریه نادرستی که عقیده دارد برای خدمت به مردم ابتدا باید قدرت را به دست گرفت، بلافاصله توان رهبران خیزش های مردمی معطوف تحکیم و استمرار قدرت شده و آنها همواره نگرانند که مبادا قدرت که آن را ابزار ضروری خدمت به مردم تلقی می کنند از کف ایشان خارج شود، در نتیجه اولویت نخست ایشان بعد از کسب قدرت، حفظ قدرت می شود و آنان از خدمت به مردم بازمانده و در عوض نهادهای نظامی حافظ قدرت روز به روز فربه شده و به عنوان حافظان نظام جدید مردمی آماده جانفشانی می شوند. شاید این نیروها هرگز متوجه تغییرات تدریجی در ساختار فکری و در نتیجه عملکرد خود نمی شوند.
یکی از علل شکست انقلاب های مردمی ناشی از دگردیسی در روش های ایشان است، هدف آنان خدمت به مردم است، اما روش های خدمت به مردم به مرور دچار تغییر می شوند، به همین دلیل مردمی که در نظام سابق و فعلی همواره درد و رنج نصیبشان بوده، حاکمیت جدید را میراث خوار و میراث دار نظام پیشین میپندارند، زیرا وضع موجود مشکلات ایشان را کاهش نداده و آزادی های روزهای نخست بعد از سرنگونی استبداد هم رخت بر بسته است.
ناکامی خیزش های مردمی جهان عرب ریشه در چنین فرایندی دارد. البته در این کشورها باید به دلبستگی مردم به دین و اعتقادات دینی هم اشاره کرد که نقش مهمی در تحولات قدرت باز می کند. در این کشورها یکی از نگرانی های مردم از دست دادن این باورها و سوءاستفاده قدرت طلب ها از این مسئله است، به همین دلیل در کوتاه مدت نیروهای دین مدار از این فرصت حداکثر استفاده را کرده و سعی در محکم سازی جایگاه خود دارند. آنان به مردم که دنیای خود را از دست داده اند، دائما هشدار می دهند که مواظب آخرت خود بوده و به یاری دین خدا برخیزند. اگر در این کشورها مردم به این دو باور برسند که خداوند دین را برای خدمت به ایشان و حمایت و حفاظت از آنها فرستاده و خودش هم دینش را حفظ و حراست خواهد کرد، دیگر اینکه دین نیامده تا دنیای مردم را فدای آخرت ایشان کرده و آنان را در این دنیا خوار و ذلیل نماید، فریب ایشان را نخواهند خورد. اما به دلیل جهل مردم و نگرش ابزاری فرصت طلبان به دین، این باور موجب سعادت و خوشبختی مردم نمی شود.
با عنایت به این مقدمه فهم مسائل کشورهای مصر، لیبی، تونس و ... آسانتر است. اسلام گرایان مصری از خلاء بیست درصدی قدرت بعد از کناره گیری مبارک کمال سوءاستفاده را کردند و رقبای سیاسی را کنار زدند، اما در دام فاجعه افتادند. اسلام گرایان در تونس چون از درک و فهم بالاتری برخوردار بودند، خویشتنداری پیشه کردند و کشور را از افتادن در پرتگاه جنگ داخلی نجات دادند. اسلام گرایان لیبیایی که جهل چشم و دل ایشان را کور کرده بود، با استفاده از جنگ افزارهای به جا مانده از دیکتاتور پیشین به جان مردم افتادند و فراموش کردند که در زمین دشمن بازی می کنند؛ غرب چشم به انتظار لحظه ای است که آن جنگ افزارها به پایان برسد و جنگ سالاران خسته در جامعه ورشکسته، به این قناعت کنند که برای قوت لایموت و التیام زخم های موجود به تولید نفت بپردازند! در سوریه اسلام گرایان چنان جهنمی برپا کردند که مردم حاضرند جانفشانی کنند تا امنیت پیشین احیا شود. اسلام گرایان در عراق عملا در مسیری گام بر می دارند که نهایت آن تبدیل شدن عراق به سه بخش کردی، سنی و شیعی است.
خیزش های مردمی در جهان عرب تاکنون موفق به سترون کردن اسلام گرایی شده به گونه ای که چند دهه وقت لازم است تا آنان به نقطه آغازین برسند. دیگر دستاورد این رفتارهای نامعقول، پدیده اسلام هراسی است و غرب با رغبت به انتظار ثمر دادن آنست. همچنین جنگ سالاران اسلام گرا در این کشورها خود را کمتر از نظامیان ملی گرا نمی دانند و همه شب در رویای حکومت بر مردمی هستند که هنوز زخم و رنج دیکتاتورهای پیشین را به یادگار دارند.
انتشار اولیه: چهارشنبه 5 فروردین 1394 / انتشار مجدد: سه شنبه 11 فروردین 1394
نظر شما :