نگاهی موشکافانه به فراز و فرودهای بهای طلای سیاه
آیا اهرم عربستان بازار نفت ایران را تصاحب می کند؟
دیپلماسی ایرانی: بر اساس گزارش های منتشر شده، قیمت نفت ایران در بازار جهانی به زیر 100 دلار رسیده و قیمت نفت برنت هم به 88 دلار رسیده است. این خبر برای کشوری که بودجه امسال خود را با نفتی بشکه 100 دلار تنظیم کرده، خبر خوشایندی نیست. این می تواند در آینده دولت را با مشکلات اقتصادی ناشی از کسر بودجه مواجه کند. از طرفی به نظر می رسد عربستان با افزایش تولید خود، درصدد افزایش سهم بازار بوده و با ارایه بسته های رقابتی در قبال رقبای خود برای مشتریان آسیایی، یعنی فروش نفت با تخفیف، بازار دیگر کشورها از جمله ایران را نیز تصاحب کند. بنابر اظهارات کارشناسان انفعال عربستان در قبال کاهش قیمت های جهانی نفت اقتصاد کشورهای ایران، روسیه و ونزوئلا را بیش از پیش با مشکل مواجه خواهد کرد. به نظر می رسد عربستان سه عامل را به منظور تحرکات خود در حوزه دیپلماسی انرژی در نظر گرفته است: به چالش کشیدن رقبایی همچون ایران و صنعت نوظهور نفت شیل آمریکا، لزوم کسب درآمد بیشتر زیرا پایین آمدن قیمت ها به معنای فروش نفت بیشتر است، و عمیق بودن اختلاف نظرها در اوپک. هرچند که کاهش قیمت، موجب افزایش مصرف کننده می شود اما این تنها در کوتاه مدت خواهد بود. زیرا در بلند مدت ریسک سرمایه گذاری برای تولید را کاهش داده و سرمایه گذاران نیز با احتیاط بیشتری اقدام به سرمایه گذاری می کنند. این مساله در بلند مدت نیز کشورهای تولیدکننده را با مشکل مواجه می کند. درباره دیپلماسی انرژی عربستان در قبال ایران با به گفت وگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:
شاهد کاهش قیمت نفت ایران در بازار جهانی از یک طرف و اقدام عربستان مبنی بر فروش نفت با تخفیف به کشورهای آسیایی هستیم، استراتژی عربستان در حوزه دیپلماسی انرژی در مقابل ایران چیست؟
به نظر می رسد استراتژی عربستان افزایش سهم بازار بوده و در این راستا تلاش می کند. عربستان در فرصت های مختلف با توجه به ظرفیت مازادی که دارد، سهم بازار دیگران را تصرف می کند. پیشتر میزان تولیدات عربستان 8 میلیون بشکه بود که در حال حاضر به 10 میلیون بشکه نفت رسیده است. بنابراین دو میلیون بشکه سهم بازار را در اختیار گرفته که این سهم مربوط به کشورهای دیگر بوده است. به عبارتی کشورهایی که به هر نحوی دچار مشکل شده و نتوانستند نفت خود را صادر کنند، اینک عربستان و چند کشور دیگر سهم بازار آنها را گرفته اند. حال این سهم به طور طبیعی به وجود بیاید یا سهم دیگر کشورها باشد. برای مثال عراق و لیبی به دلیل بحران های پیش آمده نتوانستند ظرفیت های صادراتی خود را به کار بگیرند، از این رو عربستان به دلیل مازاد تولید، سهم بازار بیشتری را به دست می آورد. تلاش عربستان برای سهم بیشتر بازار نیز مربوط به الان نیست. از سال های قبل استراتژی Market Share معروف بود. درواقع عربستان و چند کشور دیگر استراتژی Market Share را دنبال می کردند. مشکل اساسی این است که وقتی کشوهایی که نتوانستند صادرات داشته باشند، به بازار باز می گردند، عربستان و چند کشور دیگر باید برای آنها جا باز کرده و سهم آنها را پس بدهند که معمولا مقاومت کرده و به سادگی سهم گرفته شده را پس نمی دهند. از این رو نیاز به تلاش های گسترده برای پس گرفتن سهم بازار است.
تا چه حد اتفاقات منطقه ای فرصتی را برای عربستان به وجود آورده که در حوزه انرژی فعال تر عمل کند؟
در حال حاضر عربستان خود را در بسیاری از مسایل منطقه ای و بین المللی درگیر کرده و تعهدای برای خودش به وجود آورده و این تعهدها هزینه بر است. ایجاد گروه های تروریستی و تامین سلاح و تامین هزینه نیروی انسانی، موجب افزایش هزینه های عربستان شده است. از این رو این کشور ناچار به تامین هزینه های خود از جای دیگر است و جایی بهتر از نفت نیز وجود ندارد. از این رو با افزایش تولید، درآمدهای خود را ارتقا می دهد تا از یک ظرفیت مالی بالایی برخوردار باشد. ظرفیت بالای مالی این امکان را می دهد که در تعامل با قدرت های بین المللی فعالیت های منطقه ای و بین المللی را انجام دهد. کشورهای غربی از جیب خود برای فعالیت های منطقه ای هزینه نمی کنند، بلکه آنها هزینه ها را دریافت می کنند. بنابراین ظرفیت بالای مالی عربستان به خاطر افزایش تولید بوده که اکنون درگیر مسایل منطقه ای و بین المللی هزینه بر شده است.
دیپلماسی که عربستان در پیش گرفته، چه پیامدهایی را برای منافع اقتصادی ایران در حوزه انرژی دارد؟
به طور حتم صادرات ایران همانند قبل از تحریم ها نبوده و اکنون محدود شده است. ایران نمی تواند از تمام توان صادراتی خود استفاده کند. زیرا کشورهایی که ایران را تحریم کرده اند، کماکان بر مواضع خود ایستاده و نفت نمی خرند. بنابراین از یک طرف صادرات محدود و دشوار شده و از طرف دیگر کاهش قیمت ها و بر درآمدهای نفتی کشور تاثیر می گذارد. دولت یازدهم بودجه امسال را بر روی نفت بشکه ای 100 دلار تنظیم کرده که اکنون قیمت نفت زیر 100 دلار است. این موجب کسر بودجه می شود. برخی از کشورها با داشتن مازاد ظرفیت و افزایش صادرات، بخشی از کاهش ناشی از قیمت ها را جبران می کنند. اما این برای ما امکان پذیر نیست. به همین خاطر، این برای کشورهایی مانند ایران که امکان افزایش صادرات برای جبران کسری بودجه را ندارند، اثرات منفی در پی خواهد داشت. البته افزایش قیمت نیز به نوبه خود منجر به جنگ قیمت ها می شد. تنها کشورهایی که با افزایش صادرات و گرفتن سهم بازار می توانند کاهش قیمت ها را با بشکه های اضافی جبران کنند. تاثیر کاهش قیمت برای کشور مصرف کننده مثبت است. زیرا چنانچه نفت با کاهش 20 درصدی قیمت مواجه شود، درواقع حدود 20 درصد هزینه های واردات نفت برای کشور مصرف کننده کاهش می یابد. این به اقتصاد کشورهای مصرف کننده کمک کرده تا هزینه کمتری برای واردات بپردازند. اما اثرات مثبت این کاهش قیمت حتی برای کشورهای مصرف کننده نیز کوتاه مدت خواهد بود. زیرا در بلند مدت، بر روی سرمایه گذاری ها اثر منفی می گذارد. کاهش قیمت نفت روند سرمایه گذاری ها را کند می کند. سرمایه گذار همواره در حالت ثبات اقدام به سرمایه گذاری می کند ولی زمانی که بازار نفت با نوسان 20 درصد کاهش قیمت مواجه شود، به طور طبیعی سرمایه گذار دست به عصا حرکت کرده و سرمایه خود را به تعویق می اندازد.این مساله بر روی امنیت انرژی اثر منفی می گذارد. اگر امروز کسی سرمایه گذاری نکند، به طور حتم چند سال دیگر کسی هم تامین کننده نخواهد بود. بنابراین کوتاه بینی است که اگر فکر کنیم با کاهش قیمت نفت، مصرف کنندگان سود می برند. زیرا ممکن است در بلند مدت، چند برابر آن را بپردازند. بنابراین ثبات در بازار تنها گزینه ای است که هم تولیدکننده، هم سرمایه گذار و هم مصرف کننده می توانند به فعالیت های خود بپردازند و نسبت به سرمایه گذاری های طی 5 آینده با اطمینان خاطر بیشتری به نیازها پاسخ دهند. شرایط به وجود آمد نوعی بی نظمی را بر بازار نفت حاکم کرده که لازم است، هر چه زودتر ثابت به بازار بازگردد. در این میان نظر دیگری نیز مطرح می شود مبنی بر اینکه کاهش قیمت نفت بر اساس اهداف سیاسی صورت گرفته باشد. درواقع سقوط قیمت نفت با هدف فشار سیاسی برخی کشورهایی که وابسته به درآمدهای نفت و گاز هستند، انجام می شود. برخی شواهد گویای این مساله است که عاملان کاهش قیمت نفت، در کنار اهداف اقتصادی خود نیم نگاهی هم به مسایل سیاسی داشته تا رقبای خود را به منظور امتیاز گرفتن تحت فشار بگذارند. برای مثال گفته می شود در سال 1986 _ زمان جنگ تحمیلی _ با یک رقمی شدن قیمت نفت، به دنبال این بودند که توان مالی ایران را کاهش داده و جنگ را به نفع طرف مقابل تمام کنند.
آیا کاهش قیمت نفت می تواند حاشیه امنی برای ایران به منظور نگه داشتن مشتریان و سهم بازار در مقابل تخفیف عربستان باشد؟ هرچند که درآمدهای نفتی ایران کاهش پیدا کند.
اکثر کشورهایی که مازاد دارند مانند ایران، اکنون در بخش فروش مشکل دارند. زیرا اکنون عرضه بیش از تقاضاست. از این رو در هر کالایی که عرضه بیش از تقاضا باشد، معمولا بین عرضه کنندگان رقابت برای فروش بیشتر می شود و این رقابت نیز در راستای دادن امتیازات بیشتر به مشتریان است تا آنها را حفظ کنند. این کشورها ناچارند جذابیت هایی را به منظور حذف مشتریان خود، و همچنین مشتریان جدید به وجود بیاورند. تا حاشیه امنی برای درآمدهای خود ایجاد کنند. بنابراین شکل گیری یک رقابت منفی طبیعی خواهد بود. اگر بیشتر هم فروخته شود با قیمیت پایین فروخته اید. اما برخی کشورها به دلیل نیاز شدید، وارد رقابت منفی می شوند و سعی می کنند با توجه به کاهش قیمت بیشتر بفروشند تا کاهش درآمدهای خود را تا حدودی جبران کنند. حال اگر در این میان اهداف سیاسی را نیز در نظر بگیرید، معنا و مفهوم دیگری پیدا می کند. وقتی کشوری مانند عربستان 10 میلیون بشکه تولید می کند، بنابراین رهبری قیمت در بازار را دارد. وقتی فرمول قیمت نفت را پایین می آورد، دیگر کشورها نیز برای حفظ موقعیت ناچار به تعدیل قیمت های خود بوده و پا به پای عربستان حرکت می کنند. این دلیلی نیست که با میل خود این کار را انجام می دهند، بلکه برای اینکه از دامنه رقابت حذف نشوند و بازارهای خود را از دست ندهد، ناچار به کاهش قیمت هستند. وقتی کسی که رهبری قیمت را دارد، قیمت را کاهش می دهد و شما این کار را انجام ندهید، با اعتراض مشتریان خود مواجه می شوید که می گویند چرا فرمول خود را تعدیل نمی کنید. بنابراین جو منفی ایجاد شده است. کشورها خلاف میل باطنی خود وارد به کاهش قیمت نفت شده اند. شرایط خوبی نبوده و به درآمد کشورها لطمه وارد می کند. اگر چنانچه خواهان دفاع از منافع هستیم باید این روند متوقف شود. باید کشورها در تعامل با یکدیگر علامت هایی را مبنی بر بازگشت ثبات به بازار نشان دهند. زیرا قمیت ها در سایه انتظارات شکل می گیرد. اکنون تئوری expectation _ انتظار _ تئوری های غالب در بازار است. انتظارات در بازار است که قیمت های فعلی و آینده را شکل می دهد. باید انتظارات به گونه ای سامان یابد که این انتظار در بازار شکل بگیرد عده ای در صدد بهبود شرایط و قیمت ها و توقف روند نزولی هستند. اگر بازار چنین مساله را باور کند، در این صورت انتظارات معکوس می شود. یعنی قیمت ها را از سمت پایین به طرف بالا می برد. یکی از مهمترین اقداماتی که هم تولیدکنندگان و صادرکنندگان اوپک و هم غیر اوپک باید انجام دهند این است که انتظارات بازار را معکوس کنند. این انتظار که قیمت ها پایین برود و همه در رقابت برای فروش بیشتر باشند، معکوس شود. اگر چنین شود، در این صورت انتظارات مثبت و در نهایت قیمت ها سیر صعودی خواهد داشت. دیپلماسی رفت و آمدها و نشست ها می تواند بستر را برای انتظارات مثبت به وجود آورد.
انتشار اولیه: سه شنبه 22 مهر 1393 / باز انتشار : دوشنبه 28 مهر 1393
نظر شما :