
نخستین دیدار جدید
در درونم غافل بودم. وقتی که به خانه ایریک رسیدم، زندان را فقط در سرم درک می کردم. إحساس می کردم که زندانی خودم هستم.
ادامه مطلبدر درونم غافل بودم. وقتی که به خانه ایریک رسیدم، زندان را فقط در سرم درک می کردم. إحساس می کردم که زندانی خودم هستم.
ادامه مطلببالاخره در هواپیما به روی آزادی باز شد. تونل تنگی از پلاستیک هواپیما را به فرودگاه متصل می کند. در آن روهروهای تو در تو، چهره خواهرم به نظرم آشنا آمد، ناگهان میان دوربین ها و عکس بردارها و میکروفون هایی که به طرفم دراز شده بودند شناور شدم.
ادامه مطلببعد از فرارمان که در رسانهها اعلام شد، که سبب شد جلادهای ما بفهمند هزینه شکنجه ما چقدر است، به مشکلی برای شاه تبدیل شدیم. غیرممکن بود که بتواند از ما خلاص شود، کما اینکه نمی توانست مقابل دوربین های خبرنگاران آزادیمان را برگرداند. ویلایی با دیوارهای خیلی بلند در طرجا، چند کیلومتر دورتر از مراکش که یک منطقه اعیاننشین برای طبقه بورژوازی در کازابلانکا بود، به ما داده شد.
ادامه مطلبدر یکی از روزهای ژوئیه ۱۹۷۱، در جریان جشن تولد پادشاه دو هنگ از مدرسه نظامی، کاخ الصخیرات را به تصرف در آوردند و کارکنان کاخ را گروگان گرفتند. آنها صدها نفر از میهمانان را قتلعام کردند و پادشاه با مخفی شدن در دستشوییهای کاخ توانست جان سالم به در برد.
ادامه مطلب