تدبیر صلح در دوره تحمیل جنگ
بحران تهران - ریاض برنده ندارد
نویسنده: صادق ملکی، کار شناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
دیپلماسی ایرانی: نزدیک شدن به آزادی موصل و رقه از دست داعش، تعیین تاریخ همه پرسی کرد ها توسط اربیل، عملیات تروریستی در تهران، بحران در روابط عربستان و قطر، تغییر چیدمان قدرت در ریاض، شلیک موشک به مقر داعش از سوی ایران، حکایت از تحولات پرشتاب خاورمیانه ای دارد که بیش از امید در این جغرافیای پر از بیم و ابهام، سیاهی را ترسیم می نماید.
تحولات در خاورمیانه اگر حلقه های بهم پیوسته ای یک زنجیر باشند، باید درک کرد که حلقه گردان نهایی این بازی های پیچیده نه پایتخت های خاورمیانه، بلکه واشنگتن بوده و می باشد.
باید تدبیر کرد. در این آشفته بازار سیاست در خاورمیانه، بیش از لایه های ظاهری تحولات، باید به لایه های زیرین تحولات توجه کرد. به هوش باشیم اقدام ها و تحولات تاکتیکی، ما را از درک راهبردی تحولات دور و عمل ما را بسترساز بحران هایی ننماید که نام ما، در صف بازندگان تحولات قرار بگیرد.
چیزی مهم تر از جنگ وجود دارد، صلح. در فضای جنگ از صلح گفتن، سخت و از منظری جسارت می خواهد. جنگ ها به یکباره آغاز نمی شوند. باید کینه ها را کاشت، آبیاری کرد و پس از آن، با بهانه ای آتش جنگ را شعله ور کرد. آنانی که جنگ را درک کرده و بر تلخ هایی آن واقفند، هیچ گاه بدنبال جنگ نخواهند بود، مگر آنکه جنگی به آنان تحمیل شود. در خاورمیانه این ناامن ترین کانون بحرانی جهان، باید هوشیار بود. همراهی با توطئه ای پیچیده که جنگ ها را اجتناب ناپذیر نشان می دهند، خود می تواند بخشی از تاکتیک های فریب باشد. در خاورمیانه دست های بسیاری در کار است که جنگی دیگری را سامان دهد. رسانه ها در واشنگتن، آنکارا، بیروت، بغداد و... از امکان وقوع جنگ میان ایران و عربستان سخن می گویند. دقت نمایم آنانی که مدیریت جنگ را بر عهده دارند، با محاسبات دقیق چیدمانی را پی ریزی کرده اند که ریاض و تهران گام به گام به جنگ نزدیگ می شوند. آگاهی از توطئه جنگ و گریز از آن، تبلور عقلانیت برخاسته از دوراندیشی است که می داند پایان هر جنگی، صلح است. در خاورمیانه باید گام های صلح را، جایگزین گام های جنگ کرد.
کیست که نداند هویت های متفاوت، بیش از هر چیزی، تحت تاثیر جغرافیای زیستی است که از آن گریزی نیست. انتخاب اینکه عرب یا ایرانی، شیعی یا سلفی باشی، بیش از هر چیزی، حاصل اجبارهای ناشی از جغرافیاست. پس باید با پذیرش هویت های متفاوت به تعاملی رسید که متضمن همزیستی مسالمت آمیز برای همه هویت ها و اندیشه ها گردد. رهایی از حصر جغرافیا، مهم ترین عنصر تغییر ذهن ها برای نزدیکی قلب هاست.
نه هنر نزد ایرانیان است و بس و نه عرب سوسمارخور است. اندیشه خودبر تربینی بسترساز تبعیض و جنگ است. هر اندیشه و اعتقاد، نژاد و قومی که خویش را در کفه برابر با دیگران نبیند، نماینده تفکری مطرود و دور ازشان انسانی بوده و خواهد بود.
ما نمی توانیم دنیا را با عینک خود و یا منطبق با آرزوهای خویش تحلیل و قضاوت نماییم. نگاهی به همسایگان و مناطق پیرامونی نشان می دهد علیرغم انقلاب اسلامی و هزینه پرداختی آن برای وحدت جهان اسلام، شیعه کماکان از یک تنهایی و غربت تاریخی رنج برده و می برد. اندیشه وهابی اگرچه اندیشه غالب جهان اهل تسنن نیست، اما هنگامی که در تقابل با ایران شیعی می ایستاد، حتی ترکیه نسبتاً سکولار نیز در کنار آن قرار می گیرد.
ایران و عربستان دو واقعیت تاریخی و ژئوپولتیکی هستند که هیچ یک قابل نفی نبوده و نیستند. تهران و ریاض نباید دلخوش به عدم استحکام نظام های حاکم بر دو کشور باشند. نه ایران و نه عربستان نمی توانند جغرافیا و ماهیت غالب شیعی و وهابی خود را تغییر دهند و اصلاً نباید برای تغییر و نفی هویت های دو کشور تلاشی صورت بگیرد. باید در ایران و عربستان، همه نگران جنگ بوده و برای ترمیم روابط تهران و ریاض، تلاش کنند. جنگ طلبان بی شک خائن به منطقه و مردم خود بوده و در فردای تاریخ بخشوده نخواهند شد.
جنگ سالارانی که بر طبل جنگ می نوازند، فریادهای صلح را به سایه برده اند. روابط میان تهران و ریاض به اندازه ای بحرانی است که سخن گفتن از ضرورت کاهش بحران، بسیار دشوار شده است. بسیاری ازجنگ ها، حاصل روایت های متضاد برخاسته از رویاهاست. رؤیاهای تهران و ریاض را باید با ساختن پل اعتماد و یافتن روایت های مشترک، رؤیای صلح کرد.
بحران ها فرصتی است که هنر سیاست و سیاستمداران به هنگام آن، باید تبلور یابد. از منظر تهران، نظام سعودی، نماینده نظامی ارتجاعی و از نگاه ریاض، ایران، نماینده نظامی است که تلاش دارد با نفوذ سیاسی عرصه را بر اسلام تسنن تنگ نماید. تصویرهای ذهنی منفی تهران و ریاض نسبت به هم، حاصل سیاست ها و برداشت های بلند مدت تاریخی است، که با اراده متقابل قابلیت تغییر دارند. نسل امروز و فردای خاورمیانه و در این میان ایران و عربستان، باید از به دوش کشیدن تاریخ دیروز رهایی یابند. باید از جایی شروع کرد و اگر زمینه ای نیست، بستری برای تغییر ذهنیت ها فراهم ساخت.
با مدنظر قرار دادن منافع و الزامات فراوان ناشی از همسایگی، پرهیز از جنگ و تلاش برای صلح، باید دغدغه اصلی رهبران و مقامات ایران و عربستان باشد. ترمیم روابط تهران و ریاض یک اصل و ضرورت دوطرفه می باشد. اگر کفه این همیت در دو طرف حتی به یک میزان نیز نباشد، باز در عرصه سیاست و کشورداری، باید نقطه آغازی ساخت. توجه داشته باشیم ضرورت های مترتب بر منافع ملی با وجود آنکه امام(ره) گفته بود اگر از صدام بگذرم، از آل سعود نخواهم گذشت، با اعمال مدیریت مبتنی بر حل بحران، توانست روابط ایران و عربستان را نه تنها ترمیم کرده بلکه آن را نماد دو بال اسلام نماید. دو بال شدن ایران و عربستان هدفی دور است، اما می شود مانع دو خصم درون اسلامی شدن دو کشور شد.
توجه داشته باشیم که ایران و عربستان دو واقعیت ژئوپلیتیک و تاثیرگذار منطقه و به تعبیر کلان، جهان اسلام بوده و خواهند بود. تغییر ساختاری این معادله در دست هیچ یک از این دو نیست، اما می توان از نیروی هر یک برای تضعیف دیگری و در نگاه وسیع تر جهان اسلام سود جست. اگر این درک را بتوان درد مشترک کرد و به این نتیجه رسید که با گفت و گو می توان به راه حل های بهتر رسید، آن گاه می توان به استقرار آرامش در منطقه کمک کرده و صلح را جایگزین جنگ ویرانگر در منطقه کرد. نباید برای ادبیات سلحشورانه در صحنه سیاست فرصت ظهور داد. در عرصه سیاست، دولتمردان باید تمام تلاش و مساعی خویش را برای تبدیل دشمن به رقیب، و تغییر رقیب به همکار، نمایند. تخریب، کاری ساده و کم هزینه است. سازندگی و به کارگیری سیاست ایجابی، صبر و تدبیر می خواهد.
دولت روحانی همانگونه که در حوزه سیاست داخلی بر تعامل، آشتی و اعتدال تأکید داشته و کارنامه موفقش سبب رأی دوباره به او بوده است، باید در سایر عرصه های سیاست خارجی خصوصا در روابط با ریاض چون موضوع هسته ای، برای ایجاد فضای گفتگو و صلح تلاش کند. ایران در حال حاضر در ارتباط با همسایگان، جدی ترین مشکل را با عربستان دارد. این مشکلی است که قابلیت گسترش درون و برون مرزی دارد. اگر توانستیم با آمریکا مذاکره کنیم، پس می توان با عربستان نیز درب گفتگو را گشود. ایران و عربستان نباید اجازه دهند در سرزمین مسلمانان، بیگانگان مدیریت جنگ کنند. هدف درگیری های عراق، سوریه، یمن، مقدمه سازی برای درگیری های بزرگ و تغییرات وسیع است. جنگ امروز در خاورمیانه یک جنگ داخلی است و متأسفانه هر کس، جنگ را با روایت خاص خود تفسیر کرده و می خواند. خوانش دوباره علل جنگ ها و درگیری ها و رسیدن به نقاط مشترک راه عبور از جنگ و نزدیک شدن به صلح است. کیست که نداند جنگ ها، مخصوصا جنگ های داخلی پیروز ندارد. کشته های تشییع شده در تابوت ها در جنگ های درون تمدنی و در نگاه دو طرف جنگ، همه شهیدند و... در حالی که سخت است بتوان عنوان کشته های درون تابوت را نام شهید داد. شاید درک عمیق همین یک نکته، برای جایگزینی فریادهای صلح بجای جنگ کافی باشد.
تهران و ریاض برای دور شدن از بحران و رسیدن به صلح، باید روایت های خود از حوادث و رویداد ها را به هم نزدیک نموده و در نگاهی ایجابی به منافع متقابل و منطه بیاندیشند. احترام به حقوق متقابل و حوزه های نفوذ، هموارکننده دور شدن از سیاست تقابلی و نزدیک شدن به نگاه تعاملی است. با نگاه های متخاصمی که یکی ظهور داعش را حاصل وهابیت و دیگری حاصل بی توجهی به سنی ها می داند، نمی تواند پلی برای صلح ساخت. در حال حاضر که رویه و صف بندی فعلی در روابط ایران و عربستان، چشم انداز تیره و تاری را نشان می دهد، باید با دوراندیشی راهی یافت و اگر راهی نیست، راهی ساخت. نباید به گزینه جنگ فرصت ظهور داده و به نقطه بدون بازگشت رسید. جنگ و صلح مسیر دوطرفه است. همان گونه که هیچ جنگی به یکباره آغاز نمی شود، صلح نیز به یکباره آغاز نمی شود. باید با بکارگیری عقلانیت استراتژیک، از سایه شوم جنگ دور شده و برای صلح تلاش کرد.
محمد بن سلمان دشمن سرسخت ایران هم باشد، واقعیت حاکم بر عربستان است. بسیاری اعتقاد دارند که ساختارشکنی ناشی از انتخاب سلمان به جانشینی شاه سعودی، نه مقدمه سقوط، بلکه بسترساز ظهور عربستانی قدرتمند تر و مدرن تر در آینده خواهد بود.
نکته آنکه قطر در آستانه جنگ با سعودی، برای محمد بن سلمان پیام تبریک ارسال کرد و ما جانشینی سلمان را کودتای نرم ارزیابی می کنیم. نگاهی که تغییرات در ساختار و چیدمان قدرت در ریاض را، کودتای نرم و عربستان را رژیمی پوشالی تلقی نماید، بیش از صلح، می تواند بسترساز جنگ گردد.
سخن آخر آنکه، آنانی که در بحران میان تهران و ریاض، نگران عزت کشورند، بدانند، اگر مصلحت صلح و حکمت بردباری دولتمداری ایرانی، پاسخ لازم را از ریاض دریافت نکرد، آنگاه ایرانیان با آگاهی ملی ناظر بر تلاش های صلح، در انسجامی همگانی با حماسه ای عاشوایی پاسخ خطرات مترتب بر ایران را می دهند.
انتشار اولیه: سه شنبه 6 تیر 1396 / انتشار مجدد: سه شنبه 13 تیر 1396
نظر شما :