تحليل گستاخانه ديپلمات بريتانيايى از وضعيت ايران
ديپلماسى ايرانى: گويى اين بار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و در راس همه دولت تصميمى عاجل درباره روابط با بريتانيا خواهند گرفت. اظهارات بارى مارستن سخنگوى جوان وزارت خارجه بريتانيا آن قدر روشن و بى پرده بر زبان آمده که ذهن را وامى دارد به واکاوى و تفسير اين سلسله گفتارهاى ضد ايرانى نزد مقام هاى بريتانيا بپردازد.
بدون شک دستگاه ديپلماسى بريتانيا به طور هماهنگ و آرايش شده اى در حال پيشبرد طرح و برنامه اى تبليغاتى و روانى در قبال ايران هستند. درحالى که دولت اين کشور طى روزهاى گذشته درگير حوادث دانشجويان کشورش بوده و با انتقادهاى تقابلى و معنى دار از سوى دستگاه هاى رسمى ايران مواجه شده، با اين اظهارات هم خواسته جواب رسانه هاى تبليغى و ايدئولوژيک جمهورى اسلامى را بدهد و هم پروژه اى را که براى تاثيرگذارى در ايران مهيا کرده، پيش ببرد.
اين بار سخنگوى وزارت خارجه بريتانيا به بهانه بازديد از نمايشگاه شاهنامه فردوسى در کمبريج به نقل سخنانى پرداخته که شايد رسيدن به تعابير و تفاسير موجود در آن، کار سرسخت ترين منتقدان و معترضان بومى ايران نيز نباشد.
ویدئوبلاگ و متن صحبت هاى باری مارستن در سايت سفارت بريتانيا به فارسى قابل شنيدن و خواندن است. او ابتدا ابياتى از شاهنامه را که مربوط به داستان ضحاک ماردوش است مى خواند و سپس نگاه ادبى و هنرى به آن مى اندازد و کم کم وارد استعاره سازى و تفاسير سياسى اش مى شود.
او مى گويد از ميان داستان هاى مختلفى که در شاهنامه آمده، به ماجراى ضحاک علاقهمند شده است. و عاقبت ضحاک را بازمى گويد که از فریدون شکست مى خورد و برای اينکه ايران از گزند و ظلمش در امان بماند تا ابد به کوه دماوند دوخته می شود.
سپس مى گويد: "اون طور که من امروز فهمیدم، فردوسی در فاصله این دو واقعه، یعنی به حکومت رسیدن ضحاک و سرنگونیش، داستانی درباره دو نفر روایت میکنه به نامهای ارمایل و گرمایل که برای ضحاک کار میکردن. این دو نفر از هر دو جوانی که باید میکشتن و از مغزشون برای مارهای ضحاک خوراک درست میکردن، یکی رو فراری میدادن. گذشته از نشانههایی که در روایت داستان استفاده شده، از جمله درست کردن خوراک مارها از مغز جوانان، این داستان برای من از این بابت جالب بود که به نوعی آغاز نافرمانی و مقاومت در برابر ظلم رو نشون میده. قیام کاوه آهنگر که در واقع شروع سرنگونی پادشاهی ضحاک هست هم به نظر من درخشانترین بخش داستان هست."
او شاهنامه فردوسی را سندی برای اثبات روحیه ظلمستیزی تاریخی ایرانیها مى داند و تاکيد مى کند که اين روحيه ریشه در اسطورههای بنیادی هویت ایرانی دارد.
سپس به آنچه از ابتدا در لفافه هنر و ادبيات و اسطوره پيچيده بود، به صورت مستقيم اشاره مى کند و مى گويد: "امروز وقتی مثلاً مدافعان حقوق بشر یا روزنامهنگارهای ایرانی نسبت به کاستی یا بیعدالتی در ایران اعتراض میکنند به ارتباط با بیگانهها و تاثیرپذیری از خارج متهم میشن، در حالی که این روحیه ستودنی اونها کاملاً بومی و ایرانی است."
گفته هاى مارستن که ذيل عنوان کنايه آميز "ضحاک و آزادیخواهان امروز ایران" در سايت سفارت اين کشور درج شده، بار ديگر موجب تنش هايى ميان دو دولت خواهد شد. به نظر مى رسد نحوه هجمه دولت هاى غربى به ايران و نوع پرداختنشان به حوادث و تحولات داخلى کشورمان، صورتى تازه پيدا کرده است. ديپلمات جوانى مثل مارستن از ديپلمات باتجربه اى چون سايمون گس پيشى گرفته و با بهره گيرى از نمادهاى فرهنگى و ادبى ايرانى به نظام جمهورى اسلامى تاخته و به زعم خود در قامت مدافع آزادى خواهان ايرانى ظاهر شده است.
بايد منتظر ماند و ديد آيا طرحى که برخى نمايندگان مجلس شوراى اسلامى براى قطع روابط ديپلماتيک با انگليس ارائه کرده بودند ولى تقريبا مسکوت ماند تا کم کم به محاق فراموشى برود، دوباره سروصدا به پا مى کند و اين بار به مرحله اجرا درمى آيد؟
نظر شما :