توصيه هاى اوباما به مدودوف درباره ايران
جو بایدن معاون رئیس جمهوری امریکا در گفت و گو با شبکه سیبیاس امریکا گفت در صورت حمله اسرائیل به ایران ما دخالتی نمیکنیم. رسانهها آن را تعبیر به چراغ سبز امریکا به اسرائیل کردند و تمام دنیا آن را پوشش داد. این گفته ها سپس از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا تصحیح شد و نور پرنوری را بر بسیاری از مسائل مرتبط با هم روشن کرد. عبارت بایدن در حقیقت هم توهینی بود به ایران و ایرانیها و هم توهینی بود به امریکا و امریکاییها.
اما چه شد که معاون رئیس جمهوری امریکا چنین گفت و چنین پاسخی را از سوی رئیس جمهوری امریکا شنیدیم. آیا بایدن و رئیسش بدون هماهنگی با هم صحبتی را ایراد کردند؟
امروز ایران با چالشهای سیاسی داخلی اش دست و پنجه نرم میکند. ناظران و تحلیلگران بر این عقیدهاند که در ایران راه جدیدی باز شده که این راه میتواند بسیاری چیزها را تغییر دهد و بدون این که سدی بتواند آن را متوقف کند از مقابل بسیاری از موانع عبور خواهد کرد و با تمام مشکلات و چالشهایی که در خود دارد هیچ گاه مضمحل نخواهد شد. اگر بنا باشد خارجیها در این مسئله دخالت کنند – چه امریکا باشد چه اسرائیل - آنگاه تمام حرکتهای اصلاحات در ایران شکست خواهد خورد و به طور ناگهانی ملت ایران حتی در پناه احمدینژاد هم که شده برای جلوگیری از مداخله خارجی دست به مقابله خواهند زد. در آن صورت ما شاهد اتفاقات طوفانی شدیدی خواهیم بود که توقفش تنها از سوی فرد جنگ طلبی چون جورج بوش امکان پذیر خواهد شد.
اما در مقابل، اگر بحث دفاع بخواهد با مداخله نظامی همراه شود و مثلا بخواهد این درگیری از خاک عراق آغاز شود (با وجود این که اصل دفاع از خاک کشور دیگری از اساس مردود است) باید گفت ایران از قدرت بیشتری برخوردار خواهد شد چرا که در آن صورت طرفداران بسیاری را در عراق به دنبال خود خواهد داشت.
خوب اگر این احتمالات را در نظر بگیریم آن گاه دلایل آنچه را که بایدن گفته است را به آسانی میتوان در یافت. کشورهای امپریالیستی خواسته امریکا، همواره برای تغییر شرایط صرف نظر از این که در داخل کشورهای هدف چه اتفاقی خواهد افتاد تجویزهایی میدهند و طوری وانمود میکنند که انگار خود هیچ دخالتی در تجویز آن ندارند. در این صورت دخالت رئیس جمهوری امریکا را نیز بهتر میتوان درک کرد. وی به جا دخالت کرد، به جا توضیح داد و به جا راهها را برای بسیاری که میخواستند از آب گل آلود به وجود آمده ماهی بگیرند، بست.
البته این بدان معنا نیست که اوباما خواستار نزدیکی و دوستی با جمهوری اسلامی ایران است. او میخواهد سیاستهایش را همزمان با فکر چگونگی استفاده از دیگر ابزارها نیز بیازماید. نشانه این ادعا همزمانی رد صحبتهای معاونش در امریکا و مذاکراتش در مسکو با دیمتری مدودوف رئیس جمهوری روسیه است. وی در مسکو سیاست تازهای را مطرح کرد که بر اساس آن بر استقرار سپر دفاع موشکی برای مقابله با اتحاد ایران و روسیه تاکید کرد و در مقابل از وحدت نظر بر سر کره شمالی صرف نظر کرد. اوباما این پیشنهاد را داد چون به خوبی میداند، مسکو تهران را بر واشنگتن مقدم نخواهد کرد. چناچه در سالهای اخیر مشروعیت رهبری امریکا بر دنیای غرب را که از زمان جورج بوش آغاز شده بود، پذیرفت.
اوباما در مسکو در راستای همان سیاستی که پیشتر گفتیم، از روسها سه چیز را طلب کرد. نخست، در تلاشهایی که برای دور کردن تهران از دمشق میشود، دخالت نکنید. دوم، مطمئن باشید خروج نیروهای امریکایی از شهرهای عراق که مقدمهای برای عقبنشینی از کل این کشور است، این برگ برنده را از دستان ایرانیها میگیرد که دیگر نتوانند در عراق نقش مخرب داشته باشند و با امریکا به رویارویی برخیزند. سوم، تلاش کنید که در جبهه نزاع فلسطین – اسرائیل تحولی ایجاد شود که حتی اگر این تحول کوچک هم باشد، این تحول کوچک میتواند پیامدهای بزرگ و مسلسلواری به دنبال داشته باشد.
به همین دلیل است که هیلاری کلینتون نیز با فراغ بال به تبیین استراتژی غیر نظامی امریکا میپردازد و از آن سخن میگوید. استراتژی که میتواند تحولات ایران را بدون دخالت نظامی و غیر نظامی امریکا هر آنچه ملت ایران میخواهند رقم بزند و زمینهای بسازد که آنها خود آینده خود را بسازند. آنها مهندسی سیاست داخلی ایران را به دست ملت ایران رها کردهاند و از آن طرف منتظر دستاوردهای بزرگ سیاستهای خود هستند.
نظر شما :