ارتباط فوتبال و سياست خارجى
"مایلیکهن سرمربی سابق تیم فوتبال ایران پس از آنکه معلوم نشد از کار برکنار شد یا استعفا داد، اعلام کرد که افشین قطبی، سرمربی جدید تیم ملی را اوباما انتخاب کردهاست".
امروز دیپلماسی بیش از هر زمان دیگری در زندگی انسانها نقش بازی میکند به طوری که ریشههای آن در فوتبال کشور ما نیز رسوخ کردهاست. در انتخابات نیز یکی از ارکان اصلی که همواره مطرح میشود، موضعگیری کاندیداهای مختلف در قبال سیاست خارجی کشور است.
در این دوره چهار ساله دولت نهم تنها با نزدیک شدن به انتخابات نیست که کارشناسان، تحلیلگران و کاندیدهای مختلف از زاویهای انتقادی برنامههای سیاست خارجی دولت را مورد بررسی قرار میدهند. بلکه در خصوص تهدیدها و فرصتهای موجود در برقراری یک تعامل دوسویه با جهان امروز همواره مسائلی را مطرح کردهاند.
به نظر میرسد بزرگترین چالشی که امروز ایران در رابطه با کشورهای دیگر جهان با آن روبهرو است بحث تحریم هاست. برخی معتقدند که با مطرح شدن موضوع هولوکاست توسط احمدینژاد پرونده هستهای ایران راهی شورای امنیت سازمان ملل شد و تحریمهای جدیتری را برای ایران رقم زد. این درحالی است که کاندیداهای اصلاحطلب معتقدند که از طریق یک دیپلماسی فعال و پویا میتوانستیم با ادامه برنامه هستهای خود جلوی تحریمها را بگیریم. بدون شک اعتماد سازی در این رابطه میتوانست موثر واقع شود. هرچند شاید عدهای این تحریمها را کاغذ پاره بخوانند اما آمارها به طور منطقی نشان از تاثیر این تحریمها بر روی ایران میدهد.
تعامل با تمام کشورهای جهان در شرایطی که همه مرزها روزبهروز به یکدیگر وابسته میشوند مسئله دیگری است. موقعیت جغرافیایی ایران نیز بهگونهای است که هرچند بسیاری از کشورها به داشتن ارتباطی موثر با ایران نیازمندند اما ایران نیز از این ارتباط بینیاز نیست.
میرحسین موسوی معتقد است که اگر بخواهیم یکی دو ساله نتیجه بگیریم، نتیجهاش این میشود که همه وقت و هزینههای سیاست خارجی ما صرف یکی دو کشور شود و این درست همان چیزی است که در سه سال اخیر در کشور اتفاق افتاده است.
مسلم است که کشورهای منطقهای همواره درپی آنند که از ضعف دیگر کشورها به نفع خود استفاده کنند. امروز هم به نظر میرسد که کشورها در مقابل برنامههای تمرکز ایران بر روی چند کشور خاص در بحث سیاست خارجی به دو دو دسته تقسیم شدهاند. برخی از این کشورها مانند ترکیه قصد دارند که از این غفلت ایران به نفع خود استفاده کنند. به طور خاص اگر بخواهیم به مسئله ترکیه نگاه کنیم متوجه میشویم که هرچند این کشور رویکرد جدیدی را در سیاست خارجی خود اتخاذ کردهاست اما برنامههای ضعیف ایران در سیاست خارجی نیز برای رسیدن ترکیه به هدفش بیتاثیر نبودهاست. رویکردهای ترکیه و کشورهایی مانند آن اگرچه به نفع ایران نیست، اما آنها به طور مستقیم علیه ایران نیز وارد برنامهای نمیشوند.
از سوی دیگر در این شرایط کشورهایی مانند عربستان سعودی، بحرین و مغرب توانستد علیه ایران وارد عمل شوند. این درست است که ایران و عربستان سعودی اختلاف دیدگاه دارند اما در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی شاهد بودیم که این دو کشور با یکدیگر قرارداد امنیتی امضا کردند.
درباره مباحث مربوط به همسایههای درگیر جنگ، یعنی افغانستان و عراق و به نوعی پاکستان هم در این دوره میتوانستیم فعالتر عمل کنیم. بدون شک نقش ایران در افغانستان و عراق بسیار کلیدی است. این مسئله برکسی پوشیده نیست، اما آیا ایران توانست در این زمینه از تمام پتانسیلهای خود استفاده کند؟
مسئله دیگری هم که پس از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا رنگ و بوی تازهای به خود گرفت، روابط ایران با آمریکا بود. باراک اوباما حتی پیش از انتخاب شدن اعلام کرده بود که موضعی متفاوت در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد. اما رویکردهای دوگانه درباره روابط با امریکا از طرف شخص رئیسجمهور این سوال را مطرح میکند که چرا ایران نمیتواند رویکردی مشخص در قبال این مسئله داشته باشد. خبری که هرگز تکذیب نشد، گفتوگوی رئیس جمهور ایران با رئیس جمهور سوئیس بود که آقای احمدینژاد از وی خواسته بود نقش میانجی را در برقراری روابطه با امریکا بازی کند و این پیام را به آنها برساند که اگر خواهان برقراری ارتباط هستند باید هرچه سریعتر، طی چند ماه آینده اقدام کنند. در غیر اینصورت شرایط سختتر خواهد شد. این خبر در حالی منتشر شد که آقای احمدینژاد در مصاحبه خود با شبکه ای.بی.سی آمریکا گفت: «اما دولتی که تا دیروز میگفت من میخواهم تو را بکشم و امروز میگوید نمیخواهم این کار را انجام دهم، آیا این کافی است؟»
مصاحبه آقای احمدینژاد نشان میدهد که وی خواهان تغییر جدیتر موضع امریکا در مقابل ایران است. اما عجلهای که در این خصوص دارد چه معنایی را میتواند در بر داشته باشد؟
شتابزدگی در این مسئله حتی اگر برای یک بازی انتخاباتی برنامهریزی نشده باشد میتواند روند مذاکرات منطقی ایران و امریکا را با خطری جدی روبهرو کند. مسلما 30 سال عدم ارتباط با کشوری که در دوران متفاوت مواضع تندی برعلیه ایران اتخاذ کردهاست چیزی جز ضرر برای کشور به ارمغان نخواهد آورد.
این رابطه تنها در صورتی میتواند به نفع ایران، عراق، افغانستان و سایر کشورها برقرار شود که گامهای منطقی و بدون شتابزدگی برای پیشبرد آن برداشته شود.
تشویقهای لحظهای در سیاست خارجی پشیمانیهای بزرگ را بههمراه دارد. گامهای مثبت را نباید با حرکتهای نسنجیده تباه کرد.
سال اول دولت با بازداشت سربازان بریتانیایی در آب های جمهوری اسلامی ایران همراه بود. آزادی این سربازان ژست سیاسی خیلی خوبی بود، اما هنوز بعد از گذشت چهار سال معلوم نیست دولت چرا به چند سرباز بریتانیایی چنین بهایی داد.
تیم ملی فوتبال مهم است چراکه بازیکنان با احساسات ملی یک ملت بازی می کنند. شباهت فوتبال و سیاست خارجی نیز در همین یک نکته است. بازیکنان عرصه سیاست خارجی نیز با احساسات ملی یک ملت بازی می کنند.
نظر شما :