چند راه حل فرهنگی برای حل مناقشه نام خلیج فارس
درآمد
خلیج فارس نه تنها پرآوازه ترین دریاهای جهان است، چه بسا به عنوان "خلیج"، قدیمی ترین دریایی است که توسط دریانوردان مشرق زمین شناخته شده و در آن کشتیرانی و بهره برداری های دریایی انجام یافته است. به همین دلیل از دیرگاه قدرت های جهانی برای تسلط بر آن در تلاش بوده اند و شاید مطالعات و بررسی هایی که درباره خلیج فارس به لحاظ طبیعت و اقلیم و آب و هوا و رود و رودخانه، بنادر و جزیره ها اعم از مسکونی و غیر مسکونی، همچنین تحقیقات جامعه شناسی و مردم شناسی و اقتصاد (نفت) انجام یافته، بیش از بسیاری از دریاهای جهان است و بدین اعتبار شاید با دریای مدیترانه همانند باشد و به همین دلیل نگارش علمی "دایره المعارف خلیج فارس" می تواند یکی از امکانات علمی – فرهنگی امروزی سازمان های تحقیقاتی ایران باشد.
ساکنان خلیج فارس و جنبه های انسانی حیات
از قدیم ترین ایام، اقوام آسیای جنوب غربی با نژادهای گوناگون در پیرامون و جزایر مزبور زندگی کرده اند که البته بخش شمالی آن به علت جغرافیایی و اقلیمی مهم تر بوده است. آثار باستان شناسی (حفاری ها و اکتشافات علمی) و مردم شناسی و نیز اسناد نگارش یافته تاریخی، این واقعیت را نشان داده اند. در بحرین آثار متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد پیدا شده و پیوند آن آثار با یافته های شوش – از یکسو – و موهنجو دارو (mohanjodaro) – از سوی دیگر – نشان دهنده ارتباطات عمیق تاریخی ساکنان منطقه دور و نزدیک بوده است و به زبان دیگر ساکنان خلیج فارس فزون بر کشاورزی و ماهی گیری، در امر بازرگانی نیز نقش عمده ای داشته اند.
نام و نشان
دریای جنوبی ایران همانند دیگر دریاهای جهان نام و عنوان داشته است. در کهن ترین ایام به علت تلخ بودن آب دریا نسبت به آب رودخانه ها، مردم ابتدایی منطقه نام دریا را نارمراتو (nar marratu) نامیده اند، اما از زمان ورود آریایی ها و سکونت قوم پارسی (یکی از مشهورترین تیره های آریایی) نام این دریا همواره خلیج فارس بوده است؛ کما اینکه به علت سکونت اعراب در سواحل شرقی بحر احمر (دریای سرخ) نام آن دریا را خلیج عربی نامیده اند. حاجی خلیفه در کشف الظنون آورده است: "تا بحر قلزم که دریای مکه است، به مناسبت اینکه شرقش جزیره العرب است سینوس آرابیکوس نامیده می شود" (1)
هکاتایوس ملطی (hecataios)، هرودوت (herodot)، استرابون (strabon)، بطلمیوس رومی و دیگر محققان و جغرافی دانان یونانی و رومی نام خلیج فارس را "سینوس پرسیکوس" (sinus persicus) نامیده اند. در دوران پس از میلاد مسیح نیز همین نام به کار رفته است. از جمله در آثار فلاویوس آریانوس (flavios arrianus) در قرن دوم میلادی و جهان آن روزگار نیز به پیروی از این نامگذاری درست و طبیعی، نام خلیج فارس را در نوشتارهای خود به کار برده اند. تا طلوع دیانت اسلام در تمام زبان های جهان خلیج فارس با نام های سینوس پرسیکوس، مار پرسیک (mare persic)، اکوارم پرسیکو (aquarum persico) و جز اینها نامیده شود.
در اعصار تمدن اسلامی از نخستین کتاب معتبر جغرافیایی (البلدان، تالیف ابن فقیه به سال 279 م) تا آخرین کتاب هایی که در 50 سال پیش در کشورهای عرب زبان انتشار یافته و در مدرسه ها تعلیم داده شده، همواره نام خلیج فارس با عنوان های الخلیج الفارس، بحر الفارسی و گاه الخلیج العجمی آمده است و همه مردم منطقه در این نامگذاری تردید نداشته و در کمال صلح و آرامش آن نام تاریخی را پذیرفته بودند و با هم در یک همزیستی مشترک فرهنگی زندگی می کردند.
بر پایه نوشتارهای تاریخی، حکومت های ایرانی (سراسری یا منطقه ای) بر خلیج فارس فرمانروایی داشتند و نزدیک هزار سال مسلمانان منطقه خلیج فارس با برداشت های گوناگون در دیانت جدید (شیعه و سنی) زندگی تاریخی خود را ادامه داده اند. در تمام این مدت حکومت های متعدد ایرانی مستتر در "بر العجم" در سیاست های عمومی خلیج فارس سیادت داشتند. ساکنان جنوبی خلیج فارس (بر العرب) همواره ایران را به گونه قدرت سیاسی، پایگاه اقتصادی و مرکز فرهنگی و حتی دینی پذیرفته بودند و در امنیت نسبی که در آن روزگاران وجود داشته، زندگی می کردند. (2)
استعمار در خلیج فارس
ریشه اصلی اغتشاشات خلیج فارس مسئله استعمار است. در سال 921 قمری (1515 م) نخست پرتغالی ها و در پی آنها اسپانیایی ها و انگلیسی ها و هلندی ها و فرانسوی ها و به مرور روس ها و آلمان ها و بلژیکی ها و حتی سوئدی ها و نروژی ها و ترک های عثمانی نسبت به این خلیج ایران - که به زبان آنان خلیج فارس نامیده می شد - نظر داشتند و طی معاهداتی، استعمارگری خود را آغاز کردند. اندک اندک قشون آوردند و قدرت نمایی خود را توسعه دادند و به علت نیروی دریایی قوی همواره بر ایران و کشورهای مجاور برتری داشتند.
از دوره شاه عباس اول سلطه انگلیسی ها قوی تر شد و به مرور به دلیل تسلط بر هندوستان، خلیج فارس برای استعمار بریتانیای کبیر نقش بیشتری یافت و به صورت دروازه ورود به هندوستان درآمد. شاید دوره نادر شاه و اندکی کریم خان زند و چند سال زمامداری امیرکبیر، عصر استقلال ایران و دفاع و پاسداری از تمامیت ارضی کشور به شمار آید اما برای انگلیسی ها، پس از سلطه در منطقه و توسعه نفوذ استعماری خود،خلیج فارس یک دریای انگلیسی به نظر آمد. عوامل استعماری انگلستان (دیپلماتیک و نظامی) ظالمانه بر بنادر و جزیره های ایرانی سلطه یافتند و با شیوخ عرب - که زیرنظر ایران بودند - محرمانه پیمان بستند و با تهدید و تطمیع همه کاره خلیج فارس شدند. دولت های ناتوان ایران هم آن غارتگران را همسایه جنوبی به شمار آورد و قادر به هیچ عملی نبود.
عرب های ساحل جنوبی خلیج فارس – از کویت تا راس الخیمه – که هیچ گونه وحدت و اشتراک اجتماعی نداشتند – و هنوز هم ندارند – به صورت یک واحد عربی جمع و جور بر ضد ایران بسیج کردند. این سیاست دقیق استعماری از زمان ورود سرجان مالکوم به ایران تا حاکمیت لرد کرزن ادامه داشت و از ناحیه آنان در سراسر دوره قاجار آسیب های فراوان به ایران وارد شد و بر پایه سلطه مضاعف (موازنه مثبت) روس ها نیز در شمال ایران زیان های بزرگ ارضی و اقتصادی و نظامی بر ایران وارد ساختند.
توطئه تغییر نام
پس از جنگ اول جهانی، انگلیسی ها قدرت بیشتری در خلیج فارس به دست آوردند و یکی از چهره های مشهور استعمارطلب و نژادگرای خود را به نام چارلز بلگریو (sir charles bslgrave) مامور کردند تا سیاست استعماری و شیوه های سلطه بر خلیج فارس را رهبری کند. وی در بحرین برای خود پایگاه فرمانروایی برپا کرد و 31 سال حاکمیت داشت.
کشورسازی های استعماری در منطقه، برآوردن وهابی ها علیه مسلمانان به ویژه شیعیان، بعدها قدرت بخشی به حزب نژادگرای بعث بر ضد ایران و ده ها حرکت دیگر توسط وی و همکارانش چون سر پرسی سایکس و وینستون چرچیل انجام گرفت. جداسازی بحرین از سرزمین مادری و تاریخی خود، ایجاد ماجرای دروغ تعلق نداشتن سه جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی به ایران و پایمال کردن حقوق ایران در کنفرانس های مغرضانه عربی (3) – آن هم در زمان هایی که حکومت صهیونیستی آن همه ظلم و نابهنجاری درباره اعراب به طور اعم و فلسطینیان به طور اخص انجام می دهد – بخشی از اعمال ضد ایرانی استعمار و بریتانیای کبیر در ایران است. ناگفته نماند که پس از کودتای شوم 28 مرداد 1332 بر ضد دولت ملی و دموکراتیک روانشاد دکتر محمد مصدق، امپریالیسم تازه نفس آمریکا نیز در خلیج فارس سلطه زایدالوصفی به دست آورد و در همکاری با سیاست تعیین شده بریتانیا در آذرماه 1349 (سپتامبر 1971) کشوری به نام امارات متحده عربی در کرانه جنوبی خلیج فارس تشکیل داده شد و در سال 1351 (1972) راس الخیمه نیز به آن فدراسیون پیوست. شیخ نشین قطر با 50 هزار نفر جمعیت و سلطان نشین عمان با یک میلیون نفر جمعیت به صورت کشورهایی درآمدند که با عراق و کویت و عربستان سعودی – به جای حجاز تاریخی – سیاست کم و بیش واحد ضد عجمی خود را به منصه ظهور رساندند.
بلگریو که دارای اندیشه های ضد ایرانی شدید بود و در تحریک اعراب بر ضد ایران نقش زیادی داشت، در نیمه های ماموریت خود کتابی درباره خلیج فارس و بحرین انتشار داد و نام درست خلیج فارس را به کار برد؛ یعنی نامی که تا آن زمان یگانه نامی بود که مردم جهان به خلیج فارس داده بودند. اما زمانی که ماموریت او پایان یافت و خلیج فارس را ترک می کرد، موذیانه و مزورانه درباره خلیج فارس گفت "خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی می گویند..." حال آنکه تا آن زمان اعراب چنین اعتقادی نداشتند. حتی جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر در یکی از سخنرانی های خود جمله ای گفته بود که به صورت شعر حماسی مبارزان ضد استعمار عرب درآمد: "من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی"
آنچه بعدها اتفاق افتاد به دلیل همکاری رژیم سلطنتی ایران با اسرائیل بود که بی تردید در اعراب ساده و متعصب و شکست خورده اثر فراوان باقی گذاشت و مصیبت ضد فرهنگی و ضد تاریخی و ضد علمی کنونی را پدید آورد. ناگفته نماند که علما و دانشمندان عرب و کسانی که با تاریخ منطقه آشنایی دارند، هنوز هم خلیج فارس را به همان نام تاریخی و واقعی خود بیان می کنند و اسیر هوچی گری و عوام پذیری جوامع خود نیستند.
نامگذاری ها و جعل نامگذاری ها
عرب های خلیج فارس به علت داشتن نفت و گاز و منابع اقتصادی دیگر و برقراری روابط اقتصادی با کشورهای امپریالیستی جهان به ثروت های هنگفت دست یافته اند و به جای خدمت صادقانه به هم کیشان خود، انواع مصرف گرایی و تبلیغات واهی راه انداخته اند. از آن میان، یاری رساندن در انتشار اطلس مجله جغرافیایی و تغییر دادن نام خلیج فارس و خریدن چندین هزار نسخه از آن اطلس و پخش آن در جهان. البته ایرانیان و علمای جغرافیا و تاریخ جهان اعتراض های علمی خود را اعلام کردند و اقدام آنان – بویژه حکومت قطر – بی پایه شناخته شد.
مطلب دیگری که جا دارد از آن یاد شود، موضع گیری پاره ای از دولت های غربی است. آنان گاه فقط نام گلف (خلیج) را به کار می برند و گاه خلیج عرب و فارسی می گویند و زمانی شمال خلیج را خلیج فارسی می گویند و جنوب خلیج را خلیج عربی. (که به تحقیق هیچ نامی جز خلیج فارس مشروعیت قانونی و تاریخی ندارد)
برای جهان دریای بزرگ شرق آفریقا "اقیانوس هند" نامیده می شود و دریای بزرگ غرب آفریقا "اقیانوس اطلس" نام دارد و اصلا نام آفریقا به کار نرفته است. یعنی در حالی که بیشترین ساحل های دریایی را از همه سو دارد نمی توان نام جدیدی به آن داد. باید دید تاریخ به آن دریاها چه نام داده است و همان را به کار برد. نام خلیج فارس همواره در همه زمان ها و در همه زبان ها خلیج فارس بوده است؛ به همین دلیل جهانیان آن را خلیج فارس می گویند ولو تعدادی از عرب های متعصب و گول خورده و بیمار شوونیستی استعمار ساخته، نام دیگری به آن بدهند.
چه باید کرد؟
به گمان من بخشی از فعالیت ها سیاسی و دیپلماتیک است که برعکس کارهایی که در آغاز انقلاب ناآگاهانه صورت گرفت، اینک جنبه دقیق و آگاهانه پیدا کرده است. اما بخش دیگر تبلیغات فرهنگی و علمی است. ایجاد بزرگراه خلیج فارس به سمت بهشت زهرا در سطح جهانی کاری صورت نمی دهد. باید تحقیقات و بررسی های جدید انجام داد. باید کتاب نوشت نه فقط به فارسی چرا که ایرانیان همواره خلیج فارس را درست بیان می کنند. باید به زبان های خارجی نوشت و دلایل علمی و تاریخی و فرهنگی نامگذاری را بیان کرد. باید سمینارها و جلسات علمی برپا کرد و از همه دانشمندان جهان – همچنین از محققان کشورهای عربی – دعوت کرد تا بیایند و صحبت های خودشان را مستند و مستدل بیان کنند. شرکت نکردن یک تیم ورزشی به علت اعتراض به نام خلیج فارس نه مشکل ایران را حل می کند و نه مشکل کشورهای حاشیه خلیج فارس را.
نگارنده سال های پیش در یکی از کنفرانس های وزارت امور خارجه پیشنهاد کرد که یک دانشگاه بزرگ سراسری به نام دانشگاه خلیج فارس تاسیس شود و دانشجویان تمام مناطق خلیج فارس و استادان برجسته همان منطقه در رشته های گوناگون تعلیم و تعلم نمایند.
نیز می توان با گردش های فرهنگی و زیارتی، ورزش های مشترک، پژوهش های میدانی و کتابخانه ای و فعالیت های دیگر در ذیل همین دانشگاه به روابط صمیمی تر در منطقه مدد رساند و... متاسفانه پیشنهاد نگارنده که در کنفرانس مورد پذیرش همگان قرار گرفت بعدها به بوته فراموشی سپرده شد. کان لم یکن شیئا (4)
چند پیشنهاد جدید
1- خلیج فارس باید به لحاظ جغرافیایی، تعلقات تاریخی و فرهنگی و تمدنی در سازمان های جهانی – بویژه سازمان ملل و یونسکو – ثبت شود. مانند یادمان های باستانی و تاریخی که کشورهای جهان از جمله ایران تاکنون بناهای متعددی را به ثبت جهانی رسانده اند. در مورد خلیج فارس مسئله نخست نام این دریاست که از قدیم ترین ایام تاکنون به نام خلیج فارس در همه زبان های دنیا جاری و ساری بوده است. باید به مدارک تاریخی و جغرافیایی کلیه ملت های جهان رجوع کرد و پس از اثبات نام خلیج فارس، آن را به صحه مردم فرهنگی و حکومتی کشورهای جهان رساند و آن گاه با آن دستاورد در سازمان ملل متحد و یونسکو برای همیشه نام آن را مسجل کرد.
2- یک سلسله مطالعات باستان شناسی در بنادر و جزایر خلیج فارس (بحرین، خارک، قشم و...) و بنادری چون سیراف انجام شده است که تمامی یافته ها و دستاوردهای این پژوهش ها تعلق تمدنی آنها را به بخش های شمالی خلیج فارس مسلم کرده است. این نوع پژوهش نیز باید پس از صحه باستان شناسان جهان به عنوان نوعی سند همیشگی به سازمان ملل و یونسکو ارائه شود.
3- مطالعات مردم شناسی تاریخی و تحقیق درباره آداب و رسوم مردم منطقه (عرب و فارس) نشان می دهد که مجموعه های فرهنگی مردم شناختی با مجموعه های مردم شناختی شمال خلیج فارس بیشتر هماهنگی دارد تا با پاره ای از آداب و رسوم جنوبی؛ که آن هم در مدت 200، 300 سال اخیر در میان مردم منطقه پیدا شده است.
4- مطالعه زبان شناسی، گویش شناسی و لهجه شناسی درباره این منطقه، آمیختگی آنان را با زبان و گویش های ایرانی بیشتر نشان می دهد تا عنوان مثال با گویش های عربی شرقی (سوریه) و غربی (مراکش و الجزایر)
5- مطالعه اقتصاد تاریخی و راه های تجاری جهان در هزاره های قبل، از هند (موهنجودارو) تا شوش و ادامه آن تا مدیترانه، همواره منطقه شمال خلیج فارس را با اهمیت تر نشان داده است. فراهم آوردن مطالعات لازم در این باره و تبیین و تحلیل آنها و استمداد از نهادهای فرهنگی و علمی جهان نشان خواهد داد که خلیج فارس تا چه اندازه دریایی ایرانی است. و برای ثبت این مسئله در یونسکو دو تن از ایرانیان باسابقه وجود دارند که می توانیم از آنها استفاده کنیم؛ یکی دکتر احسان نراقی به دلیل کارهای ممتد چند ده ساله در یونسکو و دیگر دکتر احمد جلالی نماینده سابق ایران در یونسکو. این دو نفر با شیوه های رسمیت بخشیدن به این امر تاریخی – ثبت جهانی خلیج فارس – آشنا هستند و می توانند کار را به پیش ببرند.
6- بررسی اسناد آرشیو ملی بریتانیا و آرشیوهای ملی برخی کشورهای جهان به روشنی حقانیت ایران و تعلق جزایر و خلیج فارس را به ایران روشن می کند و چگونگی شیوه های مرموز استعمار انگلستان را آشنا می سازد که خوشبختانه در این مورد هم اینک آقای مجید تفرشی مطالعات عمیقی را در انگلیس انجام می دهد.
در پایان باید یادآور شد که مسئله خلیج فارس و مخالفت بعضی از اعراب با نان و نشان تاریخی آن و ادعاهای جعلی بر جزایر ایرانی، جنبه سیاسی دارد و همان طور که بیان شد ریشه آن در دسیسه های استعماری است. باید کوشش کرد با شیوه های دوستانه و محبت آمیز مسئله را از سیاست به فرهنگ و علم و انسانیت و همسایگی و اشتراکات تاریخی تبدیل کرد و سود و زیان این نامگذاری های نامربوط را روشن کرد و به دور از جنگ و نقار، آینده خلیج فارس را در کف با کفایت مردم خلیج فارس سپرد و آنان را بر آن داشت تا همگان از مزایای اقتصادی و سوق الجیشی و جهانی آن برخوردار شوند.
پی نوشت:
1- مشکور – محمدجواد – "خلیج فارس و نام آن در طول تاریخ"، بررسی های تاریخی (تهران، ستاد ارتش، 1356) سال یازدهم ش6. ص 105
2- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: تکمیل همایون – ناصر – "خلیج فارس"، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1383 (چاپ چهارم)
3- خوشبختانه با پژوهش های عالمانه دکتر مجید تفرشی در سازمان های اسناد انگلستان (آرشیو ملی بریتانیا) باطل بودن ادعاهای جعلی اعراب روشن تر شده و اسناد موجود، حقوق تاریخی ایران را بر جزایر سه گانه کاملا روشن کرده است.
4- تکمیل همایون – ناصر – "نقش نهادهای آموزشی جدید در همبستگی فرهنگی مردم خلیج فارس"، مجموعه مقالات سمینار خلیج فارس، تهران، وزارت امور خارجه، 1370.
* ناصر تکمیل همایون – استاد جامعه شناسی و تاریخ معاصر ایران
نظر شما :