یادداشت اختصاصی روزنامهنگار روس برای دیپلماسی ایرانی
ترکیه آینده خود را در اوراسیا می بیند

نویسنده: دمیر نظروف، روزنامهنگار و کارشناس علوم سیاسی از غرب سیبری – روسیه
دیپلماسی ایرانی: در مقاله ای با عنوان "چرا من یک جنگ سرد جدید می خواهم" به موضوع درگیری آینده بین ایالات متحده و چین اشاره کردم که فرصتی برای تغییرات گسترده در جهان اسلام خواهد بود.
حالا، می خواهم نقش ترکیه را در روند سیاسی اجتناب ناپذیر آینده در شمال اوراسیا برجسته کنم. در تاریخ اخیر، ما جمهوری ترکیه را به عنوان یک پل بین شرق و غرب می شناسیم، همان طور که توسط پدر بنیانگذار آن، مصطفی آتاتورک به ارث گذاشته شده است. تقریبا* همه رهبران ترکیه این مسیر را دنبال کردند که از یک سو از عضویت کامل ترکیه در جامعه غربی مانع شد (ترک ها در اتحادیه اروپا پذیرفته نمی شوند) و از سوی دیگر ترکیه همیشه در خاورمیانه غریبه بوده، اغلب به دلیل خوی استکباری خود، که از عامل ناسیونالیسم قوی شکل گرفته است. با این وجود، این ویژگی ترکیه را به یک قدرت منطقه ای قوی تبدیل کرده که به یک بازیگر مهم در صحنه جهانی منجر شده است. در واقع، واقعیت "دیپلماسی دو چهره" مکرر آنکارا با ایده "پل بین اروپا و آسیا" مرتبط است.”
متناقضانه، دشمنان اصلی این سیاره، که توسط غرب جمعی و نیروهای اسلامی شرق نمایندگی می شوند، به همان اندازه از دیپلماسی ترکیه ناراضی هستند و آن را "دو چهره" می نامند. اکثریت مطلق از سیستم "میانجیگری" ترکیه و معاشقه با طرف های مخالف درگیری ناراضی هستند. به عنوان مثال، واقعیت ها نشان می دهد که چگونه دولت اردوغان در تلاش است تا روابط خوبی با صهیونیست ها و حماس، با کرملین و اوکراین، با بغداد و اربیل داشته باشد. در اروپا، ترک ها روابط خوبی با بروکسل به طور رسمی و اپوزیسیون محلی (اوربان از مجارستان) دارند. به نظر من، دلیل اصلی این رویکرد این است که علاوه بر منافع اقتصادی، برای آنکارا مهم بود که اجازه مشارکت شخصی در هیچ اتحاد سیاسی در اروپا یا خاورمیانه را ندهد که به طور خودکار به معنای "گرفتار شدن در باتلاق" است*، و این به نوبه خود وضعیت ترکیه را در راه یک بازیگر مهم جهانی به طور قابل توجهی تضعیف می کند.
ترکیه آینده سیاسی فعال خود را در شمال اوراسیا می بیند. من با مقایسه ی تعدادی از حقایق به این نتیجه رسیدم. برای شروع، در سال ۲۰۱۰، چین و ترکیه سندی را در مورد مشارکت استراتژیک امضا کردند که دوران یک اتحاد سایه قدرتمند جدید را نشان می داد که تقریبا در همه جا یکدیگر را بیمه می کند. به عنوان مثال، فراوانی پایگاه های نظامی ترکیه در آفریقا، از جمله موارد دیگر، برای تأمین مسیرهای اقتصادی چین طراحی شده است. این آنکاراست که نقش مهمی در پروژه جاده ابریشم چین ایفا می کند.
همچنین لازم به یادآوری مقاله ای از نسخه آمریکایی سیاست خارجی از سال ***۲۰۲۰ است که در آن اردوغان به عنوان "جاسوس چینی" ذکر شده است. "تجسم یک ناقل جدید فعالیت سیاست خارجی ترکیه در سال ۲۰۲۱ بود، زمانی که داولت بهچلی نقشه جدیدی از شمال اوراسیا را به اردوغان ارائه داد، جایی که تمام سرزمین های فدراسیون فعلی روسیه، جایی که مردم ترک زبان از لحاظ تاریخی در آن زندگی می کردند، به عنوان حوزه نفوذ ترکیه مشخص شده است. در آن سال، مشخص شد که ترک ها از دخالت خود در امور لیبی، سوریه، عراق، سومالی و مسئله فلسطین "خسته" شده اند، جایی که آنکارا همیشه طرف صهیونیست را گرفته است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که "دیپلماسی دو چهره" ترکیه برای حل وظیفه حذف فعالیت سیاسی این کشور در خاورمیانه و تعیین جایگاه در آینده اروپا با نام "ایالات متحده اروپا" طراحی شده است. این موضوع همچنین می تواند تغییر غیرمنتظره خطابه های جنگ طلبانه به همزیستی صلح آمیز با همسایگان (سوریه، عراق) را نیز شامل باشد، زیرا لازم است پایه ای برای جاده ابریشم از عربستان سعودی تا لهستان گذاشته شود.
اما چین تنها کسی نیست که ترکیه را به عنوان یک بازیکن بزرگ بین المللی آینده می بیند. استراتژیست مشهور آمریکایی برژینسکی همچنین در مورد اجتناب ناپذیر بودن نفوذ عمده ترکیه در میان کشورهای آسیای مرکزی صحبت کرد که در نهایت به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد.
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که به دلیل تغییر فعالیت سیاسی بین المللی از خاورمیانه به سمت شمال اوراسیا، ترکیه به یک بازیگر مهم در قلمرو پس از روسیه تبدیل خواهد شد. چرا امت از چنین سناریویی سود می برد؟ وقتی آمریکایی ها خاورمیانه را ترک کنند، خلاء شکل خواهد گرفت که چین و نیروهای منطقه ای، به آن نگاه خواهند کرد که ترکیه فقط یکی از این نیروهاست. اما در زمان تحولات بزرگ در شمال اوراسیا، آنکارا مجبور خواهد شد که واکنش نشان دهد و بردار سیاست خارجی خود را به روز کند. در این مورد، این موفقیت برای جمهوری اسلامی خواهد بود، زیرا هیچ رقیب اصلی در مبارزه برای اتحاد با جنبش های مختلف سیاسی سنی وجود نخواهد داشت. به طور مجازی، ترک ها دیگر نمیتوانند خوانش های مشروط را با توهمات دروغین مسموم کنند، همان طور که اردوغان در طول موج اول بیداری اسلامی انجام داد.
* این مورد در مورد مرحوم اربکان که واقعا می خواست ترکیه را به جریان اصلی اسلامی بازگرداند، صدق نمی کند، اما وضعیت عمیق جمهوری کمالیستی در اتحاد با صهیونیست های بین المللی به اولین شخصیت بزرگ اسلامی اجازه نداد آنچه را شروع کرده بود به پایان برساند.
** درگیری های زیادی در خاورمیانه وجود دارد. که ده ها سال طول می کشد تا حل شود و بسیاری از بازیکنان بین المللی در نهایت به سادگی از تمام فرآیندهای انتزاعی استفاده می کنند. در اروپا، با وجود همه اختلافات، یک جامعه سایه بیش از حد بستهای وجود دارد که به بازیگران خارجی اجازه نمی دهد تا بر فرآیندهای سیاسی خود تأثیر بگذارند. حتی ایالات متحده هم در این باره مشکل دارد. به عنوان مثال، مخالفتی شدید از سوی واتیکان و اروپای قدیمی (آلمان و فرانسه) با ایالات متحده وجود دارد.
*** Erdogan Is Turning Turkey Into a Chinese Client State عنوان آن مقاله بسیار آمریکایی درباره اردوغان و چین. به هر حال، این سایت "چهره" اطلاعات نظامی ایالات متحده است.
نظر شما :