درون آنتروپی فزاینده سیستمی

فرهنگ راهبردی نخبگان حاکم و کنش سیاست خارجی

۲۶ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۱۳۷ اخبار اصلی اخبار داخلی
محمد محمودی کیا در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: با این حال، فرهنگ راهبردی نخبگان ایرانی اعم از نخبگان سیاسی، نظامی و امنیتی که حول محور سه‌گانه «استقلال»، «مقاومت» و «انقلابی‌گری» ساخته و درونی شده است، یک چارچوب هویتی و هنجاری قدرتمند مبتنی بر تجربه تاریخی زیسته ارائه می‌دهد که کنش‌های راهبردی جمهوری اسلامی را در مواجهه با چالش‌های خارجی معنادار می‌سازد.
فرهنگ راهبردی نخبگان حاکم و کنش سیاست خارجی

نویسنده: محمد محمودی کیا، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی

دیپلماسی ایرانی: یکی از رویکردهای نظری برای فهم ماهیت تصمیم‌سازی و کنش سیاست خارجی بازیگران در سطح نظام بین‌المللی، فرهنگ راهبردی است. بر این مبنا، فرهنگ راهبردی به عنوان یک عامل تعیین‌کننده اساسی در شکل‌دهی به ادراکات، ترجیحات و در نهایت رفتار سیاست خارجی یک کشور عمل می‌کند. این مفهوم توضیح می‌دهد که چرا کشورها، حتی زمانی که از نظر ساختاری (از جمله در نظام بین‌الملل آنارشیک یا موقعیت ژئوپلیتیک) در شرایط مشابهی قرار می‌گیرند، راهبردهای کاملاً متفاوتی را اتخاذ می‌کنند. فرهنگ راهبردی، «عقلانیت» محاسباتی صرف را در یک بافت تاریخی، هویتی و هنجاری خاص قرار می‌دهد.

از منظر سیاست علمی، تأثیر فرهنگ راهبردی بر سیاست خارجی را می‌توان در سه سطح کلیدی بررسی کرد:

الف) به عنوان یک فیلتر ادراکی:

فرهنگ راهبردی لنزی را فراهم می‌کند که از طریق آن تصمیم‌گیرندگان، تهدیدات و فرصت‌ها را در محیط بین‌الملل تشخیص داده و تفسیر می‌کنند. این امر تعیین می‌کند که چه چیزی «قابل توجه» است و چه چیزی نیست. برای مثال، یک کشور مانند روسیه با فرهنگ راهبردی که بر حفاظت از حاکمیت ملی در برابر هرگونه مداخله خارجی تأکید دارد، ممکن است گسترش ناتو به شرق را صرفاً به عنوان یک اقدام دفاعی نبیند، بلکه آن را یک تهدید امنیتی هستی‌شناختی تعبیر کند.

ب) به عنوان یک محدودکننده و مجازکننده:

فرهنگ راهبردی محدوده گزینه‌های قابل قبول و مشروع را برای تصمیم‌گیرندگان تعریف می‌کند. برخی از راهبردها به دلیل همخوانی نداشتن با هنجارها و باورهای فرهنگی حاکم، از اساس «غیرقابل تصور» یا غیرقابل پذیرش هستند. به طور متقابل، راهبردهای دیگری به دلیل تطابق با خودانگاره ملی، به راحتی قابل پیگیری هستند.

ج) به عنوان منبع هنجارها و سبک‌های عمل متمایز :

فرهنگ راهبردی نه تنها محتوای سیاست، بلکه «سبک» اجرای سیاست خارجی را نیز شکل می‌دهد. این ترجیح برای دیپلماسی مستقیم یا غیرمستقیم، استفاده از زبان تهدید یا تطمیع، و تمایل به ریسک‌پذیری یا محافظه‌کاری است.

بر اساس ویژگی‌های ذکر شده می‌توان فرهنگ سیاسی را رویکردی نظری درون نظریه سازه‌انگاری تلقی کرد که معتقد است هویت و منافع بازیگران ماهیتی پیشینی ندارد، بلکه درون تعاملات دولت‌ها در پویایی‌های نظم بین‌المللی شکل پیدا می‌کند. رویکرد فرهنگ راهبردی نیز خوانشی پسینی و هنجاری از هویت و منطق کنش بازیگران ارائه می‌دهد و به نحوی بازتاب دهنده منطق نظری سازه‌انگارانه است.

بر اساس این چارچوب نظری، می‌توان رفتار نخبگان ایرانی را درون آشفتگی‌های فزاینده نظم بین‌المللی موجود و به طور مشخص پس از تجاوز نظامی ۱۲ روزه اخیر اسرائیل و آمریکا، تحلیل کرد. البته باید توجه داشت این موضوع یعنی تحلیل‌پذیری نباید به پیش‌بینی‌پذیری منجر شود چرا که در صورت تحقق این امر، می‌توان نخبگان را درون دام سیاست‌های طراحی‌شده با پاسخ‌های قابل پیش‌بینی انداخت و ابتکار عمل در طراحی راهبرد را به دست گرفت. درواقع آنچه در این تحلیل منظور است می‌تواند به مثابه یک چاقوی دولبه تعبیر شود؛ لبه‌ای که کنش سیاست خارجی نخبگان را برای جامعه داخلی توجیه می‌کند و لبه‌ دیگری که در طرف مهاجم و یا طرف بیرونی از آن برای پیش‌بینی‌پذیری رفتار سیاست خارجی بهره می‌جوید؛ لذا باید این ظرافت‌های نظری را داشت؛ امری که باید آن را درون طراحی‌های راهبردی نخبگان جست‌وجو کرد که علی‌القاعده ‌باید سیالیت، انعطاف و محرمانگی لازم را داشته باشد.

با این حال، فرهنگ راهبردی نخبگان ایرانی اعم از نخبگان سیاسی، نظامی و امنیتی که حول محور سه‌گانه «استقلال»، «مقاومت» و «انقلابی‌گری» ساخته و درونی شده است، یک چارچوب هویتی و هنجاری قدرتمند مبتنی بر تجربه تاریخی زیسته ارائه می‌دهد که کنش‌های راهبردی جمهوری اسلامی را در مواجهه با چالش‌های خارجی معنادار می‌سازد.

این چارچوب، توضیح می‌دهد که چرا نخبگان جمهوری اسلامی ایران اغلب راهکارهایی را برمی‌گزیند که از منظر رئالیسم یا لیبرالیسم کلاسیک ممکن است «غیرعقلانی» یا «پرهزینه» به نظر برسند. توضیح آن که بر پایه فرهنگ راهبردی رفتار ایران نه بر پایه یک محاسبه سود و زیان مادی صرف، بلکه بر اساس «منطق مناسب‌اندیشی» برآمده از هویت ساخته‌شده‌اش قابل درک است. از این منظر هرگونه تغییر در رفتار سیاست خارجی ایران نیز مستلزم تحول تدریجی در این فرهنگ راهبردی و روایت‌های هویتی بنیادین آن خواهد بود. بنابراین، هرگونه تحلیل، پیش‌بینی یا تدوین راهبرد توسط بازیگران خارجی برای تعامل با ایران، می بایست با یک درک عمیق از لایه‌های این فرهنگ راهبردی صورت پذیرد.

با این وصف، می‌توان انتظار داشت نخبگان حاکم تمایلی برای ساخت سلاح هسته‌ای راهبردی نداشته باشند چراکه آن را در تعارض با مبانی هنجاری و اخلاقی خود می‌پندارند اما این موضوع در راهبرد عملی می‌تواند به سیاست دانش ساخت سلاح هسته‌ای تاکتیکی که مفاسد سلاح راهبردی را ندارد، منجر شود؛ امری که بر اساس ادراکات نخبگان از تحولات نظم و ماهیت تهدیدات صورتی عملی به خود بگیرد.

بر همین مبنا، هر چند دیپلماسی اقتضا می‌کند ایران در راهبردهای عملی خود انعطاف‌پذیری از خود نشان دهد، اما فرهنگ راهبردی به عنوان یک منبع قدرتمند هویت‌ساز مانع از در افتادن در مسیر استحاله هویتی در گفتمان سیاسی ایران می‌شود و نسبت به هرگونه ادراک از تهدید هنجاری رفتار مواجهه‌جویانه داشته باشند.

در مجموع، آنچه از فرهنگ راهبردی نخبگان ایرانی به عنوان یک سازه جامعه‌پذیر قابل فهم است تاکید بر نوعی رئالیسم هوشمند است که تلاش دارد ضمن صیانت از بودگی خود در برابر تهدیدات بیرونی، هزینه اقدام در عرصه خارجی را به کمینه ممکن برساند با استفاده از فرصت‌های سطح نظام علاوه بر تحصیل منافع داخلی، امنیت و هویت خود را در بیشینه ممکن قرار دهد‌.

کلید واژه ها: سیاست خارجی سیاست خارجی ایران سیاست خارجی جمهوری اسلامی دیپلماسی دیپلماسی ایرانی دیپلماسی ایران دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران استراتژی استراتژیک محمد محمودی کیا فرهنگ کنش کنش سیاست خارجی ایران


( ۱ )

نظر شما :