درسهای جنگ اسرائیل علیه کشورمان
خوابهای آشفته که برای ما دیده بودند

دیپلماسی ایرانی: آنچه در بیست و سوم خرداد شروع شد را «جنگ دوازده روزه» نامیدهاند، احتمالا با الهام از جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل و به این معنا که تبادل آتش میان ایران و رژیم صهیونسیتی در این مدت صورت پذیرفت. اما در ورای این دوازده روز جنگ نظامی، سالها جنگ ترکیبی متمادی بین ایران و اسراییل برقرار بوده است؛ یک جنگ چند بعدی پیچیده که در واقع جنبههای غیر نظامی آن مثل جنگ رسانهای، جنگ اقتصادی، جنگ شناختی و... سالهاست علیه ایران اجرا میشود و فقط در این میان، حمله نظامی گسترده صورت نگرفته بود که آن هم در آخر به وقوع پیوست.
جنگ اقتصادی در کنار جنگ روانی و شناختی، دو عنصری هستند که رژیم صهیونسیتی به طور مداوم برای خستگی و نارضایتی مردم در ایران به کار گرفته است. آنها در سالهای اخیر به دنبال پوک کردن جامعه ایرانی از درون بودهاند تا در چنین ایامی، با یک ضربه، ایران را خرد کنند و در هم بشکنند. در عین حال عدهای هم در داخل با سوءمدیریت به خصوص در زمینه اقتصادی و فرهنگی به رژیم صهیونسیتی کمک رسانده اند.
کمال مطلوب در عملیات نظامی اسرائیل در ایران این بود که پس از نهایتا چند روز حملات مداوم نظامی، ترور فرماندهان و اشخاص و هراس افکنی میان مردم، در سطح شهرهای بزرگ یک شورش بزرگ ایجاد شود که به سقوط حاکمیت منجر شود. همزمان در مرزها و در میان قومیت ها، حرکات جدایی طلبانه مسلحانه اتفاق بیفتد و پس از سقوط حکومت مرکزی در آن بخشها، اعلام استقلال نقاط مزبور از ایران اعلام شود.
بنابراین طبق این «پلن آ», ایران در یک دوره جنگ داخلی، شورش و هرج و مرج قرار میگرفت که از میان رفتن قدرت ملی و جایگاه منطقهای آن را موجب میشد. سپس به سبک آنچه پس از سقوط اسد در سوریه رخ داد، نیروهای کماندویی رژیم اسرائیل همزمان با حملات نیروی هوایی ارتش، به عملیات تخریب زیرساختهای نظامی و هستهای ایران میپرداختند.
خواب آشفتهای که برای ما دیده و سالها برای آن سرمایه گذاری و طرح ریزی کرده بودند از این قرار بود که گفته شد. اما چرا چنین بلایی سر ما نیامد؟
در کنار مقاومت تحسین برانگیز نیروهای مسلح و توان سریع بازیابی خود پس از غافلگیری اولیه، آنچه کشورمان را نجات داد، واکنش مردم ایران نسبت به این حادثه بود.
به نظر میرسد با رصد و تحلیل محتوای شبکههای اجتماعی و همچنین بررسی ادبیات نارضایتی داخلی در ایران، رژیم اسرائیل به این نتیجه رسیده بود که مردم در وضعیت نارضایتی حداکثری بوده ولی منتظر یک ضربه به حاکمیت ولو از طرف نیروی خارجی هستند تا به خیابان ها بریزند و شورش کنند. احتمالا در این بین، مشاورین ایرانی الاصلی هم بودهاند که به این توهم دامن میزدهاند؛ خیانت ایرانیان بیوطن و مزدوری که در خدمت رژیم صهیونسیتی و غرب برای نابودی این آب و خاک کوشیدند، از یاد نسلهای آتی نخواهد نرفت. همانطور که عظمت ملت ایران در خنثی کردن این نقشه ویرانگر در یادها خواهد ماند. از شاهکار هنری محسن چاووشی تا وقت شناسی و درایت بخش بزرگی از اپوزیسیون ایرانی تا یکایک مردم ایران که دلخوریهای ریز و درشت خود از برخی سوءمدیریتهای اقتصادی و فشارهای بیش از حد اجتماعی را قاطی این بحران تحمیل شده نکردند، نمایشی از بینش و بلوغ فکری ملی ایرانیان بود که در طول تاریخ کهن خود بارها از این حفره آسیب دیده بودند و این بار اما پای کار تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران ایستادند تا این دوره خطیر، بار دیگر مصداق این شعر شاملو نشود:
«خوشبینیِ برادرت تُرکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهتِ من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همگان را گردن زدند.
یوغِ ورزاو بر گردنِمان نهادند.
به گاوآهنمان بستند
بر گُردهمان نشستند
و گورستانی چندان بیمرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.»*
ایران این بازمانده عزیز از ادوار باستان، همچنان پابرجاست و باید برقرار و پیروز باقی بماند. در این جنگ دوازده روزه، درسهای بزرگی وجود دارد، چه برای ملت و چه برای حاکمیت که باید از آنها آموخت و برای آینده به کار بست. هر زخمی که ما را نکشد، ما را قوی تر خواهد کرد. اگر چه التیام آن زمان خواهد برد.
*شعر «جخ امروز ...» از مجموعه «مدایح بی صله». احمد شاملو
نظر شما :