نگاهی فکورانه به اظهارات مقام معظم رهبری
گسترش جبهه مقاومت یا گسستن کمربند مقاومت در میانه تحولات سوریه؟
نویسنده: حسین کاظمی، کارشناس ارشد روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: پس از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در چهارشنبه 21 آذر ماه 1403 پیرامون مسئله سوریه بازتابهای گوناگونی مبنی نوع نگاه رهبر ایران از سوی تحلیلگران سیاست خارجی و روابط بین الملل مطح شد. در این سخنرانی رهبر جمهور اسلامی در شرایطی که نیروهای مستشاری ایران به ترک خاک سوریه به سقوط بشار اسد مجبور شده بودند و عملاً رقبای منطقهای و بینالمللی ایران توانسته بودند بر پیکره ژئوپلتیکی جبهه مقاومت زخمی عمیق وارد کنند بیان کردند که: مقاومت این است، جبهه مقاومت این است: هرچه فشار بیاورید محکمتر میشود هر چه جنایت کنید پر انگیزه تر میشود هرچه با آن بجنگید، گستردهتر میشود و من به شما عرض میکنم به حول و قوه اللهی گستره مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فراخواهد گرفت.
در این آنچه از سوی تحلیلگران روابط بین الملل و سیاست خارجی مطرح میشد این بود این گونه بیانات پیروزمندانه و امیدواری به آینده ریشه در چه امری دارد آیا ایران در توان نظامی خود برگ برندهای دارد یا دادههایی در اختیار رهبر ایران است که با وجود چرش ژئوپلتیکی گسترده منطقه به نفع جبهه غربی باز هم به این شکل با استوار و صلابت در این حال مطمئن صحبت میکند یا صرفاً به گمان برخی تحلیل این لزوم جایگاه رهبری سیاسی و هدایتگری سازمانی است که ضعفی نشان ندهد؟
برای پاسخ به این سؤال باید چندین مقدمه را بیان کرد:
اولاً این که خود رهبر جمهوری اسلامی در ابتدای مطلب بیان میکنند این سخنرانی تحلیل نیست و تبیین و ترسیم است. دوم این که تحلیلگران که سخنان ایشان را موردتوجه قرار میدهند با استفاده از عینک نظریات مرسوم روابط بینالملل و سیاست خارجی به مسئله نگاه دارند و مبنای روشی مورد استفاده آنها عموماً بر اساس مبنای روشهای موجود چون عینیگرایی، رفتارگرایی و... است و سطح تحلیل آنها در چهارچوب سطح امنیتی، نظامی، سیاسی و... است.
در آنچه رهبر ایران در این سخنرانی و در طول نظراتشان پیرامون مسائل منطقهای مربوط به ایران بارهاوبارها استفاده کردند کلمه مقاومت و جبهه مقاومت و ادبیات مقاومت و... به چشم میخورد. اگر کمی عمیقتر و با کنار نهادن پردههای علمی به ادبیات رهبر ایران توجه کنیم به این مسئله خواهیم رسید که ایشان بر اساس یک نظریه برگرفته از علوم اسلامی و فقه سیاسی به تحلیل اتفاقات و تحولات منطقه و جهان میپردازند. در حقیقت میتوان گفت که ایشان در این سخنرانی به نحوی به تبیین نظریه مقاومت و ترسیم وضعیت میدان بر اساس این نظریه پرداختهاند این نظریه بهمانند دیگر نظریههای علمی روابط بینالملل و سیاست خارجی دارای مبنای روشی است همانگونه که تجربهگرایی و رفتارگرایی و عینیگرایی بهعنوان مبانی روشی مطرح در نظریات مرسوم هستند در نظریه مقاومت هم از مبنای روشی فطرتگرایی بهعنوان پایه و اساس روشی نظریه مطرح است و بهجای استفاده از سطوح تحلیلی نظامی، سیاسی و... و یا امنیتی از سطح تحلیل ایمانی استفاده شده و روابط بین بازیگران بر اساس یک پیکره عقلانی است و عنصر پیونددهنده اجزا در سیستم آن عنصر ایمانی است نه ساختاری. بر همین اساس است که ایران با این که بهعنوان سرکرده جبهه مقاومت شناخته میشود؛ ولی دارای یک پیکره مستقل عقلانی استکبارستیز و دارای پیوند ایمانی هستند که میتوانند در عین راهبرد و بعضاً تاکتیک هماهنگ در موقع لزوم بهصورت مجزا و مبتکرانه کنش و واکنش داشته باشند. این دقیقاً برعکس رویکرد کشورهای جبهه غرب است که با استفاده از دستنشاندههای خود در کشورهای بلوک خود در پیشبرد اهداف خود سعی دارند؛ زیرا عینیگرایی و عملگرایی به دنبال نتیجه عینی است و آن را بهعنوان هدف در نظر میگیرد درحالیکه بر اساس مبنای فطرتگرای در نظریه مقاومت باتوجهبه ارزشهای فطری انسان، ملتها دارای کرامت انسانی بوده و خودشان باتوجهبه کرامت که دارند باید استقلال داشته باشند؛ بنابراین باید با آنها کریمانه برخورد شود به همین دلیل است که باوجود امکان کودتا و هدایت از طریق گماشته در برخی کشورها بر اساس نظریه مقاومت ایران این کار انجام نداده است. آن چه در ادبیات مقاومت قوامبخش مقاومت ایمانی کرامت انسانی است عناصر فطری چون ظلمستیزی، فساد ستیزی، عدالتخواهی و دیگر شعارهای فطری و ارتقای این معیارها و ایجاد حساسیت یا به بیان عمیقتر شکوفایی فطری جامعه است.
اصلیترین بازیگر در نظریه مقاومت ملتها یا بیانی مردم به معنای ناس است بهطوری رهبر ایران بهعنوان سردمدار این نظریه در سخنرانی که موضوع آن به یک کشور دیگر (سوریه) مربوط میشود و بررسی اوضاع این کشور در دل تحولات منطقهای و جهانی مخاطب خود را مردم ایران به معنای تام ناس قرار میدهد و از کلمه اقشار مردم برای مخاطبین بیانات خود استفاده میکند. در ادبیات هم رهبر فعلی و هم رهبر کبیر انقلاب اسلامی انقلاب بهعنوان کارخانه انسانسازی نامبرده میشود و به همین دلیل تکیه اساسی این نظریه برای ایجاد و تثبیت قدرت بر مردم و شکوفایی ویژگیهای فطری مردم است. ازاینرو دلیل ضعف پیشآمده در سوریه اینگونه بیان میکنند که باید خود مردم و ارتش سوریه در مقابل این حرکت ایستادگی میکردند و زمانی که خود سوری ها این کار را نمیکنند ما نمیتوانیم جلوتر از آنها باشیم دلیل امر همان بحث کرامت انسانی و عدم اجازه دخالت در امور داخلی این ملتهاست اگر به بیان ایشان خود سوریه خواستار ایستادگی بودند ما هم به کمکشان میرفتیم.
اما چرا رهبر انقلاب بر اساس نظریه مقاومت به گسترش به جبهه مقاومت و محکمتر شدن آن در فضای امروز معتقد هستند؟
اگر چه وقتی از سطح تحلیل سیاسی، نظامی و حتی امنیتی به مسئله سوریه نگاه کنیم باتوجهبه معیار قدرت در نظریات کلاسیک روابط بینالملل که معیارهای قدرت را برتری نظامی و ژئوپلیتیکی میدانند پیروزی میدانی و نظامی جبهه غرب در سوریه قابلانکار نیست؛ ولی چنانچه از سطح ایمانی به مسئله نگاه شود و تاریخ تحولات جهانی و بهخصوص تاریخ تحولات اسلام را بهعنوان آزمایشگاه نظریات روابط بینالملل و سیاست خارجی در نظر بگیریم. میتوان نمونههای را بیان کرد که در آن هرچه مسلمانان در فشار بیشتری بودند شکوفایی فطری جامعه در سطح بالاتری قرار گرفته است؛ مثلاً در صدر اسلام زمانی که مسلمان در شعب ابیطالب قرار میگیرند و قبلترها در ابتدای بعثت زمانی ماجراهای اذیت یاران پیامبر بهمانند سمیه و عمار رخ میدهد یکپارچگی و اتحاد جامعه ایمانی موجب رشد جامعه اسلامی است اگر چه به لحاظ سطح سیاسی آنها از جامعه طرد شده و به لحاظ اقتصادی در انزوا قرار دارند ولی برعکس در دوران حکومت پیامبر اسلام (ص) در مدینه و یا حکومت حضرت امیر نفاق بهعنوان یک عامل تضعیفکننده فطرت در جامعه موجب انحراف حکومت اسلامی و تضعیف جامعه در رسیدن به اهداف خود میشود. ازاینرو رهبر انقلاب علیرغم فشار وارده بر جبهه مقاومت در میدان نظامی آن را عامل گسترش جبهه مقاومت میداند؛ چون آزمایشگاه تاریخی نشاندهنده این است که در شرایط فشار در صورت عدم غفلت در سطح راهبردی و تاکتیکی و عملیاتی رشد ایمانی را موجب میشود که بر اساس اصول نظریه مقاومت (سنتهای الهی) به تولید عمل صالح منتج میشود که خروجی آن بر اساس اصل بیان شده در آیه یاأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ان تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدَامَکُم موجب پیروزی خواهد شد. میتوان نمونه آن در همان منطقه مشاهده کرد که به علت تکیه بر بسیج مردمی رژیم اشغالگر علیرغم واردکردن ضرباتی بر پیکره حزبالله به پذیرش آتشبس وادار میشود؛ این پیروزی است برای حزبالله چرا که هدف ازبینبردن حزبالله بود با توانی که پشتیبانی جهانی آن را همراهی میکرد ولی نشد پس حزبالله عملاً پیروز شد و یا بیان مورد دیگر بهعنوانمثال برای این که در این ادبیات تکیه اصلی بر مردم و رشد است هدفگذاری اسرائیل برای ازبینبردن حماس بود که با شکست مواجه شد. این جا هم دلیل آن تکیه بر نیروی مردمی بوده است.
اما اگر بخواهیم به یک سؤال دیگر با ادبیات نظریه مقاومت مطرح شده در سخنرانی رهبر انقلاب جواب دهیم چرایی شروع تحولات سوریه همزمان با آتشبس در لبنان است. رهبر انقلاب بیان میکنند این جنایات عامل پیروزی مقاومت است این جمله نیز بر اساس مبنای فطرتگرایانه این ادبیات نظری است چرا که با وجود این همه جنایات غرب به نمایندگی رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان به علت بیداری فطرتهای مرد جهان جبهه مقاومت رشد پیدا میکنند و با توجه به معیار فطری گرایی در مقابل قومی گرایی یا شریعت گرایی جایگاه خود را جوامع اروپایی و آمریکایی در اعتراض به مسئله کشتار و جنایات انجام شده در غزه علی رغم تفاوت ظاهری در دین و مذهب خود را نشان میدهد. دلیل این امر بیداری فطری و شکوفایی ویژگیهای فطری چون ظلم ستیزی و عدالت خواهی فطرتهای انسانی در این جوامع است. در این حال جبهه غرب برای جلوگیری از گسترش جبهه مقاومت و بیداری فطری دیگر جوامع از عامل ضد فطری نفاق در جامعه سوریه بهرهمند شده و از طرفی به دلیل غفلتهای انجام شده در جامعه سوری در راستای تامین کرامت انسانی از سوی دولت با ایجاد حرکت بر خلاف فطرت موجب تضعیف جببه مقاومت میشود که این هم علی رغم عدم غفلت راهبردی و تاکتیکی به دلیل غفلت عملیاتی انجام شده از سمت بازیگری سوری تضعیف و ضربه به مقاومت را موجب میشود. با توجه به همین مبنای فطریگرایی و تکیه بر عام مردمی و قائل شدن کرامت انسانی برای مردم سوریه با توجه به این که مردم سوریه شیرینی مقاومت تا حدی در این سالها چشیدهاند ویژگی چون عدم ظلم پذیری و استکبارپذیری طبق بیان رهبر موجب خواهد شد که سوریه به دست جوانان سوریه آزاد شود نمونه این مطلب و این که مطالبه مبارزه با ظلم در سوریه و مردمش به عنوان عامل فطری قابل رویت است را میتوان در اعزام نمادین لشگری از سوی جولانی رهبر تحریر الشام برای مقابله رژیم اشغاگر که خود فشار امنیتی آن کمک کردهاند که این گروه قدرت ر در سوریه به دست بگیرد را مشاهده کرد.
بنابراین، اگر از سطح تحلیل ایمانی به این مسائل نگاه نکنیم نمیتوان بر اساس نظریه مقاومت این اتفاقات را تحلیل کرد. استعداد مقاومت دیده نمیشود. زمینه رشد ملت دیده نمیشود. به طور مثال در ماجرای شهدای 7 تیر و شهدا 72 تن از سران انقلاب در دفتر حزب جمهوری اسلامی هیچ کس نمیتواند بگوید که به انقلاب فشاری وارد نشد. لذا به دلیل ظرفیت انقلاب این حرکت غفلت زدایی و بیداری غمیق ملت را موجب شد. مردم ایران دیگر از منافقین به اندازهای متفر شده بودند که این گروه که روزی از سمت صدام و غرب برای جایگزینی جمهوری اسلامی سرمایهگذاری میشدند. تا عملیاتی به وسعت فروغ جاویدان را انجام دهند دیگر با این حادثه علیرغم ضربه سخت به انقلاب به زبالهدان تاریخ پیوستند، این فشار غفلت زدایی و شکوفایی مردم ایران را باعث شد. بر همین اساس است با اینکه ماموریت مستشاران نظامی ایرانی تشکیل قرارگاه، آموزش تاکتیک و در صورت لزوم عملیات در جبهه مقاومت است ولی اصلیترین ماموریت تعریف شده برای فرماندهان و رهبران مقاومت رشد عناصر ایمانی و تبیین است. دلیل دیگر که اثبات میکند اتفاقات رخ داده در سوریه با نگاه نظریه مقاومت موجب گسترش جبهه مقاوت شده بمباران شدید زیر ساختهای سوریه توسط اسرائیل است. این حجم بمباران به دو دلیل است اولاً جانی بودن اسرائیل که باز موجب شکوفایی فطرتهای سوری خواهد شد زیرا که نشان دهنده دشمنی اسرائیل با ملت سوریه است نه دولت آن چرا که تحریر الشام که الآن دولت دست نشانده خود اسرائیل است. ثانیا، خود اسرائیل هم میترسد که این سنگر و امکانات دوباره به دست جبهه اسلام بیافتد و این احتمال را قبول میکند که مقاومت در سوریه از بین نرفته چون کسی که یقین پیدا کند پیروز شده و اندنی است زیر ساخت و امکانات موجود از بین نمیبرد چن میداند خودش مورد استفاده قرار خواهد داد در حالی که اسرائیل برعکس عمل میکند.
دلیل دیگری که برای اثبات گسترش جبهه مقاومت میتوان شمرد این است که هستههای خاموش مقاومت در آفریقا هیچ واکنشی هنوز در مسئله غزه از خود نشان ندادهاند، همچنین مقاومت در اروپا و آمریکا صرفاً از توان مدنی خود بهره برده و مقاومت در آمریکای لاتین فعلاً واکنشی نداشته است. و بخشی از مقاومت منطقه به جز مقاومت بحرین، پاکستان و آذربایجان و افغانستان؛ صرفاً فقط در حد محدودی از توان مقاومت عراق و یمن در کمک به لبنان و غزه استفاده شده و ظرفیتهای خاموش مقاومت که بر پایه مردم است نه سلاحهای نظامی هنوز دست نخورده است.
دلیل دیگری که با توجه به همزمان زمانی آتش بس لبنان و حوادث سوریه میتوان بیان کرد که مقاومت شکست نخورده و این صرفاً یک ضربه و سختی طبیعی است این مورد است که به مانند مثال تاریخی که بعد از این که انقلاب اسلامی رخ داد و همه سرمایگذاری نظامی غرب که در ارتش شاهنشاهی کرده بود و سرمایه گذاری امنیتی در ساواک و یا حتی آموزش کادر اداری ایران همه آنها با وقوع انقلاب از دست داد. بلافاصله برای این که پژواک این شکست در دنیا بیداری فطرتها را موجب نشود جنگ ایران و عراق را راهاندازی کرد؛ در مسئله سوریه این اتفاق برای این ترتیب داده شد که علی رغم حمایت اطلاعاتی با تمام ماهواره حمایت تمام قد پدافندی ناتو و آمریکا و بیشترین کمکهای تاریخی اقتصادی آمریکا نه حماس از بین رفت به طور کامل نه گروگانها آزاد شدند به طور کامل و نه در لبنان رژیم راهی از پیش برد حال جبهه غرب نمیخواست این شکست در دنیا باور شود نمیخواستند مردم دنیا این را باور کنند که اتکای به نیروی ایمانی موجب پیروزی شده است با راهتندازی حوادث سوریه خواستند فطرتهای ملتها را به انفعال بکشانند و ناامید از این قدرت ایمانی که رهبر انقلاب در این سخنرانی با توجه به ادبیات نظری مقاومت به دوری از انفعال و نا امیدی دعوتی کند.
نشانه دیگر عدم درک سطح ایمانی در تحلیل رویداد ایران همدل است این که نتایج نهایی ایران همدل طبق برآوردها 1000 در صد بیشتر از پیشبینی اولیه بوده نشان دهنده گسترش مقاومت در داخل ایران بوده و این استکبار ملعون عدم اجازه حمل و تشییع سید حسن نصرالله در ایران و منطقه را نداد به این دلیل است که ظرفیت بروز منطقهای این ظرفیت ایمانی در منطقه را ندهد. که دوبار موجب تقویت جبهه مقاومت میشد.
در بیانات رهبر انقلاب همچین تکیه بر ایمان مردم و مقابله با کفر از معیار قدرت در ادبیات نظری مقاومت به حساب میآید و همچنین آفات مقاومت را انفعال در شکستها و غره شدن در پیروزیها بیان میکنند.
همان طوری که در سوریه علاوه بر ضعف مدیریتی دولت سوریه علی رغم اینکه بشار اسد با اندیشه مقاومت مخالف جدی نداشت ولی عدم تکیه بر مردم و ادبیات مقاومت سقوط سوریه را موجب شد.
آنچه امروز در سوریه راهگشا خواهد بود تکیه بر بیداری ملت سوری است نه عامل فیزیکی در اصول نظم تمدنی نباید موجب رشد ملتها شد اگر دخالت خارجی مانع رشد ملتها شود اولویت با رشد ملتهاست بنابراین سوریه به بیان رهبر انقلاب باید به دست جوانان سوری که نتیجه بیداری آنها و رشد ویژگیهای فطری چون عدم پذیرش استکبار و استبداد است اتفاق خواهد افتاد.
نظر شما :