برقراری سلطه ارعاب و وحشت
تروریسم فرهنگی و رسانه ای طالبان
دیپلماسی ایرانی: دیده می شود که رسانه های طالبانی، ذهنیت عامه را هدف گرفته اند. در این مسیر است که مردم در باتلاق جنگ ادراکی و شکار عواطف انسانی، مانده اند و دست بسته تسلیم تفکر طالبانی می شوند. زیرا در دوسال گذشته، از تروریسم فرهنگی و رسانه ای بر نفع طالبان و سفید نمایی این گروه، استفاده شده و این پروژه به گونه موفق در ذهنیت مردم، اثر گذاشته است.
از سوی دیگر، در دو سال گذشته که طالبان که به قدرت رسیده اند، تروریسم به انواع مختلف آن در جامعه افغانستان، رشد یافته است. از تروریسم فکری و عقیدتی، تا تروریسم سیاسی، فرهنگی، زبانی و رسانه ای. به این دلیل است که گفته می شود که افزایش بی پیشینه شبکه های یوتیوب، سازماندهی هدفمند یک جنگ روانی به منظور سفید نمایی طالبان، شکار ذهنیت عام مردم و تلاش برای طالبانیزه ساختن فکر و ذهن ما، از نمونه های بارز تروریسم رسانه ای است که رژیم طالبان، بدون استثنا و بلاانقطاع به آن می پردازد. توزیع پول از جانب استخبارات طالبان به رسانه های همسو با سیاست های طالبانی، حمایت از ایجاد سایر شبکه ها، تغییر در نحوه نشرات و گزینش گرداننده ها از میان اقشار جوان، شیک پوش و ملبس با لباس مدرن، یک سازماندهی استخباراتی است.
اگر خوب دقیق شویم، می بینیم که کی در کجا و چگونه مصاحبه شونده را انتخاب می کند و چگونه ذهنیت عامه را به نفع مسیر مطلوب طالبانی، سوق می دهد؟ طالبی که تا دیروز بواسطه فیلم قساوت و بی رحمی اش را برای یک جنگ هدفمند سازماندهی می کرد، امروز عناصری را به هر طریقی به خدمت گرفته است، از خودش سفید نمایی کند. در این راستاست که بزرگ نمایی از دست آورد های بی ارزش مانند ساختن جاده ها در حالی که شکم مردم گرسنه است، استفاده سوء از احساسات مردم در قسمت فقر، نبود امنیت و فقدان عدالت در گذشته، از تاکتیک های معمولی است که تروریسم رسانه ای طالبانی، هدف گرفته و مدام تعقیب می کند.
از جریان تلاشی در شهر کابل که هدف آن مهار چالش های امنیتی برضد رژیم طالبان است تا ساخت یکی دو جاده که در برابر صد ها میلیون دلار تادیه شده برای طالبان، هیچ شمرده می شود، هیولاسازی ذهنی می شود تا سفیدنمایی از جریانی بکنند که عامل ویرانی یک کشور در سه دهه گذشته بوده است.
فضای مجازی مانند فیسبوک، شبکه ایکس، یوتیوب، تیک تاک و غیره در خدمت منافع طالبانی به صورت خواسته و یا سازماندهی شده قرار دارد. مواد آن از ذهنیت های بی خبر، انتخاب می شود. عادی جلوه دادن وضعیت، در واقع نمایشی از شبح ترسناک طوفان و فوران خشم مردم ضد رژیم طالبان است.
هدف این کار، کور ساختن ذهنیت مردمی است که در دوراهی انتخاب میان وضع موجود و بیرون رفت از آن به سمت یک مسیر نا معلوم، گیر مانده اند. برقراری سلطه ارعاب و وحشت.
همه می دانیم که ترور عملی منفرد یا عاطفی نیست بلکه اقدامی است گروهی، سازمان یافته و حتی استراتژی سیاسی. به این اساس، تروریسم رسانه در قالب بزرگ دکترین فرهنگی طالبانی به یک استراتژی مهار بحران احتمالی ناشی از خیزش های مردمی است. تلاشی است یک جانبه که برای فعلا اثر گذار بوده است. اما اگر در قسمت تبیین این استراتیژی کار روشنگری نکنیم، کاملا به یک ذهنیت مسلط مبدل خواهد شد.
پروژه سفید نمایی از طالبان، همانند جنگ و کشتار این گروه در بیست سال گذشته، موفق عمل کرده است. پس تفاوتی اندکی در میان است: در بیست سال گذشته سرباز این جنگ از قشر روستایی، کم فهم و عاطفی انتخاب می شد. حال اهالی شهر ها و تمام مردم را در مسیر سازماندهی شده، به یک هدف جنگ روانی و ادراکی، سوق داده اند تا نشان دهند که طالبان، تنها واقعیت موجود در صحنه سیاسی افغانستان هستند و کدام گذشته و آینده ی برای افغانستان، وجود ندارد. جنگ روانی با تمام قوتش، هنوز هم بر ذهنیت مردم عام افغانستان، حاکم است و مسیر ذهنی و فکری آن ها را نسبت به قضایای سیاسی و سرنوشت این کشور، تعیین می کند.
نظر شما :