گشایشی که توافق تهران و ریاض به وجود آورد
تبعیت بحرین از عربستان در رفع اختلافات سیاسی با ایران
نویسنده: غفور کریمی، کارشناس مسائل سیاسی
دیپلماسی ایرانی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایدئولوژی و جهان بینی سیاسی و انقلابی شیعه در تقابل با ایدئولوژی سنی و وهابی عربستان سعودی قرار گرفت و هر دوی آنها مشروعیت یکدیگر را با ایجاد ابهامات سیاسی، فقهی و تاریخی با تشکیک مواجه کردند.
حمله دولت بعث عراق بـه ایران در سال 1359 و در پی آن پشتیبانی های گسترده سیاسی، مالی و نظامی شورای همکاری خلیج فارس با محوریت عربستان از عراق، کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 به دست مأموران حکومت عربستان در کنار پاره ای از حوادث بحران زا منجر به آن شد که مواجه این دو کشور علی رغم بهبود نسبی و البته کم دوام در برخی برهه های پس از پایان جنگ ایران و عراق، همواره شکل خصمانه به خود بگیرد. این تقابل ها پیوسته استمرار داشته است.
اما اعدام آیت الله نمر باقر النمر به مثابه جرقه ای بر انبار باروت عمل کرد، علی رغم اینکه ایران می توانست این حرکت تحریک آمیز عربستان را با عمل سیاسی و یا اقدام در خارج از مرزها به نحو مقتضی پاسخ دهد لکن تندروی، کنش عجولانه و خارج از عرف دیپلماتیک در تعرض و تخریب به مراکز دیپلماتیک عربستان، روابط شکننده فی مابین را با قطع ارتباط سیاسی مواجه کرد. در این راستا تعدادی از کشورهای عربی و آفریقایی نیز با اقدام عربستان هم داستان شده و ارتباط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کردند. در بین این کشورها، بحرین به دلایل تاریخی و موقعیت ژئوپلتیک حائز اهمیت است.
ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر رقیب منطقه ای، علی الدوام به بسط قلمروی نفوذ خود در خاورمیانه مبادرت می ورزند. در این راستا بحرین یکی از میادین مهم کارزارهای هژمونیک، فرهنگی و زورآزمایی ایران و عربستان در منطقه محسوب می شود.
شاید تصور آنکه جزیره ای با مساحت اندک این چنین در کانون توجهات قدرت های منطقه ای و ابر قدرت های فرامنطقه ای قرار گیرد که به محض وقوع هرگونه رخداد سیاسی و بروز کوچکترین تحولی در آن کشور، بازیگران ذینفع منطقه ای و بین المللی را به اتخاذ موضع و اعمال تکاپوی سیاسی و بعضاً دخالت نظامی وامی دارد، در نگاه اول اندکی دشوار به نظر آید، اما بی شک آن چه بحرین را از چنین جایگاه مهمی برخوردار می کند، موقعیت ممتاز در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه و پیوستگی سرنوشت با برخی از دولت های عربی است.
تحولات صورت گرفته در بحرین همواره واکنش و سیاست های متعارضی را از طرف این کشورها در پی داشته است. تحولات جهان عرب پس از سال 2011 میلادی، تأثیرات ژرفی بر نظم و معادلات قدرت در بحرین بر جا گذاشته است.
در این رابطه، با توجه به هویت شیعی معترضان در بحرین و تعاملات معنوی بسیار نزدیک آنها با ایران، هرگونه تغییر در ساختار حکومتی این شیخ نشین تأثیر اساسی بر ساختار پادشاهی عربستان خواهد داشت.
عربستان با منحرف کردن افکار عمومی، اعتراضات استقلال خواهانه مردم بحرین را با مدد پروپاگاندای رسانه ای، دخالت ایران در امور داخلی و در راستای تغییر حکومت بحرین، القا کرده است.
از آنجایی که عربستان ایفای نقش ایران در معادلات سیاسی بحرین را تهدیدی برای امنیت ملی و سیاست های منطقه ای خود قلمداد می کند لذا در تلاش برای محدود کردن قلمروی نفوذ معنوی ایران در بحرین برآمده است.
عربستان حمایت از خاندان آل خلیفه که در اصل از قبایل ساکن سرزمین نجد در عربستان هستند را از اصول غیر قابل تغییر سیاست خارجی خود بر می شمارد لذا از سرایت مبارزات شیعیان بحرین به مناطق نفت خیز شرقی خود نظیر قطیف و احساء به شدت نگران است.
حال که فرایند بازسازی روابط دیپلماتیک پس از وقفه هفت ساله و تنش های پیوسته و متصل به این انقطاع دیپلماتیک، با وساطت عراق، قطر، عمان و با نقش آفرینی موثر چین، منتج به امضاء توافق نامه فی مابین شده است، دولت بحرین نیز با تبعیت از عربستان و در راستای کاهش التهابات در منطقه، تحرک های دیپلماتیک را آغاز خواهد کرد.
چیزی که بیش از امضا این توافق نامه اهمیت دارد رعایت شرایط توافق و احترام به منافع طرفین است، سوای عامل ژئوپلیکیتی و اهتمام برای تبدیل به قدرت سرآمد منطقه، آن چه تضادهای این دو کشور و تابعین آنها را تا مرز منازعه مستقیم پیش برده و مناقشات موجود را در بسیاری از جنبه ها گریزناپذیر کرده، ناسازگاری مبنایی در و جهان بینی دو دولت است، مادامی که جدال و ستیز ژئوپلتیک ناشی از بی اعتمادی ذهنیِ طرفین از یکدیگر به قوت خود باقی باشد، روابط متلاطم و اختلافات عدیده جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی مانند گذشت تداوم خواهد یافت.
بی شک کشورهایی که از این توافق صرفه و ثمره ای نبرده بلکه مغبون و آسیب پذیر تر شده اند، تمام مساعی خود را معطوف ایجاد شکاف دوباره و سنگ اندازی در مسیر صلح خواهند کرد، بنابراین همکاری و تعامل دوستانه این دو کشور در فضای خاورمیانه، دشوار خواهد بود. از این حیث رویکرد بازساخت روابط منطقه ای با کشورهای خاورمیانه باید از حالت کج دار و مریز کنونی خارج و تلاش های دستگاه دیپلماسی با حصول اولین نتایج حاصل از وفاق، نه به صورت سیکل معمول بلکه باید با سیر تصاعدی صورت پذیرد زیرا این توافق نامه به مثابه کاتالیزور عمل می کند و به گشایش عامِ دیپلماتیک منجر خواهد.
نظر شما :