نگاهی تاریخی به خیانت کمونیست‌های خودفروخته

فرقه دموکرات، فتنه ای که دود شد

۲۵ آذر ۱۴۰۱ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۱۶۴۱۹ اخبار اصلی خاورمیانه مجله دیپلماسی
امیربختیاری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مملکت سربازان آزموده و کاردان می‌خواهد، نه سرباران همیشه مدعی... به‌راستی «چه یک مرد جنگی چه یک دشت مرد». سر آخر اینکه با خروج نیروهای شوروی و ورود ارتش، فرقه دموکرات از هم پاشید و سرانش متواری شدند. پیشه‌وری که روزی گفته بود: مرگ هست اما بازگشت نیست، به شوروی بازگشت و چندی بعد به طرز مشکوکی درگذشت. بخشی از نظامیان ارتش که تحت تاثیر القائات حزب توده و دستورات مسکو ترک خدمت کرده و به شوروی گریخته بودند نیز به خدمت فرقه درآمدند. خلبان عنایت‌الله رضا که یکی از هواپیماهای ارتش را به پرواز درآورده و به عشق‌آباد گریخته بود، از همین جمله است.
فرقه دموکرات، فتنه ای که دود شد

نویسنده: امیر بختیاری، نویسنده و روزنامه نگار

دیپلماسی ایرانی: بیست و یکمین روز آذرماه سالروز پایان فرقه دموکرات آذربایجان است؛ جماعتی که هفتاد و چند بهار قبل زیر بیرق سرخ قشون شوروی قد بر افراشتند و بیست‌ویکم آذر 1325بدون حضور سرخ‌های سیبری فروپاشیدند و چون قطره به اعماق تاریک تاریخ خزیدند. از موارد تاریخی این رخداد بسیار نگاشته و گفته شده، اما در این نوشتار برآنم تا جستارها و پنجره‌ای نو به این رویداد تاریخی بگشایم که شاید تا هنوز هم به کار مُلکداری و سیاست‌خوانی بیاید.

1- این که گفته می‌شود دیپلماسی و گفت‌وگو یگانه می‌تواند حلال و گشاینده باشد بارها در محک طوفان‌های واقعیت بر آب شناور مانده است. گفته شد در اشغال خاک ایران در شهریور ماه سال 1320 محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر اهل قلم، با سیاست و بی‌قدرت توانست قرارداد سه‌جانبه با قوای اشغالگر امضا کند تا ایران از سرزمین اشغالی بشود متحد متفقین و محض خالی نبودن عریضه به امپراطوری ژاپن و آلمان نازی هم اعلان جنگ کرد! باری این متحد خودخوانده نه بر راه‌ها و راه‌آهن خود اراده و کنترلی داشت و نه سران متفق شاه تکیده اش را لایق دیدار می‌شمردند. هر که را می‌خواستند می‌گرفتند و دربند می‌کردند و به نخست‌وزیر مملکت نرخ برابری ارز را برای خرید مصارفشان دیکته می‌کردند. اما با پایان جنگ، شوروی حاضر به خروج نیروهایش از ایران نشد و زیر پرچم ارتش سرخ فرقه دموکرات به «باش‌وزیری» میرجعفر پیشه‌وری تشکیل شد. از این شواهد می‌توان به این داوری رسید که یک سرزمین بدون قدرت و قشون از دیپلماسی‌اش نیز بخاری برنخواهد خاست که دیکته‌های «سر ریدر بولارد» فرستاده لندن در تهران پشت گرم به کشتی‌های بخار بریتانیا در اقصای عالم بود. پس بی‌پرده پوشی راز بقای سرزمین‌ها در قدرتمند شدن است. ایران بینوای آن روزگار تا آستانه پاره پاره شدن برده شد، چون در پس سخن هیچ در انبان نداشت.

2- میرجعفر جوادزاده که مشهور به پیشه‌وری شده بود تا پیش از اقداماتش در جریان فرقه دموکرات سابقه همکاری در نهضت جنگل و روزنامه‌نویسی در جریده «آژیر» را که به خودش متعلق بود، در کارنامه داشت. در انتخابات مجلس چهاردهم که اولین انتخابات پس از رضاشاه و در حکم «دمی آب خوردن پس از بدسگال» بود، موفق شد به مجلس راه یابد، اما اعتبارنامه‌اش توسط نمایندگانی که اعتبارنامه عامل شناخته شده‌ای چون سیدضیاءالدین طباطبایی را تایید کرده بودند رد شد! یقینا پیشه‌وری عنصر بدنام تاریخ است و در راه خواست استالین و جعفر باقراف از هیچ اقدام ضد میهنی دریغ نکرد، اما بسیارانی از همدوره‌ای‌هایش معتقدند اگر در آن مجلس که انواع و اقسامی از آلودگان و پالودگان در آن عضویت داشتند با پیشه‌وری نیز مماشات می‌شد، شاید چنین عرض و نام از خود هدر نمی‌کرد و زحمت مام میهن نمی‌داشت.

3- قدرت دموکراسی و مجلس منتخب تا حدی در جهان نو زیاد است که می‌تواند با هر کیفیت و ترکیبی باز اثر بگذارد و ثمر به سرزمین برساند. احمد قوام، نخست‌وزیر وقت به استناد مصوبه مجلس چهاردهم مبتنی بر قدغن بودن هر گونه مذاکره برای اعطای امتیاز به دولت خارجی در زمان اشغال ایران را مانع از اعطای امتیاز نفت به شوروی می‌شمارد و باز پس از توافق با استالین و امضای مقاوله‌نامه همان مجلس پانزدهم «قوام ساخته» موافقتنامه او و سادچیکف را برای اعطای امتیاز نفت رد می‌کند. نمایان است که مجلس می‌تواند چه نقش یگانه‌ای در مذاکرات خارجی و صیانت از منافع ملی یا مهار سیاسیون سخت‌سر یا سبک‌سر ایفا کند.

4- مردان بزرگ در هر برهه به کار سرزمین و مردمشان می‌آیند و ذخیره‌ای یکسر سودمند هستند. مرحوم شهید مدرس، احمد قوام‌السلطنه را شمشیر پولادین روزهای رزم می‌خواند. قوام که به اقبال بلند از داس و دروی مختاری و کوپال در عهد رضاشاه گذشته و تمام آن سال‌ها را به کشت چای در املاکش در لاهیجان گذرانیده بود، این بار در میانه روزهای دشوار باز ردای رئیس‌الوزرایی به تن کرد و به کار آمد.

قوام نوبه قبل از این نخست‌وزیری‌اش را با غائله نان به پایان رسیده بود و جماعت تحریک شده با شعار «نون و پنبر و پونه، قوام گشنمونه» خانه‌اش را غارت و عزم جانش را کرده بودند که جان به در برد، نباید به یک خطا یا عداوت از سر تنگ نظری چنان پیکره اعتبار اکابر را تراشید که برای روزهای هول و هراس مگر مترسک‌هایی لاغر و بی‌اعتبار هیچ برجای نمانده باشد.

5- معاون احمد قوام در این قضایا مظفر فیروز، فرزند نصرت‌الدوله فیروز و نوه فرمانفرما بود. نصرت با بدنامی رشوه‌ستانی به همراه صارم‌الدوله و وثوق‌الدوله در جریان قرارداد 1919در عصر رضاشاه به قتل رسید و کینه عمیق این قتل در دل فرزندش مظفر و خواهرش مریم فیروز باقی ماند. مظفر فیروز پس از سقوط قوام در همان سال بیست و پنج چندان در عرصه سیاست به چشم نیامد و مگر همان نامه معروف «کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمد» در فردای کناره‌گیری مصدق و نخست‌وزیری سه روزه قوام رخ داد، خرابکاری دیگری نکرد. گروهی به خاطر دارند پیرمرد نحیفی در گرماگرم روزهای انقلاب می‌خواست در نوفل لوشاتو خودی بنماید، اما هیچ طرفی نبست. مریم فیروز هم در ازدواج دومش به عقد نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده درآمد و با طرح‌ریزی ترور شاه در اسفند سال بیست و هفت در حیاط دانشگاه تهران توسط ناصر فخرآرایی می‌خواست انتقام برادر را بستاند! کاش تاریخ خصومت شخصی و انتقام‌کشی و خودنمایی هرگز منافع سرزمین را به اسارت نگیرد.

6- در سفر به مسکو برای مذاکره با استالین جمعی از نور دیدگان و سفارش‌شدگان بی‌هنر در هیأت ایرانی همراه با احمد قوام راهی شدند. در کیفیت و شانیت این جماعت همین بس که قوام مدام تاکید می‌کرد که کره زیاد میل کنند تا در برابر باده‌گساری‌های بی‌پروا و بی‌امان از خوان روس‌ها بی‌خود نشده و اسرار را فاش به تاواریش‌ها ندهند. مملکت سربازان آزموده و کاردان می‌خواهد، نه سرباران همیشه مدعی... به‌راستی «چه یک مرد جنگی چه یک دشت مرد». سر آخر اینکه با خروج نیروهای شوروی و ورود ارتش، فرقه دموکرات از هم پاشید و سرانش متواری شدند. پیشه‌وری که روزی گفته بود: مرگ هست اما بازگشت نیست، به شوروی بازگشت و چندی بعد به طرز مشکوکی درگذشت. بخشی از نظامیان ارتش که تحت تاثیر القائات حزب توده و دستورات مسکو ترک خدمت کرده و به شوروی گریخته بودند نیز به خدمت فرقه درآمدند. خلبان عنایت‌الله رضا که یکی از هواپیماهای ارتش را به پرواز درآورده و به عشق‌آباد گریخته بود، از همین جمله است. نامبرده پشیمان از این راه در سال‌های بعد برای اعتلای فرهنگ ایران خدمات بسیار کرد. پدر سعید راد، هنرپیشه معروف که در فیلم معروف عقاب‌ها به کارگردانی ساموئل خاچیکیان نقش خلبان را به نیکویی ایفا کرده بود، نیز از خلبانان پیوسته به فرقه بود که در پروازی آزمایشی بر فراز تبریز سقوط کرد و جان داد. 

تا سال‌ها بر سر ردای منجی آذربایجان میان شاه و قوام نزاع بود و بسته به شرایط، این عنوان دست به دست می‌شد. تا نامه قوام از مونت کارلو به شاه مبنی بر رعایت قانون اساسی و پرهیز از درخواست اختیار انحلال مجلسین این ردا و لقب جناب اشرف از آن قوام بود و پس از آن خلع شده و شاه منجی تمام‌عیار شد.

کلید واژه ها: فرقه دموکرات ایران و آذربایجان روابط ایران و آذربایجان ایران و شوروی اتحاد جماهیر شوروی سقوط فرقه دموکرات احمد قوام السلطنه جعفر پیشه وری


( ۲۶ )

نظر شما :

محمد ۲۵ آذر ۱۴۰۱ | ۱۲:۳۵
پیشاپیش ورود پانترک های محترم را به این صفحه خوش آمد می گویم . کسانی که کینه شان نسبت به ایران و ایرانی انقدر هست که حاضرند مزدور شوروی شناخته شوند اما شهروند ایرانی نه
ایراندوست ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | ۰۷:۱۷
چقدر زیبا و متقن و مطنطن بود.ممنونم
مجتبی ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | ۰۸:۱۶
قومگراها و پانترکها تجزیه طلب سرنوشت بهتر از اربابشان پیشه وری نخواهند داشت در نهایت بیچارگی در خارج از کشورش خواهند مرد. خاک ایران مقدس است تا درون خود تجزیه طلبان و نوکران انها را جا دهد این خاک ارامگاه ابدی بیش از 17000شهید ترور و بیش از 230000شهید جنگ تحمیلی و شهدای ....دیگر است نه جای مزدوران و تجزیه طلبان و دشمنان ایران و اسلام
فرزاد ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | ۱۱:۵۸
خیلی عجیبه پانترکهای همیشه در صحنه وکاننت گذار در مورد این نوشته هنوز هیچ نظری ندادن و در تطهیر خیانت‌های پیشوای بزرگشون پیشه وری ادای وظیفه نکردن.
خراسانی به فرزاد ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | ۱۷:۵۳
تنها خبری که اثری از پانترکها نیست؟؟؟؟ ادای احترام به ارباب و پدر معنوی نگذاشتند پس نشان میدهد بردگان هزار ارباب هستند.دیروز اربابشان شوروی بود و فعلا امروز طوقه بندگی ارباب باکو و ترکیه دارند تا فردا ارباب دیگری پیدا کند
خسرو ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | ۱۹:۲۰
اشتباهات سیاسی رضاخان میرپنج در استبداد و تضییقات وسیع حقوق ملت موجب تنفر از حکومت پهلوی ها شده بود که برخی گریز از مرکزها را موجب شد فقط قرارداد مظفرفیروز و پیشه وری در خرداد سال ۱۳۲۵ به بیشتر اختلافات پایان داده بود و نیازی به قوام نبود و قوام با پشتگرمی آمریکا میخواست برای شاه افتخار دست وپا کند بدان جهت حمله به آذربایجان را که شش ماه قبل مردمش از تهران حمایت کرده بودند را ترتیب داد راستی چرا جمهوری سرخ گیلان( میرزا و کمونیستها و...) یا جمهوری مهاباد یا شیخ خزعل یا ... اینقدر یاد نمی‌شود مردم آذربایجان در ۱۳۲۵ یا ۱۳۵۷ یا امروز همیشه گارانتی تمامیت ارضی ایران هستند با انگ پانترک نمی توانید اشتباه به خورد مردم بدهید چون حتی پیشه وری توسط شوروی کشته شد چون واضح می گفت که باید زیاد روی تمامیت ایران تاکید میکردم
فرزاد ۲۷ آذر ۱۴۰۱ | ۱۷:۲۴
به خسرو:جمله ی تاریخی و معروف سفیر شوروی خطاب(همراه باخشم) به پیشه وری موقعی که پیشه وری میخواست از دستور سفیر مبنی برتخلیه آذربایجان امتناع کنه:« کسی که تو را آورده به تو میگه برو.»