در راستای اصل گسترش روابط با همسایگان
عواملی که ایران و پاکستان را به هم نزدیک می کند
نویسنده: ناصر پورحسن، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه آیتالله بروجردی
دیپلماسی ایرانی: اگرچه در رویکردهای جدید ژئوپلتیکی، جبرگرایی جغرافیایی و تلقی تکبعدی از محیط جغرافیایی بر سیاست خارجی پذیرفته نمیشود؛ اما نقش جغرافیا بر سیاست خارجی را نمیتوان نادیده گرفت. مفهوم و کارکرد مرزهای ملی که مدت ها به عنوان نماد حاکمیت و جدا کننده ملتها از یکدیگر تلقی میشدند و بیشتر مبین و متمایز کننده «خود» از «دگر»های ملی در بین کشورها بودند، امروزه متحول شدهاست. بهاستثنای برخی کشورها که کارکرد جداکنندگی و متخاصمانه مرزها همچنان که برای آنها پابرجاست، گفتمان جدیدی در عرصه بینالمللی در حال تکوین است که براساس آن «همسایگی» به عنوان یکی از راهبردهای اساسی سیاست خارجی کشورها مطرح میشود.
«سیاست همسایگی» و «همسایگی خوب» در مناطق مختلف دنیا با اقبال مواجه شدهاست. سیاست همسایگی موضوعی فراتر از دیپلماسی در قبال همسایگان است و نحوه برخورد، تعامل با همسایگان را معین می کنند و چشم انداز آتی روابط با آنها را مشخص می کند.
جمهوری اسلامی ایران با 8 هزار و 731 کیلومتر مرز مشترک (آبی و خشکی) با 15 کشور، ظرفیت ویژهای در سیاست همسایگی دارد.
در حالی که همسایگان در سیاست خارجی ایران در گذشته چندان مورد توجه قرار نمیگرفتند، طی سال های اخیر و بویژه در دولت سیزدهم در سطوح اعلامی و اعمالی، به یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی تبدیل شده اند. مقام معظم رهبری سال 1396 «ترجیح همسایه بر دور» را به عنوان راهبرد اساسی سیاست خارجی مطرح کردند. رئیس دولت سیزدهم نیز در روز تحلیف خود تاکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران، کشورها و ملتهای همسایه را خویشاوند خود میداند و مهمترین و اصلیترین اولویت سیاست خارجی خود را، ارتقا روابط با کشورهای همسایه خود دانسته و خواهان عزت و اعتلای آنهاست.»
همسایگان ایران، طیف گستردهای از کشورها با ویژگیها و ظرفیتهای مختلف را تشکیل میدهند. در این میان همسایگان شرقی از اهمیت ویژهای برخوردارند. مرزهای ایران با همسایگان شرقی آن، 1923 کیلومتر است. ایران با افغانستان 945 و با پاکستان 978 کیلومتر مرز مشترک دارد. ظهور مجدد طالبان باعث شده که همسایگان شرقی ایران حداقل تا آینده میانمدت، در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار داشته باشد. بهعلاوه تغییراتی که در معادلات قدرت در عرصه جهانی بویژه شرق رخ داده، اهمیت حوزه را مضاعف کردهاست.
در سیاست همسایگی، پاکستان در شرایط پیش رو، نقش ویژهای برای جمهوری اسلامی دارد. در مسیر روابط ایران با پاکستان از یکطرف ظرفیت ها و فرصت های ویژه ای وجود دارد و از طرف دیگر موانع و محدودیت هایی حاکم است؛ که البته سیاست همسایگی میتواند با فعالسازی ظرفیتها، هزینهها و موانع را کاهش دهد و فرصت آفرینی کند.
یکی از موانع مهم گسترش روابط کشورها در سیاست همسایگی، وجود کلیشهها و نگرشهای منفی دو کشور همسایه نسبت به یکدیگر است. این نگرش معمولا در طول زمان و متاثر برخی نقاط عطف منفی تاریخی مانند شکست در جنگ و قراردادهای ناعادلانه ایجاد میشود.
در بستر روابط ایران و پاکستان هیچ جنگ خاصی رخ نداده و قراردادهای مرزی کنونی نیز ناشی از اختیارات دولت پاکستان نیست بلکه توسط حاکمان استعمار بریتانیا ایجاد شده و نگرش منفی ایرانیان معطوف به سیاست های بریتانیاست.
پاکستان در مقایسه با برخی از همسایگان ایران، تصویر مثبتی در بین مردم ایران دارد و همین تصویر در طرف مقابل نسبت به مردم ایران وجود دارد.
فرصت دیگر گسترش سیاست همسایگی دو کشور، وجود میراث مشترک فرهنگی است و بخش عمده پاکستان را میتوان جزء گستره فرهنگی ایران تلقی کرد. زبان رسمی مردم پاکستان، اردو است. اگرچه سایر زبان ها و لهجه ها نیز رایج است. با توجه به اینکه حدود هشت قرن فارسی، زبان اداری حاکمان شبه قاره بود، امروزه در زبان های هندی و اردو، کلمات فارسی فراوانی وجود دارد. حدود 60 درصد لغات زبان اردو از فارسی گرفته شده و ادبیات اردو به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی است. نگارش زبان اردو غالباً به خط نستعلیق است و روزنامه های اردو زبان به خط نستعلیق منتشر می شوند. کتیبه ها، سردر عمارت ها و زیارتگاه ها و مساجد و سنگ مقابر مزین به اشعار، آیات و احادیث خطاطی شده است. بیش از هشت هزار بیت از اشعارعلامه اقبال لاهوری که بنیانگذار فکری پاکستان محسوب میشود، به زبان فارسی است. هویت مذهبی؛ نقش دوگانهای دوستی و یا خصومت در روابط ایران و پاکستان میتواند ایفا کند.
اگرچه پاکستان با هدف ایجاد موطنی برای مسلمانان شبهقاره ایجاد شد اما مسلمانان تاکنون نتوانستهاند که حکومتی دینی در این کشور تشکیل دهند. مناقشات مرزی و سیاسی پاکستان با هند بر سر کشمیر موجب شده ارتش بهمثابه دولت عمیق از سال 1947 تاکنون حاکم اصلی در پاکستان باشد.
در واکنش به چنین وضعیتی، بخش تندروتر مسلمانان اهل تسنن پاکستان با ایجاد تشکلهای مختلف مذهبی به دنبال ایجاد حکومتی اسلامی بودهاند و ناکامی در این زمینه با مداخلات منطقهای و بینالمللی به پیدایش گروه های تندروی سلفی منجر شده که عمدتا ماهیت ضد شیعی دارند. در این رابطه میتوان به لشکر جهنگوی و تحریک طالبان پاکستان اشاره کرد.
همپیوندی بخش از حکومت و جامعه پاکستان با گرایشهای اصلی طالبان از جمله قندهاری ها موجب گسستگی در روابط با جمهوری اسلامی میشود. با این اوصاف، علاوه بر جمعیت شیعیان که حدود 20 درصد از جمعیت 200 میلیونی پاکستان را تشکیل میدهند، بخش عمدهای از گرایشهای اهل تسنن پاکستان، رابطه مناسبی با شیعیان دارند و ارادت ویژهای به ائمه معصومین دارند و به همین دلیل بستر مناسبی برای تقویت روابط در سیاست همسایگی با ایران دارند. به علاوه حکومت طالبان طی سال های 1996-2001 برای طالبان و پاکستان تجربیات فراوانی داشته که یکی از آنها ضرورت شناسایی دولت طالبان در سال 2021 از سوی همسایگان افغانستان از جمله جمهوری اسلامی است.
علاوه بر مسائل هویتی و فرهنگی، مسائل اقتصادی نیز نقش بسیار ویژهای در سیاست همسایگی ایران و پاکستان دارد. جمعیت فراوان پاکستان و فقدان منابع انرژی پاکستان در کنار ذخایر انرژی ایران میتواند اقتصاد دو کشور را مکمل یکدیگر سازد. اگرچه توسعه نیافتگی مناطق دو سوی مرز ایران و پاکستان و نبود زیرساختهای ارتباطی و اقتصادی عامل بازدارنده ای محسوب میشود اما چون سیاست همسایگی ناظر بر جهتگیری های بلندمدت برای کاهش تهدیدات و افزایش منافع همسایگان است، با تلطیف راهبردهای امنیت محور و واگذاری اختیارات به نهادهای منطقهای و تقویت ظرفیتهای رویکرد پارادیپلماتیک، میتوان اقتصادهای دو کشور را به هم پیوند زد.
تغییرات اخیر در معادلات قدرت در سطح جهانی و منطقهای نیز سیاست همسایگی ایران در قبال پاکستان را تقویت می کند. تا پیش از بازگشت طالبان به قدرت، دو محور اقتصادی رقیب در مناطق شرقی ایران در حال شکلگیری بود. هندوستان که همواره کوشیده است در رقابت با پاکستان، افغانستان را به عمق راهبردی خود تبدیل کند، کوشید با گسترش بندر چابهار، ایران را به گذرگاه مطمئنی برای تقویت جایگاه خود در افغانستان و آسیای میانه تبدیل کند.
در مقابل، چین نیز با توسعه گذرگاه های آبی – خاکی از مسیر پاکستان و افغانستان در ابتکار جهانی یک کمربند – یک راه طرحهای بلند مدتی در دستور کار خود قرار دادهاست. راهبرد سرمایه گذاری بیش از 50 میلیارد دلاری چین در پاکستان، در مقابل رویکرد تاکتیکی و تعلل هند، برای سرمایه گذاریهای سنگین منطقهای با به قدرت رسیدن طالبان تقویت شدهاست.
اگرچه ایران کوشیده است از هند برای موازنه روابط و مدیریت برخی از رفتارهای و سیاستهای پاکستان استفاده کند اما در راهبرد نگاه به شرق ایران، هند در مقایسه با چین نقش بسیار کمرنگی دارد.
در کنار فرصت های مذکور، موانع مهمی از جمله رقابتهای منطقهای و اعطای مشوقهای اقتصادی برخی بازیگران و رقبای ایران به پاکستان، در مقابل سیاست همسایگی وجود دارد. این سیاست به شدت تحت تاثیر همسایه مشترک یعنی افغانستان است. سیاست خارجی پاکستان در طول تاریخ آن تحت تاثیر خط دیوراند است. این خط مرزی که سال1893 توسط حاکم بریتانیای شبه قاره ترسیم شد و از سال 1947 مبنای مرز پاکستان با افغانستان شده، هرگز توسط حاکمان افغانستان حتی طالبان برسمیت شناخته نشده است.
سیاست عملی پاکستان از سال 1947 تاکنون جلوگیری از شکلگیری دولت متمرکز قوی در کابل بوده است و به گفته ضیاءالحق «دیگ جوشان افغانستان باید همیشه در حال جوشش باشد» زیرا افغان ها مرز مذکور را نمیپذیرند. این راهبرد که باعث به قدرت رسیدن مجدد طالبان در دو ماه گذشته شد و با رایزنی و اصرار مقامات پاکستانی برای فرصت دادن به طالبان و شناسایی دولت آنها تداوم یافته با سیاست اعلامی و اعمالی ایران طی هفته دهه اخیر مغایر داشتهاست. ادارک و تلاش مقامات پاکستان بویژه سازمان اطلاعات پاکستان( ISI ) این است که به قدرت رسیدن طالبان، افغانستان مجددا به عمق راهبردی پاکستان تبدیل می شود و به نفوذ هندوستان و دیگر بازیگران در این کشور پایان می دهد.
نظر شما :