فشارهای داخلی و خارجی که بر برلین است
آلمان گرفتار معمای جنگ روسیه در اوکراین
دیپلماسی ایرانی: تمام اروپا، دنیا و تقریبا تمام احزاب ائتلافی حاکم و اپوزیسیون در آلمان، اولاف شولتس، صدراعظم این کشور را تحت فشارهای بی سابقه قرار داده اند تا کمک های تسلیحاتی و مالی بیشتری به اوکراین کند و از تردید و دفعالوقت در جنگ دست بردارد. می توان گفت که هیچ کشوری در اروپا به اندازۀ آلمان در مخمصۀ سیاسی این جنگ گرفتار نشده است. وقتی ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، بارها آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان را به همکاری با پوتین متهم و شماتت اش کرد و یا در اقدام نمادین دیگر در اعتراض به چندین سالۀ آلمان در قبال روسیۀ پوتین، مانع از سفر والتر اشتاین مایر رئیس جمهور آلمان (سابقا وزیر خارجۀ دولت مرکل) به کیف شد، همه در داخل و خارج آلمان بتاثیر از آثار روانی و تبلیغاتی کشتار در اوکراین نسبت به این اقدام تند زلنسکی از خود تفاهم نشان دادند. استثنا فقط برخی محافل سیاسی و صلح طلبان آلمانی است که از مخاطرات گسترش جنگ آگاه است و نسبت به احساسات برانگیخته شده، هشدار می دهد.
یورگن هابر ماس، فیلسوف برجسته آلمانی از این جمله است که تازگی از مواضع محتاطانه صدراعظم کشورش و تردید او در کمک تسلیحاتی سنگین به اوکراین به دفاع برخاست. وی ضمن محکوم کردن پوتین و ضرورت حمایت از اوکراین، اما نسبت به استحاله جنبش صلح طلبی آلمان پس از جنگ دوم هشدار داد و دربارۀ کشیده شدن مجدد پای کشور به جنگ و پایان رویکردهای دیالوگ و صلح در آلمان، ابراز نگرانی کرد. زیگمار گابریل، وزیر امور خارجه سابق آلمان نیز طی مصاحبه ای، در دفاع از اشتاین مایر، رئیس جمهوری، دست به انتقاد و افشاگری کم سابقه پیرامون عملکردهای تند و غیرمنطقی دولت های کیف ظرف حدود یک دهه اخیر زد. وی با اشاره به مساعدت های آلمان در ایجاد تفاهم میان مسکو و کیف که به قرارداد مینسک منجر شد، مخصوصا سیاست های انعطاف ناپذیر، تند و مهاجمانۀ زلنسکی در قبال روسیه را از جمله دلایل بروز جنگ دانست. وی حتی صراحتا برخی عملکردهای فسادآمیز حکومتی در اوکراین را نیز مورد انتقاد قرار داد.
واقعیت این است که آلمان در دو جنگ جهانی شکست خورده، هنوز نوعا تحت اشغال است، فاقد اختیارات مستقلانۀ نظامی است و تازه سه دهه پیش توانسته به آرزوی دیرینه اش یعنی وحدت دو بخش جداشده آلمان، عمدتا به کمک مسکوی گورباچف، دست پیدا کند. این کشور، با این وجود در حوزه تجارت و اقتصاد تا توانسته ترقی کرده و اینک به چهارمین اقتصاد دنیا و نخستین اقتصاد اروپا تبدیل شده است. فعل و انفعالات دشوار و پیچیده ای که در همین چند هفتۀ نخست اقدام نظامی روسیه در اوکراین در سیاست داخلی، خارجی و امنیتی آلمان رخ داده، خود گویای موقعیت خاص و دشوار این کشور است. آلمان و فرانسه که اتحادیه اروپایی را رهبری می کنند، برخلاف بسیاری ممالک غربی بهویژه اعضای ناتو، بیشترین نگرانی را از گسترش جنگ در اوکراین و اروپا دارند. مخصوصا آلمان که در دوران جنگ سرد، همسایه بلافصل شرق سوسیالیستی و خاکریز اول در نزاع احتمالی دو بلوک شرق و غرب بود، حالا نیز بیشترین مخاطره را در خود احساس می کند، زیرا یک طرف جنگ، یک قدرت بزرگ جهانی و هسته ای با تمامی ویژگی های راهبردی اش قرار دارد. در عوض حالا سیاست داخلی و خارجیِ آلمان تحت تاثیر افکار عمومی ای قرار دارد که به شدت از جنگ روسیه و موج گستردۀ خبری و روانی رسانه ای آن متاثر شده است و می خواهد با قربانی غربگرای جنگ یعنی اوکراین، همدردی و جانبداری کند.
اولاف شولتس، صدراعظم سوسیالیست آلمان در این وضعیت، وارث مملکتِ تحت ادارۀ آنگلا مرکل، صدراعظم محافظه کاری شده است که طی 16 سال صدارت، مناسبات خوب و تثبیت شده ای را با مسکو برقرار کرده بود. صدراعظمی که به ویژه مدافع سرسخت همکاری های همه جانبه انرژی با روسیه بود و پروژه عظیم نورداستریم 2، نماد این همکاری است که اینک با شعله ور شدن جنگ، به پاشنۀ آشیل برلین تبدیل شده است. آلمان شکست خوردۀ پس از جنگ که چندین دهه از تبدیل شدن به قدرت نظامی و سیاسی توسط متفقین منع شده و در عوض توانست به بزرگترین اقتصاد اروپا تبدیل شود، حالا از سوی متحدان غربی و مخصوصا ایالات متحده متهم می شود که از تعهدات امنیتی و نظامی خود نسبت به متحدان غربی شانه خالی کرده و زیر چتر امنیتی ناتو و آمریکا به تجارت و اندوختن ثروت پرداخته و تا توانسته فربه و مرفه شده است.
کمتر از یکدهۀ گذشته، اینگونه فشارها و مطالبات از آلمان اوج گرفت. مخصوصا دونالد ترامپ رئیس سابق کاخ سفید، مهاجمانه از برلین خواست تا سهم خیلی بیشتری در تامینات امنیتی و نظامی مجموعه دنیای غرب بعده بگیرد و وارد عرصۀ کارزارها شود. آیا آلمان باید دوباره مسلح شود؟ واقعیت این است که هیچکس مخصوصا در اروپا از تسلیح مجدد آلمان با سوابق تاریخی مهاجمانه اش، راضی نیست و همه به نوعی از این بابت تشویش و واهمه دارند. به تحولات سیاسی هفت دهۀ پس از جنگ بنگرید که پاریس و لندن چگونه چهارچشمی مواظب قدرت گیری سیاسی و امنیتی مجدد آلمان بوده اند ولی حالا از قضای روزگار و در پارادوکسی پیچیده، همه خواستار مشارکت و کمک آلمان به جنگ شده اند!
وقتی آلمان پس از شروع جنگ در اوکراین، بطور حساب شده و نمادین اعلام کرد که فقط پنجهزار کلاهخود جنگی برای کمک به اوکراین می فرستد! این خود، تفسیر چند دهه انزوا و تحقیر سیاسی/نظامی آلمانها و پاسخ مناسب برلین به لندن و واشنگتن بود. و وقتی که فشار تاکتیکی پوتین در اوکراین و اعزام ستون های عظیم نظامی به اطراف کیف پایتخت اوکراین به اوج رسید، آلمانِ تحت فشار از سوی متحدان، نهایتا اعلام کرد یکصد میلیارد یوروی اضافی را ظرف 5 سال صرف هزینه های جدید نظامی می کند تا بودجه نظامی آلمان را به سقف مورد نظر آمریکا یعنی دو درصد تولید ناخالص داخلی کشور ارتقاء دهد و دهان منتقدان را ببندد. این تصمیم، هم متحدان غربی را راضی و هم آنان را البته "نگران" ساخت.
با وجودی که جناح سیاسی حامی اوکراین و زلنسکی در آلمان و حسِ حمایت تسلیحاتی بیشتر اینکشور از اوکراین دست خیلی بالا دارد و مجلس فدرال آلمان هفته گذشته با اکثریت طرح ارسال تسلیحات سنگین به اوکراین را تصویب کرد، اما صدراعظم با توجه به سابقۀ تعاملات تاریخی حزبش با اتحاد شوروی و راهبرد معروف "سیاست شرقی Ostpolitik" آلمان، همینطور مناسبات "خاص" با فدراسیون روسیه، حالا مسئولیت اصلی مدیریت جنگ جدید را بر دوش خود احساس می کند و می خواهد آلمان را به ساحل امن ناشی از بحران جدید، هدایت کند. وی در تازه ترین موضعگیری در مصاحبه با اشپیگل، بر خلاف سیاست های جنگ افروزانۀ آمریکا و بریتانیا، دوباره روح سیاست شرقی آلمان را زنده کرد و ضمن اعلام کمک و حمایت تمام عیار از اوکراین، اما با احتیاط تمام گفت که آلمان و ناتو نباید به "یک طرف متخاصم" در این جنگ اوکراین تبدیل شوند. وی گفت هرکاری لازم است باید انجام دهیم تا از رویارویی مستقیم میان ناتو و یک ابرقدرت بسیار مسلح که یک قدرت بزرگ هسته ای هم هست جلوگیری کنیم. وی به نوعی از تحریم شتابزدۀ گاز روسیه مخالفت کرد و گفت من اصلا نمی بینم که تحریم گاز روسیه بتواند به جنگ خاتمه دهد. پوتین اگر اهل مباحث اقتصادی بود، هرگز این جنگ جنون آمیز را شروع نمی کرد.......من به هر ترتیبی از جنگ جهانی سوم جلوگیری می کنم."
در چنین شرایطی برلین و پاریس نگران از تشدید جنگ و درحالی که روسای این دو کشور در آغز جنگ به مسکو رفتند تا از پوتین بخواهند به جنگ خاتمه دهد، حالا هم همچنان به تصمیم و ارادۀ شخص پوتین برای خاتمۀ آن چشم دوخته اند.
نظر شما :